واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ایران:خسرو نقيبى سومين بخش از سه گانه رسول صدرعاملى كارگردان ملودرام هاى پرفروش دهه شصت كه از نيمه دهه هفتاد به سراغ اين سه گانه رفته بود، حسن ختامى مناسب براى دو اثر قبلى و البته پاسخى درخور براى انتظاراتى بود كه از صدرعاملى پس از «من ترانه ۱۵ سال دارم» مى رفت. «ديشب باباتو ديدم آيدا» به نسبت دو فيلم قبلى، خط داستانى ساده ترى دارد و بيشتر به دنياى ذهنى كاراكتر اصلى اش مى پردازد. به اين ترتيب صدرعاملى خود را از يك خط داستانى پررنگ محروم كرده و دست به تجربه زده تا توانايى خودش را در ترسيم فضاى ذهنى يك كاراكتر و انتقال اين فضا و حس و حال به مخاطب بيازمايد؛ آزمايشى كه معتقدم تأثير پايان فيلم، ثابت مى كند در آن موفق بوده است. هرچند نسخه اى كه در حال حاضر روى پرده سينماها رفته، در مقايسه با نسخه اوليه فيلم در جشنواره، اثرى عامه فهم تر است كه صدرعاملى براى رسيدن به يك مخاطب انبوه تصميم گرفته فيلم را به چنين شكلى درآورد. ديشب بابا تو ديدم آيدا ماه گذشته موفق شد دو جايزه اصلى بهترين فيلم و بهترين كارگردانى را از جشنواره كودك دريافت كند. دو جايزه اى كه پس از كم توجهى منتقدان و داوران جشنواره فيلم فجر حالا تا حدى مى تواند صدرعاملى را به موفقيت فيلمش در مجامع هنرى هم اميدوار كند. ديشب بابا تو ديدم آيدا سومين بخش از سه گانه صدر عاملى درباره زندگى دختران نوجوان پس از فيلم هاى دخترى با كفش هاى كتانى و من ترانه ۱۵ سال دارم است كه به شكلى عميق تر به مسائل اين گروه سنى مى پردازد. فيلم درباره دخترى به نام آيداست كه يك روز از همكلاسى اش مى شنود پدرش را با زن ديگرى غير از مادرش ديده و اين مى شود بهانه اى براى ورود آيدا به دنياى واقعى آدم هاى اجتماع اطرافش؛ آدم هايى كه با آنچه آيدا در ذهن دارد، فاصله زيادى دارند. از سوى ديگر فيلم سعى مى كند به درونيات ذهنى يك دختر نوجوان در سن و سال آيدا نزديك شود. دخترى كه مى تواند يكى از هزاران دختر حاضر در اجتماع امروز باشد. جز اين، فيلم زندگى دختران ديگرى را هم در كنار قصه زندگى آيدا نشان مى دهد تا به نوعى يك تصوير كامل از جامعه امروز كلانشهرى مثل تهران باشد. قبل از نمايش فيلم آيدا صدرعاملى درباره فيلمش و دخترانى كه به آنها پرداخته مثال جالبى مى زد. او مى گفت اگر اين دختران قرار باشد از مسيرى در حاشيه يك خيابان گذر كنند، تداعى فيلم دخترى با كفش هاى كتانى، روى جدول كنار خيابان راه مى رود تا همه او را ببينند چرا كه تداعى دوست دارد جلب توجه كند. ترانه اما در پياده رو راه مى رود. او آرام تر است و مى خواهد زندگى خودش را بكند اما با فرزندى كه در آغوش دارد و با سن و سالش باز توجه گروهى را به خود جلب مى كند و آنها مى خواهند بدانند اين دختر چه كسى است كه شرايطى چنين دارد. اما پشت سر اين دو دخترانى هستند كه كيف مدرسه شان را بر پشت دارند يا آرام همراه خانواده شان از گوشه پياده رو رد مى شوند. اين دختران را كسى نمى بيند هرچند ممكن است در ذهن خيلى بيشتر از امثال ترانه و تداعى با مشكل و شرايط خاص روبرو باشند. آيدا يكى از همين دختران است. دخترى كه به يكباره روياهاى شيرينش را در ميان حقيقت تلخ جامعه از دست مى دهد. ديشب بابا تو ديدم آيدا براساس قصه اى از مرجان شيرمحمدى و با فيلمنامه اى كه كار مشترك خود صدرعاملى و كامبوزيا پرتوى بود جلوى دوربين رفت و مهمترين ويژگى فيلم در مرحله توليد روندى بود كه انتخاب بازيگر نقش آيدا به همراه داشت؛ انتخابى كه تقريباً سه ماه به طول انجاميد و هانيه توسلى به همراه صدرعاملى از ميان هزاران داوطلب، سوفى كيانى را براى نقش آيدا برگزيدند، هرچند در زمان جشنواره خيلى ها بر صدر عاملى خرده گرفتند كه كيانى فاصله زيادى با دو كشف قبلى او در فيلم هاى پيشينش يعنى پگاه آهنگرانى و ترانه عليدوستى دارد. فيلم توليدى طولانى مدت هم داشت و صدرعاملى با وسواس زيادى بر بخش هاى مختلف فيلم نظارت كرد. فيلم كارگردانى روانى دارد، سعى مى كند هيچ چيز را بى آنكه بعداً از آن بهره ببرد وارد داستان نكند و البته نزديك ترين تصوير به دنياى دختران نسلى است كه كارگردان در اين سال ها داعيه نزديك شدن به زندگى شان را دارد. در اينجا ديگر نه از يك نمونه دست چين شده چون تداعى «دخترى با كفش هاى كتانى» خبرى هست و نه از ترانه آرمانى فيلم قبلى؛ بلكه آيدا يك تصوير تمام قد از دختران هم سن و سال و هم طبقه اش در دل تهران اين روزهاست. «ديشب باباتو ديدم آيدا» اما در هر دو نسخه با مشكلاتى دست به گريبان است. در نسخه جشنواره مهم ترين اين مشكلات ريتم فيلم خصوصاً در نيمه نخست بود. ريتمى كه در آنجا و در نيمه دوم كار را نجات مى داد اما به شكل مجزا مخاطب را تاحد زيادى آزار مى داد چنانكه ممكن بود پيش از رسيدن به آن نيمه مطلوب، تماشاگر قيد ديدن فيلم را بزند. براى حل اين مسأله صدرعاملى تصميم گرفته كه نيمه اول فيلم را كوتاه كند به شكلى كه بخش عمده اى از آن نيمه در نسخه كنونى نيست. اتفاقى كه در شكل فعلى سبب شده بخشى از ريزه كارى هاى شخصيت پردازى فيلم كه كاملاً چيدمان ظريفى هم داشت از بين برود و در عوض فيلم ريتم سريع ترى به نسبت نسخه اوليه داشته باشد كه قرار است تماشاگر عام را هم خسته نكند. جز اين اضافه شدن يكى دو فصل تازه و يك تغيير اساسى در پايان قصه، ديگر بخش هايى است كه صدرعاملى براى داشتن مخاطب بيشتر حاضر به انجامش شده است. تغييراتى كه البته به برقرارى ارتباط مخاطب با فيلم كمك مى كند اما خيلى از ايده هاى اوليه صدرعاملى را هم نقش برآب مى كند. ديشب بابا تو ديدم آيدا به قول خود صدرعاملى روايت سوم اش از زندگى دختران نوجوان و پايان سه گانه او درباره اين گروه سنى است. بايد ديد كارگردانى كه در اين سال ها همه وقتش را سوژه هايى اين چنين به خود مشغول كرده، در گام بعدى به سراغ چه مضمونى خواهد رفت...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]