تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819549291
تاملي در روايتهاي علايم ظهور//قسمت اول
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تاملي در روايتهاي علايم ظهور//قسمت اول
خبرگزاري فارس:در اين مقاله به مواردي اشاره ميشود كه پيش گوييها (ملاحم) به عنوان نشانه ظهور تلقي شده و احتمال بداء در نشانههاي حتمي و غيرحتمي ممكن است. افراد و گروه هايي نيز وجود داشته اند كه برخي روايات را به سود خود تحريف و يا حتي جعل كرده اند.
پيش گويي يا نشانههاي ظهور :
نگاهي به اخبار علايم، نشان ميدهد: بسياري از آنها ارتباطي با موضوع ظهور حجت خدا ندارد. اينگونه روايتها را ميتوان به سه دسته تقسيم كرد. دسته نخست: بر فرض صحت، پيش بيني حوادث آينده است كه البته در مواردي كلمه مهدي را به آن افزودهاند. دسته دوم: تعبير قائم به كار رفته كه الزاماً به معني مهدي موعود نيست و دسته سوم: در آنها سخن از فَرَج است كه آن هم الزاماً به معناي ظهور موعود نيست.
اكنون دربارهِ هر يك از اين سه دسته روايتها، بيشتر توضيح ميدهيم.
دسته نخست: اخباري كه پيشگويي حوادث آينده است.
الف) نعماني در حديث 51 باب 14 از معروف بن خربوذ نقل ميكند كه: «هرگاه بر امام باقر(عليه السّلام) وارد شديم، ميفرمود: خراسان، خراسان، سيستان، سيستان. گويا ما را به آن بشارت ميداد».در اين روايت، توجه دادن به خراسان، به احتمال زياد به دليل ظهور عباسيان از اين منطقه است؛ زيرا دعوت فرزندان عباس از دوران امام باقر(عليه السّلام) آغاز شد و سالها پس از آن حضرت (در سال 132) به ثمر رسيد و نقطهِ مركزي دعوت و قيام آنان، خراسان قديم بود. اما هدف از اشاره به سيستان ميتواند: ظهور و شورش خوارج ازارقه عليه امويان باشد كه مدتها در سيستان برقرار بود، ولي به نظر ميرسد كلمه سيستان به دليل همسايگي خراسان و اين كه آن جا نيز محل دعوت و حركت عباسيان بود، ذكر شده باشد. با توجه به ستم بيش از حد بنياميه، مقصود امام اين است كه سقوط اين حكومت و حوادث مهم تاريخ اسلام در آن ناحيه صورت خواهد گرفت.
ب) شيخ طوسي از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلّم) روايت ميكند:«در قزوين مردي همنام يكي از پيامبران قيام ميكند و مؤمن و كافر به او ميگروند. او منطقهِ جبال را از ترس پر ميكند»(1).چنانكه پيداست، در اين روايت هيچ تصريح يا حتي اشارهاي به موضوع ظهور يا آخرالزمان نشده است.
ج) شيخ طوسي از امام ششم روايت كرده كه:«فساد حكومت بنيفلان بسته به شمشيرهاي بنيفلان است»(2).آيا معناي اين سخن اين نيست كه سقوط بنياميه با شمشيرهاي بنيعباس است؟ و امام به لحاظ موقعيت زماني از تصريح به اين دو گروه خودداري فرموده است. شيخ طوسي در ادامه، اخبار ديگري آورده كه آنها هم پيشگويي ائمه است؛ نه علايم ظهور حجت حق.
د) در منابع عامه و گاه در كتب حديثي شيعه، احاديث فراواني دربارهِ پرچمهاي سياه وجود دارد كه در مواردي به ظهور مهدي(عليه السّلام) مرتبط ميشود، به گونهاي كه در كتابهاي متأخر، به عنوان يكي از نشانهها شهرت يافته است. بايد توجه داشت؛ نخست: منشأ اين روايتها، منابع اهل سنت است. دوم: بيشتر آنها به ظهور، ربطي ندارد و موردهايي كه نام مهدي در آنها آمده، در واقع همان روايتهايي است كه مضمون آنها در جاهاي ديگر و بيارتباط با مهدي، ذكر شده است. براي آشنايي با اين احاديث به نمونههاي زير توجه ميكنيم:
1. تبيع عن كعب قال: لا تذهب الايام حتي يخرج لبني العباس رايات سود من قبل المشرق(3)
كعب الاحبار گفت: روزگار به پايان نخواهد رسيد مگر آن كه براي بنيعباس پرچمهاي سياهي از سوي مشرق بيرون ميآيند.
2. ابوهريره عن علي بن ابي طلحه` قال: يدخلون دمشق برايات سود عظام فيقتتلون فيها مقتله` عظيمه` شعارهم بُكش بُكش.(4)
گروهي با پرچمهاي سياه بزرگي وارد دمشق ميشوند و در آنجا كشتاري عظيم به راه مياندازند. شعار آنان بكش بكش خواهد بود.در روايت اول به بنيعباس تصريح شده و در روايت دوم سخن از كساني است كه با شعارهاي فارسي وارد دمشق ميشوند. بايد توجه داشت ايرانياني كه از منطقهِ خراسان (مشرق زمين) به عراق رفته و دولت بنيعباس را تأسيس كردند، همراه عبدالله بن علي بن عبدالله بن عباس تا دمشق پيش رفتند و در آن جا كشتاري عظيم نسبت به بنياميه به راه انداختند.(5)
3. نعيم بن حماد از جابر جعفي از امام باقر(عليه السّلام) روايت ميكند: «پرچمهاي سياه در سال 129 ظهور خواهد كرد و آن زماني است كه بنياميه بين خود اختلاف پيدا كردهاند»(6).
4. در غيبت نعماني از اميرمؤمنان(عليه السّلام) نقل شده است: «خداوند مقدّر كرده كه بنياميه ناگهاني از بين بروند» .و در ادامه روايت آمده است:«بندهِ خشني راه ميافتد كه پيروزي با اوست و يارانش با موها و شاربهاي بلند و با لباسهاي سياه و پرچمهاي سياه آنان (بني اميه) را ميكشند.(7)اينها نمونههاي كوچكي از روايتهاي متعدد مربوط به پرچمهاي سياه (رايات سود) و ظهور آنان از سمت مشرق يا خراسان است(8) و چنانكه گفته شد؛ بيشتر آنها موقوف است، ضمن اينكه ربطي به ظهورحجت حق ندارد. با توجه به اينكه قيام عباسيان با پرچمهاي سياه آغاز شده و به طور كلي شعار آنان لباس سياه و پرچمسياه بوده است و نيز مجموع روايتها كه به طور كلي، با حال و هواي دعوت و قيام بنيعباس مشابهت و تطبيق دارد، بايد گفت: اين احاديث يا پيشگويي دربارهِ آنان است(9) و يا به دست خود آنان جعل شده تا قيام و دولت خود را موجّه، مشروع و مقدس جلوه دهند، به ويژه كه شيعيان مخالف ايشان بودند. از اين رو؛ گاه مطالبي از زبان امامان شيعه نقل كردهاند.گواه اين مطالب، خبري است كه از ابن عباس اينگونه نقل شده است:«والله ان منّا بعد ذلك السفاح والمنصور والمهدي يدفعها الي عيسي بن مريم(سلام الله عليها)»(10).اين خبر را سيدبن طاووس نيز در كتاب ملاحم خود آورده است. (11)وي همچنين به نقل از ابن حماد آورده است كه ابن عباس گفت: «وقتي پرچمهاي سياه را ديديد كه از سوي مشرق ميآيند، ايرانيان را احترام كنيد كه دولت ما را آنان تشكيل ميدهند»(12).البته آنچه برخي را به ترديد انداخته، روايتهايي است كه از مهدي در كنار رايات سود نام ميبرد. براي مثال: شيخ طوسي از جابر جعفي از امام باقر(عليه السّلام) روايت ميكند:«تنزل الرايات السود التي تخرج من خراسان اليالكوفه` فاذا ظهرالمهدي بعث اليه بالبيعه`(13)؛پرچمهاي سياه از خراسان بيرون و در كوفه فرود ميآيند و آنگاه كه مهدي آشكار شود، با او بيعت ميكنند».بايد توجه داشت كه نخست: اين روايت پيش از غيبت شيخ، در فتن ابن حماد آمده و شيخ نيز در سند روايت به نام وي تصريح كرده است.دوم: آنچه در روايت آمده است، به طور كامل با تاريخ اسلام و ظهور عباسيان موافقت دارد؛ زيرا بنا به نقل مورخان، پرچمهاي سياه به دست ابومسلم از خراسان به كوفه آورده شد و زير اين پرچم، شهرهاي بين راه فتح شد. در اين هنگام، سفاح - كه به گفتهِ مسعودي ابتدا مهدي لقب داشت –(14) از ترس بنياميه در كوفه مخفي بود كه با استقرار پرچمهاي سياه در كوفه عده اي به سراغ او رفتند، با او بيعت كردند و به اين ترتيب، وي به عنوان اولين خليفه عباسي مطرح شد.(15)
با اين همه ممكن است گفته شود، پرچمهاي سياه نشانه ظهور مهدي(عليه السّلام) است و عباسيان از آن سوء استفاده كردهاند، ولي با مطالعهِ مجموع روايتها و آگاهي از تاريخ عباسيان، چنين احتمالي بسيار بعيد مينمايد. حتي اگر همهِ اين حديثها را ساخته عباسيان ندانيم، بخشي از آنها را به عنوان پيشگويي معصومين دربارهِ نهضت و به حكومت رسيدن آنان خواهيم پذيرفت.اما پرسش اين است كه چگونه محدثان اينگونه روايتها را در كتابهاي خود، آن هم در ابواب مربوط به نشانههاي ظهور آوردهاند؟به نظر ميرسد فضاي حاكم بر زمان نقل اين اخبار باعث شده است، عالمان شيعه و سني بر آنها اعتماد كرده و آن خبرها را در كتابهاي خود ذكر نمايند. بيشتر راويان و همهِ صاحبان منابع اصلي مربوط به غيبت، در عهد عباسيان ميزيستند. نعيم بن حماد پيش از غيبت صغري، نعماني و شيخ صدوق 30 و 50 سال پس از غيبت صغري، شيخ مفيد حدود 90 سال و شيخ طوسي 130 سال پس از آغاز غيبت كبري زندگي ميكردند. نزديكي آنان به دورهِ امامت و عدم طولاني بودن غيبت نسبت به آنان، بيترديد در ديدگاه ايشان دربارهِ غيبت، ظهور و نقل روايتهاي علايم، تأثير داشته است. اينكه گروه ديگري به نام بنياميه به حكومت برسند و پرچمهاي سياهي آنان را ساقط كند، دولت بنيعباس به دست مهدي ساقط شود و يا خراسان، كوفه و قسطنطنيه - كه در روايتهاي علايم نام آنها فراوان به چشم ميخورد - مركزهاي اصلي دوران ظهور باشند، براي آن بزرگان هيچ دور از ذهن نبوده است. ضمن اين كه آنان انتظار غيبتي چندان طولاني را نداشتند(16) فتواي قدماي اماميه دربارهِ دفن خُمس ميتواند نشانهاي بر اين مدعا باشد، ولي اين كه متأخران و معاصران، اين روايتها را در كتب خود نقل كردهاند، دليلي بر صحّت همهِ آنها و وقوع آنها در هنگام ظهور حجت حق نيست. بلكه لازم است با بررسي همه جانبهِ آنها، آنچه پيشگويي بوده و محقق شده است يا آنچه به نفع گروههايي جعل يا تحريف شده از آن چه به طور واقعي، نشانهِ ظهور مهدي(عليه السّلام) است، جدا شود.
دسته دوم: اخباري كه در آنها تعبير قائم به كار رفته است.در روايتهاي زيادي از اين كلمه استفاده شده كه در برخي، مضاف اليه آن آمده، ولي در بيشتر آنها به طور مطلق به كار رفته است. از گروه اول مي توان روايت 55 باب 14 كتاب الغيبه نعماني را مثال زد كه در آن «القائم بخراسان و قائمٌ بجيلان» ذكر شده است، ولي آن جا كه كلمهِ قائم را مطلق به كار برده نيز الزاماً به معناي قائم آل محمد(صلي الله عليه و آله و سلّم) و به ويژه، امام دوازدهم(عج) نيست؛ چنانكه لفظ «القائم المهدي»، دربارهِ سفاح خليفهِ عباسي استفاده شده است.(17) مرحوم كليني در كتاب كافي بابي گشوده و دربارهِ اين كه همهِ ائمه(عليهم السّلام) «قائم» محسوب ميشوند، روايتهايي آورده است.(18) شيخ مفيد در كتاب ارشاد، هنگام پرداختن به شرح حال بعضي از امامان، از واژهِ «قائم» استفاده ميكند.(19) شيخ طوسي نيز در پاسخ به فرقههاي انحرافي شيعه، اين مطلب را تكرار كرده است كه «هر امامي قائم به شمار ميآيد».(20) بنابراين نبايد هر خبري كه در آن كلمهِ قائم به كار رفته و علامتي در آن ياد شده ،بر امام دوازدهم تطبيق شود؛ چه بسا مراد معصومين(عليهم السّلام) از قائم، امام پس از خود است. كليني روايتي نقل ميكند كه در آن وقتي از امام باقر(عليه السّلام) دربارهِ قائم پرسيدهاند، آن حضرت فرزندش، امام صادق(عليه السّلام) را نشان داد و فرمود:«به خدا قسم اين قائم آل محمد(صلي الله عليه و آله و سلّم) است...»(21).زيديه هم از اين موضوع سوء استفاده كرده و ائمه خود را «القائم بالسيف» ناميدهاند. در عين حال اين نكته قابل توجه است؛ بر خلاف شيعه كه بيشتر، لفظ قائم را دربارهِ مهدي موعود به كار ميبرد، اهل سنت به ندرت چنين كرده و در روايتهاي خود اين تعبير را به كار نبرده است.(22)
دسته سوم: روايتهايي كه در آنها تعبير فَرَج به كار رفته، ولي به معناي ظهور مهدي(عليه السّلام) نيست.
با اين وجود، مؤلفان كتابهاي حديث و به تبع آنان نويسندگان متأخر، آن روايتها را در باب علايم ظهور ذكر كردهاند. از اين نمونه روايتي از امام باقر(عليه السّلام) است كه نعماني آن را در باب علايم اينگونه ذكر ميكند:«تَوقّعُوا الصَوت بَغته`ً مِن قِبَل دَمشق فيه لكم فَرَجٌ عظيم(23)؛منتظر صدايي باشيد كه ناگهان از سوي دمشق ميآيد و در آن گشايش بزرگي براي شماست».ما اكنون در صدد بررسي اينكه مراد از اين صدا چيست و آن فرَج و گشايش چگونه حاصل شده يا خواهد شد، نيستيم، ولي آنچه مسلّم ميباشد، اين است كه؛نخست: اين صدا با نداي آسماني - كه از آن به تفصيل سخن گفته شد - ربطي ندارد. به ويژه كه تصريح شده اين صدا از طرف دمشق است.دوم: در روايت هيچ اشاره اي به اين كه اين صدا در ارتباط با ظهور مهدي(عج) باشد، نشده است.نمونه ديگر حديثي است كه شيخ مفيد در باب نشانههاي ظهور از امام هشتم(عليه السّلام) چنين نقل ميكند: «انّ من علامات الفرج حدثاً يكون بين المسجدين و يقتل فلان من ولد فلان خمسه` عشر كبشاً من العرب.(24)از نشانه هاي فرج، نزاعي قبيله اي است كه بين دو حرم رخ ميدهد و فلاني از فرزندان فلاني پانزده قوچ را ميكشد.» ،گويا قوچ كنايه از افراد قدرتمند است.در اين روايت نيز تصريح يا حتي اشاره اي به ظهور نشده است، بلكه ابهام در نام فلان اين احتمال را تقويت ميكند كه امام نخواسته است نام آنان را بياورد؛ چون آنها در آن زمان وجود داشته اند و امام از آنان تقيه ميكرده است و اگر مطلب ،مربوط به قرنهاي آينده بود، دليلي بر پنهان كردن آن وجود نداشت.نمونه سوم روايتي است كه در آن از اميرمؤمنان چنين نقل شده است: «اُنظروا الفرج من ثلاث اختلاف اهل الشام بينهم و الرايات السود من خراسان والفزعه` في شهر رمضان»(25)مراد از اين روايت - به فرض صحت - اين است كه با اختلاف اهل شام؛ يعني اختلافهاي داخلي بني مروان و شورش برخي از آنان در شام، نيز بر آمدن پرچمهاي سياه بني عباس از سوي خراسان (كه هر دو حادثه همزمان بود)(26) ،فرج و گشايشي بوجود خواهد آمد. آن چه باعث شده كه اين روايت از علايم مهدي و ظهور او دانسته شود، تعبير «الفزعه` في شهر رمضان» است كه تصور ميشود همان نداي آسماني باشد،ولي پيش از اين گفتيم كه فزعه غير از ندا و به معناي وحشت و ترس عمومي است كه ممكن است ناشي از حوادث زميني يا آسماني باشد.روايتهاي ديگري نيز با تعبير «فرج» وارد شده(27) كه نميتوان آنها را جزو نشانههاي ظهور مهدي(عج) دانست و هدف امامان شيعه از فرج در اين روايتها، گشايشي موقت براي شيعه بوده كه با اختلاف ميان حاكمان ستمگر، براي آنان حاصل شده است. حتي اگر اين حوادث تا كنون رخ نداده باشد،به اين معنا نيست كه در زمان ظهور حضرت بقيه` اللّه، رخ خواهد داد.
...................................................................................................
ادامه دارد ...
پنجشنبه|ا|8|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
-
گوناگون
پربازدیدترینها