واضح آرشیو وب فارسی:مهر: اخلاق و روابط بينالملل (13)ايدهآليسم و اخلاق سياسي
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: ايدهالستها معتقدند كه صلح يك وضعيت طبيعي نيست، بلكه پديدهاي است كه ميبايست از طريق برنامهريزي و آگاهانه ساخته شود. همانند انترناسيوناليسم ليبرال، ايدهآليسم (از اوايل 1900 تا اواخر دهه 1930) با تمايل و كوشش براي جلوگيري از جنگ آغاز شد.
بسياري از ايدهآليستها نسبت به اصول اقتصاد آزاد(لسه فر) مثل تجارت آزاد كه ميتوانست با خود صلح به ارمغان آورد، با ديده شك و ترديد مينگريستند.[1] ايدهاليستهايي مانند جي.اي.هابسن (J.A.Hobson) معتقد بودند كه امپرياليسم- به زير سلطه درآوردن مردم كشورهاي ديگر و منابع آنها- نخستين عامل مخاصمه در سياست بينالملل است. از نظر هابسن امپرياليسم از پايين بودن سطح مصرف در درون جوامع توسعه يافته سرمايهداري ناشي ميگردد.
هابسن معتقد بود كه اين وضعيت سبب ميشود تا سرمايهداران به دنبال سودهاي بيشتر در خارج از سرزمينهاي اصلي خويش باشند. كه اين خود سبب رقابت فزاينده ميان دولتها و ضمن شتاب بخشيدن به نظامي گري باعث بروز جنگ ميشود. در اينجا ما شاهد فاصله گرفتن از اين استدلال انترناسيوناليسم ليبرال هستيم كه سرمايه داري ماهيتا صلح طلب است. اين واقعيت كه اقتصاد انگليس و آلمان قبل از جنگ جهاني اول(1918-1914) بسيار به هم وابسته بود، ضعف شديد ديدگاه انترناسيوناليستهاي ليبرال درباره رابطه بين وابستگي متقابل و صلح را تاييد ميكند.
در پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم تضاد دروني اروپايي، يعني توسعه و الگوهاي رشد از يك سو و بهرهگيري از قدرت صنعتي براي اهداف نظامي از ديگر سو، نميتوانست مهار شود. اروپا به جنگ وحشتناكي گام نهاد كه پانزده ميليون نفر در آن كشته شدند. اين جنگ نه تنها به عمر سه امپراتوري پايان داد بلكه به عوامل مؤثري در انقلاب 1917 روسيه تبديل شد.
در واقع جنگ جهاني اول تفكرات ليبرال را متوجه اين موضوع كرد كه صلح يك وضعيت طبيعي نيست، بلكه پديدهاي است كه ميبايست از طريق برنامه ريزي و آگاهانه ساخته شود. "لئونارد وولف" (Leonard Woolf)، روزنامه نگار و نويسنده در انتقاد از اين عقيده كه صلح و سعادت بخش نهفته نظم طبيعي هستند، استدلال كرد كه صلح و سعادت، نيازمند "تشكيلاتي است كه به صورت آگاهانه طراحي شده باشد."[2]
مشهورترين مدافع مرجع بينالمللي براي مديريت روابط بينالملل، "وودرو ويلسون" بود. با صلح ورساي و انتشار اعلاميه وودرو ويلسون، رئيس جمهور ايالات متحده امريكا در سال 1919 و در پايان جنگ اول جهاني بود كه اميد به تغييري بنيادين در نظام بينالملل و روابط حاكم بر ميان دولتها شكل گرفت. ويلسون بر آن بود كه "ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، در زندگي جهان مشاركت داريم. منافع همه ملتها منافع ما هم هست. ما با بقيه شريكيم. آنچه بر نوع بشر اثر گذارد، لاجرم از مسايل ما نيز هست" و "ما اعتقاد داريم كه همه ملتها منافع برابري در ثبات سياسي مردمان آزاد دارند و براي حفظ آنها نيز مسئوليتي برابر دارند".[3]
تأكيد ويلسون بر ايجاد ساز و كارهاي حفظ صلح، مانند حقوق بينالملل و خصوصا جامعه ملل، حقوق بينالملل، امنيت دسته جمعي، جهاني امن براي دموكراسي ، حق تعيين سرنوشت ملل، ديپلماسي علني، آزادي كشتيراني در درياهاي آزاد، حذف موانع اقتصادي، برابري شرايط تجاري براي همه كشورهاي صلح دوست، كاهش تسليحات ملي و ... نويد بخش جهاني نوين بود. او اولين انگاره را كه تجارت آزاد مروج صلح است با اين برداشت تركيب كرد كه سازمان بينالمللي نيز ساز و كار حفظ صلحاند.
يادداشتها
1-Iain Mclean, The Concise Oxford Dictionary of Politics, Oxford University Press, 1996.
2-جان بيليس و استيو اسميت، جهاني شدن سياست: روابط بينالملل در عصر نوين، تهران: انتشارات ابرار معاصر، 1383، ص 378.
3- حميرا مشيرزاده، تحول در نظريههاي روابط بينالملل، تهران: انتشارات سمت، 1385، ص 25.
جمعه|ا|9|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]