تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805333796




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در حسرت بوي خنك اكسيژن


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: در حسرت بوي خنك اكسيژن
هميشه از ساعت 6 عصر متنفر بودم، از صداي گوش خراش بوق ماشين ها و آن چراغ قرمز لعنتي! از همه بدتر صف طولاني ماشين هايي بود كه براي يافتن يك وجب راه حاضر بودند آينه چپشان را فدا كنند.
اما چاره اي نبود. آن ساعت، ساعت بازگشت من به خانه بود و آن مسير، مسير هر روزه من!
همه اينها به كنار، ديدن چهره عبوس راننده هايي كه پشت فرمان اتومبيل هاي گره خورده در ترافيك، منتظر بهانه اي براي يك دعواي جانانه بودند هم مزيد بر علت بود. اما اي كاش بدبختي روزانه من به همين جا ختم مي شد. مصيبت تازه وقتي شروع مي شد كه چشمم به دستگاه سنجش آلودگي هوا مي افتاد كه آن سوي چهار راه نصب شده بود و من اسمش را «آينه دق» گذاشته بودم.
آينه دق را هر روز مي ديدم. او هم مرا مي ديد، چاره اي هم نداشت. زندگي هر روز ما را در مسير هم قرار مي داد.
هر روز كه مي ديدمش، نمودار قرمز رنگ سنجش آلودگي هوا به مرز پرخطر نزديك تر مي شد و غصه هاي دل من بيشتر كه «در چه هوايي نفس مي كشم؟!» مگر مي شد به آينه دق نگاه نكرد، نمودارهاي قرمز رنگش آنقدر پررنگ بود كه حس مي كردم با چشم پرخون به من زل زده و مي گويد «هر روز يك قدم به مرگ نزديك تر مي شوي».
اما مگر اين چراغ لعنتي سبز مي شد كه حركت كنيم و از شر آينه دق نجات پيدا كنيم؟!
زمان سنج هايي كه كنار چراغ قرمز نصب شده اند، آنقدر بي صداقتند كه نمي توان به آنها اعتماد كرد و من حاضرم شرط ببندم كه آنها بزرگترين كلاه برداران قرن هستند. وقتي پشت چراغ قرمز ايستاده اي و بار ترافيك هر لحظه سنگين تر مي شود ثانيه ها به جنگ اعصابت مي آيند و ثانيه شمار زمان سنج هم به اين اعصاب خوردي كمك شاياني مي كند. به ويژه اينكه راست هم نمي گويد. وقتي زمان سنج 60 ثانيه را نشان مي دهد راننده هاي عصباني بي صبرانه لحظه شماري مي كنند تا 60 ثانيه بعد از چنگال غول ترافيك رها شوند و اگر سرنوشت اجازه دهد چند متري حركت كنند اما زمان سنج كلاه بردار 10 ثانيه حركت مي كند و بعد روي عدد 50 ثابت مي ماند، آنقدر كه 5 تا 60 ثانيه مي آيد و مي رود و تو هنوز پشت چراغ قرمز 60 ثانيه اي ايستاده اي و به صداي بوق ماشين ها گوش مي دهي. البته زمان سنج ها خيلي هم مقصر نيستند. در اين زمانه وانفسا چه كسي راستگوست كه زمان سنج ها باشند؟! اما در ميان اين همه دود ماشين و راننده هاي عصباني، يك عده هستند كه هيچ گاه از ترافيك ناراحت نمي شوند. آنها بچه هاي گلفروشي هستند كه هر روز سرچهار راه، همانجا كه آينه دق نصب شده مي بينمشان. آنها هم ديگر جزئي از زندگي من شده اند، جزئي كه نمي توانم ناديده بگيرمشان! بعضي هايشان قيافه هاي با نمكي دارند، دوست داشتني و ژوليده و بعضي ها هم سمج و سرتق!
چشمانشان آنقدر ساده است كه نمي توانند خوشحاليشان را از ترافيك سنگين پنهان كنند. شايد من هم اگر جاي آنها بودم از هجمه ترافيك خوشحال مي شدم چون هر چقدر ترافيك سنگين تر و سرعت حركت ماشين ها كندتر شود فرصت آنها براي آويزان شدن به ماشين ها و اصرار كردن براي فروش گلهايشان بيشتر است.
آن روز هم يكي از آنها به تور من خورده بود. از همانهايي كه هم با نمك است هم سرتق!
ماشين ها مثل هر روز بي حركت بودند و چراغ قرمز به من زبان درازي مي كرد، زمان سنج هم انگار به خواب رفته بود و فراموش كرده بود وظيفه اش شمارش ثانيه هاست.
دخترك گل فروش اما، بي تفاوت و بي خيال در حالي كه آدامس گنده اي به دهان داشت فقط به فكر فروش گل هايش بود و با همين بي تفاوتي خود را به من نزديك كرد و تا كمر داخل ماشين خم شد. مختصر و تلگرافي حرف مي زد تا براي اصرار كردن به ساير راننده ها هم انرژي داشته باشد.
«مي خري؟» چنده؟ «1000»
آدامسش آنقدر بزرگ بود كه به زبانش مهلت چرخيدن نمي داد. آنقدر صورتش را به من نزديك كرده بود كه صداي پرچ پرچ آدامس خوردنش را مي شنيدم. تا به خودم بجنبم با آدامسش يك بادكنك به بزرگي پرتقال تامسون درست كرد و در مقابل چشمان حيرت زده من كه در دل به مهارت او در درست كردن بادكنك آفرين مي گفتم، با نگاه تنگ شده اش التماس كرد كه «بخر ديگه».
من كه ترسيده بودم بادكنك آدامسي اش بتركد و به صورتم بچسبد بدون معطلي يكي از گل هايش را خريدم و خودم را از شر آن بادكنك چسبناك نجات دادم.
دخترك با شادماني سرش را از شيشه ماشين بيرون برد و آخرين دسته گلي كه برايش باقيمانده بود در هوا تكان داد و فرياد زد «سلمان، فقط همين يكي مونده، همه رو فروختم» و پسرك نوجواني كه تازه پشت لبش سبز شده بود از آن سوي چهار راه برايش دست تكان داد و گفت «آفرين خواهر زرنگم، من هم همه را فروختم. امروز، روز خيلي خوبي بود.»
زمان سنج چراغ قرمز با كندي حركت مي كرد، البته فرق زيادي هم نمي كرد اگر چراغ سبز هم مي شد، آن طرف چهارراه باز هم ماشين ها در هم گره خورده بودند و باز هم همين آش بود و همين كاسه.
آينه دق هم معصومانه مرا مي نگريست و با نمودارهاي قرمز رنگش كه هر يك بخشي از آلاينده هاي هوا را نمايش مي دادند به من مي گفت اوضاع هوا خيلي خراب است. ذرات معلق، ازن، دي اكسيد ازت، مونو اكسيد كربن و دي اكسيد گوگرد همگي به ميزان پرخطر در هوا وجود داشتند و سلمان و خواهرش بي توجه به اين نمودارها شادمان از گل هاي فروخته شده شان در آرزوي يك روز ديگر با ترافيك سنگين تر بودند.

قصه پرغصه چرخ

نمي دانم اولين كسي كه چرخ را اختراع كرد چه كسي بود اما مطمئنم وقتي چرخ را اختراع كرد باخودش فكر كرد كه « از اين به بعد كارهاي بشر با سرعت بيشتري انجام مي شود» اما در مخيله اين مخترع نمي گنجيد كه روزگاري ، همين چرخ ها كنار هم جمع و تبديل به ارابه هاي آهني بارنگ هاي مختلف مي شوند و كم كم تعداد اين اين ارابه ها آنقدر زياد مي شود كه جايي براي چرخيدن چرخ ها باقي نمي ماند و سرانجام وسيله اي كه روزگاري براي سرعت اختراع شده بود خودباعث كندي حركت خواهد شد و از همه بدتر اكسيژن هوا را هم از انسان خواهد گرفت.
البته تقصيرها را گردن آن مخترع نمي اندازم، يقينا او خدمت بزرگي به بشر كرد اما اين انسان دو پا هميشه در حال افراط وتفريط است و با كم كاري و زياده روي هايش دائما خود را به دردسر مي اندازد.
پدربزرگ مي گفت، بعضي وقت ها هر چقدر كمتر بداني، راحت تر زندگي مي كني. خدابيامرز هميشه حرف هاي قشنگ مي زد، شايد اگر من هم در رشته محيط زيست تحصيل نكرده بودم امروز، اگزوز ماشين هاي مانده در ترافيك را به شكل غول مرگ نمي ديدم و با هر دم و بازدم حس نمي كردم كه شش هايم در حال بلعيدن سرب هستند.
يادش بخير! آن روزها كه استاد، سركلا س از آلا ينده هاي هوا حرف مي زد، جسمم در كلا س بود و حواسم جاي ديگر! و حال كه دلم حتي براي لحظات كسل كننده كلا س هم لك زده حرف هاي استاد درگوشم زنگ مي زند كه مي گفت: اولين و مهم ترين عامل ايجاد هر نوع آلودگي افزايش جمعيت است. روزي كه استاد اين حرف ها را مي زد من مشغول كشيدن شكل يك شكلا ت روي كاغذ بودم. و حالا كه حاضرم تمام شكلا ت هاي دنيا را بدهم تا يك لحظه به آن زمان برگردم، عميقا درك مي كنم كه افزايش بي رويه جمعيت چقدر مي تواند در بحران آلودگي تاثير داشته باشد. نيازي به تفكرات عميق نيست نمونه بارز افزايش جمعيت در ترافيك و آلودگي حاصل از آن هويداست.
قيافه شيك و متاليك خودروها زماني وحشت انگيز مي شود كه بدانيم حدود 70 درصد آلودگي هواي شهرمان را همين اتومبيل هاي خوشرنگ و براق ايجاد مي كنند. آن وقت است كه پي مي بريم ذرات معلق ناشي از ساييدگي لا ستيك ماشين هايي كه دايم در شهرمان در حال تردد هستند، آسمان آبيمان را به رنگ خاكستري در مي آورد و منو اكسيد خارج شده از اگزوز آنها نفسهايمان را خاكستري مي كند.

سرگذشت ترافيك

همه مردم شهر من با كلمه ترافيك آشنا هستند حتي خان بابا كه به گفته خودش فقط سواد قرآني دارد. جاي تعجب نيست كه اين كلمه انگليسي به گوش همه مردم آشناست چرا كه مردم شهر من سالهاست كه با ترافيك زندگي كرده اند بي آنكه تمايل داشته باشند آن را لمس كرده اند.
اما واقعا ترافيك از چه زماني به تهران آمد و بلا ي زندگي مردم شد؟ اين سوالي بود كه ذهن مرا مشغول كرده بود تا اينكه در يكي از آخرين روزهاي دي ماه كه در آستانه روز هواي پاك قرار داشتيم دانستم كه آلودگي هواي تهران قبل از انقلا ب و پس از افزايش تعداد خودروها حالت جدي به خود گرفت به حدي كه حتي در دهه 40 سمپوزيوم آلودگي هوا تشكيل شد. اين مساله نشان مي دهد كه حتي آن زمان هم مساله ترافيك وآلودگي هواي ناشي از آن معضل جدي پايتخت بود. اما بعدهابا شروع انقلا ب و بعد هم جنگ بحث داغ ترافيك كم كم سرد شد تا اينكه در سال 71-70 مجددا جدي شد و شهرداري تهران را به تكاپو انداخت. البته بايد بگويم مطالب مربوط به سرگذشت ترافيك را خودم كشف نكردم بلكه اين اطلا عات حاصل گفت و گويي دوستانه با مدير عامل معاينه فني خودرو در يك صبح پرترافيك بود.
مي دانستم مهندس وحيد نوروزي با قرار گرفتن در آستانه روز هواي پاك و همچنين بحث جدي معاينه فني خودروها اين روزها مشغله فراواني دارد با اين وجود من را در دانسته هاي خود شريك كرد.
و سرگذشت ترافيك از زبان مدير عامل معاينه فني خودرو اين طور ادامه يافت: حدود سال هاي 70-71 شهرداري تهران خطر جدي آلودگي هوا را حس و مطالعه بزرگي را آغاز كرد كه اين مطالعات با كمك بانك جهاني محيط زيست و صندوق تسهيلا ت زيست محيطي «جف» منجر به تدوين برنامه اي به نام «برنامه جامع كاهش آلودگي هواي تهران ناشي از حمل و نقل» شد.
در حين اين مطالعات، همكاري ديگري با شركت ژاپني «جايكا» آغاز شد و قرار شد اين شركت مسئوليت مديريتي اين برنامه را بر عهده بگيرد و طرحي جهت كاهش آلودگي هواي تهران ارائه كند.
سرانجام بعد از كلي دنگ و فنگ و چندين سال تحقيق و تفحص، برنامه ريزي اين 2 طرح آماده شد و حاصل آن چه شده باشدخوب است؟! مطالعات حاصل از اين طرح ها به صورت بسيار شيك مجلد شدند و خيلي محترمانه دركتابخانه قرار گرفتند و هيچ كس سراغي از آنها نگرفت و همه دنبال زندگيشان رفتند.

ترافيك سنگين تر آلودگي بيشتر

اماترافيك ول كن نبود و روز به روز بيشتر و بيشتر مي شد و با بزرگتر شدنش ما را از آسمان آبي دور تر مي كرد. حتما همه بچه هاي بيزار از مدرسه تعطيلا ت قبل سال 79 را به ياد دارند و مي دانند كه آلودگي هوا چه خدمت بزرگي به آنهاكرد و مدارس را چندين روز به تعطيلي كشاند. اما اين بحران آلودگي واقعا فاجعه بود و متاسفانه به خاطره ها هم نپيوست چون امسال هم اين بحران تكرار شد البته ديگر مدارس تعطيل نشد چون اين بار هوابي سرو صدا آلوده شد و هيچ كس به روي خودش هم نياورد.
تنها فرق آلودگي هواي سال 79 با آلودگي هواي امسال اين بود . اما نه! انگار فرق ديگري هم داشت. مهندس وحيد نوروزي باز هم به سال 79 باز مي گردد و در ادامه بحث هايش مي گويد: سال 79 پس از وضعيت بحران و چندين بار تعطيلي مدارس، مسئولين به فكر افتادند كه مطالعات ژاپني ها و سوئدي ها را از كتابخانه خارج كنند و با مطالعات فرهنگستان علوم جمهوري اسلا مي ادغام كنند اين كار بر عهده كميته تلفيق قرار گرفت. در اين برنامه نمايندگان محيط زيست، شهرداري، وزارت نفت، وزارت صنايع و ساير ارگان هاي ذي ربط شركت داشتند سرانجام حاصل اين همكاري ها برنامه اي شد به نام «برنامه كاهش آلودگي هواي تهران». طبق اين برنامه قرار شد طي 10 سال و در 7 محور هواي تهران به حد استاندارد سازمان جهاني بهداشت برسد. وقتي مدير عامل معاينه فني خودرو اين مطالب را عنوان مي كرد من به اين مساله مي انديشيديم كه به طور حتم اين برنامه به درستي اجرا نشده و گرنه از سال 79 تاكنون ما 8 سال را پشت سر گذاشته ايم و تا 10 سال پيش بيني شده در برنامه 2 سال بيشتر فاصله نداريم با اين حال نه تنها به وضعيت استاندارد نزديك نشده ايم بلكه هر روز از آن دورتر و دورتر مي شويم.اما نبايد قضاوت كرد شايد هم تصوراتم اشتباه باشد. در همين فكرها هستم كه مهندس نوروزي 7 محور برنامه كاهش آلودگي هوا را اين طور بيان مي كند:
1- به استاندارد رساندن خودروهاي نو
2- از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده
3- بهبودسوخت
4- ارتقاي حمل و نقل عمومي
5- معاينه فني خودروها
6- مديريت ترافيك
7- آموزش
نيازي نيست خيلي روي حرف هاي مهندس تامل كنم، با يك نگاه اجمالي مي توان دريافت كه طي اين چند سال كدام يك از اين محورها به نحو احسن به مرحله اجرا در آمده و در اجراي كدام يك از آنها كوتاهي شده؟!!
تمام مردمي كه در شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند مي توانند در مورد اجرا شدن يا نشدن هر كدام از اين محورها اظهار نظر كنند. از همه واضح تر مساله حمل ونقل عمومي است. بين حرف هاي مهندس نوروزي ياد روزي افتادم كه مي خواستم به كاهش آلودگي هوا و معضل ترافيك كمك كنم.

راه حل هاي نجات از ترافيك

طبيعي است ساده ترين راه حل كه به ذهن هر بچه اي هم مي رسد، استفاده از وسايل نقليه عمومي يا به عبارتي همان اتوبوس دوست داشتني است.
من هم آن روز كلي به لحاظ روحي خودم را آماده كردم تا اتوبوس را دوست داشته باشم شايد اتوبوس هم با من مهربانتر باشد. مقدمات كار فراهم بود و فقط بايد كمي زودتر از خانه بيرون مي آمدم، همين! اما نتيجه چه شده باشد خوب است؟ ازدحام جمعيت آنقدر زياد بود كه با بدبختي خودم را داخل اتوبوس جا كردم و بعد از اينكه پايم به پله اول اتوبوس رسيد و توانستم به زحمت دستم را به ميله اتوبوس بگيرم چنان احساس شادماني كردم كه انگار الماس كوه نور را فتح كرده ام اما به محض اينكه در اتوبوس بسته شد تازه فهميدم كه خوشحالي ام كاملا بي مورد بوده چرا كه پاي راستم لاي در اتوبوس ماند و اتوبوس بي رحم به دوستيمان پشت پا زد و حركت كرد.
من كه از شدت درد به خود مي پيچيدم در خودم آن شهامت و جسارت را نيافتم كه با صداي بلند فرياد بزنم «آخ پام». بنابراين تا ايستگاه بعدي درد را تحمل كردم و به محض توقف اتوبوس در اولين ايستگاه به اين نتيجه رسيدم كه «هنوز از جانم سير نشده ام» بنابراين با شدت هر چه تمامتر خودم را از اتوبوس دوست داشتني به بيرون شوت كردم و لنگ لنگان از دوست بي معرفتم دور شدم. اما از بركت افزايش تعداد خودروها در شهر، مسافربرهاي شخصي آنقدر زياد هستند كه به محض اينكه نيت كني جلوي پايت مي ايستند و زحمت دست تكان دادن را برايت باقي نمي گذارند. پس من هم باقي مسير را با يكي از همين مسافربرها رفتم وكرايه اي را كه بيشتر از حد معمول بود نيز پرداختم. حق اعتراض هم نداشتم چون هر چه باشد من پياده بودم و آقاي راننده سواره و هيچ ناظري هم وجود نداشت او را به خاطر بي انصافي اش در كرايه گرفتن بازخواست كند. همين جا بود كه فهميدم نمي توان همه تقصيرها را گردن مردم انداخت كه چرا از وسايل نقليه عمومي استفاده نمي كنند. وسايل نقليه عمومي هنوز راه درازي را در پيش دارند تا به شرايط ايده آل برسند.

آموزش و فرهنگ سازي

تازه از ماشين پياده شده بودم كه ناگهان دختر جواني در حالي كه كول پشتي اش را بر روي دوشانه انداخته بود سوار بر دوچرخه از كنارم گذشت.
لبخند رضايتي كه بر لب داشت خاطرات كدر آن روز را از ذهنم پاك كرد. عابرين بهت زده اما، چنان با تعجب و دهان باز به دختر دو چرخه سوار زل زده بودند كه انگار يك آدم فضايي با بشقاب پرنده اش از مقابل آنها مي گذرد و دختر جوان كه بي ترديد نگاه هاي سنگين عابرين را حس مي كرد بي توجه به آنها خوشحال و شاد از كنارشان مي گذشت.
وقتي به مسير عبورش دقت مي كردم متوجه شدم كه با احتياط از سمت راست خيابان حركت مي كند اما تمام طول مسيرش پر بود از ماشين هايي كه سمت راست خيابان را براي پارك كردن انتخاب كرده بودند.
بنابراين دختر دوچرخه سوار به زحمت مي توانست بين ماشين هايي كه با سرعت از سمت چپش مي گذرند و ماشين هايي كه در سمت راست او پارك كرده اند، مسير عبور پيدا كند. با اين حال از كارش خيلي خوشم آمد. در روزگاري كه تنبلي و بي تحركي و زندگي ماشيني فرصت ورزش كردن را از آدم ها مي گيرد، او با اين كارش هم ورزش مي كرد و هم اينكه خودش را از شر ازدحام جمعيت اتوبوس و ماندن در ترافيك نجات مي داد.
اگرچه دوچرخه راه حل بسيار ساده اي براي رفع مشكل ترافيك و آلودگي هواي ناشي از آن است اما هنوز دو مساله مهم در ارتباط با استفاده از آن به ذهن مي رسد كه يكي بسترسازي و ايجاد مسير عبور دوچرخه در خيابانها است و ديگري فرهنگ سازي تا مردم حين برخورد با يك خانم دوچرخه سوار با چشمان گرد شده به او زل نزنند و او را پشيمان نكنند. اين هم 2 تا از محورهاي طرح كاهش آلودگي هواي تهران كه بدون كار كارشناسي و با يك روز زندگي در شهر مي توان به نحوه اجرايي شدن آن پي برد. حمل و نقل عمومي امروز به يكي از معضلات بزرگ كلانشهرها تبديل شده و متاسفانه مسوولين فقط استفاده از اين وسيله را تبليغ مي كنند بي آنكه به رفاه مردم در استفاده از اين وسايل بينديشند!

معاينه فني خودروها

اگر اين روزها گذرتان به مراكز معاينه فني بيفتد، با چهره بي حوصله رانندگاني مواجه مي شويد كه با بي ميلي تمام به اين مراكز مراجعه كرده اند و زيرلب غر غر مي كنند كه اجباري شدن معاينه فني ديگر چه صيغه اي است؟!
نمي دانم چرا ما به زبان جريمه و تنبيه عادت كرده ايم و تا قانون ما را تحت فشار نگذارد وظايفان را انجام نمي دهيم حال آنكه بيشتر قوانين براي راحتي و آسايش خود ما طرح شده اند. معاينه فني خودروها هم يكي از اين مسائل است كه اين روزها با اجباري شدنش صاحبان خودروها را به هول و تكان انداخته.

معاينه فني و كاهش 23 درصدي آلودگي هوا

شعار هفته هواي پاك امسال (معاينه فني، خودروي سالم، هواي پاك است) بر اين اساس مدير عامل ستاد مركزي خودروها كه در صحبت هايش ضمن اشاره به محورهاي برنامه كاهش آلودگي هواي تهران، معاينه فني خودروها را يكي از محورها بيان كرده بود باز هم به بحث آلودگي هوا بازگشت و در ادامه گفت: در صورتي كه همه خودروهاي بالا ي 2 سال عمر تحت معاينه فني قرار بگيرند، ميزان آلودگي هوا 23 درصد كاهش خواهد داشت.
لذا شهرداري تهران طبق مصوبه اي كه در سال 79 به تصويب رسيد مكلف شد 6 مركز معاينه فني خودروهاي سبك، 10 خط معاينه فني موتورسيكلت و 3 خط معاينه فني خودروهاي سنگين را راه اندازي كند. در سال 70 كه سال دوم برنامه جامع بود شهرداري موفق شد 5 مركز معاينه فني خود روي سبك و 10 خط معاينه فني موتورسيكلت را تاسيس كند و ساير مراكز را نيز به مرور راه اندازي كرد. به گفته مهندس نوروزي هم اكنون ما داراي 9 مركز معاينه فني خودروي سبك، 12 خط معاينه فني موتور سيكلت، 4 خط مكانيزه معاينه فني خودروي سنگين هستيم. اين بدان معناست كه ما در زمينه معاينه فني خودروها در حال حاضر كاملا از برنامه جامع جلو هستيم و شهرداري تهران تنها ارگاني است كه برنامه محول به خود را به نحو احسن انجام داده.

مشكل كجاست؟

طبق گفته مدير عامل معاينه فني خودروهاي تهران ما نبايد مشكل معاينه فني داشته باشيم چرا كه تعداد مراكز معاينه فني تهران بيشتر از آن چيزي است كه در برنامه جامع تعريف شده بود با اين وجود هنوز اين مشكل مرتفع نشده است.
مهندس وحيد نوروزي بر اين باور است كه فرهنگ معاينه فني خودروها نه تنها در كلا ن شهر ها بلكه در كل كشور ما نهادينه نشده است و مردم ما به خودرو به عنوان يك سرمايه نگاه مي كنند نه يك وسيله! به همين دليل مالكان خودروها در قبال مسئوليت اجتماعي ناشي از استفاده خودرو وظيفه اي را متوجه خود نمي دانند.
گفته مهندس كاملا درست است. اگر به اطرافيان خود بنگريم مي بينيم كه آنها معاينه فني خودرو را مساله اي شيك و لوكس مي دانند و معتقدند كه فقط كساني كه وقت و حوصله اضافه دارند بايد به اين كار بپردازند و تا زماني كه خودرو برايشان خرج تراشي نكند آن را سالم و بي نقص مي دانند. اما طبق گفته مهندس نوروزي مواد 4 و 5 قانون جلوگيري از آلودگي هوا مصوب مجلس شوراي اسلامي به صراحت اعلام مي كند كه تمام خودروهاي تردد كننده در سطح شهر تهران بايد معاينه فني داشته باشند. همچنين طبق آيين نامه راهنمايي و رانندگي هيچ خودرويي بدون معاينه فني حق تردد ندارد. با اين وجود طي چند سال گذشته مراجعه به مراكز معاينه فني با فراز و نشيب هاي فراواني مواجه بوده است و در حال حاضر هم شاهد هستيم كه پس از برخورد شديد راهنمايي و رانندگي با خودروهاي فاقد معاينه فني صف هاي طولاني خودروها در مقابل مراكز معاينه فني ايجاد شد. اين در حاليست كه در 9 ماهه اول سال جاري حدود 80 درصد اين مراكز خالي بود و كسي خود را موظف به مراجعه به اين مراكز نمي ديد.
در حال حاضر هم با وجود سخت گيري هاي راهنمايي و رانندگي از 2/5 ميليون خودروي مشمول معاينه فني در تهران حدود 550 هزار دستگاه خودرو به مراكز معاينه فني مراجعه كرده اند و هنوز يك ميليون و نهصد و پنجاه خودروي فاقد معاينه فني در شهر باقي مانده اند. مهندس وحيد نوروزي در پايان اظهار اميدواري كرد كه تمهيداتي از سوي مجلس شوراي اسلامي انديشيده شود تا صاحبان خودروها براي دريافت هرگونه خدماتي در مورد خودرو از جمله بيمه، موظف به داشتن معاينه فني باشند تا بدين وسيله با رعايت بند معاينه فني يكي از 7 محور برنامه جامع جلوگيري از آلودگي هواي تهران به درستي انجام پذيرد.

حرف آخر

وقتي دفتر مركزي معاينه فني خودرو را ترك مي كنم ترافيك كمي سبك تر شده اما آسمان هنوز هم خاكستري است. با خودم فكر مي كنم «هوا» تنها چيزي است كه براي استفاده از آن هيچ وجهي پرداخت نمي كنيم اما با ادامه اين وضع به زودي بايد براي يك بغل اكسيژن خالص تمام زندگيمان را بدهيم.
 يکشنبه 29 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن