واضح آرشیو وب فارسی:ایران ویج: بغض حاتمی کیا در برنامه زنده تلویزیونی: از خانواده ی شهدا شرم دارم
ابراهیم حاتمی کیا کارگردان برجسته سینمای دفاع مقدس با حضور در برنامه تلویزیونی “پارک ملت” ، به سئوالات مجری برنامه پاسخ داد. به گزارش خبرنگار انتخاب؛ مجری در بخشی از این برنامه از حاتمی کیا پرسید: برخی معتقدند، امیال دیگری تو را گرفته است و به همین خاطر، تو دیگر فیلم های جنگی را نمی سازی. حاتمی کیا پاسخ داد: این چه حرفی است می زنید؟ من دلم را به چه چیزی باید خوش کنم که بروم سراغ امیال دیگر؟ آدمی هستم که به جشنواره خارجی بروم؟ که در آنجا از من تقدیر شود؟ والله اگر من در همین جشنواره های داخلی فجر حضور پیدا می کنم به خاطر این است که دلم می سوزد گروهم از شرکت در چنین جشنی محروم شود. وگرنه من کوچکترین دلیلی نمی بینم در این جشنوراه ها حضور یابم؟ اهم اظهارات وی در پی می آید: * نام فامیل من حاتمیکیا نبود و چون در مدرسه بچهها فامیل من را که نمدی بود، نمکی صدا می کردند پدرم فامیلمان را عوض کرد. فکر می کردم افق کارم فیلمبرداری است ولی اینگونه نبود و به سوی نوشتن آمدم. اولین بار بنا نبود که سلاح دستم باشد. * وقتی رفتم اسلحه دستم بود؛ دیدم طبعم با اسلحه سازگار نیست؛ مثل بچههای جهاد. نگاهم نقد منفی نبود و ماشهام جور دیگری بود. * غریبی ما این بود که میخواستم به خانوادهام تفهیم کنم کاری که می کنم[فیلمسازی] مقدس و ارزشی است و آنها نمیپذیرفتند. اگر میجنگیدم میپذیرفتند مخصوصا وقتی به سینمای داستانی کشیده شدم. * اگر جنگ نبود فکر نمیکردم به سینما میآمدم. سینما برای من جوری رسالت و وظیفه بود و زحمتی که باید بکشم و من باری را سبک کنم و این دلایل هنوز ادامه دارد. من هنر را برای هنر نمیدانم. * دوست دارم وارد حوزههایی شوم که تجربه نشده. * یک بار آقای قرائتی گفت بیا درباره نماز فیلم بساز گفتم حاج آقا ما در حوزه جهادیم! * چیزی به اسم سفارش از بیرون را نمیفهمم. عین عسل باید شهد در وجودم بنشیند. بخشی از هنر تجلی نفس است فقط باید گفت که خدا کند عاقبت بخیر شویم! * سینما خیلی منیت دارد و مرز باتلاقش خیلی سریع است و آدم را سریع میبلعد ولی آنهایی که از این باتلاق رد میشوند تاثیر گذارند. * آنقدر کارهایم پخش میشود که شرمنده میشوم. هر سال فیلمهای ما دارد پخش میشود. از بس کم هستیم. دهه محرم، هفته جنگ و… همه ما را میخواهند و دیده میشویم و گل سر سبدیم. همین که مستقل میشویم قابل هضم نیست. باید در ۳۶۵ روز هضم شود. * در این ایران چیزی به اسم پاتوق ندارم. رفیقهای من بیشتر همکارانم هستند. وقتی که در سپاه بودم سمعی بصری سپاه تهران بودیم. * همیشه این حس را که ممکن است فیلمم پخش نشود، وجود داشته است. * هیمشه این بحث هست، این که عزیز این سیستم هستم، میگفتند به آلمان رفته، بودجه ارزی و.. در صورتی که در خانهای که کاروانسرا بود کار و زندگی میکردیم. لحظه برگشتن در هواپیما داشتیم سکانسهای پایانی را میگرفتیم. * در خاکستر سبز فیلم نامه ای زیر بغل زدم و به کشوری رفتم که هیچ شناختی به آن نداشتم. الان از اینجا تا کرج باید برنامه داشه باشم. نمیدانم آن موقع چه انرژی و باوری بود!! * آن موقع به اگر اگرها فکر نمی کردیم. * اگر آن دنیا بخواهم سرم را بلند کنم فیلم «دعوت» یکی از فیلمهایی است که به بهانه آن سرم را بالا میگیرم. * راست میگویند که برو فیلمهای جنگیات را بساز ولی معلوم نیست که ما درست میگوییم یا مردم درست میگویند. عزیزانی به شکل تشویقی و تهدیدی میگویند. * دیگر فیلمی که فضای بچههای جنگ را تعریف کند نداریم. نمیدانم از کی این انحراف و کج شدن آغاز شد. یک چیزی را مردم می خواهند و یک چیزی را جبهه رفتهها و یک چیزی را مسئولان میخواهند. * من آن موقع میرفتم پیش فرمانده لشکری که من را میشناخت. الان باید در لابیرنتی بروم که هر لحظه بخواهند من را زمین میزنند و به حقارت میاندازند. * آزمایشهای ما باید جواب بدهد. تست زدن پول و وسیله میخواهد. * مثال میزنند و میگویند برو سرباز رایان بساز. تو این را میگی که من را تحقیر کنی!؟ یک چیزی بگو که بگنجد! * وقتی موج مرده ساختم یک عدهای عصبانی شدند. اگر عصبانی شوند بد نیست ولی این که مانع شوند بد است. * برای هر دانه فیلمم جنگیدم تا یک فیلم بسازم. * آن چیزی که در ذهن مسئولی که به من تفنگ میدهد و آن چیزی که در ذهن من است خیلی متفاوت است. * در حوزه تبلیغات من میفهمم که چکار باید کرد. * سینمای جنگ فیلم کم دارد. از این گلستان جنگ نگفتیم به والله. * از همان روزی که مدیریت شد به اینجا رسیدهایم. چرا در حوزه جنگ اینقدر به جایی میرسیم که سریال «نابرده رنج» ساخته میشود. * عقب نشینی رخ داده. ما گوشهای نشستهایم و عقب نشینی مثل عقب نشینی فاو رخ داده است. * سینمای فرتوت قدیمی کهنه است. نسبت مردم با سینمای جنگ و رابطهشان با فیلمهای جنگی چگونه است؟ فیلمهایی که درباره متن جنگ است. چند تایی مرحوم ملاقلی پور ساخته و چند تایی درویش و یکی را کمال ساخته. در دهه اخیر چه کسی را بگویم؟!! * افرادی که الان هستند بیایند بگویند که چه کردهاند. اگر نتیجه اش فیلمهای تلویزیونی درباره جنگ است که خیلی عقب نشینی است. مردم کاملا با سینما قهر کردهاند. * به خداوندی خدا! از این جنگ خیلی حرف میشود بیرون کشید. بیست سال است که دارم میگویم ولی گوش شنوایی نیست. * کجا از فرهنگهایی که رفتند حرف زدیم. کجا از متوسلیان حرف زدیم؟ * جشنوارهها سینمای ما را از رمق انداخت. خداوند انشاالله محبت موکت قرمز را از دل ما بیرون کند. * مدیریتها هم برخی اوقات کاری میکنند که انرژی فیلمسازان جوان به سمتی که آنها میخواهند رفته است. * یکی از ضربههای سینمای محتضر ما این است که برخی سینماگران حرف تازهای ندارند و میخواهند به هر نحوی مردم به سینما بیاورند. ما نه این طرف [داخل] جایی داریم و نه آن طرف[در جشنواره های خارجی]. * اصلا به نظرم مسخره است این جشنوار ها. من یک نوع دغدغه فیلم سازی دارم، کیارستمی، یک مدل و مهرجویی یک شکل دیگر، اینها کجایش شبیه هم است تا بیایند رقابت ایجاد کنند؟ روزنامه ای نیمه پنهان مرا فاش کرده بود و گفته بود که من وام گرفته ام و…. خب وام گرفته ام که فیلم بسازم. به خدا دغدغه ی مالی هم دارم اما وامم را در راه ساخت فیلم خرج می کنم. * من دوست ندارم فیلمم را تهیه کننده دولتی بسازد. دوست دارم خصوصی باشد تا عرضه و تقاضا مشخص باشد. * این مدل سینما که اخیراً خیلی باب شده و فیلم را در قسمت های ۱ و ۲و ۳ می سازند، متعلق به من نیست، من این نوع سینما را سینمای تجاری و مارکتینگ می دانم . متعلق به سینمای طنز که خاطره ای را به یاد آورد و…. * سینمای دفاع مقدس خیلی مظلوم است. و واقعا جای کار دارد، وقتی می بینم که به اصطلاح بزرگ این نوع سینما من هستم، می فهمم چقدر وضع خراب است! *در مورد “گزارش یک جشن” باید بگم که همه چی آرومه و شهر در امن و امانه. * دلم می خواد از اقیانوس جنگ حرف بزنم از اون بچه هایی که نگفتند به ما ربطی ندارند، مادرشون اونا رو نفرستادن خارج و اگر بودند در خارج برگشتند، نگفتند اگر اسلحه فلان جور باشه نمی جنگیم، ، نگفتن اینا جنگ بزرگاست، دیدند ناموس این مملکت در خطر است، اینا رو ما نگفتیم و بهمین خاطر حفره ای داره بین ما و نسل امروز ایجاد شده. من می خوام از اینا بگم. * شرمم میاد بین خانواده شهدا، من چی بگم واقعا به خانواده شهدا؟ اینکه بچه های شهدا بقه مو بگیرن و بپرسن چرا نمی سازی جنگی؟ * امیدوارم یک روزی امکان ایجاد بشه، سعه صدری در مسئولین ایجاد شه، هیاتی شکل بگیره که بگذارند و تحمل کنند که ما صحبت کنیم، ما پیچیده تریم نسبت به زبان ابتدایی این آقایان. * تن نمی دیم دیگه به هر چیزی، نیاز داریم به یک آزادی عمل، نمی دانم، شایدم داریم عافیت طلبی می کنیم، من از اون روز می ترسم که سرم رو زمین بگذارم و شرم کنم جلوی خانواده شهدا * حاتمی کیا در این لحظه و در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود و بغض گلویش را گرفته بود، افزود: تنها دغدغه ام اینه که اونجا نتونم سر بلند کنم. حق هم دارند بچه های عزیز شهدا، با نجابتی هم می گویند و فکر می کنند همه چیز دست منه و من می خوام فراموشش کنم * الان جز متلک های جامعه است این سهمیه ای است این نیست! چرا اینطوری شده؟ چه اتفاقی افتاده، چنین چیزی انقدر ممکن باشه به قول یکی از اینا گفت همش مال تو، بابامو بهم بده! * چه جوری باید کار کنم؟ اصول ثابت چیه در این نظام [سینمایی]؟ من که روزنامه نیستم که عین خیالم نباشه و هر روز موضعم عوض شه به روی مبارک هم نیارم؟! سینما که این نیست! * آژانس که می خواستم بسازم همه دوستان خیرخواه من گفتن نساز ، هیچ کس من را تشویق نکرد! والله به سختی ساختم فیلم را. یکی به من گفت فیلمنامه را بسوز و اصلا حرفشم نزن! * من نمی تونم برم ارشاد بگم آقا این کاغذ مجوز مرا بدید، چون اصلا خودم را نممی خواهم در گیر این چیزا بکنم، مسئله ام اصلا ۴ تا تار مو نیست که برم به وزارت ارشاد بگم! * دیگه الان جون اون جور نوشتن رو ندارم که هر سال بنویسم و بسازم، البته می تونم سالی دوبار بسازم اما دیگه توان نوشتن و جونش را ندارم. * من دیگه در آن فضایی نیستم که در برنامه های مختلف حاضر شوم، برنامه های مختلف نمی رم، مصاحبه نمی کنم، با تو (مجری برنامه) احوال دیگری دارم…. * امشب، شب تولد ما بود که کاسه کوزه ما را بهم زدی، بچه ها برای ما برنامه ریخته بودند… * ان شالله عاقبت بخیر شویم، دعا کنید به راه راست هدایت شوم، الهی آمین
۴ مهر ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ویج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]