تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس مى خواهد دعايش مستجاب شود و غمش از بين برود بايد گره از كار گرفتارى باز كند....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805738328




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كجايي تو؟!...


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: كجايي تو؟!...


در مسجد شيعيان

جاي همه شما سبز. امروز صبح دعاي ندبه خوبي در بعثه مقام معظم رهبري برگزار شد و دوستان كه هنوز سرمست از دعاي كميل ديشب بين‌الحرمين بودند باز هم روح و جان خود را صفا دادند و بهره‌اي بردند.

به لطف خدا برنامه‌هاي محتوايي و معنوي بعثه بسيار خوب است و ما به خاطر مشغوليتي كه داريم و نمي‌توانيم مثل بقيه زائرين بيشتر لحظات سفر را در مسجدالنبي و بقيع بگذرانيم، از برنامه‌هاي بعثه بهره مي‌بريم.

عصر هم فرصتي دست داد تا روانه مسجد شيعيان مدينه بشوي.، مسجدي با صفا در انتهاي خيابان علي‌بن ابيطالب(ع). مسجدي در دل يك نخلستان وسيع كه تو را مي‌برد تا كوفه و آتشت مي‌زند.

مسجد شيعيان و نخلستان باصفايش اگر چه در دست تعمير و گسترش است و ظاهري فوق‌العاده زيبا ندارد اما صفايي دارد كه مي‌ارزد بنشيني گوشه‌اي كنار نخلي و هي توي دلت درد بريزي و داغ. برمي‌گردي عقب و از دنياي حال بيرون مي‌شوي، مي‌سوزي و مي‌سوزي؛ و چشمانت بهانه‌اي براي باريدن مي‌خواهد و چه زمزمه‌اي قشنگتر از شعر حسين نعمتي شاعر كه براي من همه چيز دارد:

اي دل بيقرار مدينه

لاله داغدار مدينه

اي گل ياس پهلو شكسته

عاشق بي‌مزار مدينه

منشأ خلقت و آفرينش

قامت استوار مدينه

نخل بار آور باغ توحيد

نامٍ تو افتخار مدينه

بهترين وامدار رسالت

بهترين يادگار مدينه

بعد تو مي‌تكانم دلم را

بين گرد و غبار مدينه

كاش بعد از خودت ديده بودي

چهره سوگوار مدينه

كاش بعد از تو مي‌شد بسازم

كوفه را در كنار مدينه

خدا خير بدهد به شيخ عَمْري كه پيشترها خودش، حالا پسرش همه كاره مسجد هستند. مسجد شيعيان يك نخلستان بزرگ است. شيعيان و اصحاب مسجد سليقه‌اي به خرج داده‌اند و لابه‌لاي نخل‌ها اماكني فراهم كرده‌اند براي نشستن. غروب كه مي‌شود قاليچه‌ها مي‌افتد روي زمين زير نخلستان و ايراني‌ها مي‌نشينند به گپ زدن و نشان دادن خريدهاي‌شان به همديگر. داخل نخلستان و در مسيري كه براي رفتن به طرف مسجد تعبيه شده، مغازه‌هايي احداث كرده‌اند كه اجناس باب ميل ايراني‌ها را مي‌فروشند و بهتر از همه اين كه پول ايراني هم مي‌گيرند و اين از هر چيزي براي زائر ايراني مطلوب‌تر است. آنقدر مطلوب كه زائري مسن را واداشته بود چند شلنگ مخصوص دستشويي بخرد! اين زائر و خريد فوق‌العاده‌اش مرا به ياد سفر حج ديگري انداخت كه چند سال قبل آمده بوديم و پيرمردي تيغه بيل خريده بود و وقتي با اعتراض دوستانش توي خيابان روبرو شد، اين گونه توجيه مي‌كرد كه: ارزان بود، خريدم!

خلاصه كه ديدن بعضي چيزها در اين اماكن متبركه آدم را خيالاتي مي‌كند و مجبور مي‌شود از خودش بپرسد: واقعاً ما به حج آمده‌ايم؟!....

مثل آن زائر ايراني كه دشداشه كثيف و چروكيده‌اي پوشيده بود و دمپايي‌هاي پلاستيكي خودش و همراهانش را با زور چپانده بود توي يك پلاستيك كثيف‌تر از دشداشه‌اش، و با ابهتي هر چه تمام‌تر پلاستيك مالامال از دمپايي را گذاشته بود درست در نبش ركن يماني كعبه! استغفرالله ربي و اتوب اليه.....

اين خاطره مربوط به سفر حج عمره‌اي است كه سال 1382 از قبال نفر اول شدن در جشنواره مطبوعات كشوري آمدم، (بنازم نفس را كه كنار مسجدالنبي هم بدش نمي‌آيد از باب استحباب مختصري ريا كند!)

القصه، شرطه‌اي با چفيه قرمز بر سر آمد و پلاستيك را برداشت و اشاره كرد به دمپايي‌ها و ركن يماني و با لحني لبريز دلسوزي گفت: «حاجي، هذا ركن يماني! و شايد توي دلش هم مي‌گفت: تو چه مي‌داني ركن يماني چيست!

به گمانم صاحب دمپايي‌ها بدش نمي‌آمد بگويد: خب اينها هم دمپايي‌هاي من است!

ان‌شاءالله كه معرفت زائران ايراني بالاست و برخي كه اين‌جور كارها را مي‌كنند، ديگر نمي‌كنند! حالا كه حرف از شرطه‌ها به ميان آمد حيف است اين را هم ننويسم كه خداوكيلي برخورد مأموران سعودي و شرطه‌ها نسبت به زائران ايراني از زمين تا آسمان تفاوت كرده و بهتر شده است. خيلي‌ها كه پيشتر صابون سعودي‌ها به تن‌شان خورده، اين نرم شدن سعودي‌ها را نتيجه رفاقت آيت الله‌هاشمي‌رفسنجاني با حكومت سعودي مي‌دانند.حالا كه اين يادداشت را قلمي‌مي‌كنم غروب جمعه 23 ذيقعده است و اول آذر هشتاد و هفت. غروب جمعه دلگيري هم دارد مدينه. راستش از مسجد شيعيان كه برگشته‌ام نشسته‌ام به نوشتن اين يادداشت. خلاصه كه خيلي خوب است آدم اينجا يكسره در حس و هواي زيارت باشد، اما چه مي‌شود كرد كه بعضي وقتها نمي‌شود، به حدي كه ما را وادار مي‌كند به تقليد از مرحوم گل آقا يك ستون طنز راه بيندازيم براي نشريه «زائر».

ياد آقا جلال رفيع هم به خير كه سال 1363 وقتي با جماعتي آمد به حج براي منتشر كردن همين «زائر»، كيومرث صابري فومني را واداشت تا طنز بنويسد و استارت گل آقا را بزند. اين هم يكي از طنزهايي كه اين حقير اينجا قلمي‌مي‌كند با نام ماجراهاي مش‌قلي و تا حالا دو تايش را نوشته‌ام. حالا اگر طنز هم نيست شبه‌طنز كه هست.

ماجراي مش قلي

عقل هم چيز خوبي است‌ها! هنوز دو روز نشده كه آمده‌ايم اينجا و همه زور مي‌زنند كه بيشتر وقتشان توي مسجد پيغمبر بگذرد، اما اين هم‌اتاقي ما كه هنوز هيچي نشده خودش را «حاج صمد» صدا مي‌كند، رفته يك عروسك كوكي خريده اين هوا! گنده! بيست وهفت هزار تومان هم پول پاش داده. ذوق هم مي‌كند و مثل بچه‌هاي كوچولو هي مي‌خندد و مي‌گويد:

ـ چهار تا باطري قلمي‌هم روش گرفتم.

بدبختي كارش هم شده اين كه گاه و بيگاه باطري‌ها را بچپاند توي كمر عروسك و هي آواز عربي عروسك را بشنود و هي با كف دست بزند به سينه‌اش و بگويد: آقربون نفيسة گلم برم، آقربون نوة خوشگلم برم!...

مش صمد اين اداها را درمي‌آورد و بعد هم به تقليد از نوه‌اش نفيسه به ريش و گيس سفيدش دست مي‌مالد و با لحن او مي‌گويد: باباآجي... دي‌دي بلام مي‌آلي...

بنده خدا خبر ندارد از اينجا تا مكه، از مكه تا ايران و تا ولايت‌مان چيزي باقي نمي‌ماند از اين عروسك گندة نفيسه.

بدتر اين كه هي مي‌گويد:

ـ مش قلي! تو هم چند تا بخر، حاج صمد خيرت رو مي‌خواهد‌ها!...




 يکشنبه 3 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن