تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):بالاترین عبادت، عفت شکم و شهوت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820047358




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عدد صفر به چه معناست؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تیتر : عدد صفر به چه معناست؟ خلاصه : آيا صفر يعني هيچ؟ متن کل خبر : آرام در کنار آنها نشستم و با علامت دست خواهش کردم بحث خود را ادامه دهند. سه نفر بودند ؛ توکا ، کبوتر و آرش ... کبوتر با هيجان و اندکي خشم گفت: - هر چيزي را که نمي شود معنا کرد؛ "بالا" يعني بالا و "پايين" يعني پايين. بعد سرش را به طرف توکا برگرداند و گفت: - سرت را بالا بگير . توکا از روي صندلي بلندشد، ايستاد و سرش را به طرف آسمان گرفت. – حالا ، آرش ، تو سرت را پايين بگير. آرش بلند شد، کف دو دستش را روي زمين گذاشت و با حرکتي تند، تلاش کرد پاهايش را به طرف آسمان ببرد و روي دو دست خود بايستد ( مثل کساني که آکروبات مي کنند) ولي نتوانست و از سمت ديگر افتاد و پشتش محکم به زمين خورد. فريادي کشيد و گفت: - چه کار سختي ؟ من نمي توانم . ولي کبوتر خشمگين تر به او گفت: - چرا خودت را به سادگي مي زني؟ همان جور که روي دو پايت ايستاده اي ، مي تواني سرت را "بالا" بگيري؛ به طرف آسمان .( و ادامه داد) مي بينيد، "بالا" يعني به طرف آسمان و طرف ستارگان و "پايين" يعني به طرف زمين . اين را همه مي فهمند. آرش زمزمه کرد: - ولي آسمان و ستارگان ، فقط "بالا" نيستند؛ حتي در "پايين" هم ، آسمان و ستاره است. پس به نظر تو "بالا" يعني جايي که مي تواند"پايين" يا "سمت راست" يا "سمت چپ" يا "روبه رو" و "پشت سرهم" باشد؟ توکا دخالت کرد: - "پايين" جايي است که همه چيز به طرف آن مي افتد. کبوتر پذيرفت . ولي توکا ادامه داد: - پس آن طور که خيال مي کنيم، نمي توان گفت :"بالا" يعني بالا و "پايين" يعني پايين . هر چيزي نياز به تعريف دارد. ولي آرش موضوع را پيچيده تر کرد: - اين درست! ما در ايران که در نيمکره شمالي هستيم، با آنها که از جمله در استراليا ، يعني نيمکره جنوبي هستند، در دو جهت مختلف ايستاده ايم ؛ "پايين" براي ما و براي آنها در دو جهت مخالف است. نمونه ديگري بياوريم که در گفت و گوهاي معمولي واژه هاي"بالا" و "پايين" معناهاي ديگري هم دارند:"بالاتر از چهار راه" ، "پايين تر از فلان خيابان". اين جا ديگر "بالا" و "پايين" به آن مفهومي که گفتيم، معنا نمي دهند . در ضمن ، اگر به کسي نشاني منزل خود را اين طور بدهيد:"پايين تر از چهارراه A و بالاتر از مغازه B " ، در واقع او را سرگردان کرده ايد. چهار خيابان يا کوچه در چهار راه A به هم مي رسند؛ کدام طرف را بالا و کدام طرف را بالا و کدام طرف را پايين مي دانيد؟ ... به هر حال ، براي درک آن در نظر گرفت . توکا گفت: من حرف ديگري دارم. – وقتي در هواي سرد زمستان ، نفس خود را بيرون مي دهيد، بخار آبي که از دهان شما خارج مي شود، به طرف زمين نمي رود. وقتي کتري يا سماور مي جوشد، باز هم بخار آب در جهت عکس مي رود و به زمين نمي رسد. درست است که من گفتم :"پايين جايي است که همه چيز به طرف آن مي افتد"؛ ولي مگر بخار آب جزو "همه چيز " نيست؟ اين مشکل را چگونه حل کنيم؟ کبوتر مي انديشيد ... بعد سرش را بالا گرفت و گفت: - مشکل ديگري هم هست . من در يک فيلم که به يک سفينه واقعي فضايي مربوط بود، ديدم چيزي به طرف کف فضا پيما نمي افتد، همه چيز در هوا معلق مي شود. نمي دانم در اين باره چه بگويم؟ در آن "بالا" کجاست و "پايين" کجا؟ آرش دخالت کرد: - آن نقطه "صفر" است، مرز پايين و بالا است. نه بالايي وجود دارد و نه پاييني . کبوتر و توکا هر دو اعتراض داشتند. –"صفر " يعني چه ؟ مگر "صفر" به معناي "هيچ" نيست؟ چيزي که "هيچ" است، يعني وجود ندارد. مگر مي شود داوري خود را بر پايه "چيزي" بگذاريم که وجود ندارد؟ - سکوت! هر سه نفر رو به من کردند. مي خواستند مشکل آنها را حل کنم . پرسيدم: - شماها به چه چيزي "واقعي"مي گوييد؟ از کجا بفهميم" چه چيزي وجود دارد و چه چيزي وجود ندارد"؟ کبوتر: - چيزي "وجود دارد" که قابل لمس باشد، بتوان آن را "حس کرد، "وجودي" مادي باشد يا بشود آن را "شنيد" يا "بوئيد". "صفر " نه قابل لمس است، نه قابل شنيدن و نه قابل بوييدن. – درباره مفهومهايي مثل "عشق" ، "دوستي" ، "کينه" ، "ريا" و ... چه مي گوييد؟ اينها "وجودهايي" مادي نيستند و با هيچ يک از "حسهاي" پنجگانه ما تشخيص داده نمي شوند؛ ولي "وجود" دارند. – سکوت! – به نظر من ، وجودي " واقعي" است که کنشي داشته باشد و بتوان اثر کار آن را ديد يا حس کرد. عشق و دوستي ، رفتار آدمي را تغيير مي دهد؛ نه تنها در اخلاق و رفتار شخصي فرد، بلکه در برخوردهاي اجتماعي او اثر و نتيجه عمل آن را مي بينيم . آدمهايي هستند که چشم و گوش خود را به روي پيشامدها مي بندند، به خوب و بد ديگران کار ندارند، گرفتاريهاي مردم، فقر و رنج آنها و يا بعکس ظلم و غارتگري آنها، در او تاثير نمي کند ، او "بي طرف" است ، با هر کس روبه رو مي شود، به ميل و دلخواه او حرف مي زند، به چيزي و انديشه اي معتقد نيست، تنها مي خواهد اين چند روز زندگي را با "آرامش" و "بي دردسر" بگذراند و ... به چنين کساني "صفرهاي اجتماعي" مي گويند. ولي اين " صفرها" وجود دارند، مي توان آنها را لمس کرد، راه مي روند ، مي خورند، مي خوابند، روز و شب در انديشه جيب خود و " خور و خواب" خود هستند. مي دانيد چرا نام اين آدمها را "صفرهاي اجتماعي" گذاشته اند. در اين نامگذاري ، به يکي از ويژگيهاي عدد صفر نظر داشته اند. اگر "صفر" در سمت راست عددي قرار گيرد ، آن را ده برابر مي کند؛ اگر عدد مثبت باشد، آن را ده برابر مي کند و اگر جلوي عدد منفي هم قرار گيرد، باز آن را ده برابر مي کند. "صفرهاي اجتماعي" چون تنها به سود خود و به گذران عادي زندگي خود فکر مي کند، به طور معمول دنباله رو سود پرستان و قدرتمندان است، بنابراين ، به نيروي آنها مي افزايد؛ يعني نيروهاي منفي جامعه را تقويت مي کند. با اين نامگذاري مي خواهند بگويند:"بي طرفي" در عمل ، به معناي "طرفداري" از نيروهاي منفي جامعه است. مي بينيد، بسته به اين دارد که کجا از "صفر" استفاده کنيم، مي تواند ارزشهاي مختلفي داشته باشد. آيا صفر يعني هيچ؟ به هر حال ، " صفر" مثل هر عدد ديگري ، ضمن عمل خود، در نتيجه کار اثر مي گذارد؛ پس وجود دارد. صفر، عددي است مثل هر عدد ديگر. مجموعه ها را مي شناسيد، معناي "مجموعه تهي" را هم مي دانيد. اگر مجموعه اي يک عضو داشته باشد و اين عضو برابر صفر باشد، مجموعه تهي با مجموعه اي که عضو آن برابر صفر است ، فرق دارد. نتيجه بگيريم وقتي از مفهوم صحبت مي کنيم، نبايد آن را سهل و ساده و همان طور که در حرفهاي روزانه به کار مي بريم ، بفهميم و بايد ببينيم در کجا از آن استفاده مي کنيم . بعضي مفهومها تنها نامگذاري است؛ مثل شکلي که به آن دايره مي گوييم . در اين جا يک تعريف درست ، براي شناسايي کافي است ( تعريف دايره). ولي بسياري از مفهومها ، معنايي نسبي دارند؛ مثل مفهوم "بالا" و "پايين" ، ولي عدد صفر هيچ تفاوتي با عددهاي ديگر ندارد و مثل هر عدد ديگري ، ويژگيهايي دارد که برخي از آنها مخصوص صفر است. براي نقشي که "تعريف" دارد، آزمايشي مي کنيم. از کبوتر و توکا خواستم رودرروي هم و به فاصله يک متر بايستند. جايي را که توکا ايستاده بود، مرکز فرض کردم و به شعاع برابر يک متر ، دايره اي دور او و روي زمين کشيدم. از کبوتر خواستم روي محيط اين دايره و رو به توکا حرکت کند تا به جاي اول خود برسد. از توکا خواستم همراه حرکت کبوتر، دور خود بچرخد؛ به نحوي که هميشه رودرروي کبوتر باشد. وقتي کبوتر به جاي اول خود رسيد ، از او پرسيدم: - آيا توانستي يک دور ، دور توکا حرکت کني ؟ آيا توکا را دور زدي ؟ - بله ، يک دور کامل دور توکا چرخيدم . آرش موافق نبود: - تو به هيچ وجه دور توکا نچرخيدي. در همه حال ، صورت توکا را مي ديدي . چرخيدن دور يک چيز ، به معناي آن است که توکا را ديده اي و اين را نمي توان دور زدن توکا ناميد. – ولي من محيط يک دايره را به طور کامل پيموده ام. اين دور زدن است. من دخالت کردم: - هر دو درست مي گوييد و اين بسته به تعريفي است که براي دور زدن بپذيريم . با يک تعريف ، تو دور توکا چرخيده اي ، ولي با تعريفي که آرش از دور زدن دارد، دور او نچرخيده اي . ببينيد، با اين که امروز مي دانيم زمين به دور خورشيد مي چرخد ، در صحبتها و نوشته ها از حرکت ماه و خورشيد نام مي برند. همين حرکت ظاهري خورشيد و ماه و ستارگان هزاران سال موجب اشتباه دانشمندان شد و وقتي هم که در کمتر از پانصد سال پيش نظريه "خورشيد مرکزي" مطرح شد ، به خاطر آن ، نوشته "کپرنيک را ممنوع اعلام کردند، " گاليله " را به دادگاه کشاندند. "جيوردانوبرونو" را کومه اي از آتش سوزاندند و ... به هر حال ، اگر زمين را مبنا بگيريم، خورشيد ، سياره ها و ستارگان حرکت مي کنند. حرکت ، مفهومي نسبي است. وقتي در اتومبيل به سرعت از کنار درختان عبور مي کنيد، مثل اين است که درختان به سمت عقب شما حرکت مي کنند؛ يعني اگر مبنا يا به اصطلاح رياضيدانان، مبدا را اتوميبل بگيريم، آن وقت مي گوييم درختان نسبت به اين مبدا در حرکت اند. تعريف و قرار داد، تکليف بسياري از مفهومها را روشن مي کنند. هميشه بايد بدانيم از چه چيزي صحبت مي کنيم ، چه تعريفي براي آن داريم و در ضمن ، از دانش خود ياري بخواهيم تا بتوانيم درست را از نادرست تشخيص دهيم. در دانش و از جمله در رياضيات ممکن است واژه اي که به کار مي بريم ، به معناي عادي و روزمره آن متفاوت باشد. برگرفته شده از : مجله رياضي برهان




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن