تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 12 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سوگند به خدا ، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد ، زيان نكرد و كسى كه در سجده، ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809209685




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بدعت ها و اعتراضات ابوبکر و عمر نسبت به دین


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بدعت ها و اعتراضات ابوبکر و عمر نسبت به دین

1- بدعت های ابوبکر و عمر:

1-غرامت گرفتن عمر از کارگزاران . 2-تعجب امیرالمومنین از بدعت پسندی مردم . 3- انتقال مقام ابراهیم (علیه السلام) به محل آن در جاهلیت . 4-تغییر پیمانه صاع و مد پیامبر (صلی الله علیه و آله). 5-غصب فدک . 6-نقشه قتل امیرالمومنین . 7-حبس خمس . 8-الحاق خانه جعفر به مسجد . 9-بدعت در غسل جنابت . 10-بدعت در ارث جد . 11-آزاد کردن کنیزان صاحب فرزند . 12-قضاوت باطل در مورد نصر و جعده و ابن و بره . 13-بدعت درباره طلاق . 14-حذف " حی علی خیر العمل" از اذان . 15-بدعت در حکم همسر مفقود . 16-بدعتهای عمر درباره عجم . 17-بدعت در حکم سرقت . 18-پشتوانه دروغین بدعتهای عمر . 19-بدعت در آزاد کردن کنیزان یمن.

2-عتراضات و اهانتهای ابوبکر و عمر به پیامبر

1-بازگشت از لشکر اسامه. 2-منع از نوشتن "کتف" . 3-اهانت عمر به صفیه در مورد شجاعت. 4-مخالفت ابوبکر و عمر در قتل رئیس خوارج. 5-مخالفت ابوبکر و عمر در ابلاغ پیام. 6-بدیها و مخالفتهای بیشمار ابوبکر و عمر . 7-اهانت عمر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و عکس العمل آن حضرت. 8-ابتدای خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام). 9-نَسَب پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم). 10-سوال مردم از انساب و عاقبت خود. 11-اعتراف عمر به اهانت خود نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). 12-اعتراض عمر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد زکات عباس. 13-اعتراض عمر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نماز بر جنازه منافق. 14-اعتراض عمر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در صلح حدیبیه. 15-اعتراض و انکار عمر در غدیر خم. 16-اعتراض و استهزای عمر در بیماری علی (علیه السلام).

3- سوابق سوء ابوبکر و عمر و عثمان در مساله خلافت

1-اتمام حجت با سلام به عنوان "امیرالمومنین". 2-انتخاب یا انتصاب یا شوری؟!. 3-ابوبکر و عمر بدتر از عثمان.

بدعت ها و اعتراضات ابوبکر و عمر نسبت به دین

ابان می گوید: سلیم گفت: در مسجد پیامبر به عده ای که گرد هم نشسته بودند برخوردم که در میان آنان، به جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمدبن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عباده، کسی غیر از بنی هاشم نبود.

1- بدعت های ابوبکر و عمر

غرامت گرفتن عمر از کارگزاران

عباس به علی گفت: چه چیزی عمر را مانع شد که از قنفذ هم مانند سایر کارگزارانش غرامت بگیرد؟
امیرالمومنین نگاهی به اطرافیانش کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود: عمر خواست بدین وسیله از قنفذ به خاطر ضربتی که با تازیانه به فاطمه زد تشکر کرده باشد. همان ضربتی که فاطمه از دنیا رفت در حالی که اثر آن بر بازویش مانند بازوبند باقی مانده بود.
سپس فرمود: تعجب است از محبت این مرد (عمر) و رفیقش قبل از او ( ابوبکر) که در قلوب این امت جای گرفته و تسلیم آنان در برابر او در هر چیزی که بدعت گذاشته است.
اگر کارگزاران عمر خائن بودند و این اموال در دست آنان به خیانت جمع شده بود، او حق نداشت آنان را رها کند و باید همه آن را می گرفت چرا که غنیمت مسلمانان است. پس چرا نصف آن را گرفته و نیم دیگر را در دست آنان باقی گذاشت؟!

و اگر خائن نبودند عمر حق نداشت چیزی از اموال آنان را نه کم و نه زیاد بگیرد. پس چرا نیمی از آن را گرفت؟ حتی اگر به خیانت در دست آنها بود ولی خودشان اقرار نکردند و شاهدی هم بر علیه آنان وجود نداشت برای او حلال نبود نه کم و نه زیاد چیزی از آنان بگیرد.

عجیب تر این است که آنان را بر سر کارهایشان باز گردانید! اگر خائن بودند جایز نبود آنان را دوباره به کار بگیرد، و اگر خائن نبودند اموال آن ها برایش حلال نبود.

تعجب امیرالمومنین از بدعت پسندی مردم

سپس علی رو به جمعیت کرد و فرمود: تعجب است از قومی که می بینند سنت پیامبرشان کم کم و دسته دسته تبدیل و تغییر می یابد و با این همه راضی می شوند و انکار نمی کنند بلکه در دفاع از بدعت ها غضب می کنند و کسانی را که ایراد بگیرند و آن را انکار کنند سرزنش می نمایند. سپس قومی بعد از ما می آیند و بدعت ها و ظلم ها و از پیش خود ساخته های او را تابع می شوند و بدعت های او را سنت می شمارند و به وسیله آن به پیشگاه پروردگار تقرب می جویند.

انتقال مقام ابراهیم (علیه السلام) به محل آن در جاهلیت

مثل برگردانیدن مقام ابراهیم (علیه السلام) از جایی که پیامبر (علیه السلام) قرار داد به مو ضعی که در زمان جاهلیت در آن بود و حضرت آن را از آن جا تغییر مکان داده بود.

تغییر پیمانه صاع و مد پیامبر (صلی الله علیه و آله)

همچنین تغییر صاع و مد پیامبر (صلی الله علیه و آله)، که در حقوق واجب و مستحب طبق آن پیمانه می شد. زیاد کردن مقدار پیمانه توسط عمر ج شر نتیجه ای نداشت زیرا در کفاره قسم و ظهار طبق آن مقدار واجب از غلات به فقرا داده می شد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم فرموده بود:" خداوند بر مد و صاع ما برکت عنایت فرما." مردم بین او و این کارش مانع نشدند، بلکه راضی شدند و کاری که انجام داده بود قبول کردند.

غصب فدک

همچنین گرفتن او و رفیقش فدک را، در حالیکه در دست فاطمه (علیها السلام) و در تصرف او بود، و از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) از غله و محصول آن استفاده می کرد. از او بر آن چه در دستش بود شاهد خواست و سخن او را تصدیق نکرد و ام ایمن را هم تصدیق نکرد. در حالیکه او به یقین می دانست – همان طوری که ما می دانیم- فدک در دست او بود، و برای او جایز نبود نسبت به آنچه در دستش بود از او شاهد بخواهد و نه او را درباره آن متهم کند.

مردم هم از این کار او خشنود شدند و او را ستایش کردند و گفتند:" پرهیزکاری و فضیلت او را بدین کار وادار کرد!"
کار زشتشان هنگامی زیبا جلوه کرد که از سخن اول خود برگشتند و گفتند:" گمان می کنیم فاطمه هرگز غیر حق نمی گوید و علی هم جز به حق شهادت نداده است. اگر با ام ایمن زن دیگری بود فدک را برای فاطمه امضا می کردیم!" و با این کار نزد جهال منزلت بیشتری پیدا کردند.

مگر آنها چه بودند و چه کسی دستور داده بود که آنان حاکم باشند و عطا کنند یا مانع از حق کسی شوند؟! ولی امت به آن دو مبتلا شدند و آن ها هم خود را داخل چیزی کردند که حقی درباره آن نداشتند و در مورد آن چیزی نمی دانستند.

هنگامی که ابوبکر می خواست فدک را از دست فاطمه (علیها السلام) خارج کند – در حالیکه در دست او بود- آن حضرت به آن ها فرمود:" آیا در دست من نبود و وکیل من در آن نبود و در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) غله آن را نخورده بودم؟" گفتند: بلی. فرمود: پس چرا در مورد چیزی که در دست من است از من دلیل و شاهد می خواهید؟" گفتند: چون غنیمت مسلمانان است، اگر شاهد آوری به تو می دهیم وگر نه امضا نمی کنیم!

فاطمه (علیها السلام) – در حالی که مردم در اطراف آن دو نفر می شنیدند- فرمود:" می خواهید کاری که پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرده رد کنید و درباره ما بخصوص حکمی جاری کنید که درباره سایر مسلمین انجام نداده اید؟ ای مردم، بشنوید آن چه این دو مرتکب می شوند. چه نظر می دهید اگر من اموالی را که در دست مسلمین است ادعا کنم، آیا از من شاهد می خواهید یا از آن ها؟" گفتند: البته از تو می خواهیم. فرمود: حال اگر همه مسلمانان آنچه در دست من است ادعا کنند از آن ها شاهد می خواهید یا از من؟

عمر غضبناک شد و گفت: این غنیمتی است برای مسلمین و زمین آن هاست، و آن در دست فاطمه است و محصول آن را می خورد. اگر شاهدی بر ادعای خود آورد که پیامبر از بین مسلمین این غنیمت و حقشان را به فاطمه بخشیده در این باره تجدید نظر می کنیم!!

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: مرا بس است! ای مردم شما را به خدا قسم، آیا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشنیدید که می فرمود:" دخترم فاطمه سیده زنان اهل بهشت است؟" گفتند: آری به خدا قسم این را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدیم. فرمود:" آیا سیده زنان اهل بهشت ادعای باطل می کند و آنچه حقش نیست می گیرد؟ اگر چهار نفر بر علیه من به فحشا شهادت دهند یا دو نفر به سرقت شهادت دهند، آیا سخن آنان را بر علیه من تصدیق می کنید؟"

در اینجا ابوبکر ساکت شد، ولی عمر گفت: آری، و بر تو حد جاری می کنیم!!! فرمود: دروغ گفتی و لئامت خود را ثابت کردی، مگر آن که اقرار کنی بر دین محمد (صلی الله علیه و آله) نیستی. کسی که شهادتی بر علیه سیده زنان اهل بهشت قبول می کند یا حدی بر او جاری می نماید ملعون است و به آن چه خدا بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل کرده کافر است، زیرا کسانی که خداوند همه بدی ها را از آنان برده و آنان را پاک گردانیده شهادتی بر علیه شان روا نیست، چون از هر بدی معصوم اند و از هر فحشایی پاک اند. ای عمر، درباره این آیه ( آیه تطهیر) به من خبر ده. اگر قومی بر علیه آنان یا یکی از ایشان نسبت شرک یا کفر یا فحشا دهد آیا مسلمانان از ایشان برائت می جویند و بر آنان حد جاری می کنند؟

عمر گفت: آری، آنان با سایر مردم در این باره یکی هستند. فرمود:" دروغ گفتی و کافر شدی، آنها با سایر مردم در این باره یکی نیستند، زیرا خداوند آنان را معصوم قرار داده و درباره عصمت و طهارت آنان آیه نازل کرده و همه بدی ها را از ایشان برده است. پس هرکس بر علیع آنان مطلب را تصدیق کند خدا و رسولش را تکذیب نموده است." ابوبکر گفت: ای عمر، تو را قسم می دهم که ساکت باشی!

نقشه قتل امیرالمومنین

شب که شد ابوبکر و عمر سراغ خالد بن ولید فرستادند و گفتند: ما می خواهیم موضوعی را پنهانی با تو در میان بگذلریم و آن را به تو واگذار کنیم به خاطر اطمینانی که به تو داریم. خالد گفت: هر کاری می خواهید به من واگذار کنید که من مطیع فرمان شما هستم. گفتند:" این پادشاهی و سلطنت تا علی زنده است برای ما فایده ندارد! نشنیدی به ما چه گفت و چگونه با ما روبرو شد؟ ما در امان نیستیم که او پنهانی به سوی خود دعوت کند و عده ای به او پاسخ مثبت دهند و او بر علیه ما قیام کند، چرا که او شجاعترین عرب است و ما هم نسبت به او این کارهایی که دیدی مرتکب شده ایم و در حکومت پسر عمویش بر او غالب شدیم در حالی که حقی در آن نداشتیم و فدک را هم از دست همسر او بیرون آوردیم. ابوبکر گفت: وقتی نماز صبح را با مردم خواندم کنار او بایست و شمشیرت همراهت باشد. وقتی من نماز را خواندم و سلام دادم گردن او را بزن!!"

علی (علیه السلام) می فرماید: خالد بن ولید در حالی که شمشیرش را به کمر بسته بود در کنار من به نماز ایستاد. ابوبکر هم به نماز ایستاد و در تصمیم خود متردد و پشیمان شده و متحیر مانده بود، تا آن جا که نزدیک بود آفتاب طلوع کند! لذا قبل از آنکه سلام دهد گفت:" آنچه به تو دستور داده بودم انجام مده!" و سپس سلام نماز را داد!!!!

به خالد گفتم: موضوع چه بود؟! گفت: به من دستور داده بود که وقتی سلام نماز را داد گردن تو را بزنم. گفتم: آیا چنین کاری می کردی؟ گفت: آری به خدا قسم، اگر سلام می داد انجام می دادم!

حبس خمس

سلیم می گوید: سپس امیر المومنین رو به عباس و اطرافیانش کرد و فرمود: آیا تعجب نمی کنید از این که او و رفیقش سهم ذوی القربی را که خداوند برای ما در قرآن واجب کرده حبس نموده اند؟! خدا هم می دانست که اینان به زودی در این باره به ما ظلم می کنند و آن را از دست ما خارج می کنند و لذا فرمود:" اِن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ وَ ما اَنزَلنا عَلی عَبدِنا یومَ التَقَی الجَمعانِ" – انفال آیه 41- " اگر به خدا و به آن چه در روز تمییز بین حق و باطل، روزی که دو گروه با یکدیگر ملاقات می کنند نازل کردیم ایمان آورده اید ...". [منظور حضرت این است که خداوند آیه خمس را به صورت شرط آورده است که اگر مومن هستید چنین کنید، اشاره به این که در آینده عده ای به آن ایمان نخواهند داشت.]

الحاق خانه جعفر به مسجد

تعجب است از این که عمر خانه برادرم جعفر را خراب کرد و آن را به مسجد ملحق نمود و از قیمت آن نه کم و نه زیاد چیزی به پسرانش نداد. مردم هم این را بر او عیب نگرفتند و تغییر هم ندادند، گویی خانه مردی از دیلم را گرفته است!

بدعت در غسل جنابت

تعجب است از جهل عمر و جهل امت که او به همه عمالش نوشت:" اگر جنب آب پیدا نکرد بر او واجب نیست نماز بخواند، و نباید بر خاک تیمم کند تا آب بیابد، اگر چه آب پیدا نکند تا خدا را ملاقات کند!" مردم هم قبول کردند و به آن راضی شدند، در حالی که هم خود او و هم مردم می دانستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عمار و ابوذر دستور داد که از جنابت تیمم کنند و نماز بخوانند. این دو نفر و غیر این ها هم نزد عمر شهادت دادند [در الغدیر ج 6 ص 83 روایت کرده است که مردی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم و آب پیدا نکردم. عمر گفت: نماز نخوان! عمار گفت: آیا به یاد نداری که من و تو در لشگری به جنگ رفته بودیم و جنب شدیم و آب نیافتیم. در آن روز تو نماز نخواندی ولی من در خاک غلطیدم و نماز خواندم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: کافی بود دستت را بر خاک بزنی و در آن بدمی و به صورتت و دستانت بکشی. عمر در جواب گفت: ای عمار از خدا بترس!! عمار هم گفت: اگر نمی خواهی این حدیث را نقل نکنم!! ]، ولی او قبول نکرد و در مقابل آنان سری بلند نکرد و توجهی ننمود.

بدعت در ارث جد

تعجب ا این که آن دو بدون علم و بی توجه و از روی جهل قضاوت های مختلفی در باره ارث جد نمودند، و از روی جرات بر پروردگار و بی تقوایی، آن چه را نمی دانستند ادعا کردند. آنان ادعا کردند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت در حالی که در باره جد حکمی نکرده بود. هیچکس هم ادعا نکرد که ارث جد را می داند. بلکه در این باره تابع آن دو نفر شدند و سخن آنان را تصدیق کردند!

آزاد کردن کنیزان صاحب فرزند

همچنین از بدعت های عمر حکم به آزادی کنیزانی است که صاحب فرزند می شوند، [ اشاره به بدعت عمر که گفت: هر کنیز حامله وقتی وضع حمل کند آزاد می شود. ] که مردم در این مورد هم سخن او را مورد عمل قرار دادند و امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را کنار گذاشتند.

قضاوت باطل در مورد نصر و جعده و ابن و بره

همچنین آن حکمی که درباره نصر بن حجاج [ اشاره به تبعید بدون جهت نصر بن حجاج است. در بحار ج 8 ص 286 روایت کرده که روزی عمر در کوچه های مدینه گردش می کرد. صدای زنی را شنید که در خانه اش شعر عاشقانه ای زووه می کند و در آن نصر بن حجاج را معشوق خود می خواند. دستور داد نصر را حاضر کنند. وقتی او را آوردند دید از نظر سیما و چشمها و موهایش زیباترین مردم است. ابتدا دستور داد موی او را تراشیدند و در نتیجه صورت زیبای او بهتر دیده شد. دستور داد تا عمامه بر سر بگذارد و در نتیجه چشمانش زیباتر دیده شدند. عمر گفت: در شهری که من هستم نباید ساکن باشی! گفت: برای چه؟ عمر گفت: حرف همین است که گفتم! و دستور داد او را به بصره تبعید کردند! عمر نظیر این حکم را درباره پسر عموی نصر بن حجاج نیز صادر کرد. به طبقات ابن سعد: ج3 ص385 مراجعه شود.
لازم به تذکر است که جنبه بدعت در این حکم عمر آن است که مجرد زیبا بودن یک شخص که یک مسئله خدادادی است این حق را به کسی نمی دهد که بدون جرم سر او را بتراشد و سپس او را تبعید نماید.] و جعده از طائفه بنی سلیم [ اشاره به شلاق زدن بی جهت به جعده است. در طبقات ابن سعد: ج3 ص 285 روایت کرده که نامه ای به دست عمر رسید که در آن اشعاری بود و خلاصه اش این بود که شخصی از جعده شکایت کرده بود که به خانه زنانی که شوهرانشان در سفر است و غایبند می رود و گویی می خواهد با آنان رابطه بر قرار کند. عمر جعده را فرا خواند و دستور داد پاهایش را ببندند و صد ضربه شلاق به او بزنند و به او دستور داد بر زنانی که شوهرشان غایب است وارد نشود. جنبه بدعت در این حکم هم این است که اولا بدون ثبوت صدق شکایت کننده درباره او حکم کرده، و ثانیاً احتمال ارتباط با زنان بوده و هنوز ثابت نشده بود، و ثالثاً صد ضربه شلاق حد برای زنای ثابت شده است و در این جا بر فرض ثبوت شکایت، مجرد ارتباط ثابت می شود که باید کمتر از حد شرعی و به عنوان تعزیر مجازات شود. ] و ابن وبره به اجرا در آورد.

بدعت درباره طلاق

عجیب تر از این ها، آن که ابو کنف عبدی نزد عمر آمد و گفت:" من در حالی که غایب بودم همسرم را طلاق دادم و خبر طلاق به او رسید. بعد در حالی که در عده بود رجوع کردم و خبر رجوع را برای او نوشتم ولی نوشته من به دست او نرسید تا آن که ازدواج کرد."

عمر در جواب او نوشت:" اگر این کسی که با او ازدواج کرده دخول نموده همسر او حساب می شود و اگر دخول نکرده همسر توست!!" این مطلب را نوشت در حالی که من حاضر بودم ولی با من مشورت نکرد و از من سوال ننمود، گویی خود را با عملش از من مستغنی می دید. [ در کتاب ارشاد القلوب عبارت چنین است: خود را با جهلش از من مستغنی می دید. ]

خواستم او را نهی کنم ولی با خود گفتم: باکی ندارم تا خدا رسوایش کند. ولی مردم بر او عیب نگرفتند بلکه تحسین کردند و آن را سنت قرار دادند و از او قبول کردند و آن را عمل درست حساب کردند، در حالی که این حکمی بود که اگر دیوانه بی ارزش کم عقلی هم می خواست در این باره حکم کند بیش از این نمی گفت. [ در کتاب ارشاد القلوب: در این باره قضاوتی کرد که اگر دیوانه ای حکم می کرد بر او ایراد می گرفتند. ]

حذف " حی علی خیر العمل" از اذان

همچنین برداشتن او " حی علی خیر العمل" را از اذان [ در الغدیر ج6 ص 213 روایت کرده که عمر گفت: سه کار در زمان پیامبر حلال بود که من آن ها را حرام می کنم و برای آن ها عقاب می نمایم. حج تمتع، متعه زنان، حی علی خیر العمل از اذان. ] که مردم آن را سنت حساب کردند و در این حکم تابع او شدند.

بدعت در حکم همسر مفقود

همچنین حکم او درباره مرد مفقود که گفت:" مهلت زنش چهار سال است و بعد از آن ازدواج می کند. اگر شوهرش آمد بین باز پس گرفتن همسرش و گرفتن مهریه او مخیر است!!"

مردم این حکم او را هم تحسین کردند و آن را سنت حساب کردند و به خاطر جهل و نادانی به کتاب خدا و سنت پیامبرش از او قبول نمودند.

بدعتهای عمر درباره عجم

همچنین عمر هر عجمی را از مدینه اخراج کرد. [ در مروج الذهب مسعودی ج2 ص 320 روایت کرده که عمر اجازه نمی داد احدی از عجم وارد مدینه شود.]
و طنابی به طول پنج وجب برای عمالش به بصره فرستاد و گفت:" هر کس ا عجم ها را گرفتید که قامت او به قدر این طناب بود گردنش را بزنید!"
و همچنین بر گرداندن او زنان اسیر شوشتر را در حالی که حامله بودند! [ یعنی زنانی را که در جنگ شوشتر اسیر شده بودند و پس از تقسیم بین مسلمانان به عنوان کنیز از آنان حامله شده بودند، دوباره آزاد کرد بدون آن که مسئله فرزندان در مورد آنان حل و فصل شود.]

بدعت در حکم سرقت

در مورد بچه هایی که در بصره سرقت کرده بودند طنابی فرستاد و گفت:" هر کدام به بلندی این طناب رسید دست او را قطع کنید!!" [ نظیر این را علامه امینی در الغدیر ج6 ص 171 آورده که پسری از اهل عراق سرقت کرده بود. عمر نوشت:" او را وجب کنید، اگر شش وجب شد دستش را قطع کنید!" او را وجب کردند به قدر یک انگشت کم بود و آزاد شد!]

پشتوانه دروغین بدعتهای عمر

عجیب تر از آن این که کذابی، دروغی را درباره عمر شایع کرد، خود او و جاهلان آن را پذیرفتند و گمان کردند که" ملائکه بر لسان عمر سخن می گوید و به او تلقین می کند!" [ در این باره به الغدیر ج 6 ص 331 و نیز آخر حدیث 10 کتاب اسرار آل محمد (صلی الله علیه و آله) مراجعه شود.]

بدعت در آزاد کردن کنیزان یمن

همچنین عمر زنان اسیر یمن را آزاد کرد. [ این بدعت نظیر آزادی کنیزان شوشتر است که از مسلمانان حامله بودند. در کتاب ایضاح فضل بن شاذان: ص 463 روایت کرده که عمر زنان اسیر یمن را در حالی که حامله بودند آزاد کرد و آنان را از دست مالکانشان که آن ها را خریده بودند گرفت، بدون آنکه مسئله فرزندان در رحم آنان حل شود.]


( نقل از کتاب اسرار آل محمّد(علیهم السلام)، تألیف ابوصادق سلیم بن قیس هلالی، ترجمه اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، انتشارات دلیل ما، حدیث 14، صفحۀ 331 .)









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن