واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آذريزدي بازگوي قصههاي قرآن براي بچههاي خوب/35محمدرضا يوسفي:داستانهاي پندآموز ديني به اشكال مختلف در آثار «آذريزدي» ديده ميشود
گروه ادب: «مهدي آذريزدي» در پي خلق يك مجموعه كامل و متنوع بوده كه در آن داستانهاي عارفانه و پندآموز ديني و تاريخي به اشكال مختلف ديده ميشود.
«محمدرضا يوسفي»، نويسنده كودك و نوجوان در گفتوگو با خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، با بيان اين مطلب گفت: مهدي آذريزدي از آغازگران نهضت بازنويسي و سادهنويسي بوده و در مجموعه آثارش به سراغ متون كهن و قصص ديني رفت و با دقت و تسلط توانست كودكان و نوجوانان را با اين متون آشنا كند.
او افزود: آذريزدي مجموعهاي 14 جلدي خلق كرده كه در آن قصههاي قرآني نيز بازنويسي شدهاند، منابع او همگي جزء منابع ادبي بودهاند كه بهاحتمال زياد براي بازنويسي قصص قرآني از كتاب قصصالانبياء بهره برده است.
يوسفي در زمينه شيوههاي بازنويسي و سادهنويسي گفت: متون كهن و قصص ديني به دو شيوه اصلي سادهنويسي و بازنويسي به نگارش درميآيد، سادهنويس به نويسندههايي گفته ميشود كه در ساختار و مجموعه عناصر يك حكايت يا متن كهن دست نبرده و فقط از لحاظ واژهشناسي، متن را ساده كرده و در واقع واژههاي سخت را صيقل داده و دوباره عرضه ميكند، البته از عناصري مثل صحنهسازي نيز در آن استفاده ميشود، اما متن داستان كاملاً منطق با متن اصلي و يا منبع مورد استفاده نويسنده است.
او بازنويسي را اينگونه تعريف كرد: در بازنويسي، نويسنده به خود اجازه ميدهد كه وقتي به يك متن مكتوب برميخورد، بخشي را حفظ كرده يا به اختيار خود صحنهپردازيهايي در متن داستان انجام دهد، اما به ساختار اصلي و طرح اوليه داستان دست نميبرد، بازنويس ممكن است صحنهاي را جابهجا كرده يا روند زماني وقوع حوادث را تغيير دهد و يا حتي شخصيتها در جاي ديگري بنشاند، اما وقتي اثر را ميخوانيم و با اصل آن در قياس قرار ميدهيم، از نظر ساختاري تفاوت نخواهيم ديد.
او در ادامه گفت: در آثار مولوي اكثر داستانها سادهنويسي شدهاند و در آنها ميبينيم كه بعضي داستانها محل صحنه داستان تغيير ميكند، در واقع بازنويس احساس ميكند اگر صحنه را جابهجا كند تأثيرگذاري متن بيشتر خواهد شد، در هر صورت يك گونه ادبي به گونه ادبي ديگري تبديل ميشود و يا يك ژانر هنري تبديل به ژانر ديگري ميشود كه اين مستلزم تغييراتي در متن است.
يوسفي مبنا و معيار را ساختار كلي و طرح اوليه داستان ذكر كرد و گفت: بهطور مثال در يك متن فولكلور يا حتي مكتوب كه تبديل به يك نمايشنامه ميشود، متن بايد با ضرورتهاي صحنه هماهنگ باشد در نتيجه نيازمند يكسري تغييرات است، اما اين باعث نميشود كه متن اصلي دچار دگرگوني شود.
اين نويسنده كودك گفت: آذريزدي توانسته بهصورتي خلاقانه اين بازنويسي را انجام دهد. او عناصر اوليه داستان را بهدرستي شناخته و در تغيير و تحولها موفق بوده البته او آثار متوسطي هم دارد كه بايد در جايگاه خودش مورد نقد و بررسي قرار گيرد.
يوسفي درباره بازنويسي در دوره معاصر گفت: درحال حاضر نيز بازنويسي متون كهن اتفاق ميافتد اين متون مكرر سادهنويسي و بازنويسي ميشوند، اما نكتهاي كه بايد مورد توجه قرار بگيرد آن است كه در بازنويسي و سادهنويسيها بايد فرهنگ همان روز درنظر گرفته شده و با آن منطق شود، شايد ما وقتي متن سادهنويسيشده از دهه سي يا قبلتر را بخوانيم متوجه آن نشويم، در صورتيكه هدف نويسنده نزديك كردن متن به ذهن و زبان مخاطب بوده، اما چون آن متن ديگر به دوره ما تعلق ندارد باز هم در درك آن دچار مشكل ميشويم.
او افزود: آذريزدي در سادهنويسي كمتر به روند شكلگيري تكتك عناصر دقت و يا از تكنيكهاي خاص استفاده كرده است، در صورتي كه درحال حاضر با رشد شيوههاي سادهنويسي و بازنويسي امروز ديگر بايد اين تكنيكها رعايت شود، در صورتي كه نويسندگاني هستند كه هنوز به همان شيوه كار ميكنند، اما بايد شيوه خود را به روز كرده و با زبان مخاطبان همين دوره به اين بازنويسيها اقدام كنند.
او به جز بازنويسي و سادهنويسي، بازآفريني را از هر دوي اينها مهمتر دانست و گفت: نكته مهم ديگر آن است كه به جز بازنويسي و يا سادهنويسيهاي متون كهن، نويسندگان بايد با خواندن اين متون از آن بهعنوان خوراكي براي تغذيه آثار خود استفاده كرده و دست بهخلق بازآفرينيهايي از اين آثار بزنند، استمرار واقعي ادبيات در بازآفريني است.
دوشنبه 29 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]