واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - مهدی کرمپور، رئیس شورای صنفی نمایش امروز شنبه همزمان با استعفا از سمت خود در این شورا تاکید کرد روز مجمععمومی کانون کارگردانان، روز مهمی برای سینمای ایران خواهد بود. این کارگردان در گفتوگو با خبرآنلاین، درباره استعفای خود و برگزاری مجمععمومی کانون کارگردانان سینمای ایران در روز دوشنبه، ششم اردیبهشت، اظهار داشت: «روز دوشنبه تصمیمگیریها در مورد شورای مرکزی کانون اتفاق میافتد و امیدوارم بهترین افراد در پی این مجمع برای حضور در راس مهمترین و اثرگذارترین صنف خانه سینما انتخاب شوند.» او ادامه داد: «استعفای من از مسئولیتم در شورای صنفی نمایش بازگشتی نخواهد داشت، اما تجربیاتم را در اختیار فرد دیگری که مسئولیت شورا را برعهده بگیرد، قرار خواهم داد. من مایل بودم به عنوان بازرس کانون کارگردانان سینمای ایران وظیفهام را پیش از برگزاری انتخابات کانون کارگردانان انجام دهم و هشدار لازم را بدهم و در عین حال از همه اعضا دعوت کنم روز دوشنبه در مجمع عمومی حضور یافته و در تعیین سرنوشت کانون کارگردانان نقش خود را ایفا کنند، زیرا که روز دوشنبه برای سینما روز مهمی است.» کرمپور استفعای خود را با انتشار نامهای شامل دلایل این اقدام اعلام کرد. این کارگردان به مدت یکسال و دو ماه مسئولیت ریاست شورای صنفی نمایش را برعهده داشت و در این مدت رکورد بیشترین اکران فیلم در سینمای ایران ثبت شد. متن نامه کرمپور که نسخهای از آن در اختیار خبرآنلاین قرار گرفت، به این شرح است: « بنای سکوت داشتم. حتی وقتی راجع به فیلم در حال اکرانمان از هر طرف اجحاف شد؛ از جشنواره تا پروانه نمایش و اصلاحیهها و ... از ارشاد تا مدیران فرهنگی شهرداری،تا همکاران ذینفوذ رانت خورده و روزنامهنویس نوپای در پینام یا سیاسیکاران در پوستین نویسنده، بینام و نشان واقعی. سکوت کردم وقتی کسانی از اکران گفتند که حتی نمیتوانستند یکبار از سر تا به آخر پروسه اکران را روی کاغذ درست بشمارند. حتی شرح وظایف شورای صنفی که بار مسوولیتش بردوشم بود را نمیدانستند، اما برایش تئوری داشتند! از سایتهای غرضآلوده به سیاست تا همکاران گاه صاحبنامی که پی منافع شخصی و گروهی بودند نه منافع کلان صنفی و جمعی سینما. میخواستند از این آب گل آلوده صیدی کنند و از این نمد کلاهی برای خودشان بدوزند که تنها به اندازه سر آنها باشد... و خب من مانع شده بودم. مصاحبه کردند؛ بیانیه دادند. آدرس غلط نشان دادند و سیاهی لشکرهای به ارزان اجیر شدهشان فشار آوردند و خود عاقل مابانه در جلسات صنفی ژست مصلحانه گرفتند و از سرخیر و صلاح مهربانانه به مذاکره نشستند... سکوت کردم. شرط آمدنم آن بود که یک منطق را برای همه اجرا خواهم کرد و شمایان پذیرفته بودید. گفتم که سیره حضرت امیر (ع) است؛ به عثمان بن حنیف (که از صحابی نزدیک بود) یک درهم میدهد و به غلام عثمان بن حنیف نیز یک درهم میدهد. نیمه دوم 87 به نمایندگی کارگردانان به شورای صنفی رفتم. شبه دفترخانهای قدیمی و سنتی بود که 9 نفر در آن مینشستند و حسب منافع دعوا میکردند و گاه کار به فحاشی میکشید... اما من برایش ایده داشتم. 6 ماه به آشنایی و مطالعه گذشت تا مسوولیت کمیته هفت نفره تدوین آییننامه اکران 88 بر عهدهام نهاده شد و بعدتر مسوول اجرای آن شدم. سختترین سال این سالیان را رییس شورای صنفی نمایش بودم و نماینده کارگردانان سینمای ایران در بحرانیترین سال. چه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و چه از لحاظ صنفی که تهیهکنندگان چندین دسته و گروه همه خواستههایی داشتند که اگر برآورده نمیشد قال میکردند. در معاونت سینمایی مدیر کل مستقری وجود نداشت و ما چهار نفر بودیم و تحت همه نوع فشارهای بیرونی. شهادت میدهم که در تمامی دوره تصدیام به سبب اقتدار شورای صنفی،مصوبات دچار کمترین دخالت مدیران دولتی بود و همهچیز در صنف مدیریت میشد. و 88 رکورددار تعداد فیلمهای رنگ پرده دیده و اکران شده در سیسال گذشته بود و بالاترین آمار فروش این سالیان و توقف ریزش 18 ساله تماشاچیان سینما و افزایش شاخص اشغال صندلی. نمودار سرازیر ریزش متوقف شد و منحنی، 15 درصد رشد نشان میداد... و بسیاری کارهای ساختاری و زیربنایی که انجام شد و از حوصله این مقال خارج است و بر شما نیز پوشیده نیست. در طی حضورم در شورای صنفی نمایش کوچکترین سهمی از مالکیت هیچ کدام از فیلمهای به نمایش درآمده نداشتم که هرکس کوچکترین سندی دارد نشان دهد. هیچ سهمی در هیچ دفتر پخش یا سالن سینمایی نداشته و ندارم. به عنوان رییس شورای صنفی در نزدیک به دوسال، این سمت جز از کار اصلیماندن ریالی برایم درآمد نداشته و همیشه برایش هزینه کردهام. بار و مسوولیتی صنفی که چون وظیفهای به عدالت و امانت انجامش دادم. پیش ازاین نیز دوبار (پایان سال 87 و پایان سال 88) کتبا درخواست کردم که این بار از شانهام برداشته شود که به جبر شورای مرکزی، رییس کانون و مدیرعامل خانه سینما ماندم. برای حفظ آخرین سنگر صنفی باقیمانده. قرارمان با همه تا مجمع عمومی کارگردانان بود که حالا موعد آن است. وعده قرارمان را تا به پایان آمدم و از زیربار مسوولیت شانه خالی نکردم. علیرغم همه بداخلاقیها و مصاحبهها و بیانیهها. تا به آخر پاسدار و حافظ کرسی به حقمان بودم و حالا موعد قرار است و پایان دوره. دوشنبه صبح آخرین جلسه شورای صنفی نمایش را تشکیل خواهم داد و پس از آن دیگر مسوولیت از عهدهام ساقط است. برای همه آنانی که منافعی دیگر در شورای صنفی دنبال میکنند شاید این خبر مسرتبخشی باشد. قول میدهم سومین استعفا آخرین باشد. قاطع و بدون ذرهای تردید و بازگشت. اما برای باقی (که اکثریت همکاران صادق و مستقل ما هستند.) شورای مرکزی جدید حتما نمایندهای لایقتر برخواهد گزید. دوشنبه عصر اما به عنوان بازرس شورای مرکزی به آرایی که حسب اعتماد و امانت در دو سالونیم گذشته پشتیبانم بود پاسخ و گزارش خواهم داد و انشاالله که این یکی نیز از گردهام برداشته شود و دوشنبه آخرین روز فعالیت صنفیام باشد که به اندازه و بضاعت تا بهحال انجام دادهام و پایان و کنارهگیری از هر دوسمت صنفیام. میخواهم فیلم سینمایی بسازم. کار اصلی معوق ماندهام که دوسال و نیم است به درستی بدان نرسیدهام و تنها اپیزود و نصف فیلمی است که بر پرده دارم. دوست دارم به عنوان بازرسی که غیرموظف کمترین میزان غیبت در جلسات شورای مرکزی را طی این مدت داشتهام و مسوولیت مستقیم برگزاری جشن کارگردانان و جشن خانه سینما برعهدهام بوده است، هشداری به همکارانم بدهم که سبب نگارش این نوشته است: کانون 21 سال قویترین و موثرترین رکن سینمای ایران بوده و هست. و اقتدارش را از مجمععمومی پرقدرت که تجمع فرهیختهترین هنرمندان ایران است، میگیرد. اکنون که عوامل بیرونی، اغراض شخصی، حسادتها و در خوشبینانهترین شکل، بیتدبیری رخت چرکمان را آویز دیوار همسایه کرده است، همه با حضور پرقدرت و تمام قد خود در مجمععمومی و قضاوت صحیح و عادلانه، اقتدار گذشته را به کانون، صنف و خانه سینما بازگردانیم. و نقطه پایانی باشیم بر تفرقهای که دیگرانی که ما و صنف ما را دوست ندارند (یا دست کم اتحاد و یکپارچهگیمان را)، خواهان آنند. و سخن آخر با کسانیست که پیش از این نیز به آنان هشدار دادهام که عواقب و مسئولیت هرگونه تشتت احتمالی آینده کانون خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته حاصل عملکرد شتابزده آنان است. روی سخنم با آنهاست که در خانه اگر کس است، یک سخن بس است؛ « دردارالخلافه بودم که سر مصعب را نزد عبدالملک آوردند. خندیدم. خلیفه پرسید: ز چه روی میخندی؟ گفتم : در دارالخلافه بودم که سر حسین بن علی (ع) را نزد ابن زیاد آوردند، در دارالخلافه بودم که سر ابن زیاد را نزد مختار آوردند، در دارالخلافه بودم که سر مختار را نزد مصعب آوردند و اینک سر مصعب را نزد تو آوردهاند... خلیفه لختی اندیشه کرد و برآشفت. فردا دستور داد دارالخلافه را ویران کنند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]