تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836449354




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاملي بر نيم قرن كشمكش بر سر ميراث فكري و معنوي جلال آل احمد از « جلال » تا « كمال »


واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: تاملي بر نيم قرن كشمكش بر سر ميراث فكري و معنوي جلال آل احمد از « جلال » تا « كمال »
دكتر عبدالعزيز رضواني
گويي شهريورماه ماه جوش و خروشي است براي شدن ; براي متكامل شدن ; براي متعالي شدن . خيلي ها در اين ماه اين شدن را به احسن وجه نمايان ساختند . از رجايي و باهنر كه اهل همين روزها بودند تا طالقاني كه ابوذر روزگار خود بود تا اصحاب 17 شهريور .
يكي از كساني كه در شهريور ماه با گذر از خاك تا افلاك اين متكامل شدن خويش را به تماشاگه اهل راز گذاشت ; جلال بود كه 50 سال پيش در 18 شهريور ماه آن هنگام كه تازه به كمال و بالندگي خويش رسيده بود درگذشت .
جلال آل قلم از برجسته ترين مسافران كارواني بود كه با گذر از خس و خاشاك ; شيوه شهرآشوبي را در عين جوشيدن شدن ارتقا و استكمال را آموخت ; اما افسوس زودتر از آنكه فرزندان معنوي وي راست قامت شوند ميراثش مورد طمع ديگران واقع شد. اكنون مي توان گفت به قدر همه عمري كه جلال داشته است در اين نيم قرني كه او ديگر نيست كشمكش براي معرفي جلالي ديگر ادامه داشته است .
در محله سيد نصرالدين
در ميانه غوغاي برافتادن طايفه قجر از تاج و تخت و دسيسه چيني عوامل استعمار براي برنشاندن استبداد رضاخاني بود كه محله سيد نصرالدين (بازار) تهران هم خود را براي شب يلدا آماده مي كرد. بيت سيد احمد طالقاني هم براي مسافري كوچك مهيا مي شد. جلال روز پنج شنبه يازدهم آذر 1302 هجري شمسي و به حساب پدر روحاني اش بيست و يكم شعبان 1342 به دنيا آمد . سيد احمد امام مسجد « پاچنار » بود و هم به سبب دانش فقهي خودش و هم به سبب آنكه خواهر زاده شيخ آقابزرگ تهراني (صاحب الذريعه ) را به زني گرفته بود در تهران كوچك آن روزگار احترام و كرو فري داشت .
جلال خردسالي و نوجواني را در دامان آن چنان مادري و پاي منبر گرم اين چنين پدري سپري كرد و پس از تحصيل دوره دبستان آن گونه كه از اين خانواده انتظار مي رفت به مدرسه مروي فرستاده شد تا دورس حوزوي بياموزد. اما روح ناآرام جلال وي را به حضور نهاني در كلاس هاي شبانه دارالفنون نيز مي كشاند. جلال در سال هاي آخر دبيرستان با مكتب دين پيرايانه كسروي و شريعت سنگلجي آشنا مي شد و به مطالعه مجلات حزبي پر شر شور مي پرداخت . حزب توده آن روزها بيش از مرام نامش آشناي جوانان پر دغدغه بود.
در همين ايام جلال با همكاري جمعي از دوستان خود يك تشكل براي تبليغ اسلام را بنيان نهاد كه « انجمن اصلاح » ناميده مي شد. در قالب همين انجمن بود كه جلال به ترجمه و چاپ كتاب « عزاداري هاي نامشروع » اثر سيد محسن عاملي پرداخت . مولف روحاني اين اثر به ويژه قمه زني را نقد كرده بود.
جلال در نجف
در سال 1322 همزمان با پايان بخشي از دروس حوزوي ديپلم خود را اخذ كرد و به اصرار پدر روانه نجف شد تا تحصيلات عالي حوزه را زير نظر شيخ آقابزرگ تهراني (دايي مادرش )كامل كند. شايد همين اصرار و تاكيد پدر بود كه بر دوش جلال سنگيني مي كرد و وي را به مقاومت وا مي داشت . از همين رو نتوانست خود را قانع كند كه در نجف بماند. در حالي كه در اقامت سه ماهش در نجف گرفتار پرسش ها و ترديدهاي بسيار اعتقاد هم شده بود راه بازگشت در پيش گرفت و دوباره به تهران آمد.
فرار از خانه
اما تهران نيز او را گرفتار سايه سنگين نگاههاي ديگران كرده بود. جمعي از متدينان وي را به سبب آنكه گاه با دست بسته و گاه بدون مهر نماز مي خواند به پرسش مي گرفتند و همزمان اعضاي حزب توده او را جوان مستعدي براي همراهي مي ديدند.
جلال در سال 1322 وارد دانشسراي عالي تهران شد تا « ادبيات فارسي » بخواند . در سال 1323 رسما به حزب توده پيوست و به سرعت مسير ارتقا در حزب را در پيش گرفت . اندكي بعد در شماره نوروزي مجله سخن اولين مجموعه از قصه هاي خود را با نام « زيارت » منتشر ساخت . قصه هاي بعدي وي غير از « سخن » در مجله « مردم ; براي روشنفكران » كه نشريه روشنفكري حزب توده بود چاپ مي شد. در اسفند 1324 مجموعه اي از قصه هاي چاپ شده جلال در كتاب « ديد و بازديد » گردآوري و منتشر شد . تكاپوي جدي وي با حزب توده نمي توانست از نگاه خانواده به دور بماند و جلال به دليل مخالفت هايي كه در محيط خانه با چپ روي خود مي ديد در سال 1324 از منزل پدر گريخت تا راه خود را مستقل از خانه در پيش بگيرد.
در سال 1325 دوره ليسانس ادبيات فارسي خود را پايان داد و همزمان مدير داخلي « ماهنامه مردم » شد; اين مجله كه به سردبيري احسان طبري منتشر مي شد مجله نظريه پرداز حزب توده بود. خدمات جلال به حزب به همين مجله متوقف نماند و همزمان مديريت داخلي هفته نامه « بشر; براي دانشجويان » را كه ارگان دانشجويان حزب توده بود عهده دار شد. مديريت اصلي اين مجله با « كيانوري » بود.
بدين طريق جلال در طول چهار سال همراهي رسمي با حزب توده (1323 تا 1326 ) از يك عضو عادي به عضويت در كميته حزبي تهران و نمايندگي كنگره حزب توده در آمد . در سال 1326 دومين كتاب خود را به نام « از رنجي كه مي بريم » چاپ كرد . در همان سال سعي كرد بخت خود را در ترجمه نيز بيازمايد و گويا به تشويق صادق هدايت و احسان طبري كتاب « ديگري » از پل كازانوي فرانسوي را ترجمه كرد.
چاپ اين كتاب آشوبي در شهر بر پا كرد; عده اي به چاپخانه حمله كردند و فرم هاي چاپي كتاب را يكسره نابود كردند. گويا آنان سعي كردند جلال را هم بكشند كه وي با كمك دوستانش از چاپخانه مي گريزد. پيرو اين ترجمه جلال كافر معرفي مي شود. مي گويند; برادرش آقا سيد محمد تقي طالقاني از شاگردان برجسته آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني كه آن روزها در مدينه بود به تهران آمد تا جلال را بيابد و مجازات كند. يكي از روحانيان كه با پدر جلال دوستي داشت به وي پناه داد و جلال نزد وي ابراز ندامت كرد. آن بزرگوار نيز ابراز پشيماني جلال را نزد متدينان بازگو كرد و پيش پدر شفاعت كرد تا آنان از عذر تقصير وي درگذرند.
فرار از خلوتگه حزب
آل احمد البته آدمي نبود كه چشم و گوش خويش را ببندد و برده حزب باشد; از نگاه تيز بين او بي صداقتي ها و نامرادي هاي رهبران حزب دور نمي ماند. او مي ديد كه پشت ادعاها و گفتارهاي مردم پسند حمايت از كارگر و محروم رهبران حزب در خلوتگه خود سر سپردگي و بندگي مسكو را رفتار و سلوك اعتقادي و سياسي خود كرده اند و اين تزوير و دو گانگي چيزي نبود كه امثال آل احمد در برابر آن سكوت كنند.
در آذر 1326 جلال به اتفاق جمعي از اعضاي اهل نظر حزب توده را به حال خود گذاشتند و حزبي جديد را با محوريت « خليل ملكي مظفر بقائي » تشكيل داند. او پس از كناره گيري از حزب توده نوشتن كتاب « سه تار » را آغاز كرد و در آن « سخت گيري هاي مذهبي » را به نقد كشيد. كار ترجمه را هم جدي تر گرفت و به ترجمه و چاپ چند رمان فرانسوي پرداخت . هنوز هم علاقه مندان به رمان نثر آل احمد را ترجمه هاي « قمار باز » اثر داستايوفسكي « بيگانه » و « سو تفاهم » هر دو از آلبركامو و « دست هاي آلوده » اثر سارتر و « بازگشت از شوروي » اثر آندره ژيد را مي پسندند.
جلال در بهار 1329 با سيمين دانشورـ كه او نيز دانشجوي دانشكده ادبيات بوده است ـ ازدواج كرد . اما پدر جلال كه نمي توانست شاهد ازدواج پسرش با دختري بي حجاب باشد مراسم عقد آن ها را رها كرد و به قم رفت . بعد هم تا ده سال به خانه جلال پا نگذاشت .
جلال « زن زيادي » را در سال 1331 نوشت ; تحصيل در دوره دكتري دانشگاه تهران را هم نيمه كاره رها كرد و با اينكه ديگر چندان هم در قيد يك حزب خاص نبود به شدت به تكاپوي سياسي مشغول بود . در 9 اسفند 1331 هنگامي كه به او خبر دادند گروهي خانه دكتر مصدق را محاصره كرده اند با جمعي از همفكرانش خود را به آن جا رساند و به دفاع از مصدق سخنراني كرد مشغول ايراد سخن بود كه گروهي قصد جانش كردند و بر او زخم زدند. در همين روزها كه سنگ فتنه از همه جا مي باريد توده اي ها هم او را از پلكان دانشسراي عالي پرتاب كردند و اين حادثه آسيب وخيمي از ناحيه كمر بر وي وارد ساخت .

روزي كه رفيق از رفيق مي گريخت
زدو بندها و افت و خيزهاي سياست زدگان او را از تكاپو در عرصه عمل سياسي به نظريه پردازي هاي عميق تر فرامي خواند تا جايي كه ديگر عملا سياست را كنار گذاشت . در پاييز 1332 كه كار دولت مصدق يكسره شده بود و استبداد دوباره سر برمي آورد مزدوران تيمور بختيار جلال را هم دستگير كردند. او با وساطت شوهر خاله سيمين دانشور كه در دستگاه منزلتي داشت در تعهد نامه اي تصريح كرد كه « من ديگر سياست را بوسيده و كنار گذاشته ام » و سپس آزاد شد . كودتاي 28 مرداد 1332 را مي توان سرآغاز ظهور يك « حيراني » و « سرگشتگي » در ميان روشنفكران دانست . تمام آرزوهاي آزاديخواهانه طيفي از روشنفكران در اين واقعه زير چكمه هاي عمال استكبار قرار گرفته بود.
بازتاب طبيعي اين حيراني نااميدي و واسوخت در ميان روشنفكران هنوز هم در ميان آثار روشنفكران بازمانده از آن نسل به صورت هايي چون نيستن انگاري مشاهده مي شود.
فقط جلال نبود كه سياست را بوسيده بود و كنار گذاشته بود خيلي از معاصران جلال غير از قهر با سياست دست به كارهاي ديگري هم زدند گروهي گريختند گروهي كه پاي گريز نداشتند پشت پا به همه ادعاها و هياهوهاي سابقشان زدند و نهان و آشكار به بردگي ساواك در آمدند و نارفيقانه زاغ سياه رفقاي سابقشان را چوب زدند; گروهي كه هنوز از جوانمردي اثري داشتند ولي توان غلبه بر واسوخت خويش را نداشتند كنج عزلت اختيار كردند. در اين ميان معدودي هم مانند جلال راه ديگري برگزيدند كه ژرف تر عميق تر و البته سياست ورزانه تر بود. او از سياست زدگي يوميه گريخت اما همه سياست را به حال خود رها نكرد او كوشيد آينده سياست را تصوير كند.
اين هدف ابتدا با بازنگري در موقعيت خود محيط خود و اقليم سياسي ـ اجتماعي ايران آغاز گرديد. حاصل اين سير آفاقي و انفسي را در « اورازن » « تات نشين هاي بلوك زهرا » « جزيره خارك » « در يتيم خليج » « مدير مدرسه » و « نون والقلم » مي توان مشاهده كرد. وي در سال 37 « سرگذشت كندوها » را منتشر كرد كه در آن با زباني غير معمول كوشيده است فرجام برد و باخت كشكمش « جبهه ملي » و « كمپاني هاي نفتي » را از زبان حيوانات بازگو كند.
در « خسي در ميقات » سعي جلال براي دستيابي به عوالم متعالي و منازعه وي با دلبستگي هايي چون يافتن مزار برادر را در مدينه مي بينيم . در « غربزدگي » مي كوشد در پاسخ به يكصدسال تخطئه ملت ايران از زبان منورالفكران شيفتگي ايشان به غرب را نقد كند. جسارت او چنان است كه اگر امثال فرديد نميتوانند ايده خود را از غربزدگي بيان كنند او به جاي ايشان فرياد مي زند.
آيا آن گاه كه با بهره مندي از تجربيات حزبي پيشين كوشيد در قالبي ديگر كانون نويسندگان را بنا كند و آنان را براي هوشياري ملت در يك جبهه گردآورد آماده مي شد كه دوباره به عالم سياست بازگردد; به راحتي نمي توانيم به اين پرسش پاسخ بدهيم او اندكي بعد از تاسيس كانون راهي ديار ابدي شد در حالي كه جمع نويسندگان كه گردآورده بود هنوز پراكنده بود . وقتي جلال در شهريور 1348 در اسالم گيلان راهي ديار باقي شده بود هنوز نويسندگاني كه در كانون گردهم آمده بودند راه زيادي در پيش داشتند تا به يافته ها و دريافت هاي او برسند.
بازهم جلال
واقعيت آن است كه نه تنها كانون نويسندگان آن گونه كه جلال مي خواست در خدمت فرهنگ و ادب مردم ايران نبود بلكه خود جلال نيز آن گونه كه كامل بود و به تكامل رسيده بود معرفي نشد. گروهي كه گاه حتي در دوره حيات وي رفيق نيمه راه جلال مانده بودند مي كوشند جلال آل احمد را نيمه متكامل و در حد قد و قواره خويش معرفي كنند.
اين روزها به مناسبت سالگرد درگذشت جلال آل احمد يك بار ديگر هر كس به طريقي سخن از وصف او را به ميان مي آورد. بديهي است كه هر وصفي كه جامع تر باشد سيماي جلال در آن تماشايي تر است . از جمله در خبرها آمده بود كه فيلم مستندي به همت صدا و سيما با كارگرداني و تهيه كنندگي خانم « پريسا عشقي » درباره جلال در دست تهيه است .
اين فيلم گويا قرار است اول آذر ماه امسال در آستانه زاد روز وي ـ كه 11 آذر ماه باشد ـ به نمايش در آيد . در خبرهايي كه از روند تهيه اين فيلم منتشر شده است رايحه خوشي به مشام نمي رسد. مبادا چنانكه گزارش شده است در وصف جلال تنها به راهنمايي هاي معدود افراد كه مي كوشند جلال را همچنان در دايره قسمت خود معرفي كنند بسنده كنند. بديهي است كه وارثان واقعي ميراث معنوي جلال كساني هستند كه از تماميت انديشه وي بهره دارند. فرزندان معنوي جلال خواهند كوشيد وي آن گونه كه بود معرفي گردد.
بعد از تحرير
متن زير بخشي از نظرات مقام معظم رهبري درباره جلال است كه مطالعه آن را مفيد مي دانم . اين متن بخشي از پاسخ آيت الله خامنه اي به سئوالات « شمس آل احمد » برادر جلال است كه در كتاب « از چشم برادر » در سال 1369 و به منظور بازشناسي شخصيت جلال منتشر شده است .
بنام خدا
با تشكر از انتشارات رواق ـ اولا بخاطر احيا نام جلال آل احمد و از غربت در آوردن كسي كه روزي جريان روشنفكري اصيل و مردمي را از غربت درآورد; و ثانيا بخاطر نظرخواهي از من كه بهترين سال هاي جوانيم با محبت و ارادت به آن جلال آل قلم گذشته است . پاسخ كوتاه خود به هر يك از سوالات طرح شده را تقديم مي كنم :
1 ـ دقيقا يادم نيست كه كدام مقاله يا كتاب مرا با آل احمد آشنا كرد . دو كتاب « غربزدگي و دست هاي آلوده » جزو قديمي ترين كتاب هايي است كه از او ديده و داشته ام . اما آشنايي بيشتر من بوسيله و بركت مقاله « ولايت اسرائيل » شد كه گله و اعتراض من و خيلي از جوان هاي اميدوار آن روزگار را برانگيخت . آمدم تهران (البته نه اختصاصا براي اين كار) تلفني با او تماس گرفتم . و مريدانه اعتراض كردم . با اينكه جواب درستي نداد از ارادتم به او چيزي كم نشد. اين ديدار تلفني براي من بسيار خاطره انگيز است . در حرف هايي كه رد و بدل شده هوشمندي حاضر جوابي صفا و دردمندي كه آن روز در قله ي « ادبيات مقاومت » قرار داشت موج مي زد.
2 ـ جلال قصه نويس است (اگر اين را شامل نمايشنامه نويسي هم بدانيد) مقاله نويسي كار دوم او است . البته محقق و عنصر سياسي هم هست . اما در رابطه با مذهب ; در روزگاري كه من او را شناختم به هيچ وجه ضد مذهب نبود بماند كه گرايش هم به مذهب داشت . بلكه از اسلام و بعضي از نمودارهاي برجسته ي آن به عنوان سنت هاي عميق و اصيل جامعه اش دفاع هم مي كرد. اگرچه به اسلام به چشم ايدئولوژي كه بايد در راه تحقق آن مبارزه كرد نمي نگريست . اما هيچ ايدئولوژي و مكتب فلسفي شناخته شده اي را هم به اين صورت جايگزين آن نمي كرد. تربيت مذهبي عميق خانوادگي اش موجب شده بود كه اسلام را ـ اگرچه به صورت يك باور كلي و مجرد ـ هميشه حفظ كند و نيز تحت تاثير اخلاق مذهبي باقي بماند . حوادث شگفت انگيز سال 41 و 42 او را به موضع جانبدارانه تري نسبت به اسلام كشانيده بود و اين همان چيزي است كه بسياري از دوستان نزديكش نه آن روز و نه پس از آن تحمل نمي كردند و حتي به رو نمي آوردند!
اما توده اي بودن يا نبودنش ; البته روزي توده اي بود. روزي ضد توده اي بود. و روزي هم نه اين بود و (نه ) آن . بخش مهمي از شخصيت جلال و جلالت قدر او همين عبور از گردنه ها و فراز و نشيب ها و متوقف نماندن او در هيچكدام از آنها بود. كاش چند صباح ديگر هم مي ماند و قله هاي بلندتر را هم تجربه مي كرد.
4 ـ اگر هر كس را در حال تكامل شخصيت فكري اش بدانيم و شخصيت حقيقي او را آن چيزي بدانيم كه در آخرين مراحل اين تكامل بدان رسيده است بايد گفت « در خدمت و خيانت روشنفكران » نشان دهنده و معين كننده ي شخصيت حقيقي آل احمد است . در نظر من آل احمد شاخصه ي يك جريان در محيط تفكر اجتماعي ايران است . تعريف اين جريان كار مشكل و محتاج تفصيل است . اما در يك كلمه مي شود آن را « توبه ي روشنفكري » ناميد. با همه ي بار مفهوم مذهبي و اسلامي كه در كلمه « توبه » هست .
جريان روشنفكري ايران كه حدودا صد سال عمر دارد با برخورداري از فضل « آل احمد » توانست خود را از خطاي كج فهمي عصيان جلافت و كوته بيني برهاند و توبه كند : هم از بدفهمي ها و تشخيص هاي غلطش و هم از بددلي ها و بدرفتاري هايش آل احمد نقطه ي شروع « فصل توبه » بود. و كتاب « خدمت و ... » پس از غربزدگي نشانه و دليل رستگاري تائبانه . البته اين كتاب را نمي شود نوشته ي سال 43 دانست . به گمان من واردات و تجربيات روز به روز آل احمد كتاب را كامل مي كرده است . در سال 47 كه او را در مشهد زيارت كردم ; سعي او در جمع آوري مواردي كه « كتاب را كامل خواهد كرد » مشاهده كردم . خود او هم همين را مي گفت .
البته جزوه اي كه بعدها به نام « روشنفكران » درآمد با دو سه قصه از خود جلال و يكي دو افاده از زيد و عمر به نظر من تحريف عمل و انديشه ي آل احمد بود. خانواده آل احمد حتي در « نظام نوين اسلامي » هم تاكنون موفق نشده اند ناشر قاچاقچي آن كتاب را در محاكم قضايي اسلامي محكوم يا تنبيه كنند. اين كتاب مجمع الحكايات نبود كه مقداري از آن را گلچين كنند و به بازار بفرستند. اثر يك نويسنده ي متفكر يك « كل » منسجم است كه هر قسمتش را بزني ديگر آن نخواهد بود. حالا چه انگيزه اي بود و چه استفاده اي از نام و آبروي جلال مي خواستند ببرند بماند. ولي به هر صورت گل به دست گلفروشان رنگ بيماران گرفت ...
8 ـ مسكوت ماندن جلال تقصير شماست ـ شمايي كه او را مي شناسيد و نسبت به او انگيزه داريد . از طرفي مطهري و طالقاني و شريعتي در اين انقلاب حكم پرچم را داشتند. هميشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل « مردم » (و نه خواص ) از آنها پر است . و اين هميشه بودن و با مردم بودن چيز كمي نيست . اگر جلال هم چند سال ديگر مي ماند ... افسوس .
 يکشنبه 17 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سياست روز]
[مشاهده در: www.siasatrooz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن