واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خسروي: رمان ايراني بايد با هنر ايراني در هم آميزد خبرگزاري فارس: ابوتراب خسروي معتقد است تا زماني كه رمان براي ما بهعنوان يك پديده وارداتي، با زيباييشناسي هنر ايراني در هم نياميزد ما نميتوانيم بگوييم رمان داريم. ابوتراب خسروي، رماننويس، در گفتوگو با خبرنگار فارس، درباره نهادينه شدن رمان، اظهار داشت: از نظر من رمان پديدهاي است كه از يك جامعه چندصدا ريشه ميگيرد. فيالواقع نميتوانيم كه در جامعهاي كه زمينه ظهور آن مهيا نيست، انتظار داشته باشيم كه رمان خلاق پديد بيايد. رمان حاصل دوران مدرن است و حاصل دوراني است كه چندصدايي پا ميگيرد و گفتوگو رخ ميدهد. اين داستاننويس ادامه داد: رمان يك نوع ادبي است كه گروههاي مختلف يك جامعه متكثر از طريق آن با يكديگر به مفاهمه جمعي ميرسند. رمان در واقع وسيله و كنشي است كه از طرف جامعه ادبي جوامع مدرن ايجاد شده و هدفش نزديك كردن گروههاي متكثر قومي، مذهبي، نژادي و.... است كه در جامعه مدرن ناگزيرند در كنار هم كار كنند، زندگي كنند و جامعه را بسازند. بنابراين وقتي كه ما زمينه را براي چندصدايي فراهم نكنيم رمان خلاق هم نميتوانيم داشته باشيم. خالق رمان اسفار كاتبان بيان داشت: ادبيات مدرن پشتوانه جامعه مدرن است. مشخصه جامعه مدرن چندصدايي است و اگر اين چندصدايي نباشد گروههاي متكثر فكري نميتوانند در كنار يكديگر حضور به هم رسانند. توسعه تمامي هنرهاي مدرن با يكديگر هماهنگ است. امكان ندارد كه يكي از اين هنرها رشد كند و هنرهاي ديگر باقي بماند. رمان ايراني زماني رشد ميكند كه زمينه حرفهاي شدن، به اين معني كه مفاهمه به صورت آزاد رخ دهد، پديد بيايد. نويسنده حرفهاي كسي است كه ميخواهد از طريق كتابش معاش كند ولي اما وقتي چاپ كتابش چندين ماه متوقف ميشود او بايد رو به قبله دراز بكشد. وي با اشاره به اينكه نويسنده حرفهاي ميتواند رمان حرفهاي ارائه دهد، تصريح كرد: تا زماني كه نويسنده حرفهاي در ايران معنا پيدا نكند، زمينه خلق ادبيات حرفهاي هم وجود ندارد و ادبيات در همان نقش درجه 2 و 3 اجتماعياش باقي ميماند. زمينه ظهور ادبيات حرفهاي در جامعه ما وجود ندارد. وي ادامه داد: ما وارث ادبياتي غني هستيم و شاهديم در طول 50 سال گذشته ادبيات متحولي در جامعه ايراني ايجاد شده است، با توجه به اينكه اين آثار از نظر كمي محدود است اما خيليهايش در سطح آثار مطرح دنيا قرار ميگيرد. اما زماني كه ارتباط فرهنگي وجود ندارد و نميتوانيم ارتباطي كه نويسنده ترك و عرب با جوامع غربي داشته را داشته باشيم، ادبيات و هنر جامعه ما در سطح دنيا مغفول ميماند. خسروي اذعان داشت: در واقع در جوامع ديگري مثل مصر و تركيه مراكز فرهنگي دولتي ادبيات و رمان را حمايت ميكنند. براي مثال طي يك دوره ادبيات آن جامعه ترجمه و به ديگران معرفي ميگردد و حاصل آن نوبل گرفتن نويسنده ترك يا مصري ميشود. اين مسئله يك اتفاق خلقالساعه نيست، پيش از اين ادبيات مصر و تركيه راهش را پيدا كرده و از طرف دولت نيز حمايت شده است. البته بايد در نظر داشته باشيم كه جوايز بزرگ دنيا مثل نوبل رنگ و بوي سياسي دارند. وي تصريح كرد: فكر نميكنم كه ادبيات ما در دو حيطه داستان كوتاه و رمان چيزي كمتر از ادبيات كشورهايي مثل تركيه، ژاپن و مصر داشته باشد. بار ديگر تأكيد ميكنم براي اينكه فرهنگ و ادبيات يك جامعه در دنيا مطرح شود بايد از طرف مراكز فرهنگي دولتي حمايت شود. در نظر بگيريم كه در جوامع ديگر چه حمايتي از هنرمند ميشود و در جامعه ما چه حمايتي؟ به هيچ وجه بحث من حمايت از فرد يا گروه خاصي نيست. بلكه حمايت از ادبيات جامعه است و استفاده از اين ابزار فرهنگي در برقراري ارتباط متعامل با ديگر جوامع. خالق رمان رود راوي با اشاره به قدمت سنت روايت در ميراث مكتوب ايران، تصريح كرد: در سنت ما روايت جايگاه بسيار ويژهاي دارد. ما متن مهمي را مثل سمك عيار را در ادبياتمان داريم و با اينكه قرنها پيش از ابداع رمان نوشته شده، شباهتهايي با رمان دارد. سنت روايت در ادب ما قوي و غني است. اما رمان به حالت مدرن متعلق به دوراني است كه ما با فرهنگ غرب آشنا شديم كه از نتايج مشروطيت بود. نوع ادبي رمان يا يك داستان كوتاه نوع ادبي تازهاي است كه مدت زمان طولاني نيست كه جامعه ايراني با آن آشنا شده است. اين داستاننويس اظهار داشت: رمان هرگز در ايران به يك جريان فراگير بدل نشده به اين مفهوم كه كليت باسوادهاي ما بخوانند و آن مفاهمهاي كه در غرب رخ داد در ايران ايجاد شود. آن تكثري كه در غرب ايجاد شده تا سي سال پيش در ايران آغاز نشده بود. نويسندگان نوظهوري بعد از انقلاب حضور و ظهور پيدا كردند. با اينكه رمان در ايران يك جريان بدل نشده، اما طلايه اين وضعيت تبديل شدن به جريان را به عينه ميبينيم به اين مفهوم كه رمان خوانده ميشود و جوايزي به كتابها اهدا ميشود. وي بيان داشت: يكي ديگر از دلايلي كه رمان ايراني را در جهان به يك جريان بدل نكرده، اين است كه آن زيباييشناسي هنر ايراني در رمان تسري پيدا نكرده است. هنرهاي ايراني مثل قاليبافي، نگارگري، تذهيب و غزل ايراني هنرهايي هستند كه از نظر استتيك روح واحدي در همهشان وجود دارد كه اين روح واحد در عرفان ايراني ريشه دارد و يكي از وجوه اصلي عرفان ايراني وحدت وجود است. در قالي ايراني رابطه جزء و كل وجود دارد، با اينكه جزء نسبت به كل استقلال دارد، ولي در شماي كلي كليت اثر را كامل ميكند. اين از مهمترين خصائص هنر ايراني است. وي گفت: بنابراين تا زماني كه رمان براي ما بهعنوان يك پديده وارداتي، با زيباييشناسي هنر ايراني در هم نياميزد ما نميتوانيم بگوييم رمان داريم. رمان ايراني رماني است كه در آن ايرانيبودن و فرهنگ ايراني موج بزند، نه اينكه رماني را بخوانيم كه كپي رمان غربي است. بايد اساس واحد فرهنگي و زيبايي شناختي ما در رمان هم نفوذ كند و رمان بر اساس آن تفكر نوشته شود. اما اين هرگز باعث نميشود كه مضامين رمان اسير يك نوع بينش خاص شود. بحث من تنها از بعد زيباييشناختي است. انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]