واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سینمای ما - مریم وفایی: كاش به جاي اينهمه بغض و كينه و نقد بي منطق كمي هم انصاف و خوش بيني و گاهي خودبزرگ بيني داشتيم . انگار خاصيت جهان سومي هاست كه از بهترينهاشان بدترين بسازند و نماد كنند و مدام در مورد آن جدل بيهوده كنند و نقد كنند و سر آخر آنقدر بكوبند تا به هيچ برسند و در نقطه مقابل در آن سر دنيا جزئي ترين تحولات و تغييرات و خلاقيتها برجسته و پررنگ شود و گفته و گفته شود تا ملكه ذهن همه دنيا گردد . پر رنگ كردن كارهاي كوچك و بي ارزش و با ذره بين نگاه كردن به كوچكترين حركات آدمهاي مترسك و بزرگ كردن آن و سر آخر خود بزرگ بيني بيهوده . در اينسوي دنيا ( ايران ) هنر بخصوص سينما معناي خودش را دارد . خلاقيت و توليد انقدر سخت است كه شايد به ذهن سازندگان آن سر دنيا نرسد . اين سر دنيا ادمهايي را داريم كه فيلمنامه مي نويسند و بعد از عبور از صد سليقه و صد بغض و صد زد و بند به تصويب مي رسانند و بعد كارگرداني و تهيه كننده اي و ... و سر آخر در هنگام نمايش باز فيلنامه شان صد درجه با نوشته هايشان فرق دارد و بعد از كلي حذف و تغيير و شنيدن خورده فرمايشهاي عجيب و غريب مجوز اكران نمي گيرند . اين ور دنيا ادمهايي داريم كه هامون و ليلا و درخت گلابي و سنتوري و مهمان مامان را ميسازند كه تاريخ مصرف ندارد و فيلمي كه بعد از گذشت يك دهه و اندي ( اجاره نشين ها ) هنوز هم بيننده را ميخكوب مي كند و مي خنداند . ادمهايي كه از كرخه تا راين و آژانس شيشه اي و روبان قرمز را ميسازند و بازيها و كادرهايي از دوربين مي گيرند كه تماشاچي را ذوق زده ميكند . اين ور دنيا ادمهاي بودند كه فيلم مادر را ساختند و شاعر سينما شدند ( بگذريم از اينكه در زمان زنده بودنشان هيچ كس آنچنان كه شايسته بود ايشان را نديد ) اين ور دنيا ادمهايي را داريم كه ديالوگهاي بي مانندي را در فيلمهايي به يادگار دارند كه حتي سه دهه بعد از ساخته شدن فيلمهايشان هنوز ديالوگهايشان زنده است . ( قيصر و گوزن ها ) اين ور دنيا بازيگرهايي را داريم با بازي صورت و نوع نگاهشان آرماني ترين عشق ها را به تصوير ميكشند و بازيگرهايي كه خشم و محبت در حين بازي را بدون هيچگونه تماس بدني كاملا ملموس با بي نظير ترين حس گيري به تماشاگر منتقل كردند و مي كنند . و اين در حالي است كه آن ور دنيا آثاري با خط قرمزهاي كمتر و سياست پيشگيهاي بيشتر و هزينه هاي هنگفتري ساخته ميشود و ستايش ميگردد و ميگردد تا ميشود سبك فلان فيلمساز و سبك فلان بازيگر . آن ور دنيا بازيگرهايي هستند كه زير يوق استوديوهاي فيلمسازي تمام و كمال جسماً و روحاً استثمار شده عروسك نمايشي اند و آنچنان بزرگ ميشود و ميشوند كه ديگر در نگاهها نمي گنجند و ميشوند خيال و رويا . ادمهاي نمايشي كه راه رفتنشان لباس پوشيدنشان خنده شان ازدوجشان و ... زير ذره بين دوربينها و قلم روزنامه نگاران و مجله ها به متهورانه ترين صورت زيبا ميشوند و نقطه مقابل اين ادمها در اين ور دنيا همان ادمهايي كه با امكانات كم و خط قرمزهاي نامحدود آثاري خلق مي كنند و بازي مي كنند و مي جنگند و مي جنگند و از نفس افتاده در انتهاي راه توسط بينندگان به ظاهر دلسوز از گردنه حذف ميشوند . اين همه بغض و كدورت شخصي و باند بازي و شلوغ كاري براي كساني كه خالق اند زياد نيست ؟ اينكه مدام به اين و آن طعنه بزنيم و مسخره كنيم و كارهايشان را بي ارزش جلوه دهيم و آنان را بكوبيم نتيجه اي جز انزواي هنر و سينماي خودي دارد ؟ نقد منصفانه جدا از قضاوت عجولانه و با ديدي كارشناسانه بدور از هرگونه زبان طعنه در كنار برجسته كردن نقاط قوت و بزرگ نمايي دشوار نيست . اينكه از امضاء دادن يك ادم تا نوع بازي يا لباس پوشيدنش يا زندگي شخصي اش بنويسيم و يا از نگاه سليقه اي يك كارگردان براي انتخاب بازيگرهاي فيلمش و يا زاويه ديدش به اجتماع نقد و جنجال كنيم و مدام بكوبيم و بكوبيم چه نتيجه اي ميخواهيم ؟ انگار عادتمان شده نقادانه به دنياي هنر بخصوص سينما سرك بكشيم و هر از چند گاهي با هياهو آدمهايي را تيتر مجله هاي زرد و بي محتوا كنيم و به فروش اين كاغذهاي زرد كمك كنيم و سطح توقع خواننده ها را تا حد بيزاي پايين بياريم و در همين زمان از اخبار بي محتوا و سراسر نمايشي ان ور دنيايي ها كوهي از كاه بسازيم . كاش ميتوانستيم خلاقيت خودمان را به رسميت بشناسيم . كاش مي توانستيم به ادمها فرصت بيشتر بدهيم . كاش دلهامان مهربان تر بود و چشمهايشان بيناتر و صبورتر و انديشه هايمان بغض كمتري داشت . منبع خبر : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]