تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 7 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):معناى گفته كسى كه بسم اللّه‏ مى‏گويد، يعنى نشانى از نشانه‏هاى خداوند را بر خود مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802446210




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

== روح ==


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: انسان تركيبي از روح و جسم
انسان به وسيله جسم مي جنبد و احساس مي كند و با روح مي انديشد و علم، آگاهي، هوشياري، دوستي، نفرت و اختيار و... را در پرتو شعاع روح مي گيرد.
اصل جسم از خاك است و انسان موقعي كه بميرد، جسمش تجزيه شده و به همان عناصر اوليه اي كه از آن تشكيل يافته است، تبديل مي گردد.
اگر انسان مشتي خاك زمين را بردارد و در آزمايشگاه تجزيه و تحليل شيماي كند، مي بيند كه از تعدادي عناصر تشكيل شده است و اگر همين عمليات را بر قسمتي از جسم انسان اجرا كند، باز هم همان عناصر را در آن مي بيند.
شيميدانان تعداد عناصر جسم انسان را بر شمرده و گفته اند: تعداد عنصر كربن موجود در آن براي 9 هزار قلم سرب كفايت مي كند و مقدار فسفريا كربن آن به اندازه اي است كه 2 هزار سرچوب كبريت را مي توان ساخت و عناصر ديگر از قبيل: آهن، پتاسي، مس، منيزيم، شكر، نمك، گوگرد و... در آن وجود دارد و همگي از جمله عناصر سازنده ي خاك زمين نيز هستند.
اما در باره ي روح بايد عرض كنم كه هميشه بين دانشمندان و فيلسوفان مناقشه و جدل روي داده است و هيچ كدام تاكنون به نتيجه ي قاطع و روشني در باره آن نرسيده اند.
اما قرآن كريم، به اين سؤال پاسخ مي دهد كه مي توان آن را به عنوان يكي از معجزاتش به شمار آورد.
(يسألونَكَ عن الروح قل الرُّوحُ من اَمرِ ربئ و ما اُتيتم من العلم الا قليلاً)_(اسراء:85)
"از تو در باره ي روح مي پرسند. بگو روح چيزي است كه تنها پروردگارم از آن آگاه است چرا كه جز دانش اندكي به شما داده نشده است".
روح از جمله خلقت اسرار آميز خداوندي است و هيچ كس را به كنه آن راه نيست و جز خداوند، كسي از حقيقت آن اطلاعي ندارد. علم و دانش انسان با توجه به گستره ي كل هستي و علم لايتناهي خداوند، بسيار اندك و محدود است و حتي وسايل كسب چنين علم را هم ندارد. انسان هنوز به راز و حقيقت ماده و محيط مادي پيرامون خود پي نبرده است، پس چگونه مي تواند به ساختمان و ماهيت روح كه فراتر از ساختمان و ماهيت جهان و غيبي از غيوب الهي است، پي ببرد؟
تنها خبري كه ما مي توانيم در باره ي روح به دست آوريم، اين است كه بدانيم: روح در تمام جسم حضور دارد. به او زندگي، تحرك، ادراك، هوش، زكاوت، تفكر، دانش، اراده، اختيار، محبت، كينه و... مي بخشد و هرگاه از جسم خارج شود دوباره به همان ماده ي جامد خاموش و مرده، مانند ساير مواد تبديل مي گردد.
بنا بر اين روح تنها امتياز و نشانه برتري انسان در اين جهان است و انسان به وسيله روحي كه تاز ميدان شد و خداوند فرشتگان را وادار كرد تا در برابرش تعظيم كنند و آنچه در آسمان و زمين است به تسخير او در آورد و او را سرور همه ي موجودات و جانشين خود در زمين قرار داد.
(و اِذْ قالَ رَبّكَ للملائِكةِ اِنّي خالقٌ بَشَراً مَن صلصالٍ من حَمأٍ مسنون فاذا سويتُهُ و نَفَخْتُ فيهِ من روحي فقعوا لَهُ ساجدين)_ (حجر:28-29)
"(اي پيامبر بيان كن) آن زمان را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گل خشكيده فراهم آمده از گل سياه شده ي گنديده اي انساني را مي آفرينم. پس آنگاه كه او را آراسته و پيراسته كردم و از روح متعلق به خود در او دميدم. در برابرش به سجده افتيد".
دانشمندان اسلامي روح را اينگونه تعريف كرده اند: روح ذاتي است مجرد از ماده و جسمي زنده و نوراني از عالم بالاتر كه با اين جسم مادي كاملاً مغايرت دارد و مانند جريان ذرات آب در شاخه ي زنده درخت، در بدن جريان دارد. تجزيه و تقسيم نمي پذيرد و تا زماني كه جسم توان ادامه ي حيات داشته باشد به آن زندگي، طراوت و پويايي مي بخشد.

روح حادث است
به اجماع مسلمانان، روح حادث است و قديم نيست. و بعد از اعتدال جسم ظاهر مي شود و به آن مي پيوندد و هنگام جنين در آن حلول پيدا مي كند.
از حضرت عبد الله بن مسعود (رض) روايت هست كه: پيامبر خدا (ص) به ما خبر داد كه: "خلقت هر يك از شما در شكم مادرش چهل شبانه روز مي باشد سپس به شكل (علقه) يا خون بسته تبديل مي شود بعد به چيزي مانند گوشت جويده تبديل مي گردد. سپس خداوند فرشته اي را مي فرستد تا روح در آن بدمد و به نوشتن چهار چيز مأمور مي شود: رزق و روزي، اجل، عمل و خوشبخت يا بدبخت بودنش را بنويسد. به خداي يكه جز او خدايي نيست، يكي از شما مانند عمل بهشتيان رفتار مي كند تا اينكه بين او و بهشت جز ذراعي (يك متر) فاصله نمي ماند نامه ي اعمالش بر او پيشي مي گيرند و مانند جهنميان عمل مي كند و بعد داخل جهنم مي شود. و يكي از شما همانند دوزخيان عمل مي كند تا اينكه بين او و آتش جهنم جز فاصله ذراعي باق ينمي ماند كتاب بر او پيشي مي گيرد و عمل بهشتيان را انجام مي دهد.
پس وارد بهشت مي شود.

روح و نفس
روح و نفس كلمات مترادفند و هر دو يك معني دارند. خداوند پاك و منزه مي فرمايد:
(الله يَتَوَفَّي الانفُسَ حينَ موتِها والتي لَمْ تَمُتْ في مَنامها. فَيُمْسِكُ التي قَضَي عَلَيها الموتَ و يُرسِلُ الأخري اِلي أجَلٍ مُسمي)_(زمر:42)
"خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها بر مي گيرد. ارواح كساني را كه فرمان مرگ آنان را صادر كرده است نگاه مي دارد. ارواح ديگري را (كه هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسيده به تن) باز مي گرداند تا سرآمد معيني".
(ولو تري إذ الظالمونَ في غَمَراتِ الموتِ والملائكةُ باسطوا ايديهم أخرجوا انفسَكم)_(انعام:93)
"اگر ستمكاران را ببيني در آن هنگام كه در شدايد مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستهاي خود را دراز كرده اند (و بديشان مي گويند) خويشتن را رهانيد (قالب تهي كنيد)".
نفس در هر دو آيه به معني روح است. خداوند در قرآن كريم از نفس به عنوان نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطئمنه ياد مي كند و اينها انواع و اقسام نفس نيستند، بلكه از جمله ي صفات اويند.
نفس موقعي كه تحت تسلط غرايز و نيروهاي فطري و جسمي قرار گيرد صفت نفس اماره به سوء مي گيرد:
(وما اُبَرِّئُ نفسي اِنّ النفسَ لأمّارةٌ بالسّوءِ الا ما رَحِمَ رَبِّي)_(يوسف:53)
"من نفس خود را تبرئه نمي كنم چرا كه نفس به بديها و نابكاريها مي خواند مگر نفس كسي كه پروردگارم بدو رحم كند".
ولي هرگاه به وسيله دين و تحت نظارت آن، تربيت پيدا كند و تزيكه و پاك شود، خود را در حالتي مي بيند كه انگار رقيبي سرزنشگر در مقابلش قرار گرفته است به نيكي و خير مي گرايد و ديگران را به آن فرا مي خواند و از شر و فساد متنفر مي شود و با هر عمل نيكي احساس را حتي و امنيت مي كند و از هر نوع زشتي و گناه بيزاري مي جويد.
هرگاه نفس تا اين مرحله از بيداري، مراقب و حسابگري، پيش برود و از خير و نيكي كردن خوشنود و از شر و بدي ناخوشايند گردد با اين دگرگوني و تكامل به مرحله نفس لوامه يا ملامتگر مي رسد:
(لا اُقسِمُ بيومِ القيامةِ ولا اُقسِمُ بالنّفسِ اللَّوَّامه)_(قيامت:1-2)
"به روز قيامت سوگند و به نفس سرزنشگر سوگند".
هر گاه انسان توانست به جهاد با نفس برخيزد، رسوبات هوي و هوس و ***** را از آن بزدايد، كمبودهايش را بر طرف نمايد و نفس خود را به مرحله حقيقت طلبي، نيكي، زيبايي و كمال برساند؛ در واقع به مرحله اي از رشد و تكامل رسيده كه خداوند براي بندگانش در اين دنيا در نظر گرفته است تا در قيامت شايستگي ملاقات و ديدار او را داشته باشند.
(وَلكنَّ اللهَ حَبَّبَ اِليكم الايمانَ و زينَّهُ في قلوبِكُمْ و كَرَّهَ اليكم الكُقرَ والفسوق والعصيان اُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدون)_ (حجرات:7)
"اما خداوند ايمان را در نظر تان گرامي داشته است و آن را در دلهايتان آراسته است و كفر و نا فرماني و گناه را در نظرتان زشت و نا پسند جلوه داده است. فقط آنان راهيابند و بس".
هرگاه انسان به اين درجه از تكامل، پختگي و اعتدال برسد، نفسش با آسودگي خاطر به خير و نيكي عادت مي كند.
(يا ايَّتُها النفسُ المطمئِنّةُ ارجِعِي الي رَبِّكِ راضيَةًٍ مرضية فادخُلي في عبادي وادخُلي جنّتي)_(فجر:27-30)
"اي انسان آسوده خاطر به سوي پروردگارت باز گرد در حالي كه تو خوشنودي و (خداهم) از تو خوشنود است. به ميان بندگانم درآي".
اگر انسان، نفس خود را به اين درجه نرساند، در واقع زيان و خسارت جبران نا پذيري را بر او وارد كرده است.
(ونفسٍ و ما سَوَّها فالْهَمَها فُجورَها و تقواها قد اَفْلَحَ مَنّ زكّاها و قَدْ خابَ من دساها)_(شمس:7-10)
"و سوگند به نفس آدمي و به آنكه او را ساخته و پرداخته كرده است. سپس بدو گناه و تقوا را الهام كرده است. كسي رستگار مي گردد كه نفس خويش را پاكيزه دارد و بپيرايد. و كسي نوميد و ناكام مي گردد كه نفس خويشتن را پنهان دارد و بپوشاند و (به معاصي) بيالايد".

روح پس از جدايي از بدن
پس از جدايي روح از بدن، مرگ فرا مي رسد در چنين حالي هوش و ادراكش همچنان باقي است، صداي كساني كه به زيارتش بروند مي شنود و آنها را مي شناسد و به سلام آنان جواب مي دهد و لذت بهشت و يا درد جهنم را احساس مي كند.
اين تيميه (رض) مي فرمايد: خبرهاي زيادي در دست هست كه بيان مي كند، مرده به وضعيت خانواده و دوستانش در دنيا آگاهي دارد. احوالشان بر او عرضه مي شود. آن را مي بيند و آنچه نزدش اتفاق مي افتد، در مي يابد. و به رخداد هاي نيكو خوشحال مي شود و از كارهاي زشت رنج مي برد.
روايت شده كه حضرت عايشه (رض) پس از دفن حضرت عمر (رض) خود را پوشاند و فرمود: آنها (يعني ابو بكر صديق و پيامبر خدا (ص)) پدر و همسرم بودند اما عمر (رض) نسبت به من بيگانه محسوب مي شود. منظورش اين است كه او را مي بيند.
روايت شده كه مردگان در باره ي وضعيت خانواده هاي خود، از كساني كه تازه به جمعشان ملحق مي شوند، كسب خبر مي كنند و آنها هم اوضاع و احوال خانواده هايشان را به اطلاعشان مي رسانند مثلاً مي گويند كه فلاني داراي فرزندي شد و فلان با فلان كس ازدواج كرده و...

سؤال قبر
اهل سنت و جماعت همگي اتفاق نظر دارند بر اينكه هر انساني پس از مرگ، خواه در قبر يا غير آن، مورد سؤال و باز خواست قرار مي گيرد. حتي اگر درندگان او را خورده باشند و يا بدنش سوخته و به خاكستر تبديل و در هوا پراكنده شده باشد و يا در دريا غرق گشته باشد. از اعمال و كردارش پرس و جو مي شود.
اگر خير باشد پاداش نيك مي بيند و اگر شر باشد، گرفتار مي گردد و خوشي و عذاب، روح و بدن را با هم شامل مي شود. ابن قيم مي فرمايد:
مذهب سلف و پيشوايان امت بر اين است، هرگاه شخصي بميرد، بعد از آن در خوشحالي يا عذاب بسر مي برد و روح و جسم با هم آن را در مي يابند و روح پس از جداي از بدن داراي حالت خوش يا دردناك است و گاهي با كالبد خود ارتباط برقرار مي كند و به همراه آن مزه ي شادي و عذاب را مي چشد. بعد هنگامي كه قيامت كبري برپا شود روحها به كالبدهاي اوليه خود برگردانده مي شوند و براي اجراي فرمان پروردگار جهانيان از گورهايشان به پا مي خيزند و مسلمانان و يهوديان و مسيحيان نسبت به معاد جسماني اتفاق نظر دارند.
در مسند امام احمد بن حنبل (رض) و صحيح ابي حاتم آمده است: پيامبر خدا (ص) فرمود: وقتي كه مرده، در گور نهاده مي شود، هنگام بازگشت تشييع كنندگان، سر و صداي پاهايشان را مي شنود. اگر مؤمن باشد، نماز در طرف سر، روزه در سمت راست و زكات در سمت چپ و اعمال نيك از قبيل: صدقه، صله رحم، احسان وحسنات در طرف پاهايش قرار مي گيرند. از طرف سر براي سؤال و جواب پيشش مي آيند. نماز گويد: از سمت من راه ورود نداري، از سمت راست مي آيد، روزه گويد: از سمت من راه ورود نداري. سپس از طرف چپ مي آيد، زكات گويد: از طرف من راه ورود نداري. بعد از طرف پاها مي آيد اعمال خير و صدقه و صله رحم، احسان و حسنات گويند: از طرف ما راه ورود نداري. پس به او گويند بنشين. مي نشيند، خورشيد در حال غروب كردن بر راو نمايان مي گردد پس به او گفته مي شود: در باره ي اين مردي كه در ميان شما بود، چه نظر داري؟ چگونه بر او گواهي مي دهي؟ مي گويد: رهايم كنيد تا نماز بگزارم. فرشتگان گويند بعد نماز خواهي خواند به سؤالاتي كه از تو مي پرسيم، جواب بده. در باره ي اين مردي كه در ميان شما بود، چه مي گويي. و چگونه بر او گواهي مي دهي؟ پس گويد: محمد (ص) شهادت مي دهم كه او فرستاده ي خداست و از طرف خداوند حق را آورد. پس به او گفته مي شود بر آن (عقيده) زيستي و بر آن مردي و به خواست خدا بر آن هم برانگيخته مي شوي. سپس دري از بهشت به رويش باز مي شود و به او گفته مي شود: اين جايگاه توست. و هرچه راخداوند به تو وعده داد، در آن هست. حسرت و شادمانيش افزوده مي شود. بعد 7 ذراع به قبرش وسعت داده مي شود. نوراني مي گردد و جسم به حالت اوليه اش برگردانده مي شود و روحش در نسيم پاكي قرار دارد و مانند پرنده اي بر درخت بهشت گردش مي كند. فرمود: چنين است فرموده ي حق تعالي:
(يثبِّتُ اللهُ الذين آمنوا بالقولِ الثابت في الحياةِ الدّنيا و الآخرة)_ (ابراهيم:27)
"خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار هم در اين جهان و هم در جهان آخرت ماندگار مي دارد".
براي كافران حالتي ضد اين گزارش شده است تا جايي كه فرمود: سپس گور بر او تنگ و تنگ تر مي شود تا جايي كه دندان هايش در هم فرو روند. اين همان زندگي تنگ و پر اضطرابي است كه خداوند مي فرمايد:
(فاِنّ له معيشةً ضنكًا و نحْشُرهُ يوم القيامة اعمي)_(طه:124)
"زندگي تنگ (و سخت و گرفته اي) خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا گرد مي آوريم".
حافظ در كتاب "الفتح" گويد: ابن حزم و ابن هبيره، معتقدند كه سؤال و جواب تنها مربوط به روح است؛ بدون اينكه به جسم بازگردانده شود. علماء با آنها مخالفند و گويند: آن طور كه در حديث ثابت است روح به كالبد يا بخشي از آن بازگردانده مي شود و اگر تنها بر روح واقع مي شد، براي بدن و جسم اختصاصي نمي ماند و پراكنده شدن اجزاي بدن آدمي مانع از سؤال و جواب قبر نمي شود؛ زيرا خدا قادر است، زندگي را به بخشي از جسم بازگرداند و از آن پرس و جو كند. همان طور هم مي تواند تمامي اجزاي بدن انسان را جمع كند، اگر بگويند كه: سؤال و جواب بر روح واقع مي شود و هنگام پرس و جو كردن از مردگان، هيچ عكس العمل يا تغييراتي در گور مشاهده نمي شود. مانند ايستادن، نشستن، تنگي و فراخي گور و جز اينها نه در گور و نه در غير آن مانند افراد اعدامي و مصلوب شده، پاسخشان اين است! چنين مسائلي خارج از قدرت پروردگار نيست؛ بلكه در حالت عادي هم مي توان مشابه آن را ديد. مانند انسان خفته كه لذت و درد را در خواب احساس مي كند، در حالي كه پهلو دستش از آن خبر ندارد و بلكه انسان بيدار هم گاهي نسبت به آنچه مي شنود يا مي انديشد، احساس لذت و يا درد مي كند؛ بدون اينكه بغل دستي اش چيزي از آن بداند. بنا بر اين، درست نيست، احوال حاضر را بر غيب يا وضعيت پس از مرگ را با پيش از مرگ سنجيد. ظاهراً خداوند، چشم و گوش بندگان را از مشاهده ي آن باز داشته است. و اعضاي ظاهري بدن انسان، توان ادراك و فهم امور ملكوتي را ندارد؛ جز آنچه را خدا بخواهد. آنچه را كه جمهور، بيان مي دارند، به احاديث پيامبر (ص) ثابت شده است. مانند: "مرده سر و صداي پاي تشييع كنندگان را مي شنود" يا "با حركت گور، دنده هايش درهم فرو مي رود" و يا "در زير شكنجه، فريادش به گوش مي رسد" يا "بين دو گوشش را مي كوبند" و يا "او را مي نشانند" كه همه ي اينها از جمله ي صفات جسم هايند.

جايگاه ارواح
ابن قيم فصلي نوشته است در مورد ديدگاه دانشمندان در باره ي جايگاه ارواح، بعد به ذكر نظريه ي برتر مي پردازد و مي گويد: ارواح، در محل استقرار شان، برزخ، داراي درجات متفاوتي اند. بعضيها، مانند ارواح پيامبران خدا (درود و سلام پروردگار بر آنان باد) در "اعلي عليين" يا بهشت اعلي، داراي درجات متفاوتي هستند.
همانطور كه پيامبر (ص) در شب معراج آنان را مشاهده فرمود.
بعضيها، همچون ارواح برخي از شهيدان، نه همه، كه مانند پرنده ي سبز رنگي در بهشت، به دلخواه خود، مي گردند. البته از ورود ارواح برخي از شهيدان به بهشت، بخاطر عدم پرداخت وام و يا قرضي كه بر عهده دارند، جلو گيري مي شود. از محمد بن عبد الله بن حجش روايت شده كه: مردي نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: اي رسول خدا! اگر در جنگ جهاد شهيد شوم؛ چه به من مي رسد؟ فرمود: بهشت. هنگامي كه آن مرد، خواست بر گردد، پيامبر فرمود: الا الدين سارني به جبريل آنفا. جز وام. كه جبرئيل (ع) چند لحظه پيش، آن را به اطلاع من رساند. بعضي ديگر از ارواح در دروازه ي بهشت زنداني اند. در حديث ديگري آمده: رأيت صاحبكم محسوباً علي باب الجنه" رفيقتان را ديدم كه بر درگاه بهشت زنداني بود.
بعضي ديگر از ارواح در گورهايشان زنداني اند. مانند حادثه شخصي كه پيش از تقسيم غنايم جنگي، چادري را برده بود، بعد به شهادت رسيد. مردم گفتند: بهشت بر او مبارك باد. پيامبر فرمود: سوگند به كسي كه جانم در دست اوست، آن چادري كه ربوده بود، اكنون در گور، مانند پاره اي آتش، او را در بر گرفته است.
محل استقرار برخي ديگر از ارواح در "باب الجنه" است. ابن عباس (رض) حديثي روايت مي كند كه: شهيدان، در هاله اي نوراني بر گنبد خضراء، در باب الجنه به سر مي برند و صبح و شام رزق و روزيشان از بهشت مي رسد.
اما وضعيت جعفر بن ابي طالب، طوري ديگر است. خداوند به جاي دو دستانش، دو بال به او عطا فرمود كه به هر نقطه از بهشت بخواهد، پرواز مي كند.
برخي ديگر از ارواح در زمين زنداني اند و به جهان برتر، نمي توانند بالا روند. آنها از جمله ارواح پست زمين اند. ارواح پست و ارواح پاك آسماني، با هم در يك مكان جمع نمي شوند؛ همانطور كه در دنيا باهم نبودند. روح هاي غافلي كه در دنيا به فكر جلب دوستي، محبت، شناخت و نزديكي به پروردگار نبوده اند؛ همچنان پست و زميني باقي مي مانند و هنگام جدايي از بدن، باز همانجا استقرار مي يابند.
روح هاي پاك آسماني، همانطور كه در دنيا غرق محبت و با خدا بوده اند و همواره جهت نزديكي و انس با پروردگار كوشيده اند، پس از جدايي از بدن به روح هاي پاك آسماني و متناسب با خود مي پيوندند. انسان در قيامت و بر زخ، با كسي است كه دوستش دارد.
و خداوند، در آنجا اين ارواح پاك را به همسري يكديگر در مي آورد و روح مؤمن را با نسيمي پاكيزه همراه مي كند؛ يعني روح هاي پاكيزه همانند شكل خود به سر مي برند. روح پس از مفارقت بدن به همرديفان، برادران و يارانشان ملحق مي شوند و در آنجا با هم به سر مي برند.
بعضي ديگر از روح ها، از جمله ارواح زنا كاران، در ميان توره ي آتش مي سوزند و بعضي ديگر در رود خانه ي خون شناورند و سنگها را مي بلعند.
روح هاي پاك و خوشبخت و روح هاي ناپاك و بدبخت در يكجا استقرار نمي يابند؛ بلكه روح هايي صدر نشين بهشتند و روح هاي هم پست و زميني اند و آنجا بالاتر نمي روند.
و تو هرگاه كمي در اين موضوع و آثار و نشانه هاي آن بيانديشي و يا عنايت بيشتري به خرج دهي، دليل آن را مي يابي و ديگر بين آثار صحيحي كه در اين خصوص آمده، تعارض و نا هماهنگي نمي بيني. هر كدام از اين آثار، ديگري را تصديق مي نمايد. اما اهتمام اصلي بايد، در فهم و شناخت روح و احكام آن باشد. و بداني كه شأن روح با شأن جسم تفاوت دارد.
روح در عين اينكه، در بهشت است، در آسمان نيز هست و با گور خانه و بدن خود در ارتباط مي باشد. سرعت انتقال، حركت، بالا و پايين رفتن و جابجاي آن از هر چيزي بيشتر است. و به دو دسته، آزاد و زنداني يا آسماني ز ميني تقسيم مي گردد. و پس از رهايي بدن، در معرض حوادثي چون: سلامتي، بيماري، لذت، ناز و نعمت، درد و نگراني، حتي بيشتر از آنچه كه در زندگي دنيايي داشت، قرار مي گيرد. در آنجا هم زندان، درد، عذاب، شكنجه و آزار، بيماري و حسرت وجود دارد و هم لذت، آسايش، رفاه و آزادي.
روح در بدن، شباهت زيادي با كودك در شكم مادر و تولد آن به اين دنيا دارد. پس، اين روح ها چهار منزل دارند و هر كدم، از منزل پيشين خود بزرگ ترند.
منزل اول: دنياي جنين يا شكم مادر، كه دنياي است، تنگ و تاريك با ظلمات سه گانه.
منزل دوم: دنياي كه در آن رشد و نمو و انس پيدا كرده و در آن به كسب اعمال خير ا شر و اسباب خوشبختي يا بدپختي خود، مبادرت ورزيده است.
منزل سوم: دنياي برزخ، كه از اين دنياي مادي، به مراتب وسيع تر و بزرگتر مي باشد و بلكه، نسبت حجم آن مانند نسبت اين جهان مادي به دنياي جنين و شكم مادر است.
منزل چهارم: قيامت. و آن عبارت است از بهشت و دوزخ كه بعد از آن منزل ديگري وجود ندارد.
خداوند، ارواح را در اين منازل، يكي بعد از ديگري منتقل مي نمايد تا به منزلي برسد كه جز او را نشايد. دنياي كه براي رسيدن به آن آفريده شده و براي دستيابي به آن تلاش و كوشش نموده است هر يك از اين منازل، حكم يا شأن و منزلت خاص و ويژه اي دارد كه در مرحله ي ديگري متصور نيست. پاك و منزه است پروردگاري كه آفرينش، مردن، زنده كردن، سعادت و بدبختي انسان، همه و همه دريد قدرت اوست و بس. آن خدايي كه براي علم و دانش، عمل، نيروها و اخلاقشان، آن طور كه شايسته باشد، درجاتي بر قرار نمود، همانطور هم براي سعادت و بدبختيشان مراتب و درجاتي قايل شد. شهادت مي دهيم كه خدايي جز ذات پاك پروردگار نيست، اوست خداي يگانه و بئ همتا. مالكيت همه چيز در دست اوست. سپاس و ستايش او را سزاست. خير و بركت امور در قبضه ي قدرت اوست. همه چيز به او بر مي گردد. قدرت، عزت و حكمت و دانش همه از آن اوست. از همه نظر صاحب كمال مطلق مي باشد. راستي و صداقت فرستادگانش را براي مردم روشن مي كند و هرچه را كه پيامبران آورده اند، حقايقي است كه عقلها و فطرت سالم به آن گواهي مي دهند و به آن اعتراف مي نمايند و هرچه با آن مخالفت بورزد، باطل و بيهوده است.
از خدا خواهيم توفيق ادب
بي ادب محروم شد از لطف رب





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن