تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819207844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاسخ به مقاله «زبان فاقد جنسيت» نوشته ناتاشا اميري ساختماني با هزارتوهاي تاريك


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: پاسخ به مقاله «زبان فاقد جنسيت» نوشته ناتاشا اميري ساختماني با هزارتوهاي تاريك
امير رضانژاد

چهارشنبه گذشته مقاله يي با نام «زبان فاقد جنسيت» به قلم ناتاشا اميري، در صفحه ادبي روزنامه اعتماد چاپ شد. به اختصار كوشيدم فقط چند نكته از كل آن مقاله را برگيرم و توضيحي بر هر بخش اضافه كنم.

نويسنده ابتدا ادعا مي كند زبان فاقد جنسيت است. هيچ معلوم نيست جنسيت در نظر نگارنده چيست و كدام زبان فاقد جنسيت است؟ آيا او به جنس دستوري(gender) اشاره مي كند يا به جنس بيولوژيك. او روشن نمي كند منظورش زباني است كه در آن تمايزات جنسيتي موجود است، مثل عربي، آلماني، فرانسوي، انگليسي يا بسياري زبان هاي ديگر. يا اينكه بايد در نهايت تاسف گفت نگارنده تفاوت جنسيت زباني و جنسيت بيولوژيكي را متوجه نيست. بدين معني كه هيچ ارتباطي ميان مذكر، مونث و خنثي بودن كلمات به لحاظ دستوري و بيولوژيكي نيست. كلمه صندلي در آلماني به لحاظ دستوري مذكر است، اما آيا يك صندلي به لحاظ بيولوژيكي مذكر است؟ بسياري از زبان ها اين تمايزات را به هيچ شكلي ندارند. زبان فارسي نيز جزء آن دسته از زبان هاست كه فاقد تمايز جنس دستوري است و اين فقدان هيچ ارتباط معناداري با فرهنگ جامعه فارسي زبان ندارد. نگارنده سپس براي روشن تر كردن حرفش دو قسمت از دو نويسنده كه يكي زن (جرج اليوت) است و ديگري مرد (تئودور درايزر) مي آورد و مي گويد هيچ تفاوت جنسيتي در اين قطعه ها مشاهده نمي شود.

در قسمتي از ميدل مارچ اثر جرج اليوت خوانده بودم؛ «نخستين بار بود كه آقاي كازوبن به تفصيل صحبت كرده بود. عباراتي دقيق و روشن به زبان مي آورد تو گويي از او خواسته بودند براي جمعيتي سخنراني كند...» در كتاب كاري اثر تئودور درايزر هم اين طور نوشته شده بود؛ «دروئه نظرش را در اين باره تقويت مي كرد و موضوعات را طوري به هم مي پيوست كه قدرت مقاومت او را تحت تاثير قرار دهد و آنها را تضعيف نمايد- هنگامي كه كسي چيزي مي گويد كه با خواست ما مي خواند به آساني تحت تاثير آن قرار مي گيريم.»

ايشان گمان برده اند كلمات هنگامي كه از مغز مرد بيرون مي آيند مردانه مي شوند. يعني گويا تصور كرده اند كلمات زيست دارند و زيست شان را از گوينده شان وام مي برند. و براي همين است كه منكر جنسيت (كه معلوم نيست معنايش دقيقاً در ذهن نويسنده چيست) و تفاوت جنسي مي شود. اما هم ايشان در پاراگراف بعد، خلاف همه آنچه در بالا گفته بود و به قصد حيرت افزايي مي نويسند؛ شكي نيست كه جنسيت در مختصات جوامع انساني هميشه دستخوش تقابل دوگانه زن- مرد بوده است. صحبت از دنياي زنانه يا مردانه صحبت از دنياهاي متفاوتي است. جدا از طبيعت بيولوژيكي، انديشه زنانه در بنيان تفاوت هايي با انديشه مردانه دارد و اين تفاوت در عواطف، لحن بيان و انتخاب نوع كلمات هم به چشم مي خورد.

سپس در ادامه، حرف از زبان داستان به ميان مي آورند. مي گويند هيچ لزومي ندارد كه زبان سويه خاصي داشته باشد، يعني مردانه يا زنانه باشد. تكليف چند چيز در اين جهان با خانم اميري روشن نيست.

يكم اينكه بالاخره زبان مردانه يا زنانه وجود دارد يا نه. ايشان كه پيشتر منكر وجود جنسيت در زبان جرج اليوت(نويسنده زني كه نام مردانه براي خويش گزيده بود) مي شود، مي نويسد؛ واقعاً مي شود ادعا كرد جرج اليوت كه بنيانگذار شيوه تجزيه و تحليل رواني است، تحت سلطه زبان مردانه مي نوشته؟ يعني متوجه اين تسلط نبوده است؟ بر فرض هم كه متوجه مي شد، چه تغييري در نتيجه يعني شيوه تجزيه و تحليل او حاصل مي شد؟

پس آيا بالاخره زبان مردانه يي وجود دارد كه جرج اليوت متوجه تسلطش باشد يا نه؟ و آيا تسلط به هر حال وجود دارد يا نه؟ دوم آيا زبان زنانه موجود است؟ اگر هست به چه معناست؟ چنان كه از مقاله پرپيچ و خم خانم اميري برمي آيد زبان زنانه زباني است كه در آن «زنان به شكل تعمدي به ايجاد فضاهايي با برتري جنس زن و ساختارشكني در زبان فرضي مردانه مبادرت كنند.»

چنان كه ناگفته پيداست، نگارنده هيچ تصور علمي از جنسيت زباني، جنس و تبعيض زباني ندارد در حالتي كه اين مقولات همه دست كم قرني است اتفاق نظري علمي را از آن خود كرده اند. عجيب تر تناقض ديگري است كه در نوشته خانم اميري هست. جايي مي گويد زبان فاقد جنسيت است و جايي ديگر، چنان كه در بالا آورده شد، نقيض اين حرف را مي زند. يك جا مي گويد؛ ... باور به ظهور زبان زنانه درست مثل اين بود كه بگويند پديده يي غريب در گوشه يي از دنيا اتفاق افتاده كه تا به حال رخ نداده و تازه خبرش در دهان ها افتاده است. چنين نگرشي نشان مي داد در طول تاريخ زنان حضوري را كه بايد مي داشتند، نداشتند اما واقعاً اين طور بود؟ تلاش كردم اين طور به قضيه نگاه نكنم چون تفكيك به زيرشاخه هاي جنسيتي زن و مرد در حوزه ادبيات و علي الخصوص زبان در بنيان خود خواه ناخواه معناي تبعيض را هم به همراه دارد....

و جايي ديگر مي گويد؛ شايد مساله فرعي مطرح شده اين باشد كه با ايجاد و افزايش فضايي زنانه در زبان تا چه حد از سلطه جنسيتي رايج كم مي شود؟ يا چه اندازه سويه هاي جنسي انديشه تغيير مي كند؟ در مورد سوال اول به نظر نگارنده اين طور نمي آيد كه موثر باشد چون تسلط را با امور انتزاعي از اين دست نمي توان ريشه كن كرد. اگر همه زنان به شكل تعمدي به ايجاد فضاهايي با برتري جنس زن و ساختارشكني در زبان فرضي مردانه مبادرت كنند، آيا اين شبهه ايجاد مي شود كه هرگونه تبعيضي در جهان خارج از داستان ريشه كن شده است؟ اما در مورد دوم تغيير سويه هاي جنسي انديشه اگر به انحراف نرود، شايد بتواند با تغيير بينش همراه باشد، اگر موجب ارتقاي سطح آگاهي شود مثلاً موجب شود زنان به جايگاه و حقوق خود واقف شوند. در اين صورت چه بسا نگرش شان به جهان تغيير كند.

هيچ متني غريب تر از اين آيا ديده ايد كه نويسنده يك بار وجود چيزي(تبعيض و تفاوت جنسي) را انكار كند، سپس درباره اين چيزي كه به ظن او وجود ندارد به تفصيل سخن در دهد و حتي در كمال حيرت خواننده در خصوص از ميان بردن آن ناموجود راه هايي پيش بيني كند. جداي اين تناقضات، نگارنده محترم بدون آنكه متوجه اين باشد كه كلامش، هر چقدر ضمني هم كه باشد، عواقبي دارد زبان را از جمله امور انتزاعي مي گيرد. نمي دانم اشاره ايشان به كدام نظريه زباني است؟ آيا حرف از توانش و كنش زباني چامسكي است يا لانگ و پارولً سوسوري؟ به هر تقدير هيچ يك از زبان شناسان، حتي مبتدي، تاكنون به ذهن شان هم خطور نكرده كه زبان امري انتزاعي باشد. بلكه همگان پذيرفته اند زبان نهادي اجتماعي است. به همين سادگي كه زبان، به دلايلي نامعلوم، امري انتزاعي فرض شده، داستان و زبان داستان امري واقعي گرفته شده است؛ موجودي كه در حالت ايده آل فراتر از مرزهاي زباني و جنسي رفتار مي كند.

به هر حال هيچ معلوم نشد دغدغه نويسنده مقاله چيست. آيا اين مقاله در پي اين بود كه بگويد يك زبان ديگري وجود دارد به اسم زبان داستان كه از همه چيز مستقل است و يك پديده انتزاعي به اسم داستان خودش زبان آينده اش را تعيين مي كند اگر داستان خوبي باشد؟

مي شود تصور نويسنده مقاله از زبان و سوژه سخنگو را اين طور نشان داد كه گويي، يكي «لوح سپيدي» است و ديگري «باز هم لوح سپيدي» است و اين زبان لوح سپيد توسط آن سوژه سخنگوي لوح سپيد ديگر، در رابطه يي معصومانه، مورد استفاده قرار مي گيرد.

زبان خارج از گويش ورش هم وجود دارد. اما سوژه سخنگو بدون زبان وجود ندارد. زبان را بدون گويش ورانش هم كه تصور كنيد، سويه دارد چرا كه زبان يك محصول است. اين محصول البته ناسپيد، سوژه سخنگو را در خود مي گيرد. سوژه نمي تواند هرگز پوسته اين محصول را بدرد، سر به در آورد و بانگ كند كه اينك من، زبان تازه يي آورده ام كه هيچ نشاني از آن پيش از اين نبود. پس سوژه سخنگو اجبار دارد كه از زباني كه بر خوانش گذاشته اند استفاده كند. سويه هاي زبان هميشه به وضوح به چشم نمي آيد، يا اگر آيد، در كمتر از يكي دو نسل، محال تر كاري است. گفتمان هاي غالب جامعه، آنها كه از سوي نهادهاي رسمي و از سوي مردم حمايت مي شوند گاه ردپاي عميقي مي گذارند بر زبان. چه كسي مي تواند تاثير گفتمان غالب مردانه را به مثابه يكي از قدرتمندترين گفتمان هاي موجود در تاريخ زبان فارسي انكار كند. شما با زباني كه به شما ارث رسيده است حرف مي زنيد؛ ساختمان بزرگي با هزارتوهاي تاريك، با اتاق هايي روشن. وقتي مي نويسيد به ناگاه ادامه كلمات گذشتگان را مي نويسيد، از ساخت هاي نحوي از كلمات و از ميراث مكتوب يك زبان تغذيه مي شويد. از سوي ديگر آنچه شأن مي دهد به نوشته، تنها خلاقيت نويسنده اش نيست يا متغيرهاي بيروني ديگر. شأن نوشته، پنهان تر از هر چه ديگر، بدان بسته است كه چه ميزان توانسته معيارها (اصول قطعي و ارجمند حاضر) را رعايت كند. گزاره هاي بالقوه ممكن زبان هم براي خود سويي دارند اما همان اندازه كه در كمون زبان بمانند.

حال اگر گزاره هاي قدرتمند زبان، بدنه يي از نثر و نظم ساخته و شما در ادامه اين بدنه قرار داريد، صحنه هاي داستان تان را با استفاده از گزاره هاي قدرتمند و داراي اعتبار مي سازيد. خشت به خشت با اين كلمات به شما رسيده، بالا مي رويد، چپ و راست... جايتان را عوض مي كنيد، داناي كل مي شويد، سوم شخص، اول شخص و... اما شما همچنان از كلمات، ساخت هاي نحوي و امكانات اعتباردار زبان استفاده مي كنيد. شما كه زن بوديد، نمرده ايد، بلكه فقط مي خواستيد بنويسيد. اما زبان قدرتمندتر از آن است كه به شما اجازه نوشتن دهد، دست هاي زبان چنان بزرگند كه چند نسل را خوش و خرامان در خود جاي دهد و به آنها احساس رهايي قلابي بدهد. شما فقط آنگاه كه از وجود اين دست هاي بزرگ آگاه شديد، ممكن است بتوانيد كاري بكنيد.

به هر حال آنچه گفتمان هاي مردانه در زبان به جا گذاشته اند ناشي از تسلط سوژه هايش در اجتماع بوده. و آيا كسي مي تواند ادعا كند تفاوتي كه اكنون در گفتار زنان و مردان هست (تفاوتي كه به شهادت تحقيقات متعدد زبانشناسي وجود دارد) و سپس در نوشتار زنانه و مردانه، فارغ از تاثيري است كه سوژه هاي قدرتمند و مسلط بر زبان گذاشته اند؟ در نتيجه به گمانم همچنان كه زبان بر انديشه تاثير مي گذارد، اذهان سوژه هاي مونث نيز تحت تاثير گزاره هاي قدرتمند زبان مردانه بوده اند. زني كه تحت تاثير گفتمان هاي مردانه مسلط مي نويسد نيز بالطبع نمي تواند خودش را به راحتي از گزاره هاي قدرتمند زبان مردانه رها كند.

اين تحت تاثير بودن، در انتخاب شكل نوشته، موضوع، فضاي داستان و بايد گفت در تك تك اجزايي كه زبان در آنها حضور دارد (و اين يعني همه بخش ها) خودش را نشان خواهد داد. در نتيجه، حاصل كار يك نويسنده زن تعيين مي كند كه زبان چگونه بوده نه يك تك جمله يا چند جمله از پي هم. فقط با در نظر گرفتن همه جزئيات است كه مي توانيم حكم كنيم بر زنانه يا مردانه بودن زبان نوشته. شما زبان شخصيت زن داستان تان را ممكن است طبيعي از آب دربياوريد (چه زن باشيد و چه مرد)، اما اين هيچ گاه گواه اين نيست كه شما مي توانيد زنانه بنويسيد، مگر آنكه بقيه اجزاي داستان هم انحراف معيار از عناصر زبان مردانه را نشان دهد. پس شما زنانه بودن اثر را نه فقط در جزئيات، بلكه در كليت اثر نيز بايد ببينيد. و يادمان هست زبان همه جا حاضر است. اما براي اثبات زنانگي اش، ارجاع به خودش به تنهايي كافي نيست و ما نياز به عناصر فرازباني نيز داريم تا آن را نشان دهيم. سخن آخر آنكه، براي توصيف زبان، همچنين نيازمند توصيف واحدهاي بزرگ تر از جمله ايم مثل تصاوير استعاري، كنايي و.... از اين منظر تفاوت كمترين چيزي است كه زبان نشان مي دهد.
 چهارشنبه 30 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن