تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833101200




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بیست حج برای دیدار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بیست حج برای دیدار

علی بن مهزیار- که قبرش در اهواز و زیارتگاه عموم است و بقعه و بارگاهی دارد، می گوید: نوزده سفر هر سال به مکه مشرف می شدم تا شاید خدمت حضرت ولی عصرعلیه السلام برسم؛ ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص می کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت می گردیدم، بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم.وقتی که دوستان عازم مکه بودند به من گفتند: مگر امسال به مکه مشرف نمی شوی؟ گفتم: نه امسال گرفتاری هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم.شب در عالم خواب دیدم که به من گفته شد امسال، سفرت را تعطیل نکن که ان شاءالله به مقصود خواهی رسید.من با امیدی مهیای سفر شدم. وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند؛ ولی به آنان از علت تغییر عقیده ام چیزی نگفتم.تا آن که به مکه مشرف شده و اعمال حج را انجام دادم. در این مدت دائماً در گوشه مسجدالحرام تنها می نشستم و فکر می کردم. گاهی با خودم می گفتم: آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیده ام.یک روز که سر در گریبان خود برده و در گوشه ای نشسته بودم، دیدم دستی بر شانه ام خورد. شخصی که گندم گون بود به من سلام کرد و گفت اهل کجائی؟گفتم: اهل اهواز.گفت: ابن خطیب را می شناسی؟گفتم: خدا رحمتش کند از دنیا رفت.گفت:" انا لله و انا الیه راجعون" مرد خوبی بود به مردم احسان زیادی می کرد، خدا او را بیامرزد.سپس گفت: علی بن مهزیار را می شناسی؟گفتم: بله خودم هستم.گفت: اهلاً و مرحباً ای پسر مهزیار! تو خیلی زحمت کشیدی برای زیارت مولایت حضرت بقیه الله (ع). به تو بشارت می دهم که دراین سفر به زیارت آن حضرت موفق خواهی شد. برو با رفقایت خداحافظی کن و فردا شب در شعب ابی طالب بیا که من منتظر تو هستم تا تو را خدمت آقا ببرم.من با خوشحالی فوق العاده به منزل رفتم و وسایل سفرم را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نموده و گفتم: باید چند روزی به جایی بروم. آن شب به شعب ابی طالب رفتم و دیدم او در انتظار من است.هر دو سوار شتر شدیم و از کوه های عرفات و منا گذشتیم و به کوه های طائف رسیدیم. او به من گفت: پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. من پیاده شدم و با او نماز شب خواندم و باز سوار شدیم و به راه خود ادامه دادیم تا طلوع فجر دمید. پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. من از جا حرکت کردم و ایستادم هوا قدری روشن شده بود. به من گفت: بالای آن تپه چه می بینی؟گفتم: خیمه ای می بینم که تمام این صحرا را روشن کرده است.گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست. جایگاه مولا و محبوبمان همانجاست.آن وقت گفت: برویم.گفتم: شترها را چه بکنیم؟گفت: آنها را آزاد بگذار. این جا محل امن و امان است. با او تا نزدیک خیمه رفتم، به من گفت: تو صبر کن . خودش قبل از من وارد خیمه شد و چند لحظه بیشتر طول نکشید که بیرون آمد و گفت: خوش به حالت، به تو اجازه ملاقات دادند، وارد شو.من وارد خیمه شدم، دیدم آقایی بسیار زیبا، با بینی کشیده و ابروهایی پیوسته وبرگونه راستش خالی بود که دل ها را می برد با کمال ملاطفت و محبت احوال مرا پرسید و فرمود: پدرم با من عهد کرده که در شهرها منزل نکنم؛ بلکه تا موقعی که خدا بخواهد در کوه ها و صحراها بسر ببرم تا از شر جباران و طاغوت ها محفوظ باشم و زیربار فرمان آنها نروم تا وقتی که خدا اجازه فرجم را بدهد.من چند روز میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم و از انوار و علومش استفاده می کردم تا آن که خواستم به وطن برگردم، مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان سهم امام تقدیم حضورش کنم. قبول نکرد و فرمود: از قبول نکردنش ناراحت نشو؛ این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود.پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز حرکت نمودم و همیشه به یاد آن حضرت و محبت های او هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم.منبع:مهدی موعود، ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، صص 358-361( نقل از کمال الدین) .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن