واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: پليسينويسي و چند مساله ديگر - سهامالدين بورقاني
وسايل سفر را آماده كردم بودم تا صبح زود عازم فرودگاه شوم. همه چيز را مهيا كرده بودم جز يكي. آرامآرام اين طرف و آن طرف ميرفتم تا مبادا اهل خانه را از خواب بيدار كنم تا ببينم چه چيزي را از قلم انداختهام. وارد راهرو شدم و جلوي كتابخانه‡ ايستادم. طبقه بالاي خانه ما كتابخانه مفصلي است اما اين كتابخانه‡ واقع در راهرو معمولا كتابها و رمانهاي جديد را در خود جاي داده و مثل قفسه تازههاي نشر كتابفروشيها است. خلاصه مشغول براندازي كتابها بودم كه ديدم پدر عزيز بالاي سرم ايستاده و سراسيمگي من در انتخاب كتاب را ميبيند. به طرفهالعيني دست دراز كرد و كتابي را برداشت و به من داد. گفت قول ميدهم به مقصد نرسيده كتاب را تمام كني.
كتاب را برداشتم و راهي فرودگاه شدم. بعد از گرفتن كارت پرواز گوشهاي نشستم. از آنجا كه پروازهاي ما تقريبا هيچگاه بدون تاخير نيستند كتاب را باز كردم و سرگرم مطالعه شدم. آخرين كتابي نيست كه خواندهام اما به اين دليل كه پدر گرامي آن را معرفي كرده بود و بسيار خوشخوان است، ترجيح دادم چندخطي در مورد اين كتاب بنويسم. اصولا خيلي به داستانها و رمانهاي پليسي علاقه ندارم، اما از وقتي و فريدريش دورنمات را خواندهام نظرم تغيير كرده است. جالب است بدانيد دورنمات دو اثري را كه نام بردم به دليل نياز مالي شديد- به سبب بيماري خودش و همسرش- طي سالهاي 1950 تا 1952 نوشته است و زمينهاي براي خلق آثار بعدي او در حوزه ادبيات پليسي شد. مانند بيشتر رمانهاي پليسي و جنايي داستان مبارزه بين خير و شر است. بازرس برلاخ در بيمارستان بستري است و با ديدن عكسي در مجله لايف متوجه ميشود پزشكي كه زماني در خدمت نازيها و به جنايت مشهور بوده، در سوئيس با عنوان پزشكي صاحبنام به جنايتهايش ادامه ميدهد. سوءظن، بهوجود ميآيد و برلاخ پير و بازنشسته دست به كار ميشود تا از شر اين سوءظن رها شود و نقاط مبهم قضيه را آشكار كند. سوءظن روايتي كاملا كلاسيك از ماجرايي پليسي است، منتها دورنمات با وجود اينكه دغدغه نان داشته، اما كتاب را صرفا به محلي براي پرداختن به روايتي پليسي نكرده و مسائل ديگر را هم از ياد نبرده است.
نقطه اوج داستان زماني است كه گاليور يهودي كه خود زماني در اردوگاههاي نازيها بوده وارد داستان ميشود. او اطلاعات ارزشمندي دارد كه به كار برلاخ ميآيد و پزشك جنايتكار را ميشناسد. بين يهودي و بازرس بحثهاي زيادي در ميگيرد و در اين ميان عنصر تعليق خودش را به مخاطب نشان ميدهد، اما همانطور كه اشاره كردم داستان فقط به تعليقهاي پليسي و جنايي نميپردازد و ورود يهودي بستري براي مطرح كردن كشتار يهوديان و مسائل انساني ميشود و در ادامه داستان تبديل به ديالوگهاي جذابي ميشود كه حتي عمقي مذهبي و اسطورهاي نيز پيدا ميكند.
نكتهاي را كه نبايد فراموش كرد نمايشنامهنويس بودن دورنمات است كه از او نمايشنامههاي و در تهران نيز روي صحنه رفتهاند و بهخصوص اين آخري توجه زيادي را برانگيخته است. تواناييهايي تئاتري دورنمات تاثير شگرفي بر داستاننويسي او دارد و فضاهاي تئاتري زيبايي را براي مخاطب ميآفريند.
را به همه كساني كه در رمانهاي پليسي تنها به دنبال ردپاي جنايت نيستند و جذابيت و همچنين درونمايه اجتماعي و روشنفكري و اشارههاي مداوم به مسائل بشري را ميپسندند، پيشنهاد ميكنم و مطمئنم از زماني كه كتاب را به دست ميگيريد تا وقتي كه كتاب تمام نشده رهايش نخواهيد كرد. حرف پدر هم در اين خصوص درست بود. هواپيما هنوز فرود نيامده بود كه كتاب را تمام و كمال خواندم و لذت بردم.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 7 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]