تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى‏انديشد و سپس آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815419858




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از «آنتونی كویین» تا «ناخدا خورشید»


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: منوچهر اسماعیلی یكی از صداهای ماندگار در دوبله فیلم در ایران متولد ۸ فروردین ۱۳۱۸ در كرمانشاه است. او به جای بسیاری از بازیگران ایرانی و خارجی صحبت كرده و به تدریج صدایش جزو شخصیت و ویژگی های فردی آن بازیگران شده است كه از جمله آنها می توان به «آنتونی كویین»، «گریگوری پیك»، «چارلتن هستن»، «یول براینر»، «ریچارد برتن»، «سیدنی پوآتیه»، «پیتر فالك» و «مارچلوماسترویانی» اشاره كرد. «خاك»، «تنگنا»، «قیصر»، «بلوچ»، «داش آكل»، «حسن كچل»، «دایره مینا»، «سوته دلان»، «رضاموتوری»، «غزل»، «دایی جان ناپلئون»، «ضربت»، «خط قرمز»، «هزاردستان»، «تاراج»، «طلسم»، «مادر»، «بایكوت»، «دستفروش»، «عروسی خوبان»، «پرستار شب»، «سرب»، «مهاجر»، «ردپایی بر شن»، «بهار»، «بای سیكل ران»، «دزد عروسك ها»، «حماسه مجنون»، «سرعت»، «امام علی(ع)»، «كارآگاه»، «دكل»، «ترن»، «دو خواهر»، «پهلوانان نمی میرند» و«ناخدا خورشید» ازجمله آثار ایرانی هستند كه اسماعیلی در آنها نقش گفته و یا سرپرستی دوبلاژ شان را بر عهده داشته است. به گزارش ایسنا این دوبلور پیشكسوت از تاریخچه دوبله فیلم در ایران و خاطراتش سخن گفته است. اولین علاقه من تئاتر بود، آن زمان تئاتر جایگاه محكمی داشت و كار عموم كسانی كه علاقمند به سینما بودند، از تئاتر شروع شده بود. این حرفه در مدارس، دبیرستانها و دانشسراها بسیار جا افتاده بود و علاقمندان را دور خودش جمع می كرد. سینمای آن موقع مطلوب همه نبود و خیلی طول كشید تا زمینه برای ورود خیلی از افراد به سینما فراهم شد. سال ۱۳۳۶ بود كه به دلیل علاقه به كار هنری ترك تحصیل كردم. پدرم در آن زمان برای نصب ضریح حضرت زینب (س) عازم سوریه بود. پدرم آدم بسیار مذهبی بود و بدون هیچ قید و شرطی با فعالیت هنری من مخالفت داشت. بعد از رفتن پدرم، آقای «محمد سخن سنج» با من تماس گرفت و گفت: «مكانی به نام «آژانس هنرپیشگان» روبه روی سفارت انگلیس درست شده است» و من هم ۲۳ تومانی را كه مدرسه برای ورزش از ما گرفته بود، پس گرفتم و به آنجا رفتم و ثبت نام كردم تا به این وسیله وارد كار سینما بشوم. با حضور پدرم هرگز فرصت نداشتم كه ادعای این را داشته باشم كه وارد این كار بشوم. او هم مانند هر پدری از این موضوع هراس داشت كه من منحرف شوم، یعنی تصورش این بود كه این راه خوبی نیست. در سال ۳۶ با خواندن یك آگهی در روزنامه متوجه شدم، موسسه ای به نام «داریوش فیلم» برای دوبلاژ در ایتالیا امتحان می گیرد و یك مرد و پنج زن را پذیرش می كند. در آن دوره هیچ شناختی از كار دوبله نداشتم. یكی از دوستان ترغیب كرد به آنجا بروم. به آنجا رفتم. باغ مملو از دختر و پسر بود و شاید بالای هزار نفر به آنجا آمده بودند كه تست بدهند و من آخرین نفری بودم كه رفتم و از حادثه روزگار آخرین نفری هم بودم كه امتحان دادم. در آنجا، «الكس آقابابیان» صاحب «داریوش فیلم» كه در ایتالیا هم فیلم ها را به همین نام دوبله می كرد، به همراه یك آمریكایی از علاقه مندان تست می گرفتند و در نهایت بنده انتخاب شدم. فردایش مادرم را بردم و او رضایت داد تا به ایتالیا بروم. قرار شد كه روزی ۶۰ لیره كه به پول ما ۷ تومان می شد بگیرم. اما در نهایت به دلایلی از این سفر جا ماندم. فهیمه راستكار و منوچهر زمانی از اولین كسانی بودند كه برای كار دوبله به ایتالیا رفتند. در سال ۱۳۳۸ دوباره از من برای ایتالیا با قراردادی شاید دهها برابر آنچه كه در روز اول نوشته بودیم و مادرم امضا كرده بود دعوت كردند، اما دوستانم به خاطر اینكه دوبله دیگر در ایران پا گرفته بود نگذاشتند بروم. البته در این فاصله خیلی های دیگر رفتند و دوباره برگشتند و كم كم كار دوبله در ایتالیا صرف نمی كرد چون مالیات را بر فیلمهایی كه در خارج دوبله می شد اضافه كردند و این باعث شد دوبله در ایتالیا از رونق بی افتد. درهمان سال مجددا درسم را هم ادامه دادم و با مشكلاتی كه پیش رو بود سال ۴۰ دیپلم گرفتم. آقای زمانی یك فیلم فرانسوی را دوبله كرد و از من هم به عنوان كسی كه در فیلم ها «سیاه لشكر» است و ضمنا باید با این كار آشنا بشود برای اولین بار استفاده كرد. در آن فیلم زنده یاد زندی، فهمیه راستكار، آقای زندی نژاد، حیدر صارمی، آقای مانی، آقای بنایی، منصور متین و ایرج دوستدار به عنوان دوبلور حضور داشتند. در اولین كارم كه هرگز اكران نشد و اگر هم شد من آن را ندیدم، به جای یك عكاس صحبت كردم كه خودم او را نمی دیدمش. اصلا این كار را نمی شناختم و كم كم با آن آشنا شدم. من صحبتهای یك عكاس را كه دو جمله داشت می گفتم و مرحوم ایرج دوستدار به پشتم می زد كه دیالوگ را بگویم و در زمان نمایش آن فیلم، چون چهار تا عكاس در آن بودند، متوجه نمی شدم كدام شان من هستم. خیابان بهار روبه روی بیمارستان «شهربانی» استودیویی بود كه برای اولین بار در آن استودیو كار كردم. بنده از سال ۳۶ نقش های كوتاه و نقش دوم و سوم را می گفتم. در سال ۳۸ و ۳۹ كه دبیرستان می رفتم، «اوكی كرول» جزو اولین فیلمهایی است كه در آن حرف زدم و با آقای عطا اله كاملی كار كردم. ایشان قبل از من فعال بودند. در استودیو سانترال كنار سینمای «سانترال»، سالن بزرگی بود كه كار دوبله در آنجا انجام شد. قبل از اینكه من وارد این كار شوم فیلمهای «نورمن ویزدم» در آنجا دوبله می شد. سیامك یاسمی، منوچهر زمانی، عباس خسروانی و مرحوم زرندی كار می كردند و خیلی های دیگر كه من نمی شناسمشان یا الان نیستند، مثل هوشنگ بهشتی، تقی ظهوری، ناصر ملك مطیعی، سارنگ، محتشم، ژاله علو و.. كه به عنوان پایه گذاران دوبله ایران می توان از این عزیزان نام برد. بعد از دوسال كه نقش های كوتاه را می گفتم، در فیلم «دروازه های پاریس» به مدیریت دوبلاژ علی كسمایی كه كمك زیادی به من كرد، نقش اول را گفتم. آن زمان مجددا برای تحصیل به دبیرستان می رفتم. این فیلم در واقع فتح باب بود و مثل بمب صدا كرد و همان زمان «پرویز دوایی» نقدی راجع به دوبله این فیلم در مجله فردوسی نوشت و در كار من و صدایم جست و جوی عجیبی داشتند كه خودم متوجه آن نبودم. مطلب بسیار جالبی بود كه از پشت تلفن برای من خواندند. خودم آن مجله را پیدا نكردم. بدین ترتیب یك سری دشمن پیدا كردم، ولی كار خوب راه خودش را پیدا می كند و جلو می رود. «دروازه های پاریس» یكی از كارهای شاخص من بود. بعد از این فیلم هم «قایقرانان ولگا» را كار كردم و «بن هور» در سال ۴۱ اوج كارم بود. هنرپیشه های مطرح زیادی بودند كه من بطور ثابت جایشان حرف می زدم، افرادی چون «آنتونی كویین»، «گریگوری پك»، «چارلتن هستن»، «لارنس اولیویه»، «مارچلو ماستریانی»، «سیدنی پوآتیه»، «راد استایگر»، «فرانك سیناترا»، البته گاهی اوقات هم بوده كه نمی توانستم كار كنم و یا سر مسائل مالی به توافق نرسیدیم به هر حال باید در این كار هماهنگ باشیم، استرس برای این كار مناسب نیست و محیط كار تا هماهنگ و شاداب نباشد كار درست پیش نمی رود. «هزار دستان» را در سال ۶۶ كار كردیم كه من به جای آقای انتظامی، كشاورز، مشایخی و جمشید لایق صحبت كردم. البته از اول قرار نبود همه را من بگویم، یك شب در استودیو فیلم كار، مرحوم حاتمی دفترچه ای آورد و همه هنرپیشه ها كه بیشتر از ۱۰۰ نفر بودند را با من تبادل نظر كرد. با دخالت تلویزیون تغییراتی در مدیریت دوبلاژ این مجموعه داده شد و با پا در میانی آقای دادگو ما توافق كردیم كه آقای كسمایی در راس كار باشند. ولی در مورد پرسوناژ ها مرحوم علی حاتمی با من مشورت می كرد. گوینده های توانایی مثل ناصر طهماسب هم در این كار حضور داشتند و ایشان شاید بیشتر از من هم نقش گفتند و همین طور مرحوم نوذری هم به عنوان راوی حضور داشت. برای سلامت كار تا جایی كه می شد صحنه هایی كه من نقششان را می گفتم و روبروی هم بودند را جدا جدا می گرفتیم. یكی از نقش هایی كه من می گفتم «شعبان استخوانی» بود كه همه خصوصیات این كاراكتر توسط علی حاتمی مشخص شده بود و نظر خاصی روی گویش او داشت. مرحوم حاتمی در تمام لحظه های دوبله كار حضور داشت و توضیحات كامل را به همه می داد. گزارش: روزنامه ابرار




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن