تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پرهيزكارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805018147




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اجراي متفاوت رامبد جوان و اشكان خطيبي / گفتگو /


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سرزده وارد شويد لطفا! تلويزيون - خانه‌اي با طرح‌نو با اجراي متفاوت رامبد جوان و اشكان خطيبي يكي از بهترين برنامه‌هاي زنده‌ تابستان امسال بود. «خانه‌اي با طرح نو»، با كمترين شك، بهترين برنامه روتين شبانه تلويزيون در تابستان امسال بود؛ برنامه‌اي كه با كشف زوج رامبد جوان و اشكان خطيبي اوج گرفت و همان بالا ماند.با اين 2 مجري جوان، درباره نوآوري در فرم برنامه‌هاي روتين تلويزيوني گفت‌وگو كرديم؛ روزي كه آنها اميد سهرابي – نويسنده برنامه‌شان – را هم با خودشان آوردند تا بحث جدي‌تر شود. الان 10 سالي مي‌شود كه برنامه‌هاي روتين شبانه در تلويزيون جاي ثابتي دارند، منتها تا قبل از اينكه سروكله «خانه‌اي با طرح نو» پيدا شود، همه‌شان با يك ساختار ثابت و كليشه‌اي پخش مي‌شدند. ولي انگار برنامه شما، بالاخره يك كم چهارچوب اين تيپ برنامه‌ها را تغيير داد. شما از اول تصميم گرفته بوديد متفاوت باشيد؟ رامبد جوان: ايده اوليه اين بود؛ يك برنامه تلويزيوني شبانه و به قول تو روتين كه قرار است هر شب نيم ساعت با تماشاچي ارتباط برقرار كند، آن هم با اين فرمول‌ها و تركيب‌بندي‌هايي كه وجود دارد؛ يعني اولش 2 نفر با هم گپ و گفتي داشته باشند. مي‌خواهم بگويم فكر نمايش از اول وجود نداشت ولي به هر حال به فضاي طنز و شوخي فكر كرده بوديم، بعدش هم مهمان به برنامه اضافه شود، يك مسابقه‌اي هم وجود داشته باشد براي درگير كردن بيشتر مخاطب؛ به علاوه اينكه قرار بود 90 تا فيلم خيلي خوب و جديد انتخاب شود و براي اولين بار بعد از برنامه از تلويزيون پخش شود و ما بايد راجع به فيلم حرف مي‌زديم و اطلاعات مي‌داديم. اما وقتي شروع كرديد، اين فرم تغيير كرد. رامبد: آره خب. اولش مهدي مظلومي جريان را به من گفت. بعد دنبال يار مي‌گشتيم. بعد به اشكان رسيديم و همه‌مان كلي ذوق كرديم كه اشكان آمد و خيلي خوب جواب داد. بعد با ورود اشكان، اميد سهرابي هم به مجموعه‌مان اضافه شد و بعد كم‌كم بخش اول را به سمت نمايش برديم. اوايل اين نمايش فقط در حد يك گفت‌وگوي موضوع‌دار بود ولي الان ديگر رسما داريم گونه‌هاي مختلف نمايشي را تجربه مي‌كنيم. و قبول داري كه برگ برنده برنامه‌تان همين نمايش اولش است. رامبد: آره، ببين، اصلا خيلي واقعي به‌ات بگويم؛ اول معلوم نبود مي‌خواهيم چه كار كنيم، فقط مي‌دانستيم كه مي‌شود يك كاري كرد. با توجه به اينكه اينجا هيچ وقت كسي به فكر پيش‌توليد و تحقيق جدي نيست، فقط در طول پروسه اجرا و توليد است كه ايده‌پردازي‌ها شكل مي‌گيرد. در گروه ما هم همين جوري شد. اشكان آمد، اميد آمد، بعد بخش نمايش اهميت پيدا كرد و بعد به اينجا رسيد كه هر شب حتما يك موضوع داشته باشيم و در نهايت اين‌قدر مهم‌ شد كه الان بعضي موضوعات اجتماعي كه مطرح كردن‌اش براي سازمان هم اهميت دارد، وارد متن‌ها مي‌شود و ما درباره‌اش حرف مي‌زنيم. اشكان : آن اوايل، نمايش‌هاي ما در حد Standa up Comedy بود؛ مثل كمدين‌هايي كه در عين اينكه دارند برنامه‌شان را اجرا مي‌كنند، تعدادي از نكته‌هاي مهمي كه از قبل برايشان نوشته شده را هم مي‌گويند. اما كم‌كم ديديم، هم رامبد توانايي اين را دارد كه شوخي‌هاي بيشتري را پوشش بدهد و هم من با جنس كار او آشنا هستم. بعد از يك مدتي هم كه همديگر را پيدا كرديم، توانستيم بهتر اين شوخي‌ها را عمل بياوريم. رامبد: يعني همديگر را گم كرده بوديم!؟ اشكان: بله! آگهي داديم توي روزنامه و مادرش آمد جلوي خانه ما، گريه و زاري كه بچه من را چه‌كار كردي و... (هر دو مي‌خندند) آره، خلاصه، بعد از مدتي، هم سر رامبد كمي خلوت‌تر شد، هم سر من و توانستيم وقت بيشتري بگذاريم و 2 ساعت قبل از برنامه با هم تمرين كنيم و حالا عين يك آهن‌ربايي كه ذرات را جمع مي‌كند، مجموعه شده‌ايم. آن وقت سر و شكلي كه اول داشتيم - يعني «اجرا» - تبديل شد به يك «بازي فاصله‌گذارانه». الان در طول برنامه، من و رامبد همچنان داريم بازي مي‌كنيم. اين طوري‌ شد كه «خانه‌اي با طرح نو» اين ساختار را پيدا كرد. ما آن اول فقط فكر مي‌كرديم كه چه‌كارهايي بلديم و چه كارهايي را مي‌توانيم بهتر انجام بدهيم. اميد : وقتي اشكان به آقاي مظلومي پيشنهاد داد كه من به عنوان نويسنده بيايم توي كار، توي ذهنم بود كه مي‌خواهم فضا را به سمت نمايش ببرم. ولي اگر از همان اول 10 صفحه متن مي‌دادم دست بازيگر، قطعا پس مي‌زد چون استرس اجراي يك نمايش زنده وجود داشت، براي همين با نمايش‌هاي طنز كلامي شروع كرديم. من 2تا كار را خيلي دوست داشتم بكنم؛ يكي اينكه از انواع شيوه‌هاي نمايشي – به‌خصوص نمايش‌هاي ايراني ـ استفاده كنم و ديگر اينكه كاري كنم كه تماشاگر حضور نويسنده را احساس نكند؛ يعني خيلي وقت‌ها شما احساس مي‌كنيد كارهايي كه رامبد و اشكان مي‌كنند يا حرف‌هايي كه مي‌زنند همه بداهه است. در بقيه برنامه‌ها روال چه جوري است؟ آنها هم متن دارند يا همه چيز بر عهده مجري است؟ اميد: آنها فقط خط كلي را به مجري مي‌دهند. اصلا چرا اين‌قدر روي متن تأكيد مي‌كنيد؟ خيلي از نويسنده‌ها ترجيح مي‌دهند بيشتر كار را بگذارند به عهده بازيگري مثل رامبد. رامبد: ببخشيد يك چيزي! اين اتفاقي كه در برنامه ما افتاده، كاملا طبيعي است. وقتي دو تا بازيگر انتخاب مي‌شوند كه مي‌توانند كمدين باشند، بعد، يك نويسنده‌اي كه كمدي‌نويس است هم وارد مجموعه مي‌شود، اين انتظار پيش مي‌آيد كه او بنويسد و كمدين‌ها اجرا كنند. نه، من مي‌گويم خود بازيگرها آن‌قدر طبع طنز دارند كه مي‌توانند بدون متن هم برنامه را جلو ببرند. رامبد: نه، نمي‌شود. اشكان: چرا مي‌شود. اگر ما يك ساعت وقت داشتيم مي‌توانستيم يك موضوع انتخاب كنيم و بداهه برويم ولي ما كلا نيم ساعت وقت داريم و برنامه‌مان 4 تا قسمت دارد. اگر قرار باشد ما اين وسط ندانيم كه مي‌خواهيم از كجا به كجا برسيم و همه چيز را به بداهه‌پردازي بسپاريم، مطمئن باش برنامه هدر مي‌رود. اميد: ببين، نمايش با شوخي فرق مي‌كند. شوخي، موقعيت است و براي همين، امكان بداهه‌گويي دارد ولي نمايشي كه بايد اول و وسط و آخر داشته باشد – آن هم در اين زمان كم – خيلي سخت است كه بداهه داشته باشد. 90 شب نمايش نوشتن سخت نيست؟ اميد: باوركنيد خيلي از آدم انرژي مي‌برد. پس شايد به همين خاطر باشد كه بقيه برنامه‌هاي روتين شبانه سراغ اين كارها نمي‌روند. رامبد: من نمي‌خواهم از خودمان تعريف كنم ولي اين حرفم خيلي واقعي است. ببين، كم پيش مي‌آيد يك بازيگر حرفه‌اي يكدفعه بيايد يك برنامه اين تيپي را اجرا كند. نمي‌كند، اگر هم بكند، آن بازيگر كمدين نيست. اما الان اين 2 تا بازيگر آمده‌اند و اين كار را كرده‌اند؛ اين با خودش يك باري مي‌آورد؛ يعني ما يكدفعه تبديل نمي‌شويم به 2 تا آدمي كه ممكن است خيلي جلف شوند يا شوخي‌هاشان احمقانه به نظر بيايد يا توهين‌آميز رفتار كنند. به هر حال ما هم براي خودمان معيارهايي داريم. بعد تازه يك نويسنده‌اي اضافه مي‌شود كه آن‌قدر خوب است كه شبيه‌اش كم است. اگر هم شبيهي داشته باشد،‌ آن‌قدر سرش شلوغ است كه هزار تا كار را با هم مي‌كند. بماند كه اين هم هر شب با 3 تا سناريوي مختلف زير بغل مي‌آيد سر برنامه. (با خنده) ولي واقعيت اين است كه گير انداختن چنين آدمي براي اين پروژه، غنيمت است؛ همان طوري كه گير انداختن ماها براي چنين پروژه‌اي غنيمت است. اشكان: به نظرم قضيه خيلي كارتوني است. ما 4 نفريم كه هر كدام‌مان يكسري قابليت داريم و با اين قابليت‌ها اطمينان همديگر را جلب مي‌كنيم. واقعا روز اول رامبد باعث شد كه من بيايم سر اين كار، قبلش من خيلي دو به شك بودم. ولي رامبد گفت بابا، همه چيز دست خودمان است؛ مي‌توانيم ارتباط خوبي با مردم برقرار كنيم و سربلند بيرون بياييم، مي‌توانيم هم برويم و گند بزنيم! وقتي هم من اميد را براي نويسندگي برنامه پيشنهاد كردم، قصدم اين بود كه يك كار عجيب و غريب بكنيم. اميد: ببين، مثلا من متني كه براي همين امشب نوشته‌ام خيلي متن سختي است؛ يعني هر كسي نمي‌تواند اجرايش كند. ولي مطمئنم كه اين 2 تا مي‌توانند. اينكه اشكان مي‌گويد كارتوني، واقعا درست است. خيلي وقت‌ها آن چيزي را كه من فكر مي‌كنم، بچه‌ها دقيقا همان را اجرا مي‌كنند. رامبد يك چيزي گفت راجع به اينكه بازيگرها نمي‌آيند توي تلويزيون برنامه اجرا كنند اما دليلش را نگفت. رامبد: شايد تا الان فكر مي‌كرده‌اند كه كار اجرا بد است؛ يعني ممكن است آدم به جاهاي بدي كشيده شود ولي احتمال مي‌دهم از اين به بعد بيايند. اميد: حدس من اين است كه از اين به بعد در بقيه برنامه‌هاي شبانه‌ همين الگوي ما را كپي كنند؛ با اين تفاوت كه قسمت نمايش‌اش را از قبل ضبط كنند چون خيلي از بازيگرها ريسك نمايش زنده را نمي‌پذيرند. رامبد: تو فكر كن مهران مديري تصميم بگيرد همچين برنامه‌اي را راه بيندازد. اين‌كاره است، شك نكن كه اين‌كاره است؛ هم تلويزيون را به دقت مي‌شناسد، هم محبوبيت كافي براي جذب تماشاچي دارد، طنازي‌اش را هم كه دارد. حالا چرا تا الان نيامده؟ يا اين‌جور كارها برايش جذاب نيست يا اينكه نتوانسته‌اند بياورندش. مي‌خواهم بگويم قطعا گروه‌هايي وجود دارند كه از اين كارها بكنند. توي اين مملكت كه فقط ماها نيستيم! اشكان، به نظر تو چرا كمدين‌هاي ما حاضر نمي‌شوند از اين كارها بكنند؟ اشكان: به نظرم انگيزه خيلي مهم است. دومين چيز هم استاندارد بالاست؛ يعني در كاري كه داري مي‌كني، برايت مهم باشد كه يك استانداردي را رعايت كني. رامبد هميشه اين را داشته. خودم هم به‌شدت دارم و به نظرم حفظ اين استاندارد يكي از دلايل موفقيت برنامه بوده؛ يعني فارغ از اينكه برنامه چي هست، چقدر بيننده دارد يا هر چيز ديگري، به اين فكر كني كه كار خوب تحويل بدهي. خيلي وقت‌ها انرژي‌‌اي كه ما براي اين كار مي‌گذاريم، بقيه براي يك سريال هم نمي‌گذارند. رامبد: ببين اشكان، تا به حال ما در چنين فضايي 2 تا بازيگر نداشتيم؛ يعني كسي نتوانسته به نوعي بازيگرها را جذب كند وگرنه بازيگر كه زياد است، از ما اين كاره‌ترهايش هم وجود دارند. اينكه تا حالا كسي نيامده، به اين دليل نيست كه نتوانسته، دلايل ديگري دارد كه بايد بررسي‌شان كرد. اشكان: من خودم خيلي اهل تلويزيون نيستم. حتي برنامه‌هاي خودم را هم ضبط شده مي‌بينم. يكي دو تا تجربه تلويزيوني داشتم كه به نظرم تجربه‌هاي موفقي نبود. هيچ وقت دوست نداشتم دنبال بازي توي تلويزيون بروم. فكر مي‌كردم كمدي تلويزيون، كمدي نابي نيست؛ يعني احساس مي‌كردم لودگي است، هجو است، اصلا هر چيزي هست الا كمدي. حالا اينكه ما چقدر موفق شده‌ايم به كمدي ناب برسيم، نمي‌دانم ولي واقعا سعي كرده‌ايم كه اين اتفاق بيفتد؛ يعني كارمان لوث نشود. اين لوث شدن را شما به كرات در تلويزيون مي‌بينيد؛ يعني از يك برنامه 45 دقيقه‌اي، فقط 10 دقيقه‌اش‌ آدم را مي‌خنداند، بقيه‌اش فقط همين جوري است! رامبد: آخر دليل دارد. تو نگاه كن، هيچ‌كدام اين برنامه‌ها، نظارتي كه الان ما داريم روي كار خودمان مي‌كنيم را ندارند. بابا، من رفتم به يكي از اين كارها سر بزنم، ديدم متن لحظه به لحظه و كاغذ به كاغذ دارد مي‌‌آيد و به دست بازيگر مي‌رسد. خب، وقتي بازيگر نمي‌داند چه مراحلي را بايد در اين قسمت طي كند، نمي‌تواند كمدي‌اش را طراحي ‌كند. اشكان: اين هم هست ولي به نظرم نصف بيشترش برمي‌گردد به طنز مكتوب. من فكر مي‌كنم نويسندگي طنز بايد يك تكاني بخورد. خيلي كار سختي است ولي تكان لازم دارد. خيلي داريم گرفتار تكرار مي‌شويم. ولي شما توانسته‌ايد مرز بين طنز و لودگي را حفظ كنيد. اين حد را اصلا چطور تشخيص مي‌دهيد؟ اشكان: هوش، هوش رامبد. رامبد: نه، يك كار گروهي است. ببين، ما روي همه چيز با هم نظر مي‌دهيم. اشكان: آره ولي در اجرايش، هوش تو كه سابقه طولاني در كمدي داري و نوشته اميد، باعث مي‌شود كه اين اتفاق نيفتد. من حد و مرزهاي كمدي را خيلي درست نمي‌شناسم ولي هوش اين 2 تا آدم باعث مي‌شود از يك حدي آن‌ طرف‌تر نرويم. رامبد: من اين تعريف بسيار خوبت را ازت مي‌پذيرم. (باخنده) ولي مي‌خواهم دوباره تأكيد كنم فرق برنامه ما با برنامه‌هاي مشابهش اين است كه آنها بازيگر نداشتند، نويسنده نداشتند، كارگردان جدي نداشتند و فقط 2 تا آدمي كه قابليت بانمك بودن را داشتند، مي‌آوردند جلوي دوربين. خب، ببين، حسيني و احمدزاده بازيگر كه نيستند، ادعايش را هم نداشتند. فرق از همين جا ايجاد مي‌شود. عين اين است كه تو 2 تا فوتباليست حرفه‌اي بياوري در يك تيم كه با چند تا فوتباليست محلي بازي كنند، خب فرق دارد ديگر؛ نوع پاس‌كاري‌شان، استيل‌شان و... اشكان: ما در اصل استيل آذينيم توي دسته يك. با اين حساب از اين به بعد همه بايد بروند دنبال يك زوج بازيگر. رامبد: آره. الان يك استانداردي به وجود آمده. مثال مي‌زنم؛ الان بگويند مثلا حميد جبلي و ايرج طهماسب هم مي‌توانند چنين برنامه‌اي را راه بيندازند. ببين، اصلا يك سطح بالايي پيدا مي‌كند ديگر. حتي اين‌طور به نظر مي‌رسد كه هركسي بخواهد يك برنامه جديد راه بيندازد، به زوج رامبد جوان ـ اشكان خطيبي براي اجراي كار فكر كند. رامبد: خودمان هم داريم فكر مي‌كنيم. ما كه فقط بازيگر نيستيم كه صدايمان كنند و بياييم؛ ما كارگردان هم هستيم، نويسنده هم هستيم. بعد هم اين اعتبار را داريم كه برويم تلويزيون بگوييم مي‌خواهيم اين پروژه‌ را كار كنيم؛ يعني به‌راحتي مي‌توانيم يك كاري را خودمان طراحي كنيم. نگاهي به ويژه برنامه‌هاي تابستاني تلويزيون اوايل امسال، تلويزيون وعده داده بود که می‌خواهد در تابستان بترکاند و كلي فيلم سينمايي و برنامه‌هاي جورواجور براي اول و وسط و آخر شب پخش كند كه علاوه بر پركردن بخشي از اوقات فراغت مردم، سرگرم‌كننده و آموزنده هم باشد. اگر بخش آموزنده(!) كار را به عهده شبكه آموزش بگذاريم و بی‌خیال شبكه خبر هم بشویم - که در اين زمينه مستمع آزاد است - می‌ماند 5 تا شبكه معروف که باید ببینیم برای پر کردن اوقات فراغت مردم چی کار کردند. آنچه شما نخواسته‌ايد! «قربونتون برم!» اين تكه‌كلام معروف هنرمند گل و بلبلي است كه او را با بازي در تئاترها و سريال‌هاي تلويزيوني، نوازندگي، ارائه آلبوم براي ايام محرم، اجراي برنامه‌هاي مختلف جنگ‌مانند سيما و... مي‌شناسيم. گردانندگان «سيب سفيد شب» با محور قرار دادن رسول نجفيان و اجراهاي زنده موسيقي توسط او، سعي داشتند با كمترين برنامه‌ريزي و پيش‌توليد، به‌راحتي جنگي شبانه را ردیف کنند. حضور چند بازيگر، خواننده، ورزشكار و تكرار آنچه تا به حال بسيار ديده‌ايم، برنامه را به يك شب‌نشيني ساده همراه با شوخي و بيان خاطرات تبديل كرد. حالا توجه داشته باشيد كه نزديك به 2 ماه پيش، بيننده‌هاي شبكه تهران، گفت‌وگوهاي چالشي رضا رشيدپور با ستارگان سينما و ورزش را در برنامه «شب شيشه‌اي» مي‌ديدند كه در نوع خودش بكر و جذاب بود. با اين حساب، شبكه يك (و البته سايرين) با خودشان چه فكري مي‌كنند كه هرازگاهي دوباره همچين برنامه‌هاي آبكي را به خورد ملت مي‌دهند. نخ‌نماشده‌ترين جزء چنين جنگ‌هايي هم اجراي پس‌زمينه (پلي بك) يكي از آثار خوانندگان و لب‌خواني او جلوي دوربين است. شمارش مخاطب بعضي آدم‌ها هستند كه يك يا چند تا از 3 شيء زير را قورت داده‌اند: نردبان، بلندگو، عصا. سؤال مسابقه: مجري سينما گلخانه چه چیزی قورت داده است؟ رضا حسينيان عزيز از جمله مجريان شكرخندي است كه در اجرايش شاهد احترامات و تعارفات بسيار هستيم؛ به‌طوري كه وقتي در خانه راحت پاي تلويزيون نشسته‌اي، با ديدن ايشان ناخودآگاه توي رودربايستي مي‌افتي و سر جايت درست و مؤدب قرار مي‌گيري. امسال که دیگر اوضاع خیلی ردیف بود و هر روز حسينيان مهمان خانه‌هایمان بود و مدام هم مي‌گفت: «امروز 100هزار تا به پيام‌هاي ديروز اضافه شد و تعداد آن به 2ميليون رسيد. واقعا ما از اين همه لطفي كه به برنامه خودتان داريد، از شما ممنونيم!». نكته روي اعصاب حرف‌هاي حسينيان اين بود كه مي‌گفت: «ما مي‌دانيم كه شما هرگز به طمع دريافت جايزه با ما تماس نمي‌گيريد!». خب، برادر من! معلوم است كه اكثر پيامك‌ها براي شركت در مسابقه و دريافت جايزه دوربين عكاسي ديجيتال فرستاده می‌شود، نه لطف به برنامه‌ای با اسم زیبای «سینما گلخانه»! حالا همه اينها به كنار، اصلا چه ارتباطي بين سؤال‌هاي مسابقه با فيلم‌ها وجود داشت؟ مثلا چه ارتباطي بين فيلم‌هاي رزمي جنوب شرق آسيا و جفتك‌پراني‌هاي بروس‌لي و جكي چان با سؤال مسابقه كه در حوزه معارف اسلامي بود، مي‌توان برقرار كرد؟ معلق در بلاتكليفي آقا رضا صفدری كه خیلی‌ها به خاطر برنامه‌هاي قديمی‌اش دوستش دارند، به خاطر دوري 12ساله از تلويزيون و تمركز بر راديو، در «يه شب مهتاب» اجرايش كاملا راديويي بود و مدام سرش پايين و به طرف ميكروفون خم مي‌شد. ضعف رضا صفدري در گرداندن يك برنامه تلويزيوني و مصاحبه‌هاي كاملا غيرتخصصي او با مهمان‌ها، برنامه را خيلي روي خط اعصاب راه مي‌برد. اصلا هدف از تولید اين برنامه معلوم نبود كه بالاخره خودشان تا بيشتر از اين آبروريزي نشده، بي سر و صدا و بدون اطلاع قبلي، برنامه را جمع كردند. چنين برنامه‌اي اصلا چرا شروع شد كه به اين بي‌ريختي جمع شود؟ ادامه نو آوري‌هاي چند سال اخير چه موهاي به‌هم ريخته زيبايي! چه كلمات بي‌وزن دلنشيني! به گيرنده‌هاي خود دست نزنيد. داريم از كسي حرف مي‌زنيم كه با داشتن اين تضاد‌ها، توانسته شما را لحظه‌شمار ديدنش در تلويزيون و شنيدن صدايش در راديو پيام كند. شبكه4 به شكلي كاملا نافرم افتاده است روي دور خوب ساختن. از بس گفته‌اند كه اين شبكه براي فرهيختگان است، كم‌كم داريم پي مي‌بريم كه همه ملت ما فرهيخته‌اند. نه همه چيز سر جاي خودش است. كسي كه براي شبكه4 برنامه مي‌سازد، دارد يك برنامه تلويزيوني با كيفيت نسبتا خوب تولید می‌کند كه كار محيرالعقولي هم نمي‌كنند و بقيه شبكه‌ها هم سرشان در لاك خودشان است و مشغول پر كردن آنتن هستند؛ آن هم به هر ضرب و زوري كه شده. هيچ خبر تازه‌اي نيست و همه چيز سر جاي خودش است. شهر امن و امان است، آسوده بخوابيد. طرز پخت شله‌قلمكار با نمك فراوان مواد لازم: يك مجري قديمي با يك صداي خفن تو مايه‌هاي قرطاس زندگي به شرط خنده؛ يك دوبلور همه‌فن حريف تو مايه‌هاي صداپيشه شرك يك؛ مجري پرانرژي‌اي كه توان اجراي يك مسابقه زنده رايانه‌اي را داشته باشد (مي‌توانيد از شبكه‌هاي ديگر هم قرض كنيد)؛ يك طوطي صامت كه لام تا كام جيك نزند؛ استوديوي غيرطراحي شده به ميزان لازم (هر چقدر كه دلتان بخواهد). خب، شبكه تهران رفته و يكي از گوينده‌هاي قديمي را آورده و خواسته مثل «مردم ايران، سلام» قدر پيشكسوتان را بداند. بعد يك طوطي هم گذاشته توي قفس بالاسر مجري كه مثلا با هم نمايش حاجي فيروزگونه داشته باشند؛ اين بخش كه معمولا در حضور مهمان اجرا مي‌شد، اين قدر روي اعصاب بيننده راهپيمايي مي‌كند كه نمي‌دانيم به 162 بگوييم يا 110. از آن طرف هم برداشته‌اند مسابقه «رد پا» را كه سال پيش يحيوي به خوبی آن را اجرا می‌کرد و گرافيك ابتكاري سه بعدي داشت، دادند به بهمن هاشمي كه اصولا هيچ چيزي را جدي نمي‌گيرد به غير از دوبله و آنونس گفتن. دنده معكوس شما در صدا و سیما آشنایی ندارید؟ جان من، اگر یکی از فک و فامیل‌‌هايتان در تلویزیون کاره‌ای است، دست ما را هم بگیرید تا برنامه‌ساز شویم. تجربه نداریم؟ ایده نداریم؟ مگر تجربه و ایده هم لازم دارد؟ بی‌خیال، اذیت نکنید؛ یعنی واقعا فکر می‌کنید که تولید برنامه در تلویزیون تجربه و تخصص لازم دارد؟ به ایده و نوآوری نیازی دارد؟ برنامه‌های ویژه تابستانی تلویزیون را نگاه کرده‌اید و این حرف را می‌زنید؟ مثلا جُنگ ساختن واقعا کاری دارد؟ خدا پدر سازندگان «شب به خیر تهران» را بیامرزد که فرمول جادویی ساخت جُنگ هر شبی را از خودشان به ارث گذاشتند؛ چند مجری می‌آوری در فضای باز یا داخل استودیو و می‌گذاری هر چقدر دلشان می‌خواهد صحبت کنند و چند تا بازیگر و خواننده و گزارش هم قاتی حرف‌هایشان می‌کنی و هر شب تحویل مخاطب می‌دهی. کار از این راحت‌تر سراغ دارید؟ کی حال دارد مثل سازندگان «شب شیشه‌ای» و «باز هم زندگی» فسفر بسوزاند و از برنامه‌های مشابه خارجی تقلید کرده و سعی کند سطح این برنامه‌های مهمان‌محور را بالاتر ببرد؟ تقلید کردن هم زحمت دارد، «سیب سفید شب» و «شب جالب»‌ات را بساز و حالش را ببر. کی حال دارد مثل شهیدی‌فر برای ساخت یک برنامه روزانه فکر کند و ایده بریزد و سطح برنامه‌های دارای چند مجری را بالا ببرد و تبدیل کند به «مردم ایران، سلام». کی حال این همه انرژی گذاشتن دارد. به‌جای این کارها، نمونه‌های موفق گذشته را باید گذاشت جلو و از روی آنها کپی کرد. اگر برنامه ساختارشکنی مثل «نیمرخ» گرفت، می‌توان هزار تا برنامه مثل آن تولید کرد. اگر اس‌ام‌اس در برنامه‌ای مثل «کوله‌پشتی» جواب داد، می‌توان شورش را درآورد و در هر برنامه‌ای اس‌ام‌اس گذاشت و گدایی اس‌ام‌اس کرد که آهای مسئولان! آهای مردم! برنامه ما این‌قدر بیننده دارد. وقتی برای این برنامه‌های کپی، تلویزیون پول می‌دهد و بدون هیچ نوآوری اساسی، می‌شود برنامه ساخت و هر شب فرستاد روی آنتن، ديگر نیازی به فکر کردن و استفاده از قالب‌های جدید نيست. اوضاع این‌قدر خوب است که رامبد جوان و اشکان خطیبی، با کمی (و فقط کمی) بالا بردن سطح اجرای 2نفره - که محمد حسینی خدابیامرز(!) به همراه احمدزاده و حسین رفیعی در برنامه‌های مختلفی مثل «مهتاب» پایه‌گذار آن بودند - این همه دیده می‌شوند. اوضاع برنامه‌سازی در تلویزیون این‌قدر خوب است که تعداد برنامه‌های فکرشده خوب، انگشت‌شمار است! اوضاع این‌قدر بد است که هنوز بهترین گزینه تلویزیون برای سرگرم کردن مردم در تابستان و مناسبت‌هایی مثل مبعث و نیمه‌شعبان، پخش فیلم‌های هالیوودی پرفروشی مثل «اسپایدرمن3» و «ساعت شلوغی3» و «اولتیماتوم بورن» است. پس بجنبید. سریع یک آشنا جور کنید و دست ما را هم بگیرید. زودتر خبر بدهید، چون تا برنامه‌های ویژه ماه رمضان و دهه فجر و عید، زیاد وقت نداریم. ايمان جليلي- علي اوليايي- محمد جباري




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1049]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن