واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: يكي از مهمترين آسيبهاي كنوني سينماي ايران كه شايد بتوان آن را پايه و اساس بحران ديروز و امروز و حتي درصورت عدم برخورد صحيح، آينده اين سينما دانست ساختار مغشوش و مغلوط توليدي آن است. متأسفانه از همين منظر است كه سالانه حدود90فيلم (كه بهنظر كارشناسان حدود 80 درصد آنها با ساختار استاندارد سينمايي فاصله انكار ناپذيري دارند) بيرون ميآيد و برخلاف وعدههاي معاونت سينمايي سابق كه هر فيلم توليد شده، لزوما براي اكران عمومي در سالنهاي سينما نيست، در نوبت نمايش قرار ميگيرند! متأسفانه چندي پيش براي بسياري از فيلمهاي مذكور كه بنا به اعتراف خود مسئول مربوطه از استانداردهاي نمايشي لازم بيبهره هستند، طرح نمايش فيلمهاي بهاصطلاح فرهنگي و مخاطب خاص ارائه شد تا بار ديگر ثروت عمومي ملت در سالنهاي سينما و به جاي نمايش آثار استاندارد، در معرض اتلاف قرار گيرد. اينكه چرا بايستي از سرمايههاي اين ملت، چنين آثار غيرقابل نمايشي ساخته شده و مورد حمايتهاي ريز و درشت دولتي هم قرار گيرند، خود جاي سؤال جدي دارد و در مرحله بعد نمايش آنها، يعني اصرار بر هدر دادن پول و سرمايه عمومي محل شك و ترديدهاي بسياري بهوجود ميآورد. (ذكر اين نكته ضروري است كه برخي از آثار مورد بحث همچون سفره ايراني يا بيدار شو آرزو بهرغم ارزشهاي انكار ناپذير سينمايي بهدليل تبانيهاي مافياي توزيع و پخش، فرصت اكران عمومي پيدا نكردند). بهنظر ميآيد در مورد برخي دوستان تهيهكننده كه به حق يا به ناحق، متولي اين صنف مهم در سينماي ايران شده اند، ابتدا بايستي هيأتي از كارشناسان سينمايي تشكيل شود و به لحاظ استاندارد، صلاحيت تهيه كنندگي آنها را مورد بررسي قرار دهد. اين بررسي مقوله چندان پيچيدهاي هم نيست. كافيست، كارنامه اين دوستان را به لحاظ كيفيت فيلمهاي توليد شده و حتي ميزان فروش آنها مورد سنجش قرار دهند و عدد آن را با مقدار سوبسيد و وام و هزينه ساير امكاناتي كه با نرخ دولتي در اختيارشان قرار گرفته، ارزيابي كنند. يا خيلي سهلتر ميتوان بند ناف امكانات دولتي را از مؤسسه بهاصطلاح تهيه و توليد فيلم اين آقايان بريد، تا ببينيم به قول معروف از اين پس چند مرده حلاجند!! از آنها هم بخواهند كه لطفا از جملات شعاري استفاده نكنند كه فرضا ما از جيب خودمان فيلم ساختيم يا از وامهاي دولتي استفاده نكرديم. چون همين كه فعلا از دوربين كرايهاي دولتي (با يارانههاي معلوم) و وسايل صدابرداري و نگاتيو و لابراتوار و ساير امكانات بنياد فارابي و ديگر مؤسسات وابسته به دولت بهره ميبرند، آنان را وابسته به سرمايههاي دولتي ميگرداند. بدون ترديد حرفه تهيه كنندگي، مهمترين اساس توليد و توزيع فيلم در سينما به شمار ميآيد. حرفهاي كه درصورت ارائه كار استاندارد، فيلمنامه و كارگرداني و فيلمبرداري و موسيقي و امور فني استاندارد نيز به سينما عرضه خواهد كرد و اگر با نگاه تخصصي همراه نباشد، لاجرم ساير رشتهها را هم همراه خود در وادي بيتخصصي و سرهم بندي كردن، غرق ميكند. از آنجا كه به هرحال مديريت سينماي ايران تحت هدايت و نظارت دولت قرار دارد، انتظار ميرفت از سوي مسئولان مربوطه تمهيدات جدي تري براي سامان بخشيدن به اين بخش مهم سينماي ايران انديشيده شود، كه انتظار فوق چندان برآورده نشد. از طرف ديگر اين مديريت اگرچه در تلاش براي متنوع كردن توليدات سينماي ايران و حمايت از ژانرهاي فراموش شده مانند سينماي دفاع مقدس، نتايج نسبتا موفقيت آميزي داشت كه خود را در جشنواره بيست و پنجم فيلم فجر نشان داد اما در غنا بخشيدن به برخي ژانرهاي مهم اين سينما بهخصوص سينماي معناگرا چندان كارنامه موفقي نشان نداد. معدود فيلمهاي معناگراي حاضر در جشنواره فيلم فجر، علاوه بر زمينههاي پر از شعر و شعار، در انتقال معني و مفهوم خود نيز سردرگم مينمودند. اين درحالي است كه سينماي معناگرا يكي از ژانرهايي است كه ميتواند سينماي ايران را در سطح بينالمللي بهطور جدي مطرح سازد، اما به اين مقوله نيز توجه چنداني مبذول نشد. همچنين است كاستيهاي سينماي اقتباسي از ادبيات، سينماي كودك، كمدي، تاريخي، علمي – تخيلي، وحشت و...به همان سياق يك دهه اخير سينماي ايران، باقي ماند و حتي تلاشهايي كه در سال 82- 1383 ولو در سطوح ابتدايي براي تنوع ژانر اتفاق افتاد، هيچگونه تداومي نيافت. شايد در اين زمينه بيش از هر ارگان و نهادي، ميتوان نگاهها را متوجه بنياد سينمايي فارابي گرداند كه در زمره وظايفش، نوعي هدايت و الگوسازي براي سينماي ايران ديده شده و از همين رو چندين سال است به منظور تقويت ژانرهاي مختلف در سينماي ايران، كميتههاي تخصصي مربوطه در اين بنياد تأسيس شده ، كارشناسان متعدد در آن مشغول به كار بوده و بابت مشاوره و كارشناسي شان حقوق و مزايا دريافت كرده و ميكنند. اما حاصل اين سالها چه بوده است؟ نتيجه ساعتها و روزها و ماهها و سالها فعاليت كميتههاي فوق الذكر در بنياد سينمايي فارابي، چند فيلم توليدي براي سينماي ايران بوده كه ميتوان آنها را بهعنوان آثار استاندارد به مخاطب داخلي و خارجي عرضه كرد؟ چه فيلمهاي معناگرايي، چند اثر براي كودكان (و نه به قول معروف درباره كودكان!!)، چه تعداد فيلم علمي – تخيلي يا تاريخي يا فرهنگي بهعنوان آيينه فرهنگ و ارزشها و اسطورههاي اين سرزمين، ساخته شده تا در مقابل هجوم خيل فيلمهاي آن سوي آبها ، ما هم حرفي براي گفتن داشته باشيم؟ با كمال تأسف بايستي اذعان داشت كه كارنامه بنياد سينمايي فارابي حداقل در عرصههاي مذكور چندان قابل دفاع نيست. پس از توفيق فيلم دوئل (كه بنا به گفته تهيهكنندگان آن از كمترين حمايتهاي بنياد فارابي و معاونت سينمايي وقت برخوردار شد) بسياري از مسئولان سينمايي براين نكته واقف شدند كه توليدات استاندارد پرهزينه و عظيم كه بتواند در سطوح بينالمللي، تفكرات و آرمانهاي ما را مطرح كند، محملهاي مناسبي براي اعتلاي اين سينما بهنظر ميرسند و قرار براين شد كه با اختصاص بودجه مناسب و به صورت وام، حداقل 7 طرح به همين صورت توليد شود. متولي و مجري اين طرحها، بنياد سينمايي فارابي تعيين شد، ولي سؤال اينجاست كه از آن ايدهها ، چند طرح به مرحله توليد رسيد؟ آيا قرار نبود يكي از آن آثار اولين انيميشن بلند سينمايي ايران باشد كه بازارهاي جهاني را تسخير خواهد كرد؟ اقتباس از ادبيات از ديگر مقولاتي بود كه همچنان در توليدات سينماي ايران مغفول باقي ماند و به جز چند جرقه محدود و معدود، هيچ جرياني براي نضج اين مقوله برانگيخته نشد، بهرغم اينكه گفته ميشود در بنياد سينمايي فارابي گروهي براي حمايت از اين قضيه تشكيل شده و عدهاي نيز در آن مشغول فعاليت هستند و اقداماتي نيز صورت گرفته ولي حداقل اينكه، نتيجهاي از آن رويت نشد. بهنظر بسياري از اهالي سينما و فرهنگ، دور افتادگي و جدايي سينماي ايران از گنجينه ارزشمند ادبيات، از آسيبهاي جدي آن بوده و هست. شايد از همين روست كه اوضاع فيلمنامه نويسي در سينماي امروز ما، به روزي ميافتد كه شاهدش هستيم. اين ضعف در سال 85 به حدي بود كه داوران جشنواره بيستوپنجم فيلم فجر، تنها 2 فيلمنامه را شايسته دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلمنامه دانستند! بسياري از كارشناسان سينماي ايران به درستي بر اين باورند كه يكي از علل اصلي بحران امروز اين سينما، عدم قوت فيلمنامه و تكراري بودن سوژهها و موضوعاتي است كه به هيچوجه پرداخت درست روايتي هم ندارند. شايد لزومي به تكرار نباشد، همه اينها در زماني اتفاق ميافتد كه سيل فيلمهاي آمريكايي از آن سوي آبها در كمترين زمان به كشور وارد شده و در سطحي وسيع توزيع ميشود. ديگر حيرت آور نيست كه ميبينيم، قسمت پنجم فيلم هري پاتر تنها با اختلاف 4 روز از زمان اكران عمومياش در آمريكا، در گوشه خيابانها و كوچههاي شهرهاي ما به فروش ميرسد! و همزمان با سراسر جهان، كتاب هفتمش در كتابفروشيهاي ما هم عرضه شد!! مغازهها و فروشگاههاي محصولات فرهنگي و خانهها و اتاقهاي ما پر از فيلمهايي مثل شرك و دزدان درياي كاراييب و هري پاتر و...است و رسانه ملي مان با افتخار فيلم اسپايدرمن 3 را نشان ميدهد ولي از اسطورههاي ملي و ديني مان چه خبر ؟ ! ارگانهايي مثل بنياد فارابي با مسئوليتهاي خاص خود و بودجههاي كلان در اين ميانه چه ميكنند؟ فقط انتظار براي نمايش فيلمهايي همچون پرسپوليس و 300 و... و اكتفا نمودن به صدور بيانيه و اعلاميه و خواهش و تمنا از جشنوارههاي خارجي براي عدم نمايش فيلمهاي فوق كافي است ؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 660]