تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804688781
حرفهاي تازه محمدرضا شريفينيا درباره بازي در نقش
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سينماي ما- محمدرضا شريفي نيا در يکي- دو سال اخير آن قدر نقش هاي متنوع بازي کرده است که به نظر مي آيد نقشي نيست که او از بازي در آن ناتوان باشد و همين تنوع نقش ها باعث شده تا هر کارگرداني در هر ژانري يکي از گزينه هايش «شريفي نيا» باشد. نقش «سيد مصطفي خميني» پدر و «حاج احمدآقا خميني» يادگار امام خميني پرونده متنوع و نامتعارف اين بازيگر پرکار و محبوب سينماي ايران را کامل مي کند و مي تواند نقطه عطفي در کارنامه او به شمار بيايد. «شريفي نيا» بعد از بازي حسي اش در سکانس رحلت امام خميني درباره نقش هايي که در «فرزند صبح» ايفا کرده و همکاري اش با بهروز افخمي مي گويد؛ «من قبلاً با آقاي افخمي در فيلم «جهان پهلوان تختي» همکاري کرده بودم که در آنجا هم دو تا نقش داشتم، نقش دستيار کارگردان و نقش صحاف کتاب را بازي مي کردم که از دوستان نزديک «تختي» بود. در مورد حضورم در اين پروژه هم ابتدا صحبتي شد در مورد نقش سيداحمد آقا خميني و به من گفتند که خانواده ايشان علاقه مند هستند که من اين نقش را بازي کنم و اين قضيه را خود حاج حسن آقاي خميني پسر حاج احمد آقا مطرح کرده بودند و به هر حال انتخاب ايشان بود که من نقش پدرشان را در اين فيلم ايفا کنم. وقتي که آقاي افخمي اين موضوع را به من گفتند و درباره اش صحبت کرديم به خاطر احترام به خانواده امام و احترام به خانواده حاج سيداحمد خميني خارج از مسائل حرفه يي و کاري اين نقش را پذيرفتم. مي پرسم؛ آيا از بابت حساسيت هايي که در مورد اين شخصيت ها - امام خميني و خانواده اش - در ايران و ديگر کشورهاي مسلمان وجود دارد نگراني نداشتيد؟ مي گويد؛ «البته من زياد علاقه مند نيستم که نقش شخصيت هاي معاصر را بازي کنم. چون فکر مي کنم خيلي ها از نزديک با اين افراد آشنا بودند و آنها جزء چهره هاي مطرح جوامع اسلامي هستند، بنابراين بازي کردن در نقش چنين شخصيت هايي يک مقدار سخت خواهد بود، چرا که شايد با آن باورهايي که افراد مختلف از اين شخصيت ها در ذهنشان دارند جور در نيايد. ولي وقتي که ما با يک شخصيتي به لحاظ تاريخي فاصله مي گيريم، مثلاً دويست، سيصد يا هزار سال، آن وقت بازيگر آن شخصيتي را تبديل به تصوير مي کند که برگرفته از ذهنيت نويسنده و کارگردان و خودش است. البته خود اين هم باز کار سختي است چون افراد مختلف باز هم از لحاظ ذهني تصوراتي دارند و آن تصورات را به هم ريختن هم کار سختي است.» مي پرسم چه طور شد که نقش پدر امام خميني را هم شما ايفا کرديد؟ مي گويد؛ «وقتي که ما گريم شخصيت حاج احمد را انجام داديم، بعداً از من خواستند که نقش پدر امام خميني را هم بازي کنم و آن را هم پذيرفتم و ابتدا هم نقش پدر فيلمبرداري شد. يعني زمستان سال گذشته که صحنه هاي مربوط به کودکي هاي امام را فيلمبرداري مي کردند من در نقش پدر امام مقابل دوربين رفتم و امسال هم بعد از تست گريم هاي متعددي که انجام شد سرانجام با اين گريم که تا حدود زيادي به چهره حاج احمدآقا خميني شبيه شده مقابل دوربين رفتم.» از او درباره بازي اش در سکانس بيمارستان جماران مي پرسم، مي گويد؛ «در واقع يک پلان - سکانس طولاني و خيلي زيبا و تاثيرگذار مربوط به آخرين ساعات زندگي امام خميني است. البته بازيگر نقش امام در اين سکانس حضور ندارد و ما از نگاه امام اين شخصيت «حاج احمدآقا» را مي بينيم و از زاويه ديد ايشان همه چيز تصوير مي شود اينجا فقط دست امام در کادر است و از نگاه امام سيد احمد آقاي خميني را مي بينيم که با امام صحبت مي کنند، موهايشان را شانه مي کنند و به ايشان اعلام مي کنند که مهمان دارند و يکي از دوستان قديمي شان که خيلي به امام نزديک بوده به عيادتشان آمده است، امام هم مي خواهند که آن دوستشان را ببينند و در واقع لحظات آخر عمرشان را با آن دوستشان سر کنند و انگشتر عقيقي است که اين دوستشان به امام داده و امام آن را به او باز مي گرداند به اين تعبير که ديگر چيزي از اين دنيا پيش شان نمانده و ديگر قرار است که اين جهان را ترک کنند و اين صحبت هايي است که بين امام و دوست قديمي شان رد و بدل مي شود. اين صحنه خيلي جذاب و زيبايي است که سيداحمد و آن دوست قديمي امام يا استادشان آقاي معلم دامغاني در آن حضور دارند که نقش ايشان را آقاي محمدعلي کشاورز بازي کردند.» مي پرسم اين صحنه چه ارتباطي با آن تصاويري که هر سال در سالگرد درگذشت امام از تلويزيون پخش مي شود و در بيمارستان مي گذرد، دارد، پاسخ مي دهد؛ اين صحنه در آن فيلم مورد اشاره تان وجود ندارد، چرا که امام آن لحظه گفته اند که فيلمبرداري انجام نشود و اين سکانسي که در «فرزند صبح» به تصوير کشيده شده لحظه يي از آن دوران است که آقاي افخمي براساس استنباطي که از آن صحنه دارند آن را به تصوير کشيده اند. در واقع امام در آن لحظه خواسته اند هيچ کس وارد اتاقشان نشود و با دوست شان تنها باشند. در واقع قصه «فرزند صبح» بيشتر درباره کودکي امام از 4 تا 6 سالگي است که محوريت اصلي فيلم را تشکيل مي دهد و نقش هايي که بقيه بازيگرها ايفا کرده اند بيشتر در حاشيه است. منبع خبر : اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها