واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بهار غمگین سینمای ایران ادامه دارد فرهنگ معیری، چهرهپرداز بنام سینمای ایران درگذشت سینمای ما - فرهنگ معيري چهرهپرداز ايراني شنبه 21 اردیبهشت 1387 درگذشت. اين چهرهپرداز ايراني سينما و تئاتر ساعت 8 صبح بر اثر سكته قلبي دارفاني را وداع گفت. فرهنگ معيري سال 1322 در شهر مرند متولد شد. وي عضو گروه چهرهپردازان سيماي جمهوري اسلامي و مدير آموزشگاه چهره پردازي «آينه در آينه» بوده است. طراحي چهرهپردازي فيلمهايي چون اشك سرما، رخساره، سگ كشي، افعي، نقش عشق، سفر عشق، سرزمين آرزوها، شناسايي، اتاق يك، پرواز در شب، ماديان، رخساره توسط وي انجام شده است. او همچنين چهرهپرداز فيلمهايي چون مسافران، شايد وقتي ديگر، شكار، كاني مانگا ، باشو غريبه كوچك، طلسم،خانه عنكبوت،نقطه ضعف،اشباح،خط قرمز، چريكه تارا، سفر سنگ و كلاغ بوده است. «گناه من»(مهرشاد كارخاني) از آخرين كارهاي مرحوم معيري به شمار ميرود. داریوش فرهنگ در این باره نوشت: سالهاست كه عادت كردهایم وقتی یكی از دوستان یا همكارانمان را از دست میدهیم صدافسوس میخوریم كه چه شد و چه نشد كه او را خوب ندیدیم و خوب دركش نكردیم، اما این افسوس در حقیقت به خودمان برمیگردد، با آنچه كردهایم و نكردهایم، با آنچه هستیم و آنچه در پی آنیم با آنچه نیستیم و میخواهیم باشیم. طوری زندگی كنیم كه انگار حالا حالاها هستیم، رفیق و همكارمان هست و دریایی از آرزوها و رویاها و حسرتها در پیش رو داریم و بعدا به دوستیها و معرفت میرسیم. وقتی یكی از ما بیخبر و ناگهانی میرود، برای دو سه روزی همه چیز برایمان آنقدر كوچك و بیمقدار جلوه میكند كه درست نمیدانیم چرا آنها را این همه جدی گرفتهایم. همه آن تنگنظریها، حب و بغضها، خودخواهیها، جاهطلبیها، جای همدیگر را پر كردنها و... چقدر بیارزش و گذرا جلوه میكنند. هرگز دل و دماغ نوشتن برای همكاری كه از دست میرود ندارم. دلم میخواست در بودنش درباره «فرهنگ معیری» چیزی بنویسم كه از من خواسته نشد!! اینك از من خواسته شد چند خطی درباره همكاری بنویسم كه قلبی به كوچكی قلب یك گنجشك داشت. آنقدر ریز و درشت این حرفه و زندگی تحمیلی روزمره، ما را احاطه كرد كه فرصت خوب دیدن و خوب شنیدن را نسبت به دیگری از ما گرفته. آنقدر در بند فلان چیز و بهمان مسئله هستیم كه فرصت «دگرخواهی» جای خودش را به خودخواهی داده است. درست نمیدانم، این رفتن ناگهانی معیری برای چه بوده اما هر چه هست قرعه این بار به نام یكی دیگر از همكاران ما افتاده. همیشه پیش از آنكه فكر كنی اتفاق میافتد... بنده هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان كارگردان با او كار و زندگی كردهام. زندگی ما در این حرفه بسیار بیشتر از طول زندگی ما با خانوادههایمان است. با هم بزرگ میشویم، شكل میگیریم، اخم و تخم میكنیم، لحظههای شاد و دلخوری داریم، لحظههای ناب و كسالتبار داریم، با هم به هیجان میآییم، انرژی میگیریم، خسته میشویم و... ولی هرگز قدرشناس و سپاسگزار آن «دمی» نیستیم كه با هم هستیم. چه میشود كرد؟ این سنت دیرینه همه ماست. درست به یاد سالهای ساخت: شاید وقتی دیگر و طلسم افتادن. چقدر سر به سر او گذاشتم و چقدر متحمل و شاداب بود. قلب كوچكی داشت پر از مهربانی، ظاهرا با كمتر كسی «چفت» میشد. در عمق وجودش، پذیرای دوستی و مهربانی بود. همه آنها كه او را میشناختند میدانند كه بعد از جلسه دوم و سوم، با مردی به كودكی یك كودك روبهرو هستند، با همان جلوههای هیجانزده یك كودك. با همان معصومیت از دسترفته كودكی او. چقدر در فیلم شاید وقتی دیگر، شكیبایی به خرج داد تا آن طره كوچك روی پیشانی من در نقش «مدبر» جا بیفتد تا كارگردانش بپذیرد. چقدر روزها و شبها «اتود» میزد تا آنچه جلوه زیباتری داشت، انتخاب شود. یادم هست آن چهره بیروح و پوسیده و پژمرده عروسی در زیرزمین «طلسم» را آنقدر جذاب و دیدنی از كار در آورد كه با اندك تلنگری آن پرسوناژ در هم میشكست. آنقدر كارش جلوه داشت كه سال 1988 در فستیوال لندن، كار چهرهپردازی او هم سخت مورد توجه بزرگترین منتقدین خارجی قرار گرفت. معیری دیر با هر كسی میجوشید، یا هر كسی دیر با او دوست و همكار میشد. در همه كارهای بیضایی و گروهش حضور پردوام و پیگیری داشت. فرهنگ معیری، من هم تاسف میخورم كه درگیر روزمرگی كار و مشغلهام بودم و مدتی از تو بیخبر، تا اینكه خبر بسیار تاسفبار مرگ تو را برایم SMS كردند. این تلفنهای همراه جز خبر بد دادن، انگار كار دیگری نمیدانند! فرهنگ معیری، روحت شاد نامت یاد و خاطرهات در دلها و كارهایت ماندگار و ماندگارتر باد با آرزوی طلب آمرزش و آرامش روح تو و همه همكاران از دست رفته. داریوش فرهنگ ××× از طرف دیگر سیفالله داد در این باره گفت: براي من كه همين الان خبر فوت شادروان فرهنگ معيري را از شما ميشنوم، خيلي سخت است كه درباره اين هنرمند فرهيخته كشورمان به راحتي صحبت كنم. مرحوم معيري شخصيتي بسيار منضبط، دقيق و خيالپردازي در صورتپردازي و گريم داشت. به نحوي كه در تنهاترين تجربه كارياي كه با ايشان داشتم، در كانيمانگا چهرههاي بازيگران را با تمام آنچه در آناليز و تحليل شخصيتها مطرح ميشد، انتقال ميداد و چهرهها را نزديك به آنچه در فيلم و فيلمنامه آمده بود، چهرهپردازي ميكرد. همينطور نكته مهمي كه من درباره مرحوم معيري تشخيص دادهام، البته ايشان محاسن زيادي داشتهاند و در كارهاي متعددي كه در آثار سينمايي ايران به ثبت رساندهاند، اين است كه شناخت خوبي از چهرهپردازي داشت.ما وقتي براساس شخصيتهاي موجود در فيلمنامه، بهدنبال بازيگر خاصي ميگشتيم كه آن نقش خاص را بازي كند، او به ما كمك ميكرد و براساس آرشيو ذهني قوياي كه داشت، بازيگر موردنظر را معرفي و براي اين كار پيشنهادهاي زيادي را برايمان مطرح ميكرد تا ما انتخاب خود را زودتر انجام دهيم. او با اين شيوه همين انتخاب بازيگر را انجام ميداد كه امروز فردي در كنار كارگردان اين كار را انجام ميدهد. از نظر اخلاقي هم فرهنگ معيري شخصيتي بسيار وارسته بود. با آنكه به لحاظ سني از ما بزرگتر بود، توجه خاصي به همه داشت. مثلا همين امسال به من زنگ زد و عيد نوروز را تبريك گفت. او با اين كار مرا در لحظه شرمنده كرد. من فوت مرحوم معيري را به خانوادهاش، خانواده مزروعي و اهالي سينما به ويژه دستاندركاران چهرهپردازي تسليت ميگويم. منبع خبر : راه فیروزه، اعتماد ملی و کارگزاران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4064]