تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798705722




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعرهاي ساده را غلط مي خواندند / ايرج ميرزا سبک‌سر نبود


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اهل ادبيات درباره سريال شهريار نظر دادند: سينماي ما- در ميان مردمي که شعر مهم ترين و عالي ترين پايه هاي فرهنگ آنها به شمار مي رود، حساسيت هايي که هر اظهارنظر يا محصول فرهنگي و هنري در اين زمينه ايجاد مي کند بي گمان تعجب برانگيز نخواهد بود. اگرچه اين واکنش ها و اين وجدان ملي اين روزها گريبان تخيلات و قصه ها يمان را هم مي گيرد. وقتي حرف و حديث ساخت سريالي بر اساس زندگي شهريار بر سر زبان ها افتاد، دلخوش بوديم که اين بار قهرمان قصه هايمان را از وادي مهجور فرهنگ و ادب برگزيده اند. اما واقعيت اين است که به تصوير کشيدن قبيله ادب و هنر به خاطر جان شاعرانه آدم هايش کار ساده يي نيست. در خيال تاريخي ما شاعر موجودي است درگير و دار افسانه ها و عاشقانه هاي پرسوز. اما همين شاعر به محض آنکه رنگ و بوي واقعيت به خود بگيرد و از دالان هاي غريب ذهن ما بيرون بيايد، شهروندي در روزگار امروز مي شود که هر حرکتش زير ذره بين همان خيالي است که او را افسانه يي و دست نيافتني مي خواهد. سريال کمال تبريزي اين روزها واکنش بسياري از اهالي فرهنگ و ادب و همينطور فرزند شهريار و ملک الشعراي بهار را برانگيخته است. واقعيت اين است که ديوار فرهنگ کوتاه است و بي نگهبان. همه کس مي تواند به اين خانه دستبرد بزند. اهالي امروزش را مي توان در لباس استاد طوفان و حلقه ادبي اش در کار مهران مديري به سخره گرفت و بزرگان ديروزش را هم مثل چهره سترگ نيما در تله فيلمي بسيار دم دستي قرباني کرد و کنار گذاشت و نگران دم بر آوردن کسي هم نبود. اما جاي اين هراس هميشه در ميان ما هست که واکنش هايمان به جاي دردمندي، دانايي و وجدان فرهنگي، متکي به شور کاذب اين روزها براي مخالفت با زمين و زمان و همه آن چيزهايي باشد که خود پيش از آن حتي بر آن چيزها نينديشيده ايم و اگر هنرمندي از سر شوق براي انديشيدن و تصوير کردن آن چيزها به سراغمان آمده است نيز دست رد به سينه او زده ايم. دلايل و آدم ها بسيارند. آنچه مي خوانيد گفته هايي است از ميان آنها که سريال را ديده اند. آرزو شهبازي فاطمه راکعي؛ بايد مشورت مي کردند شعرهاي ساده را غلط مي خواندند بدون ترديد ساخت اثري بر اساس شخصيت هاي فرهنگي کار باارزشي است. اما اين کار بايد قاعده مند و براساس معيارهاي اصولي باشد. مثلاً اگر قرار است بر اساس زندگي شاعران فيلمي ساخته شود، بايد تمام شاعران برجسته که امکان ساخت سريالي بر اساس زندگي شان وجود دارد مورد نظر قرار بگيرند. اگرچه اين حق شهريار بوده است. اما شاعران ديگري هم قبل و بعد از او هستند که اين حق را دارند. اگرچه خود من براي شهريار به عنوان يک شاعر برجسته احترام قائلم و کارهايش را دوست دارم، ولي هر کاري در عرصه فرهنگ بايد ضابطه مند باشد. در وهله اول بايد گفت اين سريال جذابيت و کشش لازم را داشته و توانسته عده کثيري از مردم را پاي تلويزيون بکشاند و اين موفقيتي براي سازندگان و نقش آفرينان سريال به شمار مي رود. در واقع هر دو بازيگري که نقش جواني و بزرگسالي شهريار را بازي مي کردند بسيار عالي از عهده آن برآمدند. اصولاً من خودم از طرفداران آثار مستند ساخته شده بر اساس زندگي شخصيت ها هستم. اين کارها علاقه مندان زيادي دارد و مي تواند يکي از کارهاي تعريف شده تلويزيون باشد که جايگزين سريال هاي تکراري بشود که فقط مسائل روزمره را عنوان مي کنند و از نظر من به عنوان يک فعال حوزه زنان معمولاً نگاه تحقيرآميز و غيرواقعي به زنان دارند. اين کارهاي مستند هم موجب ارتقاي فرهنگ مي شود و هم واقعيت هاي تاريخي را به مردم مي شناساند. اما ايرادي که مي شود به سريال گرفت، به نحوه خواندن شعرها برمي گردد. در حالي که شعرها از نوع شعرهاي پيچيده نبود و همه ساده و عامه فهم هستند. اما همين شعرها با تکيه و آهنگ هاي صحيح خوانده نمي شد و در اين زمينه حق مطلب به درستي ادا نشد. شايد بهتر بود در اين زمينه با کساني که روي ديوان شهريار کار کرده اند و اشعار او را مي شناسند، مشورت مي شد. با شناختي که از بازيگران سريال به عنوان افرادي هنرمند داريم بديهي است آنها هم اين مساله را به راحتي مي پذيرفتند با شاعري که با اين اشعار انس بيشتري دارد تمرين کنند. حتي ما که شاعر هستيم هميشه بايد شعر را دو سه بار بخوانيم تا در زمينه لحن کلام و تکيه گاه ها بر آن تسلط داشته باشيم. در واقع کارگردان بايد به اين مساله توجه مي کرد که شعرها في البداهه خوانده نشود. اما مساله ديگر اينکه من اگرچه ممکن است خودم خيلي بر رويداد هاي تاريخي اشراف کامل نداشته باشم، اما از کساني که نگاه علمي به تاريخ دارند شنيدم گويا وقايع تاريخي در اين سريال درست منعکس نشده و در قبال برخي شخصيت هاي تاريخي و شاعراني که چهره هاي برجسته تاريخ ادبيات ما هستند تا حدودي ظلم شده و حق مطلب ادا نشده است. به هر حال به هر کار خوبي ايرادي وارد است اما بايد با کارشناسان تاريخ و کارشناسان فني در حوزه شعر بيشتر مشورت مي شد. اما به طور کلي در مورد ساخت سريال ها بر اساس جزييات زندگي آدم هاي معاصر من خودم خيلي موافق اين کار نيستم چرا که ممکن است اين جزييات شخصي موجب اعتراضاتي از طرف خانواده اين شخصيت ها شود. حتي من شنيدم قرار است در مورد شخصيت هاي معاصري که تازه فوت کرده اند نيز سريال بسازند. در اين گونه موارد بايد واقعاً با حساسيت و دقت و با نظر و مشورت خانواده اين افراد کار کرد. شايد مسائلي وجود داشته باشد که آن خانواده اصلاً دوست نداشته باشند مطرح بشود؛ اين حق يک خانواده است و ما بايد پاسخگو باشيم. اميدوارم با تجربه هاي بهتر و با روش هاي علمي تري وارد اين عرصه بشويم. اگرچه اصل اين حرکت را من دوست داشتم و جزء معدود سريال هايي بود که با علاقه نگاه مي کردم. مخصوصاً اينکه خودم ترک زبان هستم و اشعار و ديالوگ هاي آن براي ما آذري زبان ها جذابيت داشت. حميد رضا شکارسري؛ جذب مخاطب عام، طرد مخاطب خاص اولين چيزي که در بررسي اين سريال بايد در نظر گرفت اين است که ما با چه رسانه يي روبه رو هستيم؟ تلويزيون يک رسانه عمومي است و يک رسانه تخصصي به معناي دقيق کلمه به شمار نمي رود. بنابراين با توجه به ماهيت رسانه يي مثل تلويزيون، بايد اهداف ساخت چنين سريالي را در نظر گرفت. اولين برخورد طبيعي مي تواند اين باشد که ما صرفاً سريالي معطوف بر جذابيت هاي دراماتيک موضوع بسازيم که بتواند مخاطب عام را جذب کند. اما نوع دوم برخورد با ساخت اين اثر اين است که علاوه بر جذب مخاطب عام، اهداف ادبي را هم تعريف و دنبال کند تا مخاطب خاص ادبيات را هم دنبال خودش بکشد. به نظر من سريال شهريار تا حد توان به نوع اول نزديک و تا حد ممکن از نوع دوم دور شده است. به اين معنا که تا حد بسيار زيادي مجذوب جنبه هاي دراماتيک زندگي شهريار شده و از پرداختن به جنبه هاي ادبي دور مانده است. در اين رابطه به چند نکته اشاره مي کنم؛ يکي اينکه شهريار در موقعيتي شاعري اش گل مي کند که هنگامه نوآوري هاي شاعرانه در صحنه شعر ايران بوده است. اما واقعيت اين جريانات نوگرا در سريال به نمايش در نيامده است. اصلاً به نظر بنده حتي يک موضع گيري نيمه تخصصي هم نسبت به اين جريان ها که جريان هاي بسيار قدرتمندي در آن سال ها بودند، در سريال مشاهده نمي کنيم. لذا اصلاً موقعيت شهريار را هم به عنوان شاعري شاخص در آن سال ها، نسبت به نوآوري هاي معاصرش در نمي يابيم. راستي فکر مي کنيد اگر آن ماجراي مسخره سارق شعر شهريار در يوش هم نبود ما اصلاً نشاني از نيما در اين سريال مي يافتيم؟، نکته ديگر اينکه به خاطر توجه به جنبه هاي دراماتيک، تحريفاتي در اصل موضوع و تاريخ اتفاق افتاده که اخيراً با مخالفت هايي از طرف خانواده استاد شهريار هم روبه رو شده است. به نظر من هيچ اشکالي ندارد ما در اثري، نگاه فراواقعي داشته باشيم به شرط آنکه نظام آن اثر هنري چنين ايجاب کند. نظام حاکم بر سريال شهريار يک نظام رئاليستي است بنابراين در اين مورد، محور صدق و کذب بسيار اهميت داشته و جنبه اخلاقي پيدا مي کند. در چنين موقعيتي ما مجاز نيستيم به خاطر جنبه دراماتيک موضوع، تاريخ را تحريف کنيم. يا با يک ديالوگ چند دقيقه يي همه وجوه منفي شخصيت عارف روي دايره ريخته مي شود و صرف نظر از اينکه اين قضيه صحت دارد يا نه، موجب باقي ماندن چهره يي منفور از اين شخصيت در ذهن مخاطب مي شود. چندي پيش تلويزيون يک فيلم سينمايي با عنوان «شور زندگي» پخش کرد که در مورد زندگي ونسان ون گوگ نقاش نامدار هلندي ساخته شده بود و بسيار هنرمندانه به وجوه روانشناختي شخصيت هنرمند پرداخته بود. واقعيت اين است که نمي توان از جنبه هاي دروني هنرمند در آفرينش هنري غافل شد. اما در سريال شهريار کمتر پرداخت روانشناختي از شخصيت او داشتيم. شهريار در اين سريال همچون قايق شکسته يي نشان داده مي شود که در ميان امواج سياسي - اجتماعي زمانه خودش گرفتار است و تمامي خوي شعري اش حاصل اين شرايط است و ما کمتر از شخصيت اش به عنوان يک هنرمند خبر مي گيريم. ظاهراً هرچند پرداختن به جنبه هاي ابژکتيو و برونگرايانه داستان پرهزينه تر بوده اما چون به لحاظ ساخت هنري ساده تر است، بر پرداختن به جنبه هاي سوبژکتيو و درونگرايانه ترجيح داده شده است. اينجاست که مخاطب به اين نتيجه مي رسد شايد در ساخت اين سريال نوعي شتابزدگي و سطحي نگري در کار بوده است. در کنار همه اينها بايد به يک نقطه قوت سريال هم اشاره کرد و آن اينکه شخصيت پردازي شهريار نقطه عطفي در شخصيت پردازي ما از نظر توجه به وجوه منفي يک شخصيت سرشناس به شمار مي رود. چرا که ما عادت داريم تنها وجوه مثبت اين افراد را ببينيم و تبريزي در اين زمينه برخورد تازه و متفاوتي با شخصيت شهريار داشته است. آنجا که غرق شدن شهريار را در غرور کاذب مجامع شاعري و برخورد نامطلوب او را با پدرش مي بينيم يا در قسمت هاي پاياني که با نمايش بيماري خاص روحي او، از تبديل شهريار به يک فراانسان به شيوه اسطوره سازانه بعضي از سريال هاي سطحي عامه پسند جلوگيري شده است. سهيل محمودي؛ ايرج ميرزا سبکسر نبود شهريار شاعري درونگرا است و من معتقدم تصوير کردن يک شاعر درونگرا به شکل تلويزيوني يا سينمايي کار بسيار دشواري است. مثلاً نمايشنامه هاي تلويزيوني زيادي بر اساس حکايت هاي سعدي ساخته مي شود. اما هيچ وقت حکايت حافظ را نمي توانند نشان بدهند چون حافظ هم يک شاعر درونگرا است. درباره سريال شهريار من حرف هاي بسياري دارم. شهريار از جمله شاعراني است که من از کودکي با شعر او مانوس بوده ام. از طرفي واقعاً خوشحالم از اينکه کسي اين سريال را ساخته که فاميلي اش تبريزي است. اين را به خود کمال هم وقتي در مراحل آهنگسازي و موسيقي بود گفته ام. ولي از سوي ديگر موارد قابل اشاره بسياري هم در اين سريال وجود داد، از جمله اينکه اغلب شعرها غلط خوانده مي شود. يعني يک نفر نبوده که اينها با او مشورت کنند که لااقل شهريار در اين سريال بتواند شعر خودش را درست بخواند؟ مثلاً کلمه «مطلب» به معناي «مخواه» را به گونه يي تلفظ مي کنند که معناي «موضوع» مي دهد. آيا واقعاً هيچ کسي نبوده به اين شعرها آشنايي داشته باشد و اينها را راهنمايي کند؟ با اين تلفظ هم وزن شعر و هم معناي شعر غلط مي شود. از سوي ديگر در حوزه فيلمنامه ما با اشتباهات فاحشي در زمينه تاريخ روبه رو هستيم. به طور مثال ملک الشعراي بهار در سال 1300 روحاني بوده و عبا و عمامه داشته ؛ در حالي که در اين سريال يک آدم فکل و کراواتي است. چرا فيلمساز اين چيزها را نبايد بداند؟ يا اينکه ابوالحسن صبا در سال 1281 و شهريار در سال 1285 به دنيا آمده اند. يعني 4 سال با هم اختلاف سن دارند. اما در اولين ديدار اين دو، مي بينيم که صبا يک آدم 40 ساله است و شهريار يک جوان 17 ساله. در تمام متون تاريخي مي شود اين مساله را پيدا کرد. در حالي که فيلمنامه نويس اين را نمي داند و اين همه ميان اين دو نفر تفاوت چهره قرار مي دهد. شما ببينيد، مثلاً کسي مثل حسن فتحي در سريال «شب دهم» مي دانسته آدم هاي متشخص خودشان پشت ماشين نمي نشسته اند. اعيان و اشراف در آن دوران راننده داشتند. اما در اين سريال به چنين مساله يي در مورد ملک الشعراي بهار توجه نمي شود. حتي به اين موضوع که اصلاً بهار در سال 1300 ماشين نداشته است. به طور کلي فيلمنامه از نظر تاريخي خيلي مشکل دارد و اين ديگر به دراماتيزه کردن زندگي شهريار ارتباطي پيدا نمي کند. اين مساله در مورد تصويري که از ايرج ميرزا ارائه شده نيز وجود دارد. بر اساس آنچه ما در متون تاريخي و ادبي مي خوانيم ؛ ايرج ميرزا آدم بسيار محجوبي بوده است. درست مثل عمران صلاحي که طنزپردازي بي پروا بود ، اما آنقدر محجوب بود که اگر مي خواست جوک بگويد با خجالت سرش را پايين مي انداخت و مي گفت. همه آنها هم که ايرج را ديده اند مي گويند او در برخورد حضوري بسيار محجوب، اما در نوشتن بي پروا بوده است. اينها بايد بررسي روانشناختي بشود. اصلاً ايرج ميرزا به عنوان جلال الملک، شازده قاجار و نواده فتحعلي شاه اين قدر آدم سبکسري نبوده است. ما مي دانيم زماني که ايرج مستوفي مشهد بوده؛ بسياري از بزرگان از جمله اديب نيشابوري و بزرگان عرصه علم و ادب از معاشرت با او لذت مي بردند. در حالي که مي بينيم در اين سريال ايرج يک آدم سبکسر نشان داده شده است. در کنار همه اينها اين را هم بايد اضافه کنم در اين سريال آن چيزي که مربوط به فيلمسازي کمال است وجه موفق اثر به شمار مي رود. کمال در فضاسازي، خيلي جاها موفق بوده است، اما در مورد فيلمنامه و تحقيق خيلي مشکل دارد. شهريار کسي است که من معتقدم بعد از حافظ، عطار، سعدي، مولوي، بيدل و... جزء معدود شاعراني است که فيض روح القدس شامل حالش شده است. او چنين مقامي دارد و در هيچ قالب شعري نمي گنجد اما متاسفانه نتوانسته ايم در حوزه تحقيق نقبي به اين شخصيت بزرگ بزنيم. علي باباچاهي؛ سريال رقيق شده است من تمام قسمت هاي سريال را نديده ام اما همين چند قسمتي که ديده ام به طور کلي رضايت مرا جلب نکرد. من وارد عرصه هاي تکنيکي و شيوه هاي بازيگري نمي شوم. از طرفي براي شهريار و هر شاعر ديگري احترام قائلم اما به نظرم مي آيد که اختصاص اين همه قسمت به اين شاعر غزلسرا چيزي همسنگ تصور من از خلاقيت و نوع زيستن ايشان نيست. گاه به نظر مي رسيد اين سريال رقيق شده است. انگار مواد مطبوعي را در آب فراواني حل کرده باشي. دوم اينکه من فکر مي کنم شايد تصوير مخاطب از جماعت شاعر بر اساس اين سريال اين گونه شکل بگيرد که شاعر کاري جز ربط و ضبط مسائل عاشقانه ندارد. ضمن اينکه البته به گمان من مساله تغزل به عشق يکي از محوري ترين مسائل شعر حتي در دوران امروز و شعر مدرن مي تواند باشد. اما در اين اثر مساله چنان با سوز و گداز همراه شده که گويي شاعر فراغت بي حد و حصري براي صرف ديدارهاي اينچنيني دارد. از طرف ديگر هنرمند يا شاعر شعري نمي گويد مگر آنکه ذخاير تجربي درون او تعبيه شده باشد. حال آنکه در اين سريال ما شاهد اين هستيم که وقتي شاعر با محبوب خود روبه رو مي شود في الفور شعري نثار حضور وي مي کند. اين شعر بايد در خون شاعر و در فنون و جنون شاعرانه او دميده شده باشد تا در خلوت خاص خلاقانه تحقق عيني پيدا کند و به سماع معشوق برسد. عبدالجبار کاکايي؛ مي ترسيدم شهريار در ذهن من خراب شود من تنها چند قسمت از اين سريال را ديدم. چون فکر کردم شهريار را از آنچه در ذهن من است دور مي کند. نه اينکه شخصيت ضعيف باشد بلکه خودم شخصاً دوست ندارم به زندگي شخصي شعرا خيره بشوم. به خاطر همين اول احساس کردم نديدن سريال سهل انگاري خودم است که علاقه نشان نمي دهم اما بعد احساس کردم با آن ارتباط روحي برقرار نمي کنم. در واقع نزديک شدن به جزييات، مثل حوادثي که در کودکي و جواني براي شهريار اتفاق افتاده بود ، کاراکتر او را در ذهن من تخريب مي کرد. شاعر هم در يک لحظاتي شاعر است و نمي شود شعرش را به همه رفتارهايش تسري بدهيم و بگوييم چون شاعر بوده اينگونه و آنگونه رفتار مي کرده است. بسياري از شعرا به شعرهايشان شبيه نيستند و اين دليلي بر ضعف شخصيت آنها نيست. لحظاتي بوده که آنها اين ارتباط را برقرار کرده اند و آن شعر را گفته اند. اين مساله باعث دلگيري خيلي از کاراکترهاي فرهنگي ما هم شده است. اشاره مي کنم به برخوردي که دکتر شريعتي در يکي از آثارش به اخوان ثالث کرده است. به هر حال شاعران يک زندگي معمولي دارند و در کنار آن يک فرآورده هاي ذوقي که برخي افراد با اين ذهنيت با آنها زندگي مي کنند.و شهريار از جمله آدم هايي بود که من با همين ذهنيت با او زندگي مي کنم و نمي خواستم به سريال نزديک شوم. اما از بازي بازيگرها بسيار لذت بردم. به خصوص اردشير رستمي که خيلي خوب توانست از عهده نقش اش بر بياد و سيروس گرجستاني هم در نقش خود و مواردي مثل لرزش صدا خيلي تلاش کرده بودند و اين همه تلاش شايسته احترام است. اما به طور کلي يک چنين آثاري حتي در نوع خيلي خوب و کيفيت الف هم باز ميان شاعر و شعر او فاصله مي اندازد و آن برداشت هاي ذهني مردم را نسبت به شاعر تا حدودي تخريب مي کند. به قول آقاي محمدعلي بهمني «شاعر شنيدني است / ولي ميل ميل توست / آماده يي که بشنوي/ يا ببيني ام» من فکر مي کنم ديدن زندگي و جزييات زندگي شعرا يکي از نيازهاي زندگي امروز انسان است؛ بر مبناي اين نقد روانشناسي که افراد دوست دارند ببينند شاعر چه نوع زندگي داشته تا بفهمند چه شعرهايي گفته است.اين مبنا شايد باعث خلق چنين آثاري مي شود. اما شاعر فقط در لحظاتي که شعر مي گويد شاعر است و باقي لحظات ممکن است يک آدم معمولي باشد، مثل باقي مردم زندگي کند، تلاش نان داشته باشد و اينها افتي برايش نيست. شريعتي در جايي شعري از رمبو شاعر فرانسوي نقل مي کند که «شاعران مثل مرغان دريايي اند که پروازشان زيباست اما وقتي کنارت مي نشينند پر از گل و لاي اند.» من فکر مي کنم اين جمله به راستي گوياست. در مورد شخصيت هايي مثل عارف قزويني و ملک الشعراي بهار و... هم يک مقدار ستم شده بود. اگرچه شاعري مثل شهريار ويژگي هاي منحصر به فردي چون دانش قرآني و تسلط به مباحث ديني دارد که پشتوانه شعرش بوده، ولي در برخي قسمت ها احساس کردم نسبت به اين شخصيت ها کم توجهي شده است. منبع خبر : اعتماد




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن