واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای ما - علی سنتوری، آخرین ساختهی داریوش مهرجویی که پس از طی فراز و نشیبهای ممیزی و اخذ مجوز اکران، نهایتا با حذف نام علی و با نام «سنتوری» ساخته و معرفی شد، با دستور وزیر، هرگز نتوانست فرصت اکران عمومی پیدا کند. گر چه بعد از پخش سیدیهای آن در بازار سیدی زیرزمینی بسیاری از مردم این فیلم را دیدند، اما به نظرم عدم امکان اکران عمومی، قسمت اعظم زحمات نویسنده و کارگردان فیلم را بر باد داد. زیرا بسیاری از خانوادهها باید این فیلم را میدیدند و بسیاری از ما ایرانیها باید به آن فکر میکردیم که بدون نمایش عمومی، عملا امکان هرگونه نقد و نظر در مطبوعات و نیز باز کردن هر گونه جایی در میان تودهی مردم از فیلم سلب شد. سنتوری حکایت جوانی به نام علی بلورفروش است که به «علی سنتوری» معروف است. علی شهرتی در تهران دارد و همهجا او را به خاطر ترانههای دلنشین و ملودیهای جذابی که با سنتور اجرا میکند میشناسند. حکایت فیلم حکایت زندگی این موزیسین است که با شیرینی یک ازدواج رؤیایی با یکی از هنرجوهایش آغاز میشود و سرانجام به خاطر سختگیری دستگاههای نظارتی امکان انتشار آلبومها و مجوز کنسرتها یکی پس از دیگری از او سلب میشود و او مجبور میشود برای گذران زندگی به عروسیها، پارتیها و مجالس خصوصی برود و طبق دیالوگ خود فیلم «برای هر کس و ناکسی بزند.» آمد و شد در چنین مجالسی سرانجام علی را معتاد به الکل و موادمخدر میکند. اگر بخواهم داستان فیلم را مطابق رسم مجلههای سینمایی بنویسم از هدف این وبلاگ دور میشویم. خلاصه اینکه همسر علی - که پیانیست است- او را ترک میکند و با جوان دیگری روزها را به تمرین برای اجرای کنسرت میپردازند. صاحبخانه اسباب علی را بیرون میریزد، علی در خرابآباد تهران سکنی میگزیند، روی زمین میخوابد، از آشغالها غذا میخورد، و با معتادها و بیخانمانها همنفس و همبستر میشود. ترانههایی که با سنتور «اردوان کامکار» که خود آهنگساز فیلم نیز هست (و دوستانی که سری در کار سنتور دارند با سبک و سیاق آهنگسازی و نگرش او به سنتور آشنا هستند و نوآوریهایش را میشناسند) و صدای چاوشی جا به جا پخش میشوند اغلب صحنههایی نوستالژیک و سوزناک خلق میکنند. پدر سنتوری رییس اتحادیهی بلورفروشان است و ثروت او بیانتهاست. اما خانوادهی علی از کودکی او را تحت فشارهای مختلف میگذراند و ساز را «حرامی» میدانند و علی که «موسیقی ذهنش را جلا میدهد» نمیتواند دست به ساز بزند. رفته رفته پدر و مادرش او را عاق میکنند و برای سالها از زندگی او بیخبر هستند. علی به نکبت محض میرسد و برای ذرهای تریاک گدایی میکند و اشک میریزد. همو که روزی کنسرتهایش جای سوزن انداختن نداشت . . . سنتوری فیلمی است که همهی کسانی که به نوعی با موسیقی سر و کار دارند باید ببینند. سنتوری مجموعهی پیچیدهای از فعل و انفعالات مربوط به موسیقی را در جامعهی ما به صورتی به هم پیچیده و در هم تنیده نشان میدهد. نگرش رسمی و دولتی، نگرش مذهبی، نگرش اهالی موسیقی، و ... همچنین کارکردهای موسیقی را که متأسفانه از نگاه بسیاری از دولتمردان و سایر مردم دور مانده است بار دیگر یادآوری میکند. 1- موسیقی حیات بخش است... مهرجویی بار دیگر در این فیلم به همهي مسئولان و بخشی از مردم ما یادآوری میکند که موسیقی نیرویی حیاتبخش و صفابخش دارد و اگر به نظر برخی در آن انحرافاتی است، این نه به ذات موسیقی بلکه به عملکرد انسانها و بعضا تصمیمهای مقامات برمیگردد. علی پس از این که در کلینیک ترک اعتیاد بستری میشود و نیروی پیشین خود را به دست میآورد، سنتور مینوازد و نوای ساز او تمامی بیماران آسایشگاه و کادر پزشکی را به سمت اتاق خود میکشاند و روحی از زندگی در آسایشگاهی که دلمرده و متروکه است تزریق میکند. علی به بیمارانی که دوران بازتوانی خود را (مانند خود او) در آسایشگاه میگذرانند موسیقی درس میدهد و بار دیگر این فرصت را مییابد که از خود دیدی مثبت و مفید داشته باشد. مهرجویی یادآوری میکند که موسیقی نیرویی سالم و زندگیبخش است که میتواند اثراتی مثبت داشته باشد، شغل باشد، تفریح باشد، و تخلیهی صحیح روانی انجام دهد. 2- زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست... سنتوری به بخشی از مردم ما که با انگارههای متعصبانه ولی به زعم خودشان مذهبی زندگی میکنند یادآوری میکند که چه بسا آنها خودشان مصداق «قوم الظالمین» باشند اما دیگران را به این مصداق میخوانند. مادر علی که در جوانی به او گفته است «یا این ساز یا این خانه» و اکنون روحانی به منزل دعوت میکند و جلسات مذهبی برگزار میکند ناگهان با علی مواجه میشود که مست و خمار و آس و پاس وارد خانه شده و به او میگوید که «قوم الظالمین» است و چرا 10 یا حتی 5 درصد از این ثروت بیانتها را که حقالارث اوست به او نمیدهند تا او از این نکبت رهایی پیدا کند. مادر که گویی پس از سالها از خواب زمستانی بیدار شده است ناگهان با فریادهای علی مواجه میشود که تکرار میکند او حقش را خورده است و مرتبا مادر را نفرین میکند که «الهی در جهنم بسوزی.» جالب اینجاست که پسر دیگر خانواده نیز در خفا از علی طرفداری میکند و به او به خاطر شجاعت فریاد کشیدن بر سر چنین مادری غبطه میخورد. گر چه مادر مدعی است که برای پسران دیگرش هر چه خواسته اند فراهم کرده است، اما پسر در خفا به برادرش میگوید که ناراحت و کلافه است و در 40 سالگی هنوز پدر و مادرش اجازه ندادهاند که ازدواج کند، زیرا مرتباً ایرادهایی برای دخترها پیدا میکردهاند. سنتوری به این بخش از جامعه یادآوری میکند که مباد دیگران را با چوب «حرامی» و «کفر» برانید اما خود در واقع در آن دست و پا بزنید... 3- سنتور، به روایت اردوان آنها که اهل سنتور هستند با روایتها و نگرشهای مختلفی که در میان اساتید هست آشنایند. اردوان کامکار آهنگساز و نوازندهی نوپردازی است که مدتهاست شیوهی جدیدی در سنتورنوازی پیشنهاد کرده است و خود پیشگام این شیوهی نوین است. گرچه بسیاری معتقد هستند کاری که «کیوان ساکت» د مورد تار کرده است را «اردوان کامکار» در مورد سنتور انجام میدهد، اما تفاوتهایی نیز هست. به هر حال اردوان نوازندهای بسیار تکنیکی و پرسرعت است و از دست چپ و راست خود به طور کاملا متفاوتی به شکل همزمان استفاده میکند. به نظر میرسد پس از آلبومهایی که اردوان تولید کرد و سبک خود را به جامعهی موسیقیشناس ایران معرف کرد، اینک سنتوری را فرصتی برای خود دیده بوده است تا بتواند صدای خود را به گوش اکثریت جامعه برساند که البته با توقیف فیلم این رؤیا عملی نشد. سنتوری فیلمی است پر از قطعههای موسیقی با محوریت سنتور به سبک اردوان ( و در واقع خود او که نوازندهی اصلی است) و صدای محسن چاوشی. سنتوری که با ریتمهای ارگ و سنتیسایزر همراهی میشود و بعضاً گیتار، تنبک و جاز هم همراه آن مینوازند. با این حال سنتوری که میشنویم و نواخته میشود به هیچ وجه پیش پا افتاده یا جلف نیست بلکه از لحاظ تکنیک در اوج است. در قسمتی از فیلم نیز سنتوری با سنتورش همسرش را که با پیانو قطعاتی از موتزارت و بتهون میزند همراهی میکند (و همینجاست که کیوان ساکت را در تار و اصرار او به اجرای قطعات کلاسیک با این ساز به یاد آدم میآورد.) به نظر میرسد این فیلم نوع جدیدی از سازبندی و موسیقینویسی را برای نسل امروز پیشنهاد میکند. گرچه میدانم همیشه همراه کردن سازهای ایرانی با جاز و گیتار کار صحیحی نیست و نباید به این راهکار به عنوان بهترین و تنها راه حل برای برونرفت از وضع موجود موسیقی ایرانی درمیان جوانان نگریست، اما پیشنهاد مهرجویی و کار اردوان کامکار در این فیلم قابل تأمل است... 4- موسیقی را نمیشناسند به نظرم سنتوری بیش از هر چیزی بر روی این نکته تأکید میکند که موسیقی بسیار بیش از آن است که برخی فکر میکنند. این فیلم کوششی است تا ابعاد مختلف ( و اکثرا مثبت) موسیقی را که ممکن است در میان مسئولان و مردم ما کمی ناشناخته باشد بار دیگر و با زبان و قصهای دیگر یادآوری کند. وقتی علی سنتوری با دست و پایی بسته شده به تخت فریادهایی از سر عجز و خماری میکشد و اشک بیننده در چشم حلقه شده است، ناگهان این سؤال به ذهن میآید که «اگر مجوز کاستها و کنسرتهایش صادر میشد، آیا به این روز میافتاد...؟» «اگر سختگیری کمتر بود . . .؟» «سنتوری» فیلمی است که خیلی حیف شد به اکران عمومی نرسید. خیلی حرفها داشت و خیلی تأثیرها میتوانست بگذارد. گرچه صحیح نیست که تماشای این فیلم را از طریق سیدیهای قاچاق به شما توصیه کنم، اما به نظرم راه دیگری نیست. دیدنش بهتر از ندیدنش است، هم برای ما، و هم برای کارگردان و تهیهکننده. اگر قرار است پولی در کار نباشد لا اقل فیلم آنها دید شود بهتر است، حرفشان را میزنند. شایان توجه است که سنتوری در حاشیهي این مقاصد اصلی، به نظرم حرفهای دیگری نیز دارد که مطرح میکند. شکاف طبقاتی چشمگیر، زندگی محنتبار فقرا، اعتیاد، و لزوم توجه به عدالت در همهی ابعاد منبع خبر : وبلاگ دل آواز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]