واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: در ستايش همسرداري ايرج قادري در سيوهفتمين فيلم سينمايي خود در مقام كارگردان همچون آثار متاخرش در دو دهه اخير به سراغ يك ملودرام خانوادگي رفته است كه مضمون آن به دلايل جامعهشناختي و تجربههاي زيستي فراوان در جامعه امروز در آثار متعدد سينمايي سالهاي اخير در حال تكرار شدن است. اگرچه او خيانت را به معني منفي و غيرقانوني خود به تصوير نميكشد، اما فيلم او به طور تلويحي اشاره به همين مشكلي دارد كه در حال حاضر شيرازه خانوادههاي زيادي را به خصوص در شهرهاي بزرگ و طبقه متوسط از هم گسسته است. پاشا كه ايرج قادري به عنوان شخصيت محوري داستان خود نقش آن را ايفا ميكند عاقله مردي است كه 2 فرزند و يك نوه دارد و به عنوان رئيس يك كارخانه صنعتي در ابتداي فيلم قصد دارد با واسطهگري مهريه زن صيغهاي يكي از كارگران پيشكسوت كارخانه را به وي برگرداند كه همين مساله نقطه آغاز داستاني ميشود كه قرار است مخاطب را در يك فرازونشيب احساسي - عاطفي تا پايان فيلم با خود همراه كند و در انتها پيام اخلاقي تربيتي فيلم كه حول مسائل زناشويي و خانوادگي شكل گرفته است به مخاطب تفهيم شود. منتها آنقدر در بازنمايي و مجاب كردن اين گزاره اخلاقي افراط و اغراق صورت ميگيرد و فيلم قصد شير فهم كردن مخاطب را دارد كه گاهي همين تمهيد به ضد خود بدل شده و لوث و كم اثر ميشود. فيلمهايي كه همواره ميكوشند خيلي سرراست و مستقيم با بيننده حرف بزنند و با بهرهگيري از انواع تمثيل و كلمات قصار و ديالوگهاي بيانيهوار او را تحتتاثير خود قرار دهند. در عمل آنچنان گل درشت و شعاري از آب در ميآيند كه از ارزش اخلاقي آن> نيز ميكاهند. چنين رويكردي شعور و هوش مخاطبان را دستكم گرفته و بركرسي عقل كلي تكيه ميدهند و همچون معلمي كه يك درس را بارها براي شاگرد كودن خويش تكرار ميكند، بارها و بارها پيام خود را مشق ميكنند! پاشا كه از همسرش مهري، عشق و محبت لازم را دريافت نميكند جذب ليلي ميشود. اين اتفاق آنقدر زود و كم واسطه رخ ميدهد كه مخاطب به سختي ميتواند بپذيرد ارتباط پاشا با وي و صيغه كردن او از سر عشق و محبت بوده است چرا كه اصلا ارتباط عاطفي چنداني بين آنها شكل نگرفته بود و تنها صحنهاي كه پاشا تحت تاثير حسي ليلي قرار ميگيرد، زماني است كه او كمك ميكند تا پاشا پالتو خود را به تن كند. كنشي كه حتي تشخيص مرز بين شهوت و عاطفه در آن به سختي صورت ميگيرد و چندان قابل تميز نيست. فيلم براي توجيه روانشناختي قهرمان داستانش، تنهايي وي را به شكل بسيار سطحي و شتابزده به تصوير ميكشد تا خيلي سريع به سكانسهاي عاشقانه و تعليق اصلي داستان برسد مثل بيتوجهي مهري به تعريف كردن خاطرات پاشا از روز خواستگاري يا مثلا آوردن چاي با تيبك همچنين مخالفت كردن پسرش براي اينكه با پدرش فوتبال ببيند و تمهيدات دمدستي ديگر كه خيلي مستقيم و سادهانگارانه پشت سرهم در برابر ديدگان مخاطب قطار ميشود تا او نيز با پيشفرضهاي قبلي، رفتار قهرمان داستان را منطقي و قابل توجيه بپندارد. اين اغراقها و تصنعي بودن نه فقط در خلق موقعيتهاي داستاني و پيرنگهاي رواني آن بلكه در نوع بازي ايرج قادري نيز نهفته است و او همواره در يك شكل قالبي در فيلمهايش بازي ميكند و تفاوتي در نوع بازي وي متناسب به نوع قصه و موقعيتهاي آن نميبينيم. پاتو زمين نذار در واقع نقدي رمانتيك به خانواده سنتي در ايران است كه در آن روابط خانوادگي و زناشويي مبتني بر يك ارتباط خشك و وظيفهمدارانه شكل گرفته است و در آن كمتر ميتوان از عشق و بروز رفتارهاي عاشقانه سراغ گرفتپاتو زمين نذار در واقع نقدي رمانتيك به خانواده سنتي در ايران است كه در آن روابط خانوادگي و زناشويي مبتني بر يك ارتباط خشك و وظيفهمدارانه شكل گرفته است و در آن كمتر ميتوان از عشق و بروز رفتارهاي عاشقانه سراغ گرفت. مهري زن خانه به قول خودش در گفتگو با پاشا در پارك همواره از كودكي آموخته است چگونه آبروداري، خانهداري و بچهداري كند و كسي به او شوهرداري را نياموخته است. تلاش او در خانهداري باز هم به شكل گل درشتي در صحنهاي از فيلم به اين شكل نشان ميدهد كه پاشا به همسرش ميگويد چرا دستهايت اينقدر خشك شده است و او در پاسخ علت آن را شستشوي زياد ميداند. در بسياري از سكانسهاي فيلم براي صورتبندي منطق فيلم از اين روش شعاري و خيلي رو استفاده شده است كه گاهي فيلم را به نمايشهاي راديويي شبيه ميكند. اين فيلم از سوي ديگر و در كنار طرح يك ملودرام خانوادگي يك بحث اخلاقي را نيز پيش ميكشاند. مثل رشوه گرفتن پاشا كه آن نيز تحتتاثير دلبستگي وي به ليلي و خريدن خانه براي او روي ميدهد. به اين مساله ميتوان دورويي برادر زنش مسعود، حرف و حديثهاي مردم پشت سر يك زن بيوه يا مطلقه و چند گزاره ديگر را نيز افزود كه قرار است همه در يك پايانبندي اخلاقي و عادلانه صورتبندي شود. مهري به كمبودهاي شوهرش توجه كند، دايي مسعود از رفتار گذشته دست بردارد و متنبه شود، ليلي به شهرستان نزد پدر و مادرش برگردد و سايهاي بر سر داشته باشد و پاشا نيز با رفتن به زندان و همكاري با پليس به پاي اشتباه خود بايستد و جبران كند. پاياني خوش كه همه در آن به راه راست هدايت ميشوند و لابد مخاطب نيز حرف اصلي فيلم را گرفته و لذت هم برده است! فرآيندي كه همواره در آثار ايرج قادري طي ميشود و البته او در جذب مخاطب عام كه همواره از اين فراز و نشيبهاي رمانتيك و پر كشمكش ارتباط برقرار ميكند موفق عمل كرده و به نظر ميرسد در گيشه نسبت به محاكمه ــ فيلم قبلي كارگردان ــ موفقتر باشد. ايرج قادري همچنان در فضاي سينماي قبل از انقلاب و اغراقهاي نمايشي آن قرار دارد كه اتفاقا با ملودرامهاي خانوادگي كه براي اثرش برگزيده است در تضاد دراماتيكي قرار ميگيرد. اين اغراق گويي علاوه بر شيوه بازيگري وي در برخي از موقعيتهاي داستاني و ديالوگپردازي فيلم نيز بسط مييابد. مثلا يكي از اين موارد در اين فيلم صحنه مربوط به گرفتن رشوه 300 ميليون توماني است كه نحوه رويارويي آنها به شكل گانگستري و غلو شده به تصوير كشيده ميشود كه با عبور تصادفي از كنار آنها بر اغراق آن افزوده ميشود يا مثلا تمثيلهاي استعاري و مجازي كه كارگردان از شكستن پايش با ليز خوردن رفتاري او بهدست ميدهد بخش ديگري از اين ماجراست. ضمن اينكه در به تصوير كشيدن چهره ليلي به عنوان يك زن تنها و رنج كشيده فقط به خانه ساده وي اكتفا ميشود و هيچ نشانهاي از رنج و فقر وي در سيماي وي به چشم نميخورد جز اشك ريختنهاي هنديوار كه مدام در طول فيلم تكرار و بر آن تاكيد ميشود. ملودرامهايي كه همواره در دام اغراق و هيجانزدگيهاي خام دستانه به پايان ميرسد. سيدرضا صائمي www.jamejamonline.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 885]