واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: يك بعدازظهر در پشتصحنه سريال «ستارههاي سربي» آدمهايي كه تصادفي خلافكار ميشوند جام جم آنلاين: نام «ستارههاي سربي» براي يك فيلم سينمايي يا سريال تلويزيوني، تركيب وسوسهانگيزي است. به همين علت و با اين كه مهدي ودادي در سال 81 يك فيلم سينمايي به همين نام با بازي فريبرز عربنيا و دانيال حكيمي ساخت، هنوز هم خيليها بدشان نميآيد بابهانه يا بيبهانه اين اسم را بگذارند روي كارشان. روي فيلمنامه تايپشده مجموعهاي كه محمدرضا آهنج دارد اين روزها كارگرداني ميكند نوشته «كليد يخي»، ولي خبرهاي مجموعه با اسم «ستارههاي سربي» اينور و آنور چاپ ميشود. آهنج ميگويد «كليد يخي» را خودش براي سريال انتخاب كرده. به هرحال كليد يخي يا ستارههاي سربي، سريالي است كه در 13 قسمت 45 دقيقهاي براي شبكه 2 سيما توليد ميشود. البته اينجور كه از شواهد و قراين برميآيد بعيد نيست سريال را با هيچ كدام از اين نامها نبينيد. قرارم با آهنج ميافتد به روزي كه دارند در لوكيشني در خيابان آپادانا صحنههاي مربوط به يكي از شخصيتهاي كار به اسم جلالي را ميگيرند كه نقشش را فرخ نعمتي بازي ميكند. در اين سكانسي كه تصويربرداري ميشود، چكامه چمنماه به دفتر جلالي ميآيد تا از پاسپورت و ويزايي كه قرار بوده او برايش جعل كند، خبر بگيرد. او دختري است از خانوادهاي متوسط كه عشقش رفتن به خارج از كشور است. اما با اغفال قاچاقچيها ساقي ميشود و ميزند تو كار پخش مواد. وقت ورود من يك پلان چند ثانيهاي از خروج او و روبهروشدنش با دختري كه تازه دارد به آنجا وارد ميشود، ميگيرند. نقش كسي را كه با چمنماه شاخ به شاخ ميشود، يكي از دختران پشت صحنه بازي ميكند. وقتي اين پلان تمام ميشود و آهنج OK ميدهد، يكهو صداي اره و تيشه و ميخ و چكش تمام ساختمان را پر ميكند. گروه صحنه دارند دكور اتاق جلالي را درست ميكنند. مينشينيم توي همان اتاق كه گپ بزنيم. ولي صدا به صدا نميرسد و مجبور ميشويم برويم يك اتاق ديگر. كار جديد آهنج يك ملودرام اجتماعي است كه متنش را هومان فاضل به عنوان اولين تجربهاش در زمينه سريال نوشته. آهنج توضيح درباره داستان را با اين جمله شروع ميكند: «آدمهاي اين شهر خيلي تصادفي با هم برخورد ميكنند و خيليوقتها خودشان هم نميدانند. خيلي از آنها مشغول كارهاي خلافي ميشوند كه نتيجه و اثرش به خودشان، عشق و خانوادهشان برميگردد.» او ادامه ميدهد: «قصه سريال، كم و بيش پيچيده است و 4 قصه در آن به طور موازي پيش ميرود. براي همين نميشود گفت كدام يك از شخصيتهاي اين 4 قصه شخصيت اصلياند؛ ولي از جهتي، نقش اول يك جورهايي غزاله است كه نقشش را چكامه چمنماه بازي ميكند.» به عقيده آهنج، نقش چكامه به خاطر ابعاد مختلفش جاي كار زيادي دارد و از آنهايي است كه خيلي از بازيگران مترصدند آن را در كارنامه بازيشان داشته باشند. يكي از نقشهاي ديگر كار تهمينه است كه آهنج نسرين مقانلو را برايش انتخاب كرده: «او به نوعي قرباني است و ميخواهد انتقام شوهرش را از دوستش رشيد كه او را كشته بگيرد.» يكي ديگر از نقشهاي اصلي كار را هم رضا توكلي بازي ميكند: «اسمش در كار مهرداد است. 7 سال زندان بوده و تاوان خطايي را كه كرده پس داده. ولي حالا كه برگشته، زن و بچهاش شراره دولت آبادي و محسن افشاني او را نميپذيرند و مثل يك غريبه با او برخورد ميكنند.» وسط صحبتهاي آهنج چند تا از بچههاي صحنه ميآيند توي اتاق تا گاوصندوقي را كه آنجاست، ببرند. آهنج شوخي و جدي ميگويد: «شما چرا دست از سر ما برنميداريد امروز؟»! يكيشان ميگويد در سكانسي كه بايد بگيرند، با اين گاوصندوق كار دارند. بعد چندتايي با هم كشان كشان آن را از اتاق ميبرند بيرون. آهنج ميگويد: «داغون كرديد اين پاركتها رو»! وقتي ميروند بيرون، ادامه ميدهد: «اين وسط آدمهاي ديگري هم هستند كه ميخواهند پولي به جيب بزنند. نمونهاش همين جلالي است كه نقشش را فرخ نعمتي بازي ميكند. او كارچاقكن و دلال است و به اسم دفتر پيگيري صدور كارهاي پاسپورت، ويزا، گرينكارت و از اين جور چيزها ملت را سركيسه ميكند. حتي بدش نميآيد از نظر اخلاقي هم مشتريهايش را محك بزند و مثلا ببيند غزاله چكاره است.» بعد مينشينيم به حرف زدن درباره «عمليات 125» خيلي طولاني و مفصل. آنقدر كه ناهار را هم ميآورند و تا حرف ما تمام بشود سه چهار باري عوامل صحنه ميآيند دم در و با چشم و ابرو جوري كه من نفهمم به آقاي كارگردان تذكر ميدهند كه ناهار سرد شد و كار دير ميشود. آهنج در مقايسه اين كار كه يك ملودرام اجتماعي است با عمليات 125 به عنوان تجربه قبلياش ميگويد: «اين كار براي خودم خيلي جذاب است؛ البته اينجا از بحثهاي تكنيكي آن كار خبري نيست. در عوض به موضوع عميقتر و دردناكتري ميپردازد. به نظرم كار قابل تاملي بشود.» بيشتر لوكيشنهاي كار تهران است؛ هم توي جاهاي مدرن و بالاي شهر و هم كوچه و پسكوچههاي جنوب شهر. از زندان و جاهاي كر و كثيف بگير تا جاهاي شيك و اغواكننده. برآوردشان 3 ماهه است و كار را از 19 آذر شروع كردهاند و تا حالا حدود 40درصد كار هم تصويربرداري شده است. پركاري در ماه تولد بعد ميرويم براي تصويربرداري يك سكانس ديگر كه غزاله توي دفتر جلالي نشسته و درباره زمان آماده شدن پاسپورتش حرف ميزنند. آهنج يك بار سكانس را ميخواند و دكوپاژش را براي دستيارش و بقيه توضيح ميدهد. همينجوري هم ميشود حدس زد كه كارگردان پركاري مثل او خيلي نميتواند اهل دكوپاژ شب قبل باشد. اين سكانس پلان به خاطر حركت دوربين كمي طولاني ميشود. بين 2 تا كات فرخ نعمتي يكي از كاكائوهاي روي ميز شخصيتي را كه بازي ميكند و حالا جزو آكسسوار صحنه به حساب ميآيد، برميدارد كه با چايش بخورد. ميگويد: «با اجازه»! آهنج ميگويد: «نوش جان، براي خوردنه.» آهنج: آدمهاي اين شهر خيلي وقتها خودشان هم نميدانند كه مشغول كارهاي خلافي ميشوند و نتيجه و اثرش به خودشان، عشق و خانوادهشان برميگردد او نقش يكي از شخصيتهاي سريال به نام فرزاد جلالي را بازي ميكند كه توي كار قاچاق، جعل پاسپورت و اينجور چيزهاست و به قول خودش امكان دارد اسمش هم تقلبي باشد. با اين حال مثل چكامه چمنماه و نسرين مقانلو جزو شخصيتهاي محوري و تاثيرگذار قصه نيست. بيشتر صحنههاي مربوط به او همين لوكيشن دفتر كار اوست و چند صحنه مختصر خارجي كه آنها را هم توي ماشين گرفتهاند. نعمتي ميگويد كه نقشش تاثير چنداني در روند قصه آهنج ندارد و براي همين چند روز هم بيشتر كار نداشته است. خيلي اتفاقي امروز، آخرين روز كارياش است: «وقتي قرار شد من اين نقش را بازي كنم، صحنههاي جديدي به كار اضافه شد و بعضي جاها هم تغيير كرد.» نقش نعمتي در طول فيلمنامه پراكنده بوده. ولي با هماهنگي شكيل مظفري به عنوان برنامهريز، همهاش را در دوسه روز گرفتهاند؛ اما همين هماهنگي باعث شده نسرين مقانلو خيلي زودتر از چيزي كه بايد، بيايد سرصحنه. براي همين نعمتي چند بار با تاكيد از او تشكر ميكند كه حاضر شده به خاطر او نقشش را از اواسط يا اواخر كار بازي كند: «كار هر بازيگري نيست كه از هر جاي فيلمنامه بازي كند.» ماه آذر كه ماه تولدش هم هست، خيلي تصادفي برايش ماه پركاري بوده: «از تابستان قرار بود در سريال «سالهاي مشروطه» محمدرضا ورزي، نقش ميرزايشيرازي را بازي كنم كه در 3 فاز تصويربرداري ميشود. نقش خيلي بلندي نبود و اشارهاي داشت به همان فتواي تاريخياش براي تحريم تنباكو. ضمن اينكه در يك قسمت از سريال اپيزوديك «گمشده» را ما قويدل با تهيهكنندگي بهروز مفيد و همينطور يكي از اپيزودهاي «ده عكس» كه بهمن زرينپور كارگردانياش ميكرد، بازي كردم كه مجموعه 10 تله فيلم است به تهيهكنندگي بهروز خوشرزم.» از او بتازگي فيلم «ترديد» روي پرده بود و بعد از آن هم «خواب ليلا» كه البته چند سال پيش ساخته شده. ضمن اين كه بازي او در يك قسمت از سريال «در چشم باد» هم باعث شد او در اين ماه پركارتر از قبل جلوه كند. فرخ نعمتي از بازيگراني است كه از تئاتر وارد سينما و تلويزيون شده و هنوز كه هنوز است از عالم سينما و تلويزيون دل نكنده. آخرين كارش هم در اين وادي تئاتر «فيروزه» است كه چندوقت پيش با كارگرداني بهزاد فراهاني روي صحنه رفت و در آن نقش نويسنده را بازي ميكرد. از او درباره سابقه همكارياش با آهنج ميپرسم: «كارگردان آرام و متواضع و كم ادعايي است. تا حالا قرار بوده چندبار با هم كار كنيم، ولي نشده. آخرين بارش تله فيلمي بود كه قرار بود پارسال در شمال بسازد. ولي بالاخره اين طلسم در يكي از قسمتهاي سري دوم عمليات 125 كه اين روزها دارد پخش ميشود، شكست.» محبوبيت بهتر است يا شهرت؟ اين روز دومي است كه نسرين مقانلو ميآيد جلوي دوربين سريال آهنج. براي همين حق دارد نداند بازيگري كه نقش همسرش را بازي ميكند، كيست. با اينحال جوري وانمود ميكند كه ميداند و ميخواهد به خاطر تعليق كار نگويد. من هم به رويش نميآورم كه آهنج برايم گفته رضا عمراني است! او در اين سريال نقش زني به اسم تهمينه را بازي ميكند كه چون شوهرش را ميكشند به قصد انتقام از قاتلانش وارد كار قاچاق و پخش مواد مخدر ميشود: «فقط دارد اين كار را ميكند كه انتقام بگيرد و به چيزهايي كه ميخواهد برسد. وگرنه ذاتا قاچاقچي و ساقي نيست. خودش هم مصرف كننده نيست.» خود تهمينه هم ميداند كه بايد تاوان كارهاي بدش را بدهد: «وقتي آگاهانه كار بد ميكني بايد بداني كه پشتبندش دستگيري و زندان و اينجور چيزها هم هست. ويژگي ما آدمها اين است كه شرايطمان را انتخاب ميكنيم؛ اما وقتي تصميم ميگيريم كاري انجام بدهيم، يعني آن كار از ديد خودمان درست است. تهمينه هم آگاهانه ميداند كه انتقام گرفتنش كار اشتباهي است، ولي اين كار آراماش ميكند. ديگر بقيهاش با تماشاچي است كه در مورد او چه قضاوتي داشته باشد.» بنابراين او همه چيز را پيشبيني كرده و ميداند كه ممكن است در راه اين انتقام هر اتفاقي برايش بيفتد: «حتي ساقي بودنش هم براي اين است كه با خودش ميگويد من كه نميخواهم تا آخر عمر اين كار را بكنم. اگر من نكنم 4 نفر ديگر انجام ميدهند، پس بگذار با اين روش به چيزي كه خودم ميخواهم برسم. در كل نقشهاي سخت براي من قشنگ است و دوست دارم با آنها دست و پنجه نرم كنم. فقط اميدوارم دستم باز باشد و بتوانم چيزي را كه ميخواهم به تماشاچي منتقل كنم.» جابر تواضعي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1004]