واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: حرفهای مهران رجبي درباره خاطرات نوروزي و فعالیتهای تلویزیونی - اصلا فكرش را نميكرد كه روزي اينقدر معروف بشود كه تمام كارگردانها و تهيهكنندهها پشت در خانهاش زنبيل بگذارند! او اتفاقي وارد دنياي بازيگري شد؛ اما خيلي زود توانست جاي خودش را بين هنرمندان ديگر و البته مردم باز كند. مهران رجبي، بازيگري است كه حدود 14 سال در اين عرصه مشغول به فعاليت است. روحيه خاصي دارد. از طنازي خسته نميشود و هميشه جوابي بكر در آستينش دارد. او مدتها در دانشگاه در رشته گرافيك تدريس ميكرده است. از آنجا كه عادت كردهايم هر سال كاري از او به مناسبتهاي مختلف ببينيم، اين بار سراغش رفتيم تا از آخرين كارش برايمان بگويد و همين طور خاطرات نوروزش در سالهاي كودكي. رجبي اهل روستاي واريان كرج است و هنوز هم علاقه خاصي به اين روستا و خاطراتش دارد. آقاي رجبي از اولين خاطرات نوروزي خود بگوييد؟ فكر ميكنم 8 ساله بودم كه به طور جدي فضا و حال و هواي نوروز را درك كردم. يادم ميآيد در آن زمان وقتي سال تحويل شد، به پشت بام آقاي نعمتي كه در همسايگي ما بودند، رفتيم و شروع به بازي كرديم. ما در آن زمان، در روستاي واريان زندگي ميكرديم. محل بازيهاي ما معمولا پشتبامها بود، چون در آنجا بيشتر زمينها شيبدار بودند. يادش بخير با آن بلوز و شلوار كاموايي با خطوط افقي از روي كپه برفها ميپريديم و از اين نظر صداي همه را درميآورديم. عيدي چه گرفتيد؟ 2 ريال عيدي گرفتم و كلي هم خوشحال شدم. و آن 2 ريال را چطور خرج كرديد؟ يك صبح تا غروب در محلههاي كرج با برادرم ميگشتيم، ما پولهايمان را روي هم گذاشته بوديم و تمرهندي خريديم و بعد با هستههايش بازي كرديم. به اين ميگويند استفاده بهينه (ميخندد). آيا در اين ايام براساس سنت غذاي خاصي هم ميخورديد؟ بله. در روستاي ما و در ايام عيد نان خاصي به اشكال مختلف پخته ميشد كه توتك نام داشت و حداكثر قطر آن 12 سانتيمتر بود. علت خوشمزه بودن اين نان هم اين بود كه ما هميشه و در شرايط معمولي از نانهاي معمولي استفاده ميكرديم و تنها عيد تا عيد از اين نوع شيريني استفاده ميكرديم. بهترين موقع براي خوردن اين نان زماني بود كه تمام شيرينيهاي عيد تمام ميشد. آن موقع با ولع خاصي سراغ توتكهاي پخته شده در بقچه ميرفتيم. هنوز هم اين نان در روستاي شما پخته ميشود؟ بله. البته در روستايي كه پدرم اهل آنجاست، يعني روستاي كلوان اين سنت بيشتر رعايت ميشود براي همين هم الان منتظرم كه عيد بشود و بروم خانه عمو نقره علي و از توتكهاي زن عمويم بخورم. آقاي رجبي دلتنگ كدام يك از سنتهاي عيد هستيد كه اكنون ديگر وجود ندارد؟ طبيعتا براي ما كه حالا بزرگتر شدهايم ديگر سنت عيدي گرفتن وجود ندارد و در اين سالها بيشتر عيدي ميدهيم، ولي همچنان دلتنگ عيدي گرفتن هستم. منتظريم ببينيم داييام غلامحسينخان امسال دستش توي جيبش ميرود يا نه؟ ايشان بسيار آدم شوخي هستند و از لحاظ فيزيكي بسيار شبيه به فتحعلي اويسي است. چون داييام وضع مالي خوبي نداشت از طرفي بچههاي فاميل هم تعدادشان زياد بود، او معمولا يكي در ميان به بچههاي فاميل عيدي ميداد. يك بار دايي غلامحسين گفت: خب بچهها به ترتيب خريت بايستند، ميخوام عيدي بدهم. يادم ميآيد از آن صفي كه بستيم 5 ريالي هم نصيب من شد. عيد اين سالها كه قرار است عيدي بدهيد، چقدر به شما خوش ميگذرد؟ باور كنيد كه عيدي دادن زياد برايم لذتبخش نيست. نه به خاطر اين كه بايد عيدي بدهم بلكه به دليل اين است كه مثلا بچه من هم بايد برود و از كسي كه به او عيدي دادم، عيدي بگيرد. به هر حال يك جور بده و بستان شده است. شما با توجه به تورم عيدي ميدهيد؟ خير من به تورم كاري ندارم. به نظر من ظاهر عيدي مهم است نه رقم آن مثلا يك هزار تومني نو از يك 50 هزار تومني كهنه بهتر است. وگرنه ميتوانم به همه يك تراول 50 هزار تومني عيدي بدهم. از آنجا كه بازيگر فعالي هستيد ميخواهم بدانم در طول 365 روز سال چند روزش سهم خود مهران رجبي است؟ به نظرم يك هفته، چون بسيار فعال هستم و گريزي هم ندارم. خيلي وقتها دوست دارم كسي به من پيشنهاد ندهد و مثلا دو ماه بيكار باشم. خيلي وقتها همزمان در چهار پروژه بازي ميكنم و خوشحالم عوامل مختلف توانستهاند هماهنگيهاي لازم را ايجاد كنند. الان هم كه درگير 2 تا كار هستم و بايد تمام عيد را در تهران بمانم. يادم است كه قبلا ميگفتيد بيشتر كارها را به خاطر رودربايستي ميپذيريد. هنوز هم اين اخلاق را داريد؟ من جواب «نه» را به دوستانمان ميگويم اما «نه» من را حساب نميكنند و ميگويند تو بيا قرارداد را امضا كن ما بقيهاش را درست ميكنيم. حتي گاهي وقتها به دروغ ميگويم سر پنج تا كار هستم ولي ميگويند ما برنامهريزي داريم وما اصلا حقوق ميگيريم كه اين كارها را درست كنيم! فكر ميكنيد چرا مهران رجبي تا اين حد پيشنهاد كار دارد؟ شايد قابليتهايي در وجود اين بنده حقير ديدهاند كه از من براي بازي در فيلمها و سريالهاي مختلف دعوت ميكنند. به هر حال يك جورهايي هم تقصير كارگردانهاست كه مهرم به دلشان نشسته است. به نظر شما بازيگر طنز كم داريم يا تهيهكنندهها كمتر ريسك ميكنند و سراغ تازه كارها نميروند؟ خب در شرايط فعلي كسي نميآيد سرمايهگذاري كند و هنرپيشه كشف كند و از همين بازيگراني كه هستند استفاده ميكنند؛ چون ريسك كمتري دارد. يك زماني شما در تمام كانالهاي تلويزيون حضور داشتيد اكنون هم كم و بيش اينگونه است، اين حضور پررنگ چه حسي در شما ايجاد ميكند؟ من خودم گاهي در برنامههاي زنده به اين نكته اشاره كرده ام كه به جز كانال كولر در همه كانالها حضور دارم. به هر حال از خدا ميخواهم تكراري بشوم و ديگر كسي به بنده مراجعه نكند، و در آن صورت با طبيعت رفيقتر خواهم شد. آقاي رجبي لحظه سال تحويل براي همه لحظه خاصي است. اين زمان براي شما چگونه ميگذرد؟ در 4 سال گذشته هيچ وقت سال تحويل خانه نبودم. يا مجري بودم يا سر صحنه سريال، اميدوارم امسال كنار سارا، زهرا، عليرضا و مادرشان باشم. آيا به آرزوهاي دوران كودكي خود رسيدهايد؟ من هميشه آرزوي پرواز كردن داشتم و الان يك هفتهاي است كه يك چتر به مبلغ 4 ميليون تومان خريده ام و تحت آموزش هستم، اميدوارم بزودي بتوانم پرواز كنم و از اين طريق به يكي از آرزوهاي كودكيام برسم. عيد امسال هم مثل سالهاي گذشته به خارج ميرويد؟ بله، البته خارج از كرج. عيد سال قبل تماما مشغول بازي در سريال مقرنس بودم و بچهها 13روز عيد را خانه بودند. از يادآوري اين خاطرات لذت نميبرم. پارسال قرار بود كيش برويم و به قول آقاي قاضيمرادي كيشمان شد پيش و ما هيچ جا نرفتيم. امسال هم جاي خاصي نخواهيم رفت. فكر ميكنيد سرسفره هفتسينتان جاي چه چيزهايي خالي است؟ جاي پدرم خيلي خالي است. ايشان 21 سال پيش براثر سقوط از درخت گردو از دنيا رفتند و هيچ وقت نميتوانم او را فراموش كنم و جايش سرسفره هفتسين ما هميشه خالي خواهد ماند. اگر قرار باشد امسال 7 نفر از اعضاي سينما و تلويزيون را سرسفرهتان دعوت كنيد، آن افراد چه كساني خواهند بود؟ از كارگردانها سيدرضا ميركريمي، كيانوش عياري، كمال تبريزي، فريدون حسنپور، ايرج كريمي، مجيد صالحي و محمود غفاري از جمع بازيگران هم مجددا مجيد صالحي، رضا عطاران، علي صادقي، امير جعفري، سعيد آقاخاني، سروش صحت و محمد كاسبي را دعوت خواهم كرد. معمولا از خانه تكاني كدام كار به عهده شما گذاشته ميشود؟ البته هميشه سعي كردهام در بروم، اما نصب پردهها بيخ ريش خودم است. فكر ميكنيد امسال بتوانيد به تمام خواستههايتان برسيد؟ من خواستهاي ندارم و منطقي زندگي كردن بيشترين خواسته من است. به هر حال من پدر 3 فرزند هستم كه بايد تلاش كنم تا آنها راحت زندگي كنند. فكر ميكنيد بچههاي امروز ميتوانند لذتي را كه شما درگذشته تجربه كردهايد، تجربه كنند؟ من دلم براي بچههاي امروز ميسوزد؛ چون آنها اصلا نتوانستند از كودكيشان لذت ببرند. مثلا پسرم الان 5 سالش است و چند سال ديگر 10 ساله ميشود ولي من هرگز كودكي كردن او را نديدهام. هر چند سعي ميكنم كودكي ماندگاري براي او ايجاد كنم. شبي نيست كه با بچههايم بازي نكنم. يك ماه پيش پسرم شيشه تلويزيون را شكست و وقتي آمدم خانه و اين صحنه را ديدم، بسيار لذت بردم، چون او سالهاي بعد ميتواند بگويد يك بار در كودكيام شيشه تلويزيون را شكستم و پدرم هيچي به من نگفت. يادم ميآيد پدرم برايم چند تا گوسفند خريده بود و به من ميگفت اينها را تو بزرگ كن. آن موقع خيلي ذوق ميكردم و خيلي به آنها ميرسيدم. يادش بخير. به هرحال بچههاي امروز خاطرات جذابي از كودكيشان مانند ما نخواهند داشت. محبوبه رياستي منبع : جام جم سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]