واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: علاقه مندیهای نویسنده کتاب راز داوینچیاز هیچ برنامه تلویزیونی به اندازه سری پلنگصورتی لذت نمیبرم. پلنگ صورتی مرا از این دنیا رها میکند و تمام آشفتگیهایم را التیام میبخشد. زندگی زیباست، ایندیانا جونز و فیلم داگ ویل را دوست دارم و رومئو و ژولیت مرا یاد جوانیهایم میاندازد.
این روزها کافی است سری به کتابفروشیها بزنید و سراغ کتابهای پرفروش را بگیرید. قطعا در این میان با عنوان راز داوینچی مواجه میشوید.راز داوینچی نوشته دن براون این روزها جزو پرفروشترین کتابهای سطح جهان محسوب میشود که خوشبختانه بالاخره به فارسی هم ترجمه شد.نویسنده راز داوینچی به واسطه این کتاب به عنوان قدرتمندترین نویسنده چند سال اخیر انتخاب شد و نامش به لیست 100 شخصیت پولدار و هنرمند راه پیدا کرد.این اثر تا امروز به 42زبان ترجمه شده است: ترجمه فارسی این کتاب را محمد شهرابی با همکاری سمیه گنجی روانه بازار کرده است.براون فارغالتحصیل کالج امهرست و آکادمی فیلیپس است. او قبل از این که تمام تلاشاش را متوجه نویسندگی کند، مدتی معلم ادبیات انگلیسی بود. دن از کودکی علاقه زیادی به شکستن فیلترها داشت و تمام وقتاش را صرف شکستن کد سازمانهای جاسوسی کرد. همین روزها بود که اولین اثرش را با عنوان دژ دیجیتالی منتشر کرد که این کتاب به سرعت تبدیل به پرفروشترین کتاب آمریکا شد.او فرزند یک استاد ریاضی بود و تمام کودکیهایش در دنیای معادله و معما گذشته بود.علاوه بر این پدرش نوازنده حرفهای آهنگهای مذهبی بود و علاقه زیادی به کلسیا داشت. همه اینها باعث شده بود که دن براون پیش زمینه ذهنی نوشتن اولین رماناش را با عنوان «فرشتگان و شیاطین» داشته باشد. این اثر کشمکش علم و مذهب بود؛ کشمکش میان یک آزمایشگاه شیمی در سوئیس و واتیکان، جنجال زیادی را به پا کرد.دن براون اما تمام موفقیتاش را با رمان پلیسی «کد داوینچی» به دست آورد، این رمان جنجالهای زیادی به پا کرد.پاپ ژان پل دوم مرحوم این کتاب را تکفیر کرد، کلیسا به مخالفت با این اثر پرداخت، اما مردم برای خرید این کتاب به کتابفروشیها هجوم بردند." تفریح من فضولی است. من از کودکی بچه فضولی بودم، دلم میخواست رمز تمام گاو صندوقهای دوروبرم را بدانم. هنوز هم از همه اینها لذت میبرم، حل جدول را هم دوست دارم...راز داوینچی حکایت یک ماجرای پلیسی است، نگهبان موزه لوور به قتل میرسد، کنار جسد او روی زمین با خونش شمارههای رمزگونهای نوشته شده است، همین موقع سر و کله رابرت لنگدون کارآگاه پیدا میشود و او که عاشق رمزگشایی است، از این رمزها به سمت و سوی تابلوهای داوینچی، مخصوصا مونالیزا سوق پیدا میکند.لنگدون متوجه رابطهای میان آثار داوینچی و کلیسای کاتولیک میشود و همین رمزگشایی در نهایت او را به فرقهای میرساند که قصد دارد حقایق را درباره مسیح پنهان کنند و همه اینهاست که کنجکاوی انسان امروز را برانگیخته است.او این روزها مشغول کار روی یک سلسله از نمادهای مذهبی کلیسای کاتولیک است و قصد دارد دنبالهای برای راز داوینچی بنویسد.ماجرای آخرین کتاب او در پاریس و لندن و واشنگتن دیسی میگذرد.- به عنوان یک نویسنده اولین کتابی که شما را تحت تاثیر قرار داد، چه بود؟من تا وقتی که از دانشگاه، فارغ التحصیل نشده بودم، هیچ علاقهای به خواندن رمانهای مدرن نداشتم، اصلا کتاب نمیخواندنم یک روز دلم گرفته بود و کنار ساحل قدم میزدم، کنار یک تخت تاشو کتابی پیدا کردم. اسم کتاب «توطئه رستاخیز» بود. اثر سیدنی شلدون، صفحه اول کتاب را خواندم.با تعجب دیدم که دوست دارم صفحه دوم این اثر را هم بخوانم!تا آن روز غروب کتاب را تمام کردم، باورم نمیشد ، کاملا این کتاب مرا جذب خودش کرده بود.بعد هم با خودم فکر کردم«من هم میتوانم چنین کتابی بنویسم» بعد هم برگشتم و خیلی زود شروع کردم به نوشتن «دژدیجیتالی» یعنی با اولین رمان مدرنی که خواندم جذب دنیای ادبیات شدم و بعد هم نویسندگی را شروع کردم. به این نتیجه رسیدهام که سیدنی شلدون راهگشای من به دنیای ادبیات بود.- 10 نویسنده و کتاب مورد علاقهتان را اسم ببرید؟* هیچ نویسندهای برای من جای جاناشتاین بک را نمیگیرد. من به کتابهای او علاقه بینهایتی دارم، آثار او ساده پر از تعلیق ، کنایهآمیز، بهتر از همه این که اولین صفحه هر فصل از آثار او شاهکاری در عرصه نگارش توصیفگرایی" از موسیقیهایی که در کلیسا نواخته میشود همیشه بدم میآمد، مرا یاد مراسم تشییع جنازه میاندازد... "گابریل گارسیا مارکز را به خاطر دنیای خیالپردازی و جریان سیال ذهن دوست دارم و از همه بیشتر به خاطر رمان «صدسال تنهایی» همیشه دوست داشتم به جای مارکز بودم.جفری آرچر ، قلم زیبایی دارد و هرگز نبض داستان را گم نمیکند.ویلیام شکسپیر را هم دوست دارم. تا وقتی که معلم انگلیسی نشده بودم، مجبور نبودم آثار او را تدریس کنم ، نفهمیده بودم نمایشنامههای او تا چه حد بامزه است. هیچ جای جهان گفتوگوهایی خردمندانهتر از آثار شکسپیر رد و بدل نمیشود.جان لنگدون یکی از نوابغ حقیقی این اثر است، من همه چیز را درباره سمبلها از آثار او یاد گرفتم.ارنست همینگوی را هم برای همیشه دوست دارم؛ اما داستانهای خودم را بیشتر از همه اینها دوست دارم و از خواندنشان لذت میبرم.- فیلمهای مورد علاقه شما؟* از هیچ برنامه تلویزیونی به اندازه سری پلنگصورتی لذت نمیبرم. پلنگ صورتی مرا از این دنیا رها میکند و تمام آشفتگیهایم را التیام میبخشد. زندگی زیباست، ایندیانا جونز و فیلم داگ ویل را دوست دارم و رومئو و ژولیت مرا یاد جوانیهایم میاندازد.- موسیقی مورد علاقه شما؟* از موسیقیهایی که در کلیسا نواخته میشود همیشه بدم میآمد، مرا یاد مراسم تشییع جنازه میاندازد، به تازگی علاقهمند آثار خواننده اسپانیایی به نام فرانکو دوویتا شدهام، با آهنگهای جیبی کنیگ و ونسا کارلتون هم تعطیلاتم را میگذرانم.- فکر میکنید علت محبوبیت شما چیست؟* قطعا من مریلین مونرو نیستم که بخواهم به خاطر زیباییام محبوب شوم. من به خاطر رمانام به خاطر رمزگشاییهایی که در آن کردهام محبوب شدهام، به خاطر این که دست روی کنجکاویهای مردم گذاشتهام و این را هم مدیون هیچکس نیستم.- شنیدهایم که قرار است یک باشگاه کتابخوانی تاسیس کنید؟* دوست دارم ذهن مردم کتابخوان را به رمزها و نشانههایی که در اطرافشان وجود دارد جلب کنم. به علامتهایی که براحتی از کنارش میگذرند. به این ترتیب قصد دارم در باشگاه کتابخوانیام یک سری کتاب مشخص را پیشنهاد بدهم مثل آثار ماریو لایویو.- دوست دارید، چه کتابی هدیه بگیرید؟* خیلی سخت است من هیچ وقت به کسی کتاب هدیه نمیدهم؛ به نظر احمقانه میرسد؟ اما همیشه به نظرم بهترین کتاب برای هدیه دادن یک لغتنامه انگلیسی آکسفورد جلد چرمی است. این تنها کتابی است که کسی نمیتواند بگوید در انتخابش اشتباه کرده است.فراموش نکنید همراه این کتاب یک ذرهبین هم هدیه بدهید!- 3چیزی که فکر میکنید کنجکاوی خوانندگان آثار شما را ارضا میکند درباره خودتان بگویید؟همسرم را دوست دارم، هرگز عمل غیر اخلاقی از من سر نزده است.اگر سر ساعت 4 صبح کنار میز کارم نباشم، احساس میکنم پربارترین ساعتهای روزم را از دست دادهام.یک ساعت شنی روی میز کارم دارم، وقتی که شنها در یک طرف انباشته شدند، یعنی این که باید یک استراحت کوتاه بکنم، به بدنم کش و قوسی بدهم. همیشه در ذهنم به رویاهای کودکانهای همچون چکمههایی فکر میکنم که من را از سقف آویزان کنند، دلم میخواهد یک سفر به ماه یا مریخ بروم.- تفریح اصلی شما چیست؟تفریح من فضولی است. من از کودکی بچه فضولی بودم، دلم میخواست رمز تمام گاو صندوقهای دوروبرم را بدانم. هنوز هم از همه اینها لذت میبرم، حل جدول را هم دوست دارم.- الان روی چه چیزی کار میکنید؟* این روزها دوباره سراغ شخصیت ثابت داستانهای پلیسیام، رابرت لنگدون رفتهام. او قرار است ادامه راز داوینچی را روایت کند و اینبار سر از آمریکا درمیآورد و درباره تاریخچه آمریکا کشفیات تازهای میکند.- چیز دیگری ناگفته نمانده است؟* تازگیها علاقه عجیب و غریبی به بازی تنیس پیدا کردهام، هر روز عصر نزدیک 2 ساعت با همسرم تنیس بازی میکنم. اگر کسی اطلاعات تازه و محرمانهای درباره ضربه بک هند (BACK HAND) چرخشی دارد، خواهش میکنم در اختیارم بگذارد.منبع: روزنامه هموطن سلام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 696]