تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835422019
مهران غفوريان : مرا كشتند
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
مرا كشتند مهران غفوريان، كارگردان و بازيگر طنز كشور متولد سال 1353 است و ليسانس نقاشي دارد. وي سال 70 وارد عرصه بازيگري و با مجموعه «حرفتوحرف» مشهور شد. پيش از ورود به عرصه تلويزيون و سينما، نقاش بسيار قابلي است. كارهايي چون من پليس نيستم، رفيق فابريك، 3 نفر روي خط، پيتزا مخلوط، بي‌ستاره، شير و عسل، حلقه‌هاي ازدواج، ميش، فوتبالي‌ها، پرواز مرغابي‌ها، توهم، دختر ميليونر، كلاهي براي باران، زن بدلي، انتخاب و شارلاتان در كارنامه كاري او ديده مي‌شود. اين كارگردان طنز مي‌گويد: من ارادت زيادي به امام هشتم دارم و سالي چند بار بسته به فشار كاري‌ام به زيارت ايشان مي‌روم. 5سال پيش بود كه مثل هميشه رفته بودم زيارت، مي‌دانيد كه من به مساله خوراك اهميت زيادي مي‌دهم، از دم يك ساندويچي رد شدم كه بوي غذايش دلم را برد، ايستادم و يكي از همبرگرهايش را خوردم، خوشمزه بود... رفتم طرف حرم... نيم ساعتي نگذشته بود كه احساس كردم دل درد و سرگيجه شديدي كردم، تحمل ازدحام جمعيت و شلوغي را نداشتم و براي همين به سمت هتل برگشتم. جلوي در هتل زمين خوردم و وقتي، به هوش آمدم كه در بيمارستان بودم. پرستارها گفتند مسموم شدم... از بيمارستان مرخص شدم، مي‌خواستم تا آخر هفته مشهد باشم، فرداي آن روز مادرم با من تماس گرفت... گريه مي‌كرد و مدام از من مي‌پرسيد كه چطور توانستم با خودم اين كار را بكنم؟! وي ادامه مي‌دهد: خشكم زده بود... هنوز حالم درست و حسابي جان نيامده بود، تاثير داروها و كسالت ناشي از خواب باعث مي‌شد حرف‌هاي مادرم را متوجه نشوم... او برايم توضيح داد كه در خبرها خوانده من خودكشي كرده‌ام! باورش برايم سخت بود... اتفاق‌هاي زيادي در زندگي براي من افتاده است، حواشي زيادي همواره در موردم ساخته شده، اما اين يكي تاثير زيادي روي من و خانواده‌ام گذاشت... فقط به اين فكر مي‌كنم، اگر اين خبر، مادرم را از من مي‌گرفت، چه كسي جوابگويم بود؟ جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 639]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها