واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من بیشتر فیلمهای کلاسیک قدیمی را دوست دارم. این فیلمهای نسل جدید را که قتل و جنایت و کشتار است دوست ندارم. فیلمهای... هیچ کس برای من لورل و هاردی نمیشود (مصاحبه با خسرو معتضد) این میل به خواندن و علاقه به تاریخ اصلا از کجا آمده؟ببینید، خانواده ما یک خانواده تاریخی است. من نکته جالبی برایت بگویم. عموهای ما به دربار قاجار میرفتند. اسم یکی از عموهایم معتمدالکتاب شمس لاریجانی بود، یکی هم سعید الذاکرین. ببینید، اسمها هم تاریخی است. عموهای خودتان بودند یا عموهای پدرتان؟عموهای خودم بودند. خوب هم عمر کردند، نود و دو سه سال، یکیشان شبیه من بود (خنده). اینها خانه ما که میآمدند، من 5-4 ساله بودم. خانه ما میآمدند و تعریف میکردند. پسر عموهای من هم میآمدند. آنها هم سنشان زیاد بود. یکی شان در 98 سالگی فوت کرد. اینها هم به دربار قاجار میرفتند، نه به عنوان درباری، نه، مثلا به عنوان معلم خوشنویسی. دربار قاجار درش باز بود. مثل زمان پهلوی نبود که فقط یک قشر خاصی باشند. درش باز بود. اینها آن وقت حکایتهایی که از قدیم میگفتند من خیلی خوشم میآمد. این عموی من، معتمد الکتاب ناصرالدین شاه را هم دیده بود. گاهی توی این کتابها و سایتها نوشته اند که معتمد الکتاب گفته است، این عموی من بود. پس این رسم قصه گویی هم از همان جا به شما ارث رسیده؟بله، این معتمد الکتاب مثنوی هم میخواند. خانه ما میآمد، پیرمردی بود. یادم هست من. خیلی هم شیرین بود. پدرم هم مطبوعات قدیمی را جمع میکرد. این شد که من عشق به تاریخ و گذشته پیدا کردم. بعد هم من توی تهران گذشته بزرگ شدم. تهران قدیم را دیدم. تهران گودخانهها را دیدم. یک تهرانی که 2 تا، 3 تا خیابان آسفالته نداشت. من روزنامهاش را دارم که نوشته آقا، این خیابان شکوفه را آسفالت کنید مردم سل گرفتند. بعضی از ما گذشته را فراموش میکنیم. متاسفانه مردم ایران نوستالژیک هستند نسبت به گذشته. گذشته را طلایی میبینند. نه خیر، از این خبرها نبود. هر روز توی خیابانها کشتار بود. به خدا قسم، 350 دختر و پسر ایرانی کشته شدند در مبارزه با پلیس چون راهی نداشتند. این خرابکار که میگفتند یعنی کی؟ یعنی دختر 20 ساله، پسر 20 ساله.... توی دانشگاه اصفهان، یک بار یکی به من گفت چنین و چنان. من بهاش گفتم شما تا حالا چند بار چیز خوردید... این، اسم خوبی دارد، میخورند... سیانور. گفتم چند دفعه سیانور خورده اید؟ گفت هیچ وقت. گفتم در همین دانشگاه وقتی تظاهرات میکردند، با پلیس زد و خورد میکردند، آخرش سیانور میخوردند که شکنجه نشوند. میگفت من سیانور بخورم بهتر از شکنجه است. آن وقت شما دوران مدرسه، شاگرد زرنگ بودید یا تنبل؟من مدرسه که میرفتم انشایم عالی بود اما عشق به هندسه و ریاضیات نداشتم. من یک بار از معلم پرسیدم توی کسر، صورت کجاست، مخرج کجاست؟ اون هم یک کشیده قایم زد توی گوشم. فکر کرد من دارم متلک میگویم (خنده) پس تجدید هم خیلی آوردید. نه؟مرتب. حساب و هندسه را خیلی تجدید میآوردم. اما از آن طرف نمرات تاریخ و ادبیاتم همیشه عالی بود. آخرش چطوری دیپلم گرفتید؟رفتم رشته ادبی. بابام گفتم بروم رشته طبیعی. گفتم دوست ندارم. من میخواهم با آدم سر و کار داشته باشم. دانشگاه هم همین رشته تاریخ را خواندید دیگر؟آره. آن موقع رشته تاریخ و جغرافیا بود . در کنکور تاریخ و جغرافی شدم نفر سوم. جالب این که نفر اول و دوم هم رفتند خارج یا رشته دیگری. من شدم نفر اول. همیشه هم توی دانشکده جلوه داشتم .یک روز دکتر گنجی – استادم – توی مجلس ختمی من را دید، با انگشت نشان داد و گفت این معتضد خوب شد. شغلتون چی بوده آقای معتضد؟ به جز کار تاریخی، شغل دیگری هم داشتید؟من اول فقط رادیو بودم اما چون وضع رادیو خیلی خراب بود، سال 1346 رفتم امتحان دادم وزارت بهداری و شدم کارمند آن جا. شغلی که دوست نداشتم. یک سال بعد از انقلاب خودم را از وزارت بهداری باز نشست کردم آمدم توی بخش خصوصی. یک انجمنی بود، انجمن مدیران صنایع جمهوری اسلامی، من آمدم و رئیس اداره تبلیغات آن شدم. بعد من مجله «دانستنیها» هم کار میکردم. مجله «کهکشان» هم بیشتر مطالب تاریخی مینوشتم. از همان جا هم با این نوری زاده درگیر شدم. اون یک چیزهای تاریخی ای مینوشت که کارش جلوی کار من نگرفت و از همان موقع شروع کرد به من پرت و پلا گفتن. اخیرا هم یک حرفی که به من زده بود که شما چرا با این مقامات و دانش میروید تلویزیون. من جوابش را دادم، گفتم من میروم تلویزیون، اربابم سیا و موساد نیست، آدم خوبه اربابش صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشه. شما سینما میروید؟نه اصلا. اصلا به تماشای فیلم علاقه دارید؟روی سی دی نگاه میکنم. بچهها برایم میآورند. از فیلمهای روز کدامش را میپسندید؟یک فیلمیبود به اسم «بورات» که فیلم بسیار کثیفی بود مثل این فیلم «میلیونر زاغه نشین» این فیلم را در نهایت بیشرمی ساخته اند. ببین این فیلم آبرویی گذاشته برای هندوستان؟ 8 تا اسکار بهاش داده اند. اینها برای این که بگویند شما توی چه سرزمین بهشت آسایی زندگی میکنید، این فیلمها را میسازند. بورات هم تحقیر قزاقستانیها بود. اینها فیلمهایی بود که دوست نداشتید. فیلمی که دوست داشتید چه فیلمی بوده؟یک فیلم مستند بود «سرگذشت هیتلر» که تلویزیون آلمان ساخته بود. خیلی جالب بود. فیلم سینمایی چطور؟من بیشتر فیلمهای کلاسیک قدیمی را دوست دارم. این فیلمهای نسل جدید را که قتل و جنایت و کشتار است دوست ندارم. فیلمهای قدیم آموزنده بود. یادم هست قدیم، یکی میخواست به رئیس دزدها تیر اندازی بکند میگفت «COME ON» بیا. از پشت سر شلیک نمیکرد. یک جوانمردیای توی سینما بود. یا لورل و هاردی. اینها چقدر پاک و معصوم بودند. الان من از هیچ هنر پیشهای، خندهام نمیگیرد. تلویزیون چطور؟ تماشای تلویزیون جز برنامه روزانه تان هست؟نه، نه. برنامه خودم را هم به ندرت میبینم. آن هم برای این که ایراد در بیارم. من به کارگردانم هم گفتم که من شماها را خیلی دوست دارم اما تاریخ را از همه بیشتر دوست دارم. برنامههای تلویزیونی مورد علاقه تان کدامها هستند؟من کارهای مهران مدیری را دوست دارم. این را هم بگویم که از «یوسف و زلیخا» هم بدم میآید! دو جلسه دیدم بدم آمد. اینترنت که گفتید خبرهاش را میبینید خودتان سر میزنید یا از بچهها خبرها را میگیرید؟اصلا، بچهها میگیرند برایم میآورند. روش من، روش قدیم است. خیلی هم خوشم میآید. موسیقی یا خواننده مورد علاقه تان چه کسی است؟محمد اصفهانی، خیلی دوست دارم. از گروه آریان هم خوشم میآید. اینها جوانها را علاقهمند میکنند. مردم نباید بروند دوبی، برند دوبی که آن طوری رفتار کنند پاشنه کفششان را در بیاورند. گروه آریان را برای همین دوست دارم. شجریان را هم دوست دارم. اهل ورزش هستید؟قبلا چرا. از بچگی دو چرخه سواری میکردم ولی یک ذره ای به این جا (کمرش را نشان میدهد) افتادم، این جام درد گرفته، الان هم وقتی برای عمل جراحی ندارم. این است که ورزش نمیکنم. گزدآوری: گروه فرهنگ و هنر /culture منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 205 بازنشر اختصاصی مطالب پیشنهادی: منوچهر آذری از جوانهای امروزی میگوید! گفت وگو با فاطمه گودرزی به بهانه بازیاش در سریال «شیخ بهایی» مسعود ده نمکی:«هر دو جناح مرا بایکوت کرده اند» گزارش اختصاصی از جزئیات سفر سینماگران آمریکایی به ایران ما فیلم میسازیم تا آدمها حرف بزنند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3497]