تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):هر کس عبادت خالصش را برای خدا بالا بفرستد، خدا بهتریم مصلحت را برای او نازل می ک...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819301833




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ما فرهنگ را مصرف مى كنيم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

اوضاع فرهنگ از نگاه دكتر رضا داورى اردكانى، رئيس فرهنگستان علوم   هر دورانى نامى دارد يا لااقل در تاريخى كه ما در آن به سر مى بريم، به هر دوران نامى مى دهند. نام امروز جامعه بشرى، جامعه و عصر اطلاعات است. عالم تجدد در اين وضع به خودآگاهى مى رسد و در اين خودآگاهى است كه نام  «عصر اطلاعات» تفسير و معنى خاص پيدا مى كند. اكنون وقتى از اطلاعات و اطلاع رسانى سخن گفته مى شود، لحن گويندگان چنان است كه گويى تحويل علم به اطلاعات، كمال و فضيلت و نعمتى است كه نصيب عصر ما شده است. البته عصر اطلاعات، عصر تماميت يافتن علم و تكنولوژى است. در اين عصر و با تحويل علم به اطلاعات علم به قدرت مبدل مى شود. جهانى شدن هم جلوه اى از اين حادثه است. دشوارى اين است كه همه به اطلاعات علمى و تكنولوژى اطلاعات نياز دارند. هيچ كشورى هم نمى تواند خود را بى نياز بداند. نياز در حد خود، عيب نيست و اگر عيب باشد ما با آن به دنيا آمده هستيم. ما عين نياز و نيازمندى هستيم. مهم اين است كه تفاوت ميان نياز تاريخى و نيازهاى لذاته و طبيعى را بازشناسيم. در اينكه آدمى ابزار مى ساخته است و مى سازد چون و چرا نمى كنيم (اينجا كارى به انسان به عنوان حيوان افزارساز نداريم و مراد اين نيست كه بگوييم حقيقت انسان افزارسازى است). حتى اگر دستگاه هاى تلويزيون و كامپيوتر و. . . را وسيله بخوانند به اعتبارى، تلقى شان را درست بايد دانست ولى وسايل همه از يك جنس و سنخ نيستند. وسايل ساده اى هست كه آدمى هر وقت به آنها نياز دارد آنها را به كار مى برد و پس از آنكه نتيجه و مقصود حاصل شد آنها را كنار مى گذارد. وسايل، نشانه نحوه و صورت زندگى آدميانند و اين بدان معنى است كه فرهنگ، با ساختن و پرداخت وسايل و به كار بردن آنها قوام مى يابد يا لااقل ملازمت دارد. تكنولوژى جديد با طرح تسلط بر طبيعت پديد آمد. از اين زمان تكنولوژى به تدريج مختصر مشابهتى كه بر اثر سابقه با طبيعت داشت، از دست داد بلكه درست در برابر طبيعت قرار گرفت. مردم شناسان در بحث از فرهنگ، طبيعت و فرهنگ را در تقابل هم قرار داده اند. در دوره جديد و در جهان متجدد، فرهنگ جاى خود را به تكنيك داده است. نه اينكه تقابل فرهنگ و طبيعت در اين دوران منتفى شده باشد بلكه فرهنگ را ديگر از تكنيك جدا نمى توان كرد. در تمدن هاى گذشته ابزار و وسايل تكنيك و كاربرد آنها تمام فرهنگ نبود و تكليف فرهنگ با آنها معين نمى شد. بخصوص مدرسه و آموزش و ادب اعم از ادب درس و ادب نفس (ادب حق كه جاى خود دارد) ربطى به نحوه معيشت نداشت اما اكنون همه چيز از علم و ادب و تكنولوژى و قانون و. . . در حدود و حيطه سياست قرار گرفته و اين را نيز قانون تكنيك راه مى برد. درست است كه ما در فطرت اول خود تكنيك را با اشياى تكنيك اشتباه مى كنيم و اين اشيا را وسايلى مى دانيم كه در اختيار ما قرار دارند و مى توانيم به هر نحو كه بخواهيم از آنها استفاده كنيم اما چون به فطرت ثانى يعنى فطرت تفكر مى رويم نسبتى ديگر ميان خود و تكنيك نمى بينيم. تكنولوژى و تكنيك كنونى چيزى نيست كه ما غايت آن را معنى كنيم و به هر نحو كه بخواهيم آن را به كار بريم؛ بلكه اوست كه نه فقط به راه خود مى رود بلكه ما را هم با خود مى برد. در اين زمان و با پديد آمدن اقتصاد سياسى و علم اقتصاد، ارزش به ارزش مبادله مبدل شد. اين دوران، دوران توليد و مبادله كالا و پرورشگاه جامعه مصرفى است. من كارى به تاريخ توليد و مصرف ندارم. آنچه اينجا مورد نظر است نسبت ما با فرهنگ و مصرف و رابطه فرهنگ با مصرف است. پندار غالب و شايع اين است كه فرهنگ را ما پديد مى آوريم و اگر فرهنگ را پديد مى آوريم، مى توانيم بر همه چيز و از جمله بر مصرف نيز كه تابعى از فرهنگ است نظارت داشته باشيم. اما كسانى كه خود دانشمند بودند، احياناً در پژوهش علمى، نظر ابژكتيو به مسائل و موارد پژوهش داشتند و پنهان نكردند كه براى بسط فرهنگ تجدد مى كوشند و حتى كوشش خود را احياناً با نام و عنوان «ايدئولوژى فرهنگ» پيوند زدند. ايدئولوژى فرهنگ تعبيرى رساتر و بهتر از فرهنگ سازى است زيرا اولاً مى رساند كه بسط تاريخ جديد و متجدد، ملازم با تلقى ايدئولوژيك است و هيچ شخص متجددى فرهنگ جديد و متجدد را در عرض فرهنگ هاى ديگر نمى گذارد و آن را با فرهنگ هاى ديگر مقايسه نمى كند. توجه كنيم كه معنى يا معانى جديد فرهنگ، همه براى وصف و تعريف فرهنگ جديد آمده است و فرهنگ زمان ما فهرستى از نيازهاست كه با تحول تكنولوژى به وجود مى آيد و تحول مى يابد. به اين جهت است كه همه زندگى ما نياز شده است و همه خود را نيازمند به چيزهايى مى دانيم كه نمى دانيم چيستند. چيزهايى كه در راهند اما هنوز نيامده اند و نمى شناسيم شان ولى به محض اينكه آمدند ما به آنها نياز پيدا مى كنيم و خود را با اين سودا شاد و سرگرم مى داريم كه به چه كمال و قدرتى دست يافته ايم و اين سودا كاملاً هم بيهوده نيست زيرا تكنيك جديد، عين قدرت است. به هرحال تكنولوژى اطلاعات به سرعت در حال بسط است و اين بسط همه جهان را بدون اينكه مجالى براى تامل بگذارد رو به نوعى توسعه مى برد. اين توسعه را مى توان دوپينگ تكنيكى خواند. پس يك معنى اين است كه تكنولوژى اطلاعات مستقل از فرهنگ نيست و بايد مسبوق به يك فرهنگ يا ملازم با آن باشد. تكنولوژى اطلاعات اقتضاى فرهنگى خاص دارد و كم و بيش معلوم است كه اين فرهنگ چيست. اين فرهنگ، فرهنگ مصرف اشياى تكنيكى است هرچند كه براى جهان توسعه نيافته، اين فرهنگ در همه جا يك اندازه گسترده نباشد اما مى تواند و بايد گسترش يابد. هم اكنون هم، اين فرهنگ عنصر اساسى در فرهنگ عمومى همه جامعه هاست. حال مى توانيم بپرسيم كه ميان تفكر و تكنولوژى اطلاعات و آينده بشر چه مناسبتى وجود دارد. ما به تصاوير تبديل مى شويم و با تصاوير سر و كار پيدا مى كنيم. ما با علم مجازى (آيا درست است كه لفظ Virtual را مجازى ترجمه كنيم؟ فعلاً ترجمه رايج آن مجازى است. نمى دانم بهترين ترجمه آن چيست) وارد عالم مجازى مى شويم. آيا تكنيك و متافيزيك به هم رسيده اند؟ يا قدرت علمى- تكنيكى بشر به حدى رسيده است كه با وهم خود، هر تصرفى كه بخواهد در ماده به عمل مى آورد. اين حادثه هرچه باشد، حادثه عجيبى است. آيا سخنى كه از افلاطون تا نيچه بسط يافته است، دارد تكرار مى شود؟ افلاطون مى گفت از تن رها مى شويم و به عالم مثال سفر مى كنيم. آنجا عالم عقل است. عالم ديدار آنجاست. از فمينيسم و مسائلى كه اخيراً در قلمروى آن مطرح شده است حرفى نمى زنم. اشاره كردم كه بعضى فيلسوفان در بحث از اينترنت مساله تن و جان و روان را به نحوى مطرح كرده اند. البته ما هنوز راجع به تكنولوژى اطلاعات جز آنچه شوراى عالى اطلاع رسانى كرده است، كارى نكرده ايم و نمى دانيم كه با ما چه خواهد كرد و ما با آن چه مى توانيم بكنيم. من هم شايد در اين مورد زياده روى مى كنم ولى به هرحال بايد مساله تكنولوژى اطلاعات و سر و كار با آن را مطرح كرد و درباره آن انديشيد. بحث در معنى اخلاقى ترك تن نيست. افلاطون مى خواست اصالت عالم عقل را اثبات كند. نيچه مى ديد كه جهان علم و تكنيك، چندان انتزاعى مى شود كه جان را خوار مى دارد و تن را در عين تن پرورى فراموش مى كند. اين فراموشى در تكنولوژى اطلاعات صورت صريح پيدا مى كند؛ گويى ما شروع كرده ايم كه دوباره تن را نفى كنيم و به عالم مجازى برويم. مسائل ادبيات و فرهنگ و ورزش و انتشارات و به اصطلاح رسانه ها (كه به درستى نمى دانم لفظ رسانه از كجا آمده و چرا و چگونه مقبول همگان قرار گرفته است؛ رسانه در لغت چنانكه در فرهنگ فارسى معين آمده است به معنى حسرت و افسوس و تاسف است. اين لفظ به ندرت در زبان به كار مى رفته است. شايد لفظ شايع جديد را به قياس با ماله و تابه ساخته اند) چندان دشوار است كه حتى انديشه طرح آنها خاطرها و اذهان را پريشان مى سازد. جهان اطلاعات و جامعه رسانه اى به يك اعتبار جامعه فرهنگى است. مشكل اين است كه نمى دانيم و نمى توانيم فكر كنيم كه فرهنگش چيست. پاسخ آسان و مشهور اين است كه روزنامه و كتاب و كامپيوتر و راديو و تلويزيون و فيلم و دوربين، وسايل و ظروفى هستند كه ما هرچه بخواهيم در آنها مى ريزيم و هر پيامى را به واسطه آنها مى رسانيم. بزرگترين حسن اين جواب آرام بخش بودن آن است و شايد اين بزرگ ترين حسن، تنها حسن آن باشد! البته وقتى در قلمرو مفاهيم بسر مى بريم اين پاسخ درست است ولى به محض اينكه در صحنه تاريخ پا بگذاريم سخن يا به زبان ديسكورس (گفتار و گفتمان و هيچ تعبير ديگر فارسى نمى نويسيم زيرا اين تعبيرها با گفته و تعبير و قول و زبان و. . . اشتباه مى شود و مى دانيم كه در عرف و شهرت اينها را وسيله تفهيم و تفاهم مى انگارند ولى ديسكورس، زبان متناسب با گوش است و به آسانى در گوش ها مى نشيند و مى گيرد) ادا مى شود يا مهجور مى ماند و خوانده و شنيده نمى شود. ديسكورس زبان قدرت است و در و ديوار جهان در كارند كه همه به اين زبان سخن بگويند و به اين زبان بنويسند. اولين اشتباهى كه ممكن است در فهم اين نكته پيش آيد اين است كه زبان قدرت را زبان اهل قدرت و قدرتمندان بدانند. بى ترديد قدرتمندان زمان از زبان قدرت سود مى برند اما آنها صاحب اين زبان نيستند و آن را در اختيار ندارند بلكه به آن تسليم شده اند. زبان قدرت، زبانى است كه عين قدرت است نه اينكه قدرت را از بيرون كسب كرده باشد. اين زبان لازم نيست كه زبان فصاحت و بلاغت باشد چنانكه گاهى آشفته و شلخته و هرزه هم مى شود. زبان فعلى ما در افت و خيز ديسكورس شدن قدرى دچار ضعف و پريشانى شده است. مى دانيد اگر حوزه هاى مهم فرهنگ را سينما و تلويزيون و روزنامه و مدرسه و دانشگاه و كامپيوتر و ورزش بدانيم؛ در نظر اول هريك از اينها را ماهيتى ممتاز و صاحب صفاتى خاص مى شناسيم. در مدرسه و دانشگاه، علم و آموزش اصل است. سينما و تلويزيون نام هنر دارند يا به هنر مى پردازند. روزنامه و كامپيوتر هم اطلاع رسانى مى كنند اما ورزش ضامن سلامت تن و روان و سالم ترين تفنن و تفريح است و شايد با آن روح جوانمردى نيز تقويت شود. ما عادت كرده ايم كه وقتى محصول آموزش و تربيت مدرسه و دانشگاهمان خوب از آب در نمى آيد، گناه را به گردن روش آموزش و آموزگار و نبودن وسايل بيندازيم يا عيب هاى ورزش و روزنامه و ارتباطات را به صاحبان رسمى آنها و به طور كلى به عوامل بيرونى نسبت دهيم. مهم اينكه همه بدانيم علمى كه به فناورى اطلاعات مبدل شده است به راه خود مى رود و كار خود مى كند و ما را نيز با خود به جايى كه نمى دانيم كجاست و در آنجا بر سرمان چه مى آيد، مى برد. خوشا به حالمان. مى گوييم تلويزيون نسبت به مضمون برنامه هايش بى طرف است. چرا نمى بينيم كه بى طرف نيست و اگر بى طرف بود بى تاثير و بى مشترى است.     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن