واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - دکتر محمد حسین حافظیان در جریان بحران غزه که در واپسین روزهای حکومت جورج بوش روی داد، موضعگیری ایالات متحده که در ضمن مقصر دانستن حماس در افزایش خشونتها، از اسرائیل خواسته بود تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آسیبدیدن غیرنظامیان به کار گیرد تا حد زیادی دلایل انزوای ایالاتمتحده را در میان اعراب، مسلمانان و به ویژه کشورهای خاورمیانه آشکار میساخت. زیرا این موضع در تقابل با موضع دیگر بازیگران مهم بینالمللی همچون اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد قرار داشت که خواستار پایان یافتن فوری خشونتها و برقراری آتشبس شده بودند. شاید همین موضعگیری را میشد واپسین برگ از دفتر سیاستهای نادرست ایالات متحده در قبال کشمکش فلسطین و اسرائیل در زمان جورج بوش به شمار آورد، همان سیاستهایی که تصویر آمریکا را در جهان اسلام به طرز بیسابقهای ویران ساخت و به پایینترین میزان محبوبیت در چند دهه اخیر رساند. به همین خاطر، برای باراک اوباما، رئیسجمهور جدید آمریکا، که هدف خود را تغییر چهره این کشور در میان مسلمانان اعلام داشته بود، تحول اساسی در این گونه سیاستها یک ضرورت ناگزیر به شمار میرفت. یک نظرسنجی معتبر و جدید در کشورهای عربی نشان میدهد که باراک اوباما از فرصت بزرگی برای بهبود دیدگاههای عموماً منفی در خصوص آمریکا در جهان عرب برخوردار است، اما احتمالاً مدت زمان اندکی در اختیار او قرار دارد. در واقع، ٤٥ درصد افراد مورد نظرسنجی دیدگاه مثبت و ٢٤ درصد نسبت به او دیدگاه منفی داشتند. آنچه که چنین تأثیر مهمی را در دگرگونکردن افکار عمومی اعراب نسبت به آمریکا در مقایسه با دوران جورجبوش داشته سیاستهای وی در قبال جهان عرب به ویژه کشمکش فلسطین و اسرائیل بوده است. در سخنرانیای که اوباما روز چهار ژوئن در قاهره خواهد داشت نیز انتظار میرود او بر گسست کامل از جنگ علیه تروریسم بوش، که از نظر مسلمانان جنگ علیه اسلام بود، تأکید کند. همچنین اوباما به اهمیتی که حکومت وی بر دستیابی به راه حلی پایدار برای کشمکش اعراب و اسرائیل قائل است و ساختن رابطهای تازه میان ایالات متحده و جهان اسلام اشاره خواهد کرد. جالب اینجاست که در این نظرسنجی در ارزیابی سیاست اوباما در منطقه، مسئله کشمکش اعراب و اسرائیل پس از عقبنشینی آمریکا از عراق در رده دوم اهمیت قرار گرفت. رویکردهای اوباما در قبال جهان عرب و اسلام نیز جایگاه سوم را به دست آورد. همین مسئله نشان میدهد که هیچ راهی برای بهبود چهره آمریکا در جهان عرب به جز توقف پشتیبانی کامل و تمام عیار آمریکا از اسرائیل و وارد آوردن فشار بر این رژیم برای واداشتن آن به صلحی پایدار و منصفانه وجود ندارد. اما در این میان، چالش اصلی در پیش روی اوباما در بهبود مناسبات تیره آمریکا با جهان عرب به طور خاص و جهان اسلام به طور کل، بر سر کار آمدن حکومتی بسیار افراطی در اسرائیل است. شاید از بخت بسیار بد اوباما بود که تشکیل حکومت نتانیاهو دقیقاً با آغاز به کار وی در مقام ریاست جمهوری همزمان شد. این در حالی است که اوباما نیز مطمئناً بسیار امیدوار بود که ائتلاف گروههای طرفدار صلح شامل حزب میانه کادیما و حزب چپگرای کارگر در انتخابات پارلمانی اسرائیل به پیروزی برسند تا بدین ترتیب راه پیش روی اوباما برای برقراری صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها هموارتر باشد و او مجبور نشود همانند حکومتهای پیشین ایالات متحده به پشتیبانی از اقدامات جنایتکارانه اسرائیل علیه فلسطینیها بپردازد. اما انتخاب نتانیاهو به نخستوزیری همه این امیدها را بر باد داد. حتی تلاشهای اوباما برای واداشتن حکومت افراطی جدید اسرائیل در تغییر موضعش و دست کم شناسایی راهحل دو دولت برای پایان دادن به این کشمکش 60 ساله به جایی نرسید. از سوی دیگر اظهارات تندی که از سوی افراطیهای اسرائیلی علیه ایالات متحده ابراز میشود، از جمله این سخن که اسرائیل یک ایالت آمریکا نیست که هر چه آمریکاییها میخواهند در آنجا انجام بدهد، نشانگر این است که روابط آمریکا و اسرائیل، که از نمونههای برجسته و کلاسیک یک اتحاد استراتژیک تمام عیار به شمار میآید، دچار تنش و سستی شده است. معمای واقعی این است که اوباما تا کجا میتواند در آوردن فشار بر اسرائیل به پیش برود. آیا اوباما میتواند به بهای از دست دادن پشتیبانی لابیهای قدرتمند یهودی در آمریکا همچون ایپک (AIPAC) کار بازسازی روابط ویران شده آمریکا با جهان اسلام را به پیش ببرد. پرسشهایی از این دست نشان میدهد که چه کار دشواری پیشروی اوباما قرار دارد و در حالی که انتظار تحول در رویکردهای آمریکا بسیار زیاد است، توان واقعی انجام این تحول چندان گسترده نیست و محدودیتهایی جدی در این خصوص وجود دارد. باید یادآور شد که روی کار آمدن افراطیترین حکومت ممکن در طی چند دهه اخیر در اسرائیل و همزمان دوپارگی عملی فلسطین میان فتح و حماس به خوبی نشان میدهد که تا چه حد فلسطین و اسرائیل از هر زمان دیگری از دوران پس از توافقات اسلو در 1993 از صلح دور هستند و امکان هرگونه سازش و یا مصالحه در فضایی که هر گونه دادن امتیاز کوچک به طرف مقابل به عنوان تسلیم تلقی میشود تصورپذیر نیست. در این فضای با حاصل جمع جبری صفر و شدت یافتن اختلافات و شکافهای داخلی در میان اسرائیلیها و البته فلسطینیها چشماندازهای دستیابی به صلح بسیار تیره و تار هستند. هر چند دیر زمانی است که هرگونه خوشبینی به برقراری صلحی پایدار میان فلسطین و اسرائیل در میان صاحب نظران مسائل خاورمیانه به کنار رفته و تنها بخت اندکی که برای صلح و یا دستکم کاهش جدی تنشها در این منطقه میتواند وجود داشته باشد به این واقعیت بازمیگردد که از قرار معلوم باراک اوباما وقت و انرژی بیشتری در کنار رهیافتی متوازنتر بر سر برقراری صلح صرف خواهد کرد که آوردن فشار بیشتر بر اسرائیل بخشی از این تلاش خواهد بود. از سوی دیگر اگر در صحنه داخلی اسرائیل حکومت ائتلافی افراطی موجود در طی یک تا دو سال آینده دچار فروپاشی نشود، در حالی که این احتمال با توجه اختلافات درونی بسیار زیاد و فشار بینالمللی بر این کابینه بالا است، تا چندین سال حتی در صورت اقدامات اوباما روند صلح به تأخیر خواهد افتاد. به این ترتیب اوباما نیز همانند همه آنانی که به صلح میاندیشند باید تنها امیدوار باشد که حکومت افراطی اسرائیل در زودترین زمان ممکن فروبپاشد تا امکان پیشبرد روند صلح بار دیگر فراهم آید. پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 597]