تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):اين (امام جواد(علیه الاسلام))مولودى است كه پر بركت ‏تر از او براى شيعه ما به دنيا ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805750554




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با شعر جوابم بده


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: صفحه ها : [1] 2 raya2nd March 2010, 11:12 PMسلام به همه تو این تاپیک قصد داریم با زبان شعر با هم صحبت کنیم اصلا فکر نکنید این تاپیک تاپیک نشاعره است اصلا این طور نیست شرایط کار بدین صورت هست که مثلا من یه چند خطی شعر با معنی میذارم طرف بعد باید با توجه به معنیی که برداشت کرده جوابم بده با شعر البته یه جورایی مناظره است حالا ببینم چه طوری جواب هم میدن با شعر :)امیدوارم تاپیک جالبی بشه :)و مدریت محترم این بخش هم تایید کنن ممنونم :p چراغ اول رو روشن میکنم نفر بعد با توجه به معنی شعرم و اون چیزی که فکر میکنه میتونه با شعر جوابم بده . اینجا جون میده دعوا کنید با زبان شعر همو اذیت کنید سر به سر هم بزارید با زبان شعر همو مسخره کنید :Dخلاصه با زبان شعر کفر همو در بیارید توجه داشته باشید هر چه شعر کوچکتر باشه بهتر میتونیم معنیشو تشخیص بدین پس این اصل رو فراموش نکنید و از زدن اشعار طولانی حتیامقدور دوری کنید با تشکر مجدد :p از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی است درین فاصله قربان شما:) dina 20063rd March 2010, 10:18 AMاین تاپیک تایید میشه به شرظ اینکه خوب و درست پیش بره! حتما" با توجه به پست قبل خودتون جواب بدید!!!!!! از نوشتن شعرهای بلند خودداری کنید!! یه این نکته هم توجه داشته باشید که اینجا تاپیک مشاعره نیست!!! حالا با توجه به این شعر جواب بدید! از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی است درین فاصله قربان شما:) yaghmabaran4th March 2010, 01:53 AMاین تاپیک تایید میشه به شرظ اینکه خوب و درست پیش بره! حتما" با توجه به پست قبل خودتون جواب بدید!!!!!! از نوشتن شعرهای بلند خودداری کنید!! یه این مکته هم توجه داشته باشید که اینجا تاپیک مشاعره نیست!!! حالا با توجه به این شعر جواب بدید! از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی است درین فاصله قربان شما:) من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم ساحره6th March 2010, 12:43 AMتوي چشم تو مي بينم غم عشق و پشيموني بگو با اين دل عاشق كه مي آيي و ميموني yaghmabaran6th March 2010, 12:53 AMتوي چشم تو مي بينم غم عشق و پشيموني بگو با اين دل عاشق كه مي آيي و ميموني ندانم کجا،چگونه ولی روزی عاشقونه گل ناز عشقمون روی شاخه ها می زنه جوونه به آنها که می شناسی،سلامی بده دوباره بگو با تو گفته ام گردش فلک یار عاشقونه... raya6th March 2010, 11:49 AMندانم کجا،چگونه ولی روزی عاشقونه گل ناز عشقمون روی شاخه ها می زنه جوونه به آنها که می شناسی،سلامی بده دوباره بگو با تو گفته ام گردش فلک یار عاشقونه... فدایت می شوم هردم نثارم می کنی دل را اسیرت گشته ام اینجا دل از خود می کنی آیا . . . ؟ سرم را داده ام بر باد عشقت یا نمی بینی و یا بردار می بینی رهایم می کنی اینجا:-< maral83366th March 2010, 11:31 PMمرا می​بینی و هر دم زیادت می​کنی دردم تو را می​بینم و میلم زیادت می​شود هر دم به سامانم نمی​پرسی نمی​دانم چه سر داری به درمانم نمی​کوشی نمیدانی مگر دردم abbass116th March 2010, 11:38 PMفدایت می شوم هردم نثارم می کنی دل را اسیرت گشته ام اینجا دل از خود می کنی آیا . . . ؟ سرم را داده ام بر باد عشقت یا نمی بینی و یا بردار می بینی رهایم می کنی اینجا:-< هر گاه دفتر محبت را ورق زدی وهرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس نمودی هر گاه میان ستارگان تک ستاره خاموش دیدی برای یک بار در گوشه ذهن خویش نه از زبان بلکه از اعماق قلب خویش بگو یادش بخیر عاشقش بودم . raya6th March 2010, 11:47 PMهر گاه دفتر محبت را ورق زدی وهرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس نمودی هر گاه میان ستارگان تک ستاره خاموش دیدی برای یک بار در گوشه ذهن خویش نه از زبان بلکه از اعماق قلب خویش بگو یادش بخیر عاشقش بودم . تو ای خسرو که بر فرهاد راه عشق را بستی بدان این بیستون کاشانه کردن مرد می خواهد تو و دلبر ، رقیب و جمع بد خواهان لبانش بوسه ای جانانه کردن مرد می خواهد abbass116th March 2010, 11:54 PMتو ای خسرو که بر فرهاد راه عشق را بستی بدان این بیستون کاشانه کردن مرد می خواهد تو و دلبر ، رقیب و جمع بد خواهان لبانش بوسه ای جانانه کردن مرد می خواهد بیستون کاشانه کردن پول میخواهد روح وتن وجانم فدای آن شیرین مه لقا yaghmabaran6th March 2010, 11:55 PMتو ای خسرو که بر فرهاد راه عشق را بستی بدان این بیستون کاشانه کردن مرد می خواهد تو و دلبر ، رقیب و جمع بد خواهان لبانش بوسه ای جانانه کردن مرد می خواهد من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عنان دل شیدا به کف شیرین داد raya7th March 2010, 12:01 AMمن همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عنان دل شیدا به کف شیرین داد در ره دل كرده اي رسوا مرا كي دل ما را مها داري رها داده اي اسرار دل را آگهي در سر هر كوه و صحرا و سرا yaghmabaran7th March 2010, 12:25 AMدر ره دل كرده اي رسوا مرا كي دل ما را مها داري رها داده اي اسرار دل را آگهي در سر هر كوه و صحرا و سرا هرگز از بي کسي خويش مرنج هرگز از دوري اين راه نگو و ازين فاصله ها که ميان من و توست و هرآنگه که دلت تنگ من است بهترين شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهائيت از ديدن من جا بخورد تا بداند که دل من با توست و همين نزديکيست... raya7th March 2010, 11:02 AMهرگز از بي کسي خويش مرنج هرگز از دوري اين راه نگو و ازين فاصله ها که ميان من و توست و هرآنگه که دلت تنگ من است بهترين شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهائيت از ديدن من جا بخورد تا بداند که دل من با توست و همين نزديکيست... تو اگر می دانستی که چه زجری دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی که چرا تنهایی ...:-< مهدي صميمي7th March 2010, 11:50 AMای سرا پای وجودت همه زخم و غم و درد اینهمه خنجر و شمشیر به جان تو که کرد هیچ مردی سپهی بر سر یک خسته کشد روی این مرد سیه باد کش اینست نبرد abbass117th March 2010, 11:18 PMای سرا پای وجودت همه زخم و غم و درد اینهمه خنجر و شمشیر به جان تو که کرد هیچ مردی سپهی بر سر یک خسته کشد روی این مرد سیه باد کش اینست نبرد از صدایم اشک می بارد آه من تنهاترین، تنهای این دنیام هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی نیست حتی سایه ای اینجا قلب من عمریست بغضش را فروخورده اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست yaghmabaran7th March 2010, 11:44 PMدلم گرفته دلم عجيب گرفته است و هيچ چيز نه اين دقايق خوشبو،كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش نه اين صداقت حرفي ، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند... ساحره8th March 2010, 12:28 AMدلم گرفته دلم عجيب گرفته است و هيچ چيز نه اين دقايق خوشبو،كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش نه اين صداقت حرفي ، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند... هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند باشکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر ِ مویی ز سر ِ موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم yaghmabaran8th March 2010, 12:54 AMهر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند باشکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر ِ مویی ز سر ِ موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم مي خواستم با تو هميشه همسفر باشم تنها براي مردن از تو پيش تر باشم نا مهرباني مي كني با من بگو ديگر تا كي به دنبال نگاهت دربدر باشم حالا كه سهمم آسمان با تو بودن نيست بگذار در كنج قفس بي بال و پر باشم با هرم چشمانت بسوزان تار و پودم را آتش بزن تا گر بگيرم شعله ور باشم طاقت نمي آورد دل ديوانه ام بي تو ديگر مخواه از حال و روزت بي خبر باشم... ساحره8th March 2010, 01:02 AMمي خواستم با تو هميشه همسفر باشم تنها براي مردن از تو پيش تر باشم نا مهرباني مي كني با من بگو ديگر تا كي به دنبال نگاهت دربدر باشم حالا كه سهمم آسمان با تو بودن نيست بگذار در كنج قفس بي بال و پر باشم با هرم چشمانت بسوزان تار و پودم را آتش بزن تا گر بگيرم شعله ور باشم طاقت نمي آورد دل ديوانه ام بي تو ديگر مخواه از حال و روزت بي خبر باشم... هيچ چيز زيبا تر از آواز عاشقانه ي خورشيد نيست چشم ودلمان روشن ، كه قصد پيوستن داري yaghmabaran8th March 2010, 01:21 AMهيچ چيز زيبا تر از آواز عاشقانه ي خورشيد نيست چشم ودلمان روشن ، كه قصد پيوستن داري به عشق بگو ديگر هيچ كسي جز تو نمي‌تواند در رويايم بگنجد ما بر فراز رودخانه‌هاي زمان پرواز مي‌كنيم و هيچ كسي جز تو از ميان تاريكي‌ها با من سفر نخواهد كرد هيچ كسي جز تو كه هميشه سبزي، هميشه خورشيدي، هميشه ماهي حالا كه دستانت مشت خود را باز كرده‌اند بگذار معني لطيفشان به زمين چكد و من، به دنبال اشكي كه از تو فرو مي‌چكد سفر مي‌كنم اشكي كه مرا تمام مرا به يغما برد... ساحره8th March 2010, 03:04 AMبه عشق بگو ديگر هيچ كسي جز تو نمي‌تواند در رويايم بگنجد ما بر فراز رودخانه‌هاي زمان پرواز مي‌كنيم و هيچ كسي جز تو از ميان تاريكي‌ها با من سفر نخواهد كرد هيچ كسي جز تو كه هميشه سبزي، هميشه خورشيدي، هميشه ماهي حالا كه دستانت مشت خود را باز كرده‌اند بگذار معني لطيفشان به زمين چكد و من، به دنبال اشكي كه از تو فرو مي‌چكد سفر مي‌كنم اشكي كه مرا تمام مرا به يغما برد... اگر آواز می خوانم اگر اندوه از چشمان من پیداست اگر راه گلویم را گرفته بغض پنهانی اگر دریا نه یک رودم به سمت خود پریشانی اگر باران ندارم ابر بی بارم اگر دیوانه ام مستم فقط یک آرزو دارم بدانی دوستت دارم raya8th March 2010, 12:01 PMاگر آواز می خوانم اگر اندوه از چشمان من پیداست اگر راه گلویم را گرفته بغض پنهانی اگر دریا نه یک رودم به سمت خود پریشانی اگر باران ندارم ابر بی بارم اگر دیوانه ام مستم فقط یک آرزو دارم بدانی دوستت دارم دروغ مصلحت آمیز ِ یار را نازم که با دروغ به من حرف راست می گوید! هزار طعنه به من می زند به نام دروغ بدین بهانه هر چه دلش خواست می گوید مهدي صميمي8th March 2010, 01:09 PMدروغ مصلحت آمیز ِ یار را نازم که با دروغ به من حرف راست می گوید! هزار طعنه به من می زند به نام دروغ بدین بهانه هر چه دلش خواست می گوید در این بهار مژده باران دروغ بود در صبح دشت عهد سواران دروغ بود هرساقه ای تبر شد و صد شاخه را برید امید برگ و بار درختان دروغ بود افراسیاب حاکم این شهر مانده است افسانه های رستم دستان دروغ بود ! هر صبح و شام گرگ به این گله می زند از بس همیشه هی هی چوپان دروغ بود ! تقدیر آدم از بهشت رانده گشتن است حتی اگر دسیسه شیطان دروغ بود "دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر" برگشت و گفت : خلقت انسان دروغ بود raya8th March 2010, 01:57 PMدر این بهار مژده باران دروغ بود در صبح دشت عهد سواران دروغ بود هرساقه ای تبر شد و صد شاخه را برید امید برگ و بار درختان دروغ بود افراسیاب حاکم این شهر مانده است افسانه های رستم دستان دروغ بود ! هر صبح و شام گرگ به این گله می زند از بس همیشه هی هی چوپان دروغ بود ! تقدیر آدم از بهشت رانده گشتن است حتی اگر دسیسه شیطان دروغ بود "دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر" برگشت و گفت : خلقت انسان دروغ بود چه سخت است نفس کشیدن میان دو هجای نیستی در زمانه ای که عشق آیینه ی تردید است به تنهایی من ایمان بیاور که انسان دروغ نیست مهدي صميمي8th March 2010, 02:19 PMچه سخت است نفس کشیدن میان دو هجای نیستی در زمانه ای که عشق آیینه ی تردید است به تنهایی من ایمان بیاور که انسان دروغ نیست وای اگر موقع تردید جوابم ندهی تشنه باشم من و یک قطره آبم ندهی وای اگر وقت خطر نام تو یادم برود من خمار تو و تو جام شرابم ندهی پیش از این گاه گداری به دلم سر زده ای آه اگر رنگ دگرباره به خوابم ندهی من بیابانزده در حسرت یک تکه ابر تو چه دلسنگ که امید سرابم ندهی کاش می شد که مرا باز تو بازی بدهی و به شرطی که در این دایره تابم ندهی وای اگر عشق مرا نیز به کشتن ندهد و به سوی خودت ای دوست شتابم ندهی گر چه صد مرتبه فریاد انالحق زده ام کاش در دار مکافات طنابم ندهی هم ز نادیدن و هم دیدن تو می میرم زود تر کاش بیائی و عذابم ندهی raya8th March 2010, 03:25 PMوای اگر موقع تردید جوابم ندهی تشنه باشم من و یک قطره آبم ندهی وای اگر وقت خطر نام تو یادم برود من خمار تو و تو جام شرابم ندهی پیش از این گاه گداری به دلم سر زده ای آه اگر رنگ دگرباره به خوابم ندهی من بیابانزده در حسرت یک تکه ابر تو چه دلسنگ که امید سرابم ندهی کاش می شد که مرا باز تو بازی بدهی و به شرطی که در این دایره تابم ندهی وای اگر عشق مرا نیز به کشتن ندهد و به سوی خودت ای دوست شتابم ندهی گر چه صد مرتبه فریاد انالحق زده ام کاش در دار مکافات طنابم ندهی هم ز نادیدن و هم دیدن تو می میرم زود تر کاش بیائی و عذابم ندهی گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هرکه درین دام رفت abbass118th March 2010, 11:55 PMگر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هرکه درین دام رفت زنده عشق توام عمرم توئي جانم توئي جز توام در دل نگنجد دين و ايمانم توئي در دل عاشق فروغ مهر و مه را يار نيست ماه تابانم توئي مهر درخشانم توئي رو بهر سو ميکنم روي تو ميآيد بچشم رخ زمن پنهان مکن پيدا و پنهانم توئي چرخ اگر بر بي سر و سامانيم خندد چه باک سر ز چرخم برتر است اکنونکه سامانم توئي raya9th March 2010, 12:18 AMزنده عشق توام عمرم توئي جانم توئي جز توام در دل نگنجد دين و ايمانم توئي در دل عاشق فروغ مهر و مه را يار نيست ماه تابانم توئي مهر درخشانم توئي رو بهر سو ميکنم روي تو ميآيد بچشم رخ زمن پنهان مکن پيدا و پنهانم توئي چرخ اگر بر بي سر و سامانيم خندد چه باک سر ز چرخم برتر است اکنونکه سامانم توئي شکایت از دل دیوانه کردن مرد می خواهد می عشاق را پیمانه کردن مرد می خواهد من از روز ازل در کنج این بیغوله می خفتم ولیکن مور را بی خانه کردن مرد می خواهد yaghmabaran10th March 2010, 02:03 AMشکایت از دل دیوانه کردن مرد می خواهد می عشاق را پیمانه کردن مرد می خواهد من از روز ازل در کنج این بیغوله می خفتم ولیکن مور را بی خانه کردن مرد می خواهد باز هم ميگذرم از کوچه تک و تنها مثل يک در به در بي سر و پا باز هم چشمانم مانده بر پنجره هاي بسته باز هم دل خسته نيمه شب ها تک و تنها کوله بار غم را بر ميدارم مي گـُذرم از کوچه کوچه ي ساکت و دلگير شما ... ساحره10th March 2010, 02:26 AMباز هم ميگذرم از کوچه تک و تنها مثل يک در به در بي سر و پا باز هم چشمانم مانده بر پنجره هاي بسته باز هم دل خسته نيمه شب ها تک و تنها کوله بار غم را بر ميدارم مي گـُذرم از کوچه کوچه ي ساکت و دلگير شما ... امشب دوباره برق شلاق می زند به تن آسمان و رعد هی نعره می کشد باران به پنجره ها مشت می زند یک سایۀ عجیب سر میکشد ز پنجرۀ باز این اتاق من بهت بی کلام اتاقم نگاه من امید رفته به تحلیل و شب دراز باران و چکۀ این سقف نا تمام چون ضربه های سهمگین یک تبر بر پیکر من است شب میرود به مسلخ صبح و هنوز من بیدار و منتظر در زندگی تو تاریک بوده ام و سهمم امشب است باران و باد و شب و رعد و برق و وهم همدست و همصدا امید آمدنت را زقلب من هی دور میکنند برگرد ....................... yaghmabaran10th March 2010, 02:32 AMامشب دوباره برق شلاق می زند به تن آسمان و رعد هی نعره می کشد باران به پنجره ها مشت می زند یک سایۀ عجیب سر میکشد ز پنجرۀ باز این اتاق من بهت بی کلام اتاقم نگاه من امید رفته به تحلیل و شب دراز باران و چکۀ این سقف نا تمام چون ضربه های سهمگین یک تبر بر پیکر من است شب میرود به مسلخ صبح و هنوز من بیدار و منتظر در زندگی تو تاریک بوده ام و سهمم امشب است باران و باد و شب و رعد و برق و وهم همدست و همصدا امید آمدنت را زقلب من هی دور میکنند برگرد ....................... دعا کن نو بهارم بازگردد در لطف نگارم باز گردد دعا کن از پس اين شام تاريک جهان با صبح عشق آغاز گردد ساحره10th March 2010, 02:42 AMدعا کن نو بهارم بازگردد در لطف نگارم باز گردد دعا کن از پس اين شام تاريک جهان با صبح عشق آغاز گردد نمی دانم کجا دوباره مرا یاد کرده ای نمی دانم چرادوباره مرا یاد کرده ای اما وقتی که قلب من مغموم و ملتهب یک لحظه بی صدا آرام می شود میدانم تو مرا یاد کرده ای yaghmabaran10th March 2010, 02:53 AMنمی دانم کجا دوباره مرا یاد کرده ای نمی دانم چرادوباره مرا یاد کرده ای اما وقتی که قلب من مغموم و ملتهب یک لحظه بی صدا آرام می شود میدانم تو مرا یاد کرده ای اگر يادت کنم ديوانه مي شم فراموشت کنم بيگانه ميشم اگر ترکت کنم ميميرم از غم فراموشت کنم مي پاشم از هم ساحره10th March 2010, 03:20 AMاگر يادت کنم ديوانه مي شم فراموشت کنم بيگانه ميشم اگر ترکت کنم ميميرم از غم فراموشت کنم مي پاشم از هم زمان را کاسه ای نیست تا که لبریز شود فضیلتی رونده دارد بسان آب و صراحت مکرری بسان سال اما لحظه هایی به وسعت نامریی یک خاطره باز می گرداند آب را به سرچشمه و می برد دل را به کهن سردابه ها تا نوازش دهد خاطرات بودنی قدیم را yaghmabaran10th March 2010, 03:48 AMزمان را کاسه ای نیست تا که لبریز شود فضیلتی رونده دارد بسان آب و صراحت مکرری بسان سال اما لحظه هایی به وسعت نامریی یک خاطره باز می گرداند آب را به سرچشمه و می برد دل را به کهن سردابه ها تا نوازش دهد خاطرات بودنی قدیم را از دل افروز ترين روز جهان، خاطره اي با من هست. به شما ارزاني : سحري بود و هنوز، گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود . گل ياس، عشق در جان هوا ريخته بود . من به ديدار سحر مي رفتم نفسم با نفس ياس درآميخته بود . مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : (( هاي ! بسراي اي دل شيدا، بسراي . اين دل افروزترين روز جهان را بنگر ! تو دلاويز ترين شعر جهان را بسراي ! آسمان، ياس، سحر، ماه، نسيم، روح درجسم جهان ريخته اند، شور و شوق تو برانگيخته اند، تو هم اي مرغك تنها، بسراي ! همه درهاي رهائي بسته ست، تا گشائي به نسيم سخني، پنجره اي را، بسراي ! بسراي......... raya10th March 2010, 12:53 PMاز دل افروز ترين روز جهان، خاطره اي با من هست. به شما ارزاني : سحري بود و هنوز، گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود . گل ياس، عشق در جان هوا ريخته بود . من به ديدار سحر مي رفتم نفسم با نفس ياس درآميخته بود . مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : (( هاي ! بسراي اي دل شيدا، بسراي . اين دل افروزترين روز جهان را بنگر ! تو دلاويز ترين شعر جهان را بسراي ! آسمان، ياس، سحر، ماه، نسيم، روح درجسم جهان ريخته اند، شور و شوق تو برانگيخته اند، تو هم اي مرغك تنها، بسراي ! همه درهاي رهائي بسته ست، تا گشائي به نسيم سخني، پنجره اي را، بسراي ! بسراي......... براي تو سرودم شعر تلخم را و مي دانم كه در قاموس كولي ماندگاري نيست و اين تكرار تكرار است من از شهر تو خواهم رفت من از يادتو خواهم رفت و مي دانم كه از يادم نخواهي رفت چه غمگين است بدرودم خداحافظ خداحافظ :(( مهدي صميمي10th March 2010, 01:06 PMبراي تو سرودم شعر تلخم را و مي دانم كه در قاموس كولي ماندگاري نيست و اين تكرار تكرار است من از شهر تو خواهم رفت من از يادتو خواهم رفت و مي دانم كه از يادم نخواهي رفت چه غمگين است بدرودم خداحافظ خداحافظ :(( شکستی دلم را دگر تاب نیست بسی شب که چشم مرا خواب نیست دل همچو سنگت کویر , قلب من تشنه ات کنار دلت اندکی آب نیست ؟ raya10th March 2010, 08:49 PMشکستی دلم را دگر تاب نیست بسی شب که چشم مرا خواب نیست دل همچو سنگت کویر , قلب من تشنه ات کنار دلت اندکی آب نیست ؟ ديگر د� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 596]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن