تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834985065
منظر شهری، بیانی از مدنیت جامعه
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منظر شهری، بیانی از مدنیت جامعه نویسنده: مهندس علی عاشوری (1) توضیح شهر محصول مستقیم جامعه ای است که در آن زندگی می کنند و گوناگونی منظر شهرها در تاریخ و جغرافیای جهان، معلول اندیشه های متفاوت مدنی در جوامع می باشد. شهرهای فلات ایران به تبع تجربه ی تمدن های مختلف در یک بستر بوم شناختی و فرهنگی، منظر ویژه ای به خود گرفته است؛ لذا سیما و منظر شهر می تواند معیاری باشد برای بررسی روند تحولات جامعه و فهم اندیشه ی مدنی آن. بدیهی ست به دلیل تمایز ساختار و اندیشه ی مدنی جوامع، سهم حضور عرصه های آن در ایجاد فضاهای شهری و شکل گیری منظر آن ها متغیر خواهد بود. شهر از سوی عناصر منظر و از طریق نظام خاصی که میان آن عناصر برقرار می شود، شکل گرفته و واجد هویت مکانی و اجتماعی می شود و خواندن آن به مثابه ی یک متن، نیازمند آگاهی از قواعد و دستور زبان منظر می باشد. از این رو، قرائت منظر شهری برای پی بردن به آن دستورزبان و به منظور حفظ منظر و تعیین خط مشی توسعه برای آینده ای که انتظارات و مناسباتش متفاوت خواهد بود، ضروری می باشد. زیر بنای تحلیلی بحث، این نکته است که ارتباطی میان ماهیت اجتماعی و سیاسی فضاهای شهری و منظر آن برقرار است که با قرائت آن می توان سهم حضور بخش های یک جامعه را در شکل گیری منظر آن شهر بازجُست. فضاهای شهری و ساختار مدنی جامعه اگر زندگی اجتماعی به سه حوزه ی خصوصی، عمومی و دولتی تقسیم شود، عرصه ی خصوصی از آنِ فرد و خانواده، عرصه ی عمومی در بر گیرنده ی گروه های اجتماعی، سیاسی، صنفی و فرهنگی، و عرصه ی دولتی از آنِ دولت و ساختارهای آن خواهد بود. (پیران، 1378) طرح شماتیک ساختار یک جامعه در شکل شماره ی 1 نشان داده شده است. «فضای مدنی منوط به حضور عامل واسط میان عرصه های خصوصی و دولتی است.
این عرصه محل ابراز خواسته های مدرمی است که در قالب احزاب، گروه های سیاسی و اقتصادی، انجمن ها و ... ظاهر می شود» (جلایی پور، 1386). فضاهای عمومی در تحول تاریخی خود، تبلور مکانی و فضاییِ عرصه های عمومی و مدنی یک جامعه شده اند. بُعد سیاسیِ فضای عمومی را نمی توان نادیده گرفت. نمی توان ارتباط انسان ها به هم و نقش آن ها را در گستره های جمعی نادیده گرفت و صرفاً به آرایه بندیِ فضاها پرداخت. در مجموع، یکی از متداول ترین تعریف های فضای عمومی از این قرار است: «استمرار فضا زمان برای گفتمان سیاسی مرتبط به هم و با تعامل که دسترسی همگانی به آن آزاد است، موقعیت دولت کاهش می یابد، موانع بین حکومت و زیر دست به حداقل می رسد و مردم در صحنه نقش اول را عهده دار می شوند». (گورسل، 2007) با این تبیین منظر شهر و فهم آن در فضاهای عمومی (باز) و ادراکی شهر بیش تر از ابعادی نمادین برخوردارند و محتوای آن ها بیانیه های عینیِ مدنیت یک جامعه به شمار می رود.
منظر شهری تاریخ ورق می خورد و گرد خود را بر روی شهرها بر جا می گذارد. از همین رو، هر فصلی از تاریخ، منظری ویژه از شهر را متبلور می سازد که آثار عینی آن را می توان در سیمای شهر قرائت کرد. منظر شهر، مرز تعامل و فهم متقابل انسان و محیط می باشد. منظر شهر تبلور لایه های تاریخی معنای شهر است. اضافه شدنِ تدریجیِ هر عنصری اعم از انسان، اشیا و فضاها و ... به شهر به مثابه ی بازیگری ست که وارد صحنه می شود و نقش جدیدی را به عهده می گیرد که یا در توصیف وضع موجود موثر می افتد یا در ترکیب با فضاها و همچنین، تحدید یا تعریف مجدد آن ها معنایی تازه از سناریوی شهر را تداعی می کند. بشر از دوره ای که مانسبات زیستش شکلی تازه – و از این رو مقیاس متفاوتی از پیش – می گیرد، نیاز می بیند مناسبات فضا و جامعه را کنترل کند. بنابراین، دست به اجرای تصمیماتی می زند که رابطه ی طبیعی انسان با محیط و در واقع منظر آن را دستکاری می کند. تا پیش از این انسان جزیی از محیط بوده و به همین دلیل، اندیشه ی بشر با عینیت محیط در انطباق بود/ در دوران مدرن، اندیشه ی جزء نگرانه زمینه های واقع شناختیِ کل را نادیده گرفت و محصول آن تجسم و تجسدی از شهر بود که ارتباطش را با محیط طبیعی و محیط ذهنی بشر گسست؛ تا جایی که با گسترش علوم اجتماعی و روان شناسی، به بحران قطع ارتباط بشر با نیاز ذاتی و محیطی اش پی برده شد. به همین خاطر، تفسیر مدنی انسان در این دوره منجر به مداخلاتی شد که سعی در به تعادل رساندنِ پتانسیل محیطی، ذهنیت و خاستگاه اجتماعیِ جامعه را داشت. این تحلیل های مقطعی گواه تفسیر انسان از هر دوره ی زندگی شهری خود می باشد. شهر پدیده ای است ماحصل تلاش بشر برای تعالی بخشیدنِ زندگی جمعیِ خود که در موضعی تصرف شده از فضا محقق شده است و محدودیت های محیطی در هر عصر، شکلی از آن را متبلور کرده که فرم شهر است و آنچه مردم درک می کنند و به خاطر می آورند، پدیده ای ست عینی – ذهنی به نام منظر که در صورت نمایانی (خوانایی) سیمای آن، می تواند شناختی درست و روشن از داستان شهر را تداعی کند.
مساله ی اصلی «منظر شهر» بحث تداوم و پیوستگی تصوری از شهر در استمرار تاریخی خود می باشد. در هر دوره، معنا و موضوعی از منظر آشکار شده و نهادینه می شوند. بنابراین، توسعه ی جدید باید در درجه ی نخست از شکستگی این تصویر جلوگیری کرده و تصویر نو به تدریج با تصویر قدیمی پیوند بخورد و همزمان از مناسبات نو نیز سخن بگوید. این تصویری خواهد بود هم دیرپا و هم نرم و انعطاف پذیر. انسان به مراتب برای ارضای نیازهای زمان خود مفاهیم فضا را از حیث اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و معنایی دائماً تغییر می دهد. ولی چون این تغییر از یک نظام ذهنی و بر پایه ی ساختارهای گذشته شکل می گیرد، در تسلسل زمان پیوستگی خود را حفظ می کند. در این بخش روند تحول شهر را از دو بُعد ساختار یزیکی و ساختار اجتماعی – سیاسی آن بررسی می کنیم و با تبیین مناسبت این دو، تبلور زمانی آن را در منظر شهر باز می شناسیم. دوران باستان اجتماع به دنبال مقاصد مدنی و زندگی جمعیِ خود مجموعه ای از روابط را به وجود می آورد که شکل گیری فضا و نوع رابطه ی آن ها از این روابط تبعیت می کنند. قلمروهای خالی از حضور مردم عادی به عنوان عرصه ای برای نمایش قدرت دولت، جایی برای احراز مدنیت اجتماعی باقی نگذاشته است و آنچه از معماری و منظر آن قرائت می شود، قدرتی است حقوقی و سیاسی. سیمای شهری عصر باستان اغلب حاصل اعتبار معابد یا قصرها و قلعه های شاهی بود. در واقع «شهر» فقط به بخش بالادستِ جامعه اطلاق می شد. این شهرها تضاد مطلقی با حوزه ی پیرامون خود که مردم عادی (کشاورز و پیشه ور) در آن ساکن بودند، داشتند. دوران اسلامی در دوره ی اسلامی، تجمع های صنفی، بازرگانی و مذهبی پیرامون مسجد جامع رشد و نمو می یابد وبازارها و میدان های محلی مراکز جمعی و فرهنگی شهر می شوند. قرائت منظر شهری این دوره نمود زندگی جمعی ست که مذهب در آن نقش شایان توجهی دارد. تکثرِ قومی و فضاییِ شهر و نظم پنهان آن از کثرت گرایی و گفتمان آزاد مردمی، قرارداد اجتماعی و حاکمیت قانون گواهی می دهند و می توان اذعان داشت که حقوق مدنی و تکثر، ارکانی از مدنیت شهر هستند که تحت قانونی که بیش تر ماهیتی هماهنگ کننده دارد، حضور دارند. این تکثر به این معنا که هر کس هر کاری خواست انجام دهد و فضای بی قانون و بی نظمی حاصل شود، نیست؛ بلکه تمام عرصه های خصوصی، عمومی و دولتی با مرزی منطقی در شهر حضور دارند. در دوران صفوی اندیشه ای جدید به سامان دهی شهر می پردازد: شاه به کمک اندیشه های فلسفی – سیاسی، دستور ایجاد فضایی به عنوان «واسطه» میان نیازهای اجتماعی ساکنان و قدرت شاهانه را می دهد. بر همین اساس، فضاهای همگانی به شکل میدان های بزرگ و بولوار ساخته می شوند که میدان نقش جهان از آن جمله است. در مجموعه ی میدان، واحدهایی که آن محیط را تکمیل می کنند، در بیش تر بخش ها مالکیت خصوصی دارند، اما با یکدیگر فضاهای مشترکی را ساخته اند که مرز میان فضاهای خصوصی و عمومی از میان رفته است و نفوذپذیری فضای معماری وشهری بالا رفته است؛ اما این دلیل بر مردمی بودن فضا نیست. این فضا به مرکزی حفاظت شده (توسط دولت) در حیطه ی فعالیت های اقتصادی تبدیل شده است که جایی برای تبلور فردیِ هر یک از شهروندان نیست، گرچه محتوای اجتماعی آن، بی تأثیر از مدنیت سیاسی آن نیست. در این جا قدرت سیاسی یا اقتصادی یا حتی نمایش شهروندمداری با ترفندهای معمارانه از جانب دولت انجام گرفته است. به راستی در این جا فلسفه ی خلق فضا چه قدر متأثر از خاستگاه مردمی است؟ به این ترتیب، مذهب، اقتصاد و سیاست مطابق با نظمی دستوری مفهوم مدنی مرکز شهر را عوض می کنند.
دوره ی معاصر مسلماً مفهوم شهر از لحاظ سازمان یافتگی اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و کارکردیِ آن متفاوت است و آنچه مردم شهرنشین (شهروند) از شهر و زندگی در آن درک می کنند و رفتارهای آن ها به موجب آن شکل می گیرد، به مقدار زیادی متأثر از منظر شهر می باشد. از این رو، امروزه دست اندرکاران بیش تر شهرها در اندیشه ی ارتقای «کیفیت سیما و منظر شهری» خود می باشند و در این امر مدیران، استفاده کنندگان و رسانه ها به نوعی سهیم اند. منظر شهری در دوره ی معاصر گویای اولویت اقتصادی در شکل گیری فضاهاست و خدمات اداری، دفتری، دانشگاهی، بانکی و تجاری متمرکز، حصار شهر قدیم را می شکند. هدف، اعتلای کیفیت منظر شهر از طریق «نوگرایی» و بالابردن کیفیت خدماتی شهر است، ولی اتفاقی که می افتد، گسست نیروها، نیازها و انتظارات اجتماعی مردم را کالبد تحمیلی بر آن ها بود. تولید از مقیاس و محل مرکز تاریخی به حومه ها منتقل می شود و جاذبه ی گسترش نو، مرکز تاریخی را از بار اجتماعی – اقتصادی خود خالی می کند و مفهومی که از مرکز شهر ساخته می شود، فرسودگی کالبدی و اضمحلال بافت اجتماعی آن است. پدید آمدن عنصری جدید به اسم خیابان، سیمای شهری را عوض کرد و توسعه ی آن بار سنگینی را بر ساختار قدیم وارد کرد که نتوانست خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. سیمای جدید برای پاسخ گویی به برخی مفاهیم تجدد، مراکز تجاری، مراکز فرهنگی، هتل ها و رستوران ها را پذیرا می شود. در عصر جدید یادمان گرایی، خیابان های عریض، میدان های وسیع و بناهای شکوهمند و برج ها عامل اعتبار شهر قلمداد می شوند. در هر شهری از گذشته های دور محل های مشترکی (مکان های حافظه ی جمعی) وجود دارد که موجد هویت جمعی شهروندان اند، ولی به تبع وسیع شدن اندازه ی شهر، تعلق ساکنان به این مکان ها کم تر می شود. چون قلمرو مالکیت آن ها کم شده است، لذا احساس تنهایی و انس نداشتن با شهر از عواقب آن می گردد. ساکنان فضاهای شهری بیش تر بر مبنا و مقیاس محله ی مسکونی شان درک می کنند، ولی تکه تکه شدنِ شهر با بلوارها و خیابان های عریض و عبور و مرور بیش از حد، تصویر مبهمی از شهر را در ذهن شهروندان تداعی می کند. چون وضعیت مرزی بسیار شدیدی بین قلمروهای شهری ایجاد شده که فضای حقیقی شهری را بیش تر «خطی» جلوه می دهد. فقدان دو ویژگی اصلی شهرهای سنتی روح جمعی زندگی امروز را تضعیف ساخته است: فراموش شدنِ تعریف محله و حذف فضاهای جمعی (منصوری، 1382) سیما و درک منظر شهر در قرن معاصر بر اثر ازدیاد خودرو و اخیراً حضور رسانه ها به شدت تغییر یافته است در این جا می توان عمده ی عوامل تأثیر گذار بر منظر شهر را چنین خلاصه کرد: قدرت سیاسی، قانون گذاری و قانون مداری: قدرت سیاسی و قوانین حاکم بر جامعه و نیز نظام مدیریتی و مالی زمامدارانِ محلی تأثیر عمده بر سیمای شهری دارد؛ به طوری که مراکز شهری عموماً به منظور ایجاد اعتبار همواره مورد توجه صاحبان قدرت است و منش مسئولان و شهرداران هر از چند گاهی در هویت بخشی به منظر شهر یا بالعکس نقش داشته است. عوامل اقتصادی: که مشتمل بر جنبه های تولید (صنعت و خدمات)، مصرف (مسکن) و مبادله ی میان این دو می باشد. عوامل فن شناختی: ایجاد بلوار و بزرگراه های شهری، ساخت پل ها و تونل ها، امکان تردد زیرزمینی، بهکارگیری روش های نوین اجرا و مصالح جدید و متنوع، مترو و ... . عوامل فیزیکی و ارتباطی: گسترش فضایی شهر و پیچیده شدن سفرهای درون شهری. عوامل روان شناختی: یادمان ها و نشانه ها، گره های فضایی- فعالیتی، مسیرهای ویژه و محدوده های تاریخی و فضاهای جمعی. عوامل فرهنگی و جمعیتی: فرهنگ شهرنشینی یا شهروندی، ساکنان و مهاجران. عوامل مدیریتی: روابط کارفرما – مشاور – معماری، رویکردهای بخشی یا کل نگر، هماهنگی یا ناسازگاری ارگان های برنامه ریزی، طرح و اجرا در حوزه ی شهری. تمامی این مقوله ها و مشابه این، ساختار و محتوای ادارک مردم از شهر را تحت تاثیر قرار می دهند و در واقع بازخوانی قضاوت مردم از شهر، ارزیابی منظر شهری خواهد بود. قرائت منظر شهر گویای ابعاد زیبایی شناختی، بار ذهنی و تاریخی، توان اقتصادی و رقابتی شهر و نیز اندیشه ی سیاسیِ مدیران شهر و ... می باشد. سیر تحول مفهومی منظر شهر در این سه دوره در جدول زیر خلاصه شده است. هر سه ی این سازمان یافتگی ها از نوعی نظم پیروی می کنند که می تواند ریشه در باور دینی، زیست محیطی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشد، ولی همواره وجود دارد و منظری که از شهر درک می شود، در واقع درک این نظام است. جدول 1: سیر تحول مفهومی منظر شهری، مأخذ: نگارنده، 1387 دوره مفهوم شهر منظر شهر (بیان مدنی ) باستان سازمان یافتگی سیاسی اقتدارگرا اسلامی سازمان یافتگی اجتماعی – اخلاقی مردمی و همگرا معاصر سازمان یافتگی عملکردی – اقتصادی واگرا (منظر ناشهر ) اهمیت منظر شهری جامعه همیشه در حال تغییر است. نیازها و انتظارات مردم، سبک ها و میزان تحمل انسان نسبت به تغییرات در مدتی کوتاه عوض می شوند. ما در دنیای خانه، ماشین و کار بیش تر مشاهده گر غیرفعالی هستیم که همه چیز را با واسطه درک می کنیم. ابزارهای شناخت ما تکنولوژی صرف شده اند و تجربه ای که به دست می آید، فهم سطحی دنیای اطراف ماست. درکی که از منظر شهر داریم، تا حدی بسته به هدف ما از خواندن و ارتباط با آن دارد. می خوانیم که از راه دسترسی را پیدا کنیم، لذت ببریم یا نیازی را مرتفع سازیم یا ... . این ها توقعاتی است که از درک منظر شهر می رود. لذا بسته به تنوع انتظارات مردم، الگوهایی از منظر دیده شده و برخی نیز پنهان می مانند. با این حال، همگی واقعیت منظر را تجربه می کنند. بیش ترین اطلاعات دریافتی محیط از طریق حس بینایی صورت می گیرد، ولی این امر موجب نمی شود که صرفاً به زیباسازی محیط بپردازیم؛ بلکه ادراک محیط دارای ابعاد زیبایی شناسانه و معنایی بوده که «زمینه ی فعالیت های روزمره ی انسان» می شود. «منظر تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی ما دارد و نباید آن را به اقتصاد یا تصمیمات صرفاً حرفه ای واگذار کرد. زیرا میان الگوها و فرایندهای سازنده ی شهر، ادراک ما از آن ها و پیوند دائمی با زیبایی و معنای محیط، ارتباط مستقیمی وجود دارد» (بل، 1382: 91) که جنبه های فیزیکی – اجتماعی فضا را به جنبه های ادراکی منظر تبدیل می کند. ارزش گذاری ترجیحات مردمی بر منظر شهر باید مقدم بر سلیقه های کلیشه ایِ عده ای از متخصصان باشد؛ ولی این امر ضرورت مدیریت و کنترل منظر شهر را کم رنگ نمی کند. مفهوم جدید شهر و شهرگرایی به دنبال تعادلی پویا میان نظم خودانگیخته ی شهری و نظم آگاهانه ی شهر در پی ارتقای زندگی شهری ست. در نظر گرفتن تنها عامل اقتصادی، شهر را به مکانی بی روح و کسالت آور تبدیل می کند که فاقد زیبایی، خوانایی و هویت شده، لذا تعلق انسان به آن کم می شود و این گسست احساسی با محیط بر جنبه های روانی و اجتماعی ادراک هم تأثیر مخربی دارد. از این رو، با تکیه بر نخستین هستی زبانی منظر که همان «فهم محیط» است، شاید به این نتیجه برسیم که هدف، ایجاد محصولی صرفاً زیبا نیست؛ بلکه شناخت ارزش های اجتماعی و ذهنی محیطی ست که خود آن را ساخته ایم. لذا راهکارهایی که ارائه خواهد شد ، نه تولید توده ای فیزیکی و بلکه مدیریت روانی و خاطره ای ارزش هایی ست که در شلوغی متن شهری موجود خوشایندی خاطر خواهد بود. «پاره ای اوقات محیط را فقط (و اغلب به اشتباه) از نظر ملاحظات اقتصادی و یا ملاحظات تکنیکی طرح می کنیم و سپس به مسائل اجتماعی و زیبایی شناختی می پردازیم» (لینچ، 1381) از این رو، با درک این مفهوم که انسان خود بخشی از محیطی است که درک می کند، راهکارهای ما به ایجاد یک منظر فرهنگی و پویا در شهر تبدیل می شود، لازمه ی این امر نگاهی کل گرایانه به ذات شهر و روح جمعی آن است که کل اجزای شهر را در برقراری یک کلِ معنادار و منسجم هدایت می کند.
جمع بندی سهم حضور هر بخشی از جامعه در منظر شهری نمایان است و خواندن منظر، ما را به مفهوم حیات جمعیِ یک دوره از زندگی شهری رهنمون می شود؛ وقتی شهر دوره ی باستان را بازخوانی می کنیم، به مرزبندی شدید عرصه های اجتماعی بر می خوریم. این مرزبندی فضایی – فیزیکی بیانگر اختلاف طبقاتی جامعه می باشد که در ساختار جامعه مشهود است. لذا مفهوم تمدنی جامعه در این دوره امری سیاسی است که منبعث از یک قدرت مرکزی می باشد. در دوره ی اسلامی شاهد جریان دیگری هستیم که بر پایه ی شعار برابری اجتماعی به نوعی وحدت و هم بیانی در ساخت فضاهای خصوصی و عمومی (بناهای عام المنفعه) می انجامد. شخصیت شهر به هر طریقی که آدمیان آن را می ساختند، شکل می گرفت و به تدریج پیچیدگی بیش تری می یافت و وحدت جمعی و اخلاقی آن را واجد وحدتی بصری می نمود. در دوره ی معاصر با عوض شدن شکل تولید، سیمای شهر نیز عوض شد. شهر و فضاهای شهری به نوعی ماشین اقتصادی برای تولید ارزش اضافی و نیز سرمایه و ثروت تبدیل شدند؛ به طوری که نظمی دستوری برای مهار این نیرو به کار گرفته شد. این مقوله، تقدم یافتن ساختار اقتصادی فضا بر جنبه های اجتماعی آن بود. لذا اقتصاد سیاسی فضا تعیین کننده ی مکان استقرار سطوح مختلف اجتماعی شد. در عصر کنونی با تمام سرعتی که شهرنشینی دارد، شهر خود ناپدید می شود و این در حالی ست که شهر امروز باید عاملی برای تضمین سلامت آدمیان و میسر ساختن مشارکت و تعاون باشد و این اندیشه جز با رشد متقابل فرهنگ شهروندی و حس مسئولیت و هم سویی متولیان حوزه ی شهر نسبت به دانش وآگاهیِ زندگی شهری محقق نخواهد شد. پي نوشت: 1- کارشناس ارشد معماری منظر منابع [1] بل، سایمون (1382) "منظر؛ الگو، ادراک، فرایند"، ترجمه ی بهناز امین زاده، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران. [2] پارکینسن، جان (1386) "دموکراسی، معماری و فضای هگانی"، ترجمه ی سحر قاسمیان، فصل نامه ی معماری ایران، دوره ی هشتم، شماره ی 29+30، تهران. [3] ترنر، تام (1376) "شهرهمچون چشم انداز: نگرشی فراتر از نوگرایی (پست-پست مدرن) به طراحی و برنامه ریزی شهری"، مترجم فرشاد نوریان، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران. [4] رییس دانا، فریبرز (1384) "جهانی سازی و فضاهای عمومی"، فصل نامه ی اندیشه ی ایران شهر، سال اول، شماره ی سوم، تهران. [5] فکوهی، ناصر (1383) " انسان شناسی شهری". نشر نی. تهران. [6] گودسل، چارلز (1386) "مفهوم فضای عمومی و جلوه های مردم سالارانه ی آن"، ترجمه ی هدیه نوربخش، فصل نامه ی معماری ایران، دوره ی هشتم، شماره ی 29+30، تهران. [7] ماتلاک، جان (1379) "آشنایی با طراحی محیط و منظر" ترجمه ی معاونت آموزش و پژوهش سازمان پارک ها و فضای سبز شهر تهران. انتشارات سازمان پارک ها و فضای سبز شهر تهران. [8] مزینی، منوچهر (1381) "مقالاتی در باب معماری و شهرسازی". موسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. تهران. [9] منصوری، سید امیر (1382) "روح جمعی، میراث فرهنگی و شهر" ویژه نامه ی شماره ی 9 مجله ی شهرداری ها. تهران. لکار، کورش، "مولفه های سازنده ی کیفیت طراحی شهری"، مجله ی صفه – شماره ی 54. [10] قرِیب، فریدون (1381) "اصول طراحی تردد پیاده و دوچرخه"، انتشارات دانشگاه تهران. منبع: دانش نما شماره پياپي 180-179
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2763]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها