تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828684986




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (60)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (60)
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (60)   نويسنده: دكترنويسنده: دكتر سيدحميد روحاني(مورخ انقلاب اسلامي)   دکترين ماسوني در خاطرات منسوب به آقاي منتظري   آيت الله حائري از ديد آقاي منتظري در خاطرات منسوب به آقاي منتظري در پاسخ به اين پرسش که «روابط مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري با مردم عادي چگونه بود؟»آمده است: ...ايشان مي آمدند، در صحن حضرت معصومه(ع) نماز جماعت مي خواندند؛ مردم همه آمدند؛ نماز مي خواندند و همان وقت آيت الله حاج سيداحمدخوانساري هم داخل مدرسه فيضيه نماز جماعت مي خواندند؛ حاج سيداحمد تقريبا چهارصد ـ پانصد طلبه، پشت سرش نماز مي خواندند؛ براي نماز حاج شيخ، صحن کوچک پر ميشد، ولي بيشتر مردم عادي بودند و به محض اينکه سلام نمازش را ميداد سوار الاغش ميشد و مي رفت و گرنه مردم مي ريختند دورش...(1) در اين بخش از خاطرات چند مطلب خلاف واقع ديده مي شود؛ از جمله اينکه تلاش شده وانمود شود که مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي، بنيانگذار حوزه قم با مردم ارتباط نداشته و يا از برقراري ارتباط با مردم گريزان بوده است. لازم به يادآوريست که اولاً مرحوم حاج شيخ عبدالکريم با درشکه رفت و آمد مي کرد؛ نه با الاغ؛ ثانياً درشکه يا الاغ را به درون صحن مطهر نمي بردند و در کنار محراب نماز متوقف نمي کردند؛ تا ايشان «به محض سلام نماز، سوار شود» و از صحنه بگريزد، از صحن کهنه تا خيابانهاي اطراف، مسافتي راه بود که بايستي از ميان مردم بگذرد. ثالثاً نماز جماعت در مدرسه فيضيه به وسيله آيت الله حاج سيدمحمدتقي خوانساري ـ که آن روز از مراجع تراز دوم بشمار مي آمد ـ برگزار ميشد، نه مرحوم حاج سيداحمدخوانساري ـ که در آن روز از فضلاي حوزه بشمار مي آمد. رابعاً شرکت چهارصد طلبه در نماز جماعت مرحوم آيت الله خوانساري اغراق آميز است؛ چرا که در آن روز، حوزه قم آن تعداد طلبه و روحاني نداشت؛ که حدود چهارصد ـ پانصد نفرشان در نماز جماعت فيضيه شرکت کنند. آقاي منتظري در اين کتاب براي زير سوال بردن حاج شيخ عبدالکريم حائري و خوار شمردن ايشان به داستاني اشاره مي کند که در يکي از روزنامه هاي وابسته به رژيم شاه چاپ شد. هدف رژيم از چاپ اين خاطره، درست نماياندن سياست رضاشاه در متحدالشکل کردن لباس مردان بود. آقاي منتظري هم با استناد به اين نوشته، چنين مي نماياند که انگار بي تفاوتي حاج شيخ عبدالکريم حائري انگيزه اي شده بود که پهلوي اول، عبا و عمامه روحانيان را از آنان بگيرد. از زبان او آمده است: ...يک خاطره ديگري در نظرم هست مربوط به حاج آقا رضا رفيع که گويا در مجله دنيا، عکسي از او انداخته بودند با عمامه و عکس ديگري با کلاه در آنجا حاج آقا رفيع يک مقاله اي نوشت بود. زير اين عنوان که «چرا من کلاهي شدم؟» خلاصه آن مقاله اين بود که من با رضاشاه در گرگان بودم و معمم بودم. رضاشاه به من گفت ما به تهران که برگشتيم، بعد از بيست وچهار ساعت به طرف خوزستان مي رويم و شما بايد در اين سفر همراه من کلاهي باشي. اين امر براي من خيلي گران و سخت بود که تغيير لباس بدهم...لذا ما به تهران برگشتيم. با اکبر ميرزاي صارم الدوله رفتيم خيابان لاله زار، يک دست کت و شلوار و پاپيون خريديم...وقتي که رضاخان حرکت کرد به طرف خوزستان ما هم در رکابش بوديم. به قم که رسيديم رضاخان گفت شنيدم که حاج شيخ عبدالکريم حائري مريض است. آقاي دکتر اعلم الملک بروند از طرف من از ايشان عيادت و احوالپرسي کنند؛ شما هم با او برو. آن وقت من يک قدري مشکلم بود که با کلاه خدمت حاج شيخ بروم؛ بالاخره رفتيم. وقتي ايشان را عيادت کرديم و برگشتيم رضاخان از دکتر پرسيد: آشيخ عبدالکريم راجع به تغيير لباس آقاي قائم مقام عکس العملي نشان نداد؟دکتر گفت نه، اتفاقا در حدود نيم ساعت که پيش حاج شيخ عبدالکريم بوديم از زمين و آسمان صحبت به ميان آمد، ولي راجع به تغيير شکل لباس حاج آقا رضا چيزي نگفت. رضاخان گفت پس معلوم ميشود تغيير لباس روحانيت چندان عکس العمل ندارد و از خوزستان که برگشتيم، دستور داد که لباس آخوندها را بردارند و تغيير شکل دهند. من اين نوشته را به مرحوم امام و آقاي شريعتمداري نشان دادم و گفتم ببينيد چگونه رضاخان از سکوت مرحوم حاج شيخ سوءاستفاده کرده است...(2) آيا به راستي اين برخورد مرحوم حائري يزدي عامل جرأت رضاشاه در تغيير لباس روحانيت بود؟ آيا اگر مرحوم حائري در اين ديدار برخورد ديگري مي کرد رضاشاه از تصميم خود منصرف ميشد؟ آيا اصولاً سياست لباس متحدالشکل ، طبق تعميم رضاشاه بود يا دولت انگلستان؛ که مي خواست علاوه بر پيشبرد توطئه اسلام زدايي، ايران را براي فروش کالاهاي انگليسي آماده کند و اگر اين برنامه اجرا نميشد، کالاهاي انگليسي در ايران بي مشتري مي ماند. آيا کشف حجاب زنان نيز ريشه در سکوت و بي تفاوتي آيت الله حائري يزدي داشت؟ آيا اينگونه سمپاشي ها ضد بزرگان ديني مي تواند بدون نقشه و نيرنگ گروهکهاي ليبرال، منافق و هواداران تز اسلام منهاي روحانيت صورت گرفته باشد؟! حاج حبيب الله رشتي و جريان روحاني ستيزي   نکته در خور توجه اينکه در خاطرات منسوب به آقاي منتظري، گاهي نام برخي از شخصيتهاي روحاني به ميان آمده است که نه معاصر بوده اند و نه ارتباطي با خاطرات او داشته اند؛ مانند حاج ميرزا حبيب الله رشتي که پيش از يک قرن پيش از آقاي منتظري مي زيسته، ليکن در اين کتاب به نحوي زير سوال رفته و به شکل تلويحي به «اتلاف وقت»، «سرگرمي» بيهوده گويي و وقت گذراني متهم گرديده است: ... مي گويند مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي(رحمت الله عليه) چهارسال مسئله مقدمه واجب را درس گفتند؛ بعد از چهار سال گفته بودند، ظاهر [اين] مسئله ثمره علمي ندارد؛ يکي از طلبه ها گفته بود آقا چهار سال وقت ما را تضييع کرديد. براي يک مسئله که ثمره علمي ندارد؟ ايشان گفته بود: بنشين سرجات، من در اين چهار سال علم اولين و آخرين را برايت گفتم...(3) نيز از زبان آقاي منتظري آمده است: ...مرحوم حاج آقا ضياء عراقي گفته بوده ما در اصفهان با حاج ميرزا محمدصادق خاتون آبادي رفيق بوديم، بعد ايشان رفتند نجف و بعد من هم رفتم نجف با ايشان صحبت کردم. او گفت من مي روم درس حاج ميرزا حبيب الله رشتي؛ من هم رفتم وقتي به درس ايشان رفتيم ايشان گفتند قال العضدي...يک مطلب از عضدي نقل کرد و بعد گفت فيه اولاً و ثانياً وثالثاً و رابعاً و ده تا اشکال به حرف ايشان کرد. بعد فردا به درس ايشان رفتم باز همين حرف عضدي را نقل کرد و ده تا اشکال ديگر به او کرد، روز سوم باز به همين ترتيب...خوب حالا عضدي يکي از اصوليين عامه است يک حرفي را زده، حالا در سه روز سي اشکال به حرف او مطرح ميشود. آقاي حاج آقا ضياء مي گويد من به رفيقم گفتم اين درس براي ما ثمر ندارد...(4) راستي، آوردن اينگونه مطالبي که نه از خاطرات آقاي منتظري به شمار مي آيد، نه بار سياسي و اجتماعي دارد و نه مي تواند براي عموم مردم، در خور درک و بهره گيري باشد، بر اساس چه انگيزه اي مي باشد؟ آيا تنظيم کنندگان اين گونه خاطرات برآن بوده اند تا با بازگو کردن اين موضوعات به خوانندگان بباورانند که علماي بزرگ، افرادي بيکار و سربار بوده و جز سرگرمي به مسائل بيهوده و اشکال و ايراد به اين و آن و«ان قلت»هاي طلبگي کاري نداشته اند؟ و بدين گونه، مقام علمي آن بزرگان و اصولاً علوم اسلامي را بي ارزش جلوه دهند؟ و دنباله رو سياستهاي عناصر فرماسونري در اسلام زدايي و روحاني ستيزي باشند. چوب حراج به مقام و موقعيت ديني و علمي علماي رباني   دست اندرکاران خاطرات نامبرده در راستاي پيشبرد اهداف پليد خود، درباره درس مرحوم آيت الله حجت نيز چنين سمپاشي کرده اند: ...مرحوم آيت الله حجت يکي از خصوصيات درسش اين بود که يک مطلبي را که مي خواست بگويد خيلي به آن جلوه ميداد، اگر مطلب کوچک هم بود خيلي به آن پرو بال مي داد که طرف مرغوب مي شد...(5) درباره درس آيت الله بروجردي(ره) نيز اين گونه زبان به طعنه گشوده اند: ...ما از بيان روان و ساده آيت الله بروجردي خيلي خوشمان مي آمد...تکرار هم ماشاالله زياد داشت، عبارتها را «کان يکون» معنا مي کرد؛ خيلي معطل مي کرد؛ يک مسئله را گاهي روز شنبه که مطرح مي کرد تا روز چهارشنبه به آن ور مي رفت؛ مثلاً مي ديد يک نکته مسئله مانده، براي اينکه آن نکته را بگويد، فردا مي آمد آن مطلب را دوباره از سر مي گرفت...(6) و سرانجام از زبان او مباحث تجريد، باب حادي عشر و شخص علامه(ره) را چنين به زير سوال برده اند: ...همان وقت که شرح تجريد را درس مي گفتم به نظرم مي آمد که اشکالات زيادي برآن وارد است؛ به نظرم مي رسد مرحوم علامه خيلي سطحي با مسائل برخورد کرده است[!] از بعضي ها پرسيدم، گفتند مرحوم علامه(ره) اين شرح را در دوران نوجواني نوشته است؛ روي همين جهت اشکال خور زياد دارد...(7) چنانکه در شماره هاي پيشين فصلنامه 15خرداد گفته شد، در جاي جاي خاطرات منسوب به آقاي منتظري، نيش و طعنه بزرگان ديني و خوار داشتن مقام علمي و شخصيت اجتماعي آنان ديده مي شود و اين واقعيت را به درستي روشن مي کند که هدف اصلي دست اندرکاران اين کتاب بي حرمتي به پيشوايان روحاني و پيشبرد توطئه روحانيت ستيزي بوده است؛ از اينرو، از زبان آقاي منتظري به حيثيت زعماي حوزه چوب حراج زده و هرکدام از آنان را بگونه اي به زير سوال برده اند. مطلبي را که برخي از بزرگان حوزه قم به شوخي مطرح کرده اند و شايد اصولاً چنين سخن سخيفي از زبان آن بزرگان بيرون نيامده و ساخته و پرداخته شبکه حاکم در بيت آقاي منتظري باشد، که يک دنيا گستاخي و بي شرمي از زبان ايشان بازگو کرده اند،(8) ادعاي اينکه اختلافات شديدي در بين علماي نجف بوده و اينکه هيچگاه آنان نمي توانستند در يک مجلس گردهم آيند و با يکديگر رو به رو شوند(9) اينکه قرائت نماز آقاي بروجردي درست نبود و اگر در اين مورد مطلبي به ايشان گفته مي شد، عصباني مي شدند و پرخاش مي کردند(10) از خلاف گويي ها و دروغ پردازي هايي است که به عنوان «خاطرات» نامبرده مطرح شده است. پي نوشت ها :   1 ـ خاطرات منسوب به آقاي منتظري، ص56 2 ـ همان؛ص78و79 3 ـ همان، ص123 4 ـ همان، ص124 5 ـ همان، ص100 6 ـ همان، ص108،(تکيه روي برخي از فرازها از اين نگارنده است) 7 ـ همان، ص96 8 ـ فصلنامه 15 خرداد، ش16، ص217و 218 9 ـ همان،ص222 10 ـ همان، ش3، ص165و166   منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن