واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کشف دسيسه هاي سياسي ترجمه: شبنم قومي «لبه تاريکي »ساخته مارتين کمپبل از فيلمنامه تا سريال و فيلم لبه تاريکي بر مبناي سريال تلويزيوني معروف شبکه BBC که در سال 1985 به همين نام پخش شد، ساخته شده است.در اين فيلم بازيگران بزرگي همچون مل گيبسن و ري وينستن شرکت دارند و مايکل ويرينگ، کارگردان و تهيه کننده سريال، تهيه کنندگي اين کار را نيز پذيرفته است.اين فيلم، داستان کارآگاهي (گيبسن )را حکايت مي کند که در حين تحقيق راجع به قتل دخترش (بوژانا نوواکوويک )دسيسه ها وپاپوش هايي سياسي را کشف مي کند. مارتين کمپبل در سال 2002 به صورت رسمي اعلام کرد که قصد دارد اقتباس سينمايي لبه تاريکي را بسازد.مرحله جدي توليد فيلم در سال 2007 پس از ملاقات وي با گراهام کينگ آغاز شد.اوابتدا اندرو نوول، نمايشنامه نويس استراليايي و سپس ويليام موناهان که به تازگي جايزه اسکار را به خاطر جداافتادگان دريافت کرده بود را براي نوشتن فيلمنامه معرفي کرد.ويرينگ و شبکه BBC در تهيه کنندگي فيلم با يکديگر همکاري دارند.فيلمبرداري از هجدهم آگوست 2008 در ماساچوست آغاز شد.گروه چندين صحنه از فيلم را در ميريمک ماساچوست فيلمبرداري کردند.به علاوه گيبسن و همکارانش براي فيلمبرداري در غرب ماساچوست، در نورث همپتون اقامت کردند.آن ها در نقاط مختلف پايونير ولي از جمله کافه تولي اوريلي و کلوپ نورث همپتون آتلانتيک که هر دو درنورث همپتون واقع شده اند،صحنه هايي ازفيلم را گرفتند. در ضمن گروه فيلمبرداري چندين روز کوهستان سوگار لوف را براي گرفتن بخش هايي از فيلم اجاره کردند. سريال لبه تاريکي در شش قسمت 55 دقيقه اي در اواخر سال 1985 به نمايش در آمد.لبه تاريکي که آميزه اي از سريال هاي جنايي و سياسي بود، حول تلاش هاي افسر پليسي به نام رونالد کريون (باب پک)براي کشف حقيقت پشت قتل وحشيانه دخترش اِما (جوآن والي)مي گشت.تحقيقات کريون درنهايت او را به دنياي تيره و تاريکي از دسيسه هاي حکومتي و خرابکاري هاي هسته اي هدايت مي کرد و او در برابر نيروهاي مرموزي قرار مي گرفت که آينده زمين را تهديد مي کردند. تروي کندي مارتين، نويسنده اين داستان به شدت تحت تاثير شرايط سياسي آن زمان مخصوصاً حکومت مارگارت تاچر و پنهان کاري هاي مرتبط با صنعت اتمي آن زمان قرار داشت.بنابراين تصميم گرفت فيلمنامه هيجان انگيز اين سريال را به صورت ترکيبي از حوادث واقعي و عناصر رازآلود و داستاني به رشته تحرير درآورد.پاياني که کندي مارتين براي اثرش نوشته بود از آن چه در سريال به نمايش در آمد بسيار جالب تر بود و بر اساس آن کريون در نهايت به صورت يک درخت تغيير شکل مي داد، اما ساير اعضاي گروه و بازيگران خواستار تغيير آن شدند. اين سريال نخستين بار در شبکه BBC 2 به نمايش در آمد و با چنان استقبالي مواجه شد که در فاصله چند روز دوباره آن را در شبکه BBC 1 پخش کردند.لبه تاريکي چندين جايزه معتبر را از آن خود کرد.تا به امروز بسياري از منتقدان اين سريال را تحسين کرده اند و آن را يکي ازتاثيرگذارترين سريال هاي تلويزيوني انگلستان مي دانند. وقتي همکاران تروي کندي مارتين در اوايل دهه 1980 از او در مورد فعاليت هايش سوال کردند، در پاسخ گفت که مشغول کار کردن روي داستاني در مورد يک کارآگاه است که به درخت تبديل مي شود.کندي مارتين از BBC ناراحت بود، چرا که سريال هاي اين شبکه هيچ بعد سياسي نداشت.با اين حال او تصميم گرفت داستاني سياسي بنويسد، ولي به ساخته شدن آن اميدوار نبود. برگزيده شدن تاچر به عنوان نخست وزير انگلستان و رونالد ريگان به عنوان رئيس جمهور آمريکا باعث ايجاد تغييري عمده در چشم انداز سياست جهاني شد.نگراني هاي ناشي از اعتراضات عمومي، آشوب هاي ايجاد شده در طول جنگ سرد و موضوعاتي اين چنيني، کندي مارتين را به نوشتن اين داستان ترغيب کرد.او تا سال 1983 اولين نسخه لبه تاريکي را نوشت.در اين مرحله نام داستان "مگنوس"بود (که به راکتور هسته اي نوع مگنوس اشاره مي کرد)و به مشکلات موجود در صنعت هسته اي مي پرداخت.مارتين کندي اين فيلمنامه را به رئيس بخش سريال BBC يعني جاناتان پوول داد و او اين نويسنده خوش ذوق را به کار کردن بيشتر روي فيلمنامه اش تشويق کرد. فيلمنامه پس از رسيدن به شکل نهايي در معرض تغييرات و بازبيني هاي فراواني قرار گرفت. يکي از تأثيرات مهم روي فيلمنامه سخنراني رئيس جمهور ريگان در بيست و سوم مارس 1983 در مورد اقدامات مرتبط با دفاع استراتژيک (SDI) بود.او در اين سخنراني پيشنهاد دفاع از ايالات متحده در برابر حملات موشک هاي اتمي را مطرح کرد.ليندون لاروچه -يکي از کانديداهاي رياست جمهوري آمريکا -جزء افراد حمايت کننده از SDI بود و کندي مارتين شخصيت جري گروگان، صاحب شرکت فيوژن کانزاس را بر اساس شخصيت او نوشت. علاوه بر اين او تحت تاثير فضاي راز آلود سياست انگلستان در مورد قدرت هسته اي اش و نگراني هاي موجود راجع به اسناد ايمني نيروگاه هسته اي شفيلد قرار داشت.يکي ديگر از مسائلي که مارتين کندي را شديداً تحت تاثير قرار دارد، فرضيه گايا (Gaia)بود.بر اساس اين فرضيه، زمين سيستم زنده اي بود که خودش را براي حفظ شرايط بهينه زندگي تنظيم مي کرد.اين فرضيه را جيمز لاولاک، دانشمند اقليم شناس در کتاب "گايا:نگاهي تازه به زندگي بر زمين"در سال 1979 مطرح کرد.کندي مارتين از اسم گايا براي نامگذاري سازمان زيست محيطي اي استفاده کرد که اما کريون در آن مشغول به کار بود.او ايده گل هاي سياه پايان سريال را هم از قسمتي از کتاب لاولاک گرفته بود.اين گل ها، علف هايي باتلاقي بودند که هنگام سرد شدن بيش از حد زمين روي آن مي روييدند و گرما را در خود حفظ مي کردند. اگر چه کندي مارتين براي ساخت اين سريال از وقايع سياسي حقيقي الهام گرفته بود، طبيعت موجود در سريال هاي تلويزيوني را به شدت مورد انتقاد قرار مي داد، مخصوصاً در مقاله اي که با نام "نخستين بيانيه در مورد نمايش جديد براي تلويزيون"در سال 1964 براي مجله اينکور نوشته بود.او در اين مقاله سعي داشت دوربين را از تلاش براي به تصوير کشيدن ديالوگ ها خلاص کند، ساختار را از چنگ زمان طبيعي در آورد و از عينيت گرايي کلي و مطلق نمايش هاي تلويزيوني بهره ببرد. لبه تاريکي که توسط مايکل ويرينگ تهيه شده است، به اين نکته اشاره دارد که تخيل تروي جنبه اي اسرارآميز دارد و غريزه او بصري و غير طبيعت گراست.بنابراين کندي مارتين سريالي ساخت که از يک طرف حوادثش در دنياي حقيقي رخ مي دادند و از طرف ديگر خود را در محدوده داستان هاي رمزآلود و افسانه اي جاي داده بودند.رئاليسم و صحت گرايي سريال با حضور سو کوک، مجري تلويزيوني و مايکل ميچر نماينده حزب کارگر پارلمان در اين فيلم تثبيت شد.به علاوه اسناد واقعي همچون گفت و گوي رابين دي با مارگارت تاچر و اشاره به افراد حقيقي مثل مايکل هسلتين و اماکني همچون شفيلد در فيلم مورد استفاده قرار گرفته است.جنبه رمز آلود فيلم به وسيله روح اما در فيلم ايجاد شده است، در حالي که بعد خيالي فيلم را وجود افرادي مثل کريون، چد بورگ و گروگان شکل مي دهد.کندي مارتين، کريون را قهرماني مدرن مي داند که در برابر حوادث تهيه کننده زمين ايستادگي مي کند.جد بورگ، شواليه مارچس از نسل شواليه هاي توتني است که از مرزهاي اروپاي شرقي دفاع کردند.او در برابر گروگان قرار مي گيرد که از نسل شواليه هاي صليبي قرون وسطي است که بر اساس افسانه هاي رايج از خرد معبد بيت المقدس در اورشليم دفاع کردند.اين ابعاد در پايان سريال به تجسم نهايي خود مي رسند.چرا که در انتهاي سريال کريون پس از پيدا کردن پلوتونيومي که توسط جد بورگ به سرقت رفته بود به وسيله يک تيرانداز مورد شليک قرار مي گيرد و به درخت تبديل مي شود. در فيلم لبه تاريکي (2010)جدا از ويژگي هاي فوق، حضور پدري زن مرده که از قضا کارآگاهي کارکشته هم هست باعث جذابيت فيلم مي شود. گاهي در زندگي ترک کردن افرادي که دوست شان داريم بسيار مشکل است و اين قضيه همان چيزي است که براي اين پدر تنها پيش مي آيد.او هميشه به وظايف کاري اش اهميت مي دهد و همواره عمل به اين وظايف برايش در وهله اول اهميت قرار دارند.از طرف ديگر عشق کريون به تنها دخترش قابل ستايش است، چرا که حاضر است براي او هر کاري بکند. کارگردان فيلم از اين نکته بهره برداري کرده تا داستان فوق العاده پدر/پليس را بازسازي کند.عمل به وظايف پدري و پليسي به طور همزمان کار ساده اي نيست و لبه تاريکي به خوبي از عهده به تصوير کشيدن اين موضوع بر آمده است.اين فيلم حقيقتاً تصوير خوبي از عشق و هيجان پدرانه ارائه مي کند. لبه تاريکي کارگرداني خوبي از مارتين کمپبل به نمايش مي گذارد.او توانسته بيش از هر کارگردان ديگري به هيجان و زيبايي داستان بيفزايد.کمپبل کارگردان موفقي است که با يافتن بهترين بازيگران براي ايفاي نقش هاي فيلم به موفقيت مضاعف داستان دامن زده است.افسانه زورو(2005)و کازينو رويال(2006)دو فيلم از آثار به ياد ماندني اين کارگردان هستند.توانايي جديد او در بررسي مشکلات افراد و بصيرت هاي مذهبي بسيار چشم گير است و تجربه خوبي در ذهن بينندگان باقي مي گذارد. خاطرات دروغ نمي گويند و گاهي مي توانند به اين پدر تنها در يافتن قاتل دختر بي گناهش کمک کنند.وقتي پدري دخترش را در برابر چشمانش از دست مي دهد، شرايطش به وخامت مي گرايد.اين فيلم مي تواند افرادي را که طرفدار فيلم هاي درام و هيجان انگيز هستند، تحت تاثير قرار دهد. مل گيبسن در لبه تاريکي نقش آفريني موفقت آميزي داشته است.او پس از قتل دخترش به دنبال يافتن قاتل اوست.ري ويسنتن، دني هيوستن، بوژانا نوواکوويک و شوان رابرتز از ديگر بازيگران فيلم هستند.به طور کل همه آن ها بازي خوبي از خود ارائه داده اند.به علاوه اين فيلم چيزهاي زيادي در مورد انحطاط سيستم قدرت و بعضي از مافياهاي ترسناک دنيا فاش مي کند . منبع:نشريه صنعت سينما94 /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]