تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815421418




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زيارت سروصالح


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زيارت سروصالح
زيارت سروصالح   نويسنده:فرشته سپهر/عکس: محمد رضايي   گزارشي از آستان امامزاده سيد ابوصالح(ع) در مازندران  

اهالي مازندران روستاي سيد ابوصالح را خوب مي شناسند؛ نه با نام اصلي اش«مَلَهء» که با نام امامزاده اش. شايد اگر دکتر منوچهر ستوده نامي از اسم اصلي اين روستا در کتاب سترگش «از آستارا تا استرآباد»نمي بُرد، کسي نمي دانست که اين روستا نام و نشان ديگري هم دارد. روستاي سيد ابوصالح آن قدر براي مازندراني ها آشناست که از هر جاي اين سرزمين پهناورنشانش را بپرسي ، راه را نشانت مي دهند. براي همين هم زائران فراواني دارد. امامزاده سيد ابوصالح، در اين سال ها محل برگزاري مراسم مذهبي روستايي هاست. تعداد اين زائران در روزهاي عيد فطر و عيد قربان از هميشه بيشتر است و بازار پررونق و شلوغي هم در حياط امامزاده برگزار مي شود.روستايي ها در ماه هاي محرم و رمضان در حياط امامزاده تعزيه برپا مي کنند. هيجده روز اول ماه رمضان را در مسجد به سر مي برند و از نوزدهم تاپايان ماه مراسم عزاداري را در صحن امامزاده برگزار مي کنند. در روزهاي تاسوعا و عاشورا هم از روستاهاي اطراف و شهر قائمشهر دسته هاي عزاداري به سيد ابوصالح مي آيند و در مسجد روستا از تمام عزاداران پذيرايي مي شود. «مَلهء»کوتنا، ريکنده و کرچنگ در قديم يکي بودند که کاليج نام داشتند و اسم پادشاهش هم ضحاک.» اين را حاج آقا صالحي، خادم امامزاده سيد ابوصالح مي گويد. داستان شکل گيري روستاست در روايت هاي به جا مانده؛«ريکنده محل راي گرفتن بوده، کوتنا محل کوفتن طبل در زمان جنگ تا جنگاوران براي جنگ حاضر شوند و پايتخت پادشاه روستاي ما بوده است. بعد از مرگ پادشاه اين روستاها از هم جدا شد و نام روستا ما مَلهء شد تا اينکه حضرت سيد ابوصالح اينجا شهيد شد و حالا همه اين روستا را با نام سيد ابوصالح مي شناسند.»همان روستايي که 17کيلومتري قائمشهرقرار دارد و ما به آنجا رفتيم. از قائمشهر به طرف ساري، هنوز شهر را پشت سرنگذاشته در طرف راست، جاده فرعي تا ميدانگاهي را رفتيم . از آن پس از روستاهاي ساروکلا، کوتنا، کرچنگ و ريکنده گذشتيم و در نهايت به روستاي مَلَهء رسيديم. در روستا سراغ امامزاده را از هر کس گرفتيم بلندترين نقطه روستا را نشانمان داد يار امام رضا(ع)   داستان ها در بين اهالي روستا سينه به سينه مي چرخد رازهايي که از سال ها قبل پيشينيان شان تعريف کرده اند و حالا نقل شب نشيني هاي شبانه بزرگترهاي روستا است. کارشناسان مي گويند اين بنا متعلق به 600تا800سال پيش است اما اهالي روستا اعتقاد دارند حضرت سيد ابوصالح نوه موسي بن جعفر و فرزند زيد است. محلي ها يک داستان قديمي هم براي امامزاده دارند که سينه به سينه براي هم نقل مي کنند. مي گويند زماني که امام رضا(ع) به ايران آمد و به خراسان رفت، تعدادي از يارانش هم با او به ايران آمدند و حضرت سيدابوصالح يکي از آنها بود که از دست دشمن فرار کرد و به اين روستا رفت. چشمه اي در نزديکي امامزاده است که معروف به چشمه امام است که اهالي آن را شفابخش مي دانند و کنار آن اتاق کوچکي براي زائران ساخته اند تا در اين اتاق از آب چشمه براي استحمام استفاده کنند. اهالي معتقدند، حضرت سيدابوصالح براي گرفتن وضو از آب اين چشمه استفاده مي کرده و يک روز که آن حضرت مثل هميشه با آب چشمه وضو گرفته بود و در حال نماز خواندن بود، او را به شهادت رساندند. بعدها اهالي روستا براي اولاد پيغمبر در اين مکان اين بنا را ساختند، بنايي که يادگار طبرستان است و مي توان گفت يکي از بناهايي است که تغيير زيادي در آن ايجاد نشده و شکل قديمي وتاريخي خود را حفظ کرده است.

زيبا و سرپا   مازندران را که بگرديد، کمتر بنايي به اين قدمت و با اين زيبايي پيدا مي کنيد که اينطور سرپا مانده باشد. نقش و نگارهاي در هم تنيده و حکاکي هاي روي چوب، نشان از نفوذ و قدمت هنر در بين اهالي محلي مي دهد. امامزاده از سه بخش تشکيل شده؛ بناي اصلي امامزاده، سقاتالار و زائرسرا. زائرسرا چندان قدمتي ندارد و همين اواخر براي راحتي زائران ساخته شده اما دو بناي ديگر يعني امامزاده و سقاتالار، نمونه اي از شاهکار و هنر مردم طبرستان است. به طور کلي آرامگاه سادات در طبرستان به دو صورت است؛ يکي به صورت آرامگاه هاي برجي شکل است که حاکمان براي سادات مي ساختند و به همين علت بنا از عظمت فوق العاده اي برخوردار است. يکي هم آرامگاه هايي مثل اين آرامگاه است که از دو اتاق با سقف شيبدار ساده توسط مردم محلي ساخته شده و چون مثل حکومت از پشتوانه مالي برخوردار نبوده اند، براي نشان دادن عظمت صاحب آرامگاه از نمادها و عناصرديگري در معماري بنا استفاده شده است. طبرستاني ها به گنبد اعتقاد زيادي داشته اند، براي همين هم هنوز بيشترين کارگاه هاي ساخت گنبدهاي آماده را در مازندران مي توان يافت. اين بنا هم در گذشته گنبد داشته اما اينکه چرا در بازسازي تصميم به حذف گنبد گرفته اند، داستان درستي برايش نقل نشده است. آنچه مشخص است اين است که بناي کنوني مربوط به زمان قاجار است که البته قبل از آن هم بنايي روي امامزاده وجود داشته. هنوز هم از آن ساختمان قديمي تر، آثاري به جا مانده اما سرو شکل ساختمان در زمان قاجار به کلي تغيير کرده. اين طور که پيداست ابتدا اتاق مقبره ساخته شده بعد اتاق مسجد. حالا که البته بنايي است چهارگوشه با مسجد بزرگ متصل به آن که به خاطر بارندگي زياد در آن منطقه، سقف شيبدار دارد و با سفال پوشيده شده. نماي آجري، محصول همان کوره آجرپزي است که به گفته اهالي در نزديکي امامزاده قرار داشته و حالا ديگر چيزي از آن نمانده است. ملات به کار رفته در بنا، آهک، نوعي خاک رس و خاک سنگ است که براي تيرگي از خاکستر استفاده شده. کاربرد رنگ خاکستري در اين ميان يک دليل جالب دارد؛ آسمان شمال کشور به علت بارندگي فراوان در اکثر اوقات به رنگ خاکستري است و براي همين از ملاتي به همين رنگ استفاده شده تا تداعي گر رنگ آسمان در طبرستان باشد و شخصيت صاحب آرامگاه را معرفي کند. در گذشته، مانند زورخانه ها، در چوبي کوتاهي در ورودي امامزاده قرار داشته تا افراد به رسم احترام و ادب هنگام ورود سرخودشان را خم کنند. اما حاج آقا صالحي خادم امامزاده مي گويد که سال هاست اين در چوبي برداشته شده و جايش دري آلومينيومي کار گذاشته شده اند که با قدمت بنا بي تناسب است. داخل اتاق مقبره که مي شويم با ديواري پوشيده از گچ مواجه ايم. البته ديوار اتاق مسجد از آجر است و محرابي زيبا و قديمي دارد. محرابي با پنجره هاي چوبي و مشبک با سه در چوبي که فقط از در شرقي براي رفت و آمد استفاده مي کنند. اين در به ايواني با ستون هاي زيبا و نرده هاي چوبي باز مي شود و از دو در ديگر فقط براي تهويه هوا در اتاق مسجد استفاده مي کنند. سقف داخلي بنا از چوب ساخته شده که به صورت پله پله است و اين پله پله بودن نقش سازه اي در بنا دارد و نيروهاي جانبي را تحمل مي کند. در وسط ديوار از يک کلاف چوبي استفاده شده که مقاومت بنا را در برابر زلزله و تنش هاي افقي افزايش داده و بنا را در مقابل نشست يکپارچه مي سازد.

روضه سقا  

درخت و گل و گياه دور تا دور حياط امامزاده و تا چشم کار مي کند رنگ هاي سبز پررنگ و کم رنگ که زمين و ديوارها را پوشانده . حتي ديوار امامزاده ، پراست از نقش و نقوش درخت و گل و گياه که مفاهيمي معنوي را القا مي کند؛ مفاهيمي مثل آرامش، بهشت جاودانه و سعادت و رستگاري. در ميان نقوش از درخت سرو زياد استفاده شده که نماد استقامت و آزادگي است. «سلام بر لب تشنه حسين»؛اين عبارتي است که زياد از زبان ايراني ها شنيده مي شود، همين طور بالاي سقاخانه ها نوشته شده. سقاتالار يا به زبان مردمي سقانفار يکي از گنجينه هاي به جا مانده در طبرستان قديم است که از روح هنري و سنت معنوي با معماري کهن که ريشه در فرهنگ و معماري آييني دارد و تا کنون ناشناخته مانده سرچشمه مي گيرد. در معماري قديم اين منطقه، معمولا فضايي را به سقاتالارها در حريم امامزاده، تکيه يا گورستان اختصاص مي داده اند. سقا به معناي کسي که آب مي دهد يا آب مي فروشد و واژه تالار که به دنبال سقا آمده به دليل کاربرد تعداد زيادي ستون در اين بناي کوچک چوبي است که روي پايه هاي قطور چوبي به فرم چهارگوش به صورت قفل و بستي قرار گرفته است. براي رفتن به داخل سقاتالار از پله هاي چوبي کوچکي که در کنار بناست بايد استفاده کرد. چون سقاتالار وقف حضرت ابوالفضل (ع)است و بيشتر در ماه محرم از آن استفاده مي شود و اگر کسي روضه ابوالفضل داشته باشد در اين مکان برگزار مي کند. چوب هاي زنده  

چيزي که به عنوان مصالح ساختماني در مازندران زياد پيدا مي شود، چوب است . وسيله اي که در قديم براي ساختن درها، پنجره ها و ضريح و سقف داخلي بنا از آن استفاده مي کردند. البته استفاده از چوب در اين گونه بناها فلسفه اي دارد؛ درخت، موجودي زنده است و در فرهنگ ما قابل احترام. حتي پس از بريدن و قطع آن و تبديل شدنش به الوار و تيرها و قطعات چوبي ، اين ويژگي را حفظ مي کند. شايد استفاده از چوب در معماري طبرستان علاوه براينکه جزء مصالح بومي است، حس زنده بودن حيات و آرامش را تداعي مي کرده است. دو صندوق زيبا و قيمتي درون امامزاده وجود دارد. صندوق هايي که به خاطر قدمت و هنري که در آنها به کار رفته بسيار قيمتي هستند. يکي از صندوق ها که بزرگ تر است، روي قبر قرار دارد و صندوق کوچک تر درون آن. دکتر منوچهر ستوده در کتاب از آستارا تا استرآباد، کنده کاري هاي روي بدنه شرقي ضريح را اينطور ثبت کرده است:«برحاشيه بالاي اين بدنه الله لا اله الا هو الحي- تا - له ما في السموات،برتخته هاي قسمت وسط صندوق در جبهه شمالي الرحمن و در جبهه جنوبي سوره يس حک شده است.» دري که از اتاق مقبره به اتاق مسجد باز مي شود، داراي کنده کاري هاي زيبا و هنرمندانه اي است. دکتر منوچهر ستوده عبارات حک شده روي در را اين چنين توصيف مي کند:«بربائوي چپِ لنگه چپ، که باني و نجاري اين در و صندوق، به يد کربلايي روح الله آهنگر صورت گرفته است بربائوي سمت راست لنگه سمت چپ عبارت استاد شاه نظر حک شده.» به طور کلي در تمام چهار گوشه، اسامي افرادي که در ساخت اين شاهکار نقش داشته اند آمده است. سقف داخلي بنا از چوب است و به صورت پله پله با کنده کاري هاي زيبا و ماهرانه با پنجره هاي کنده کاري شده. دري که از اتاق مسجد به بيرون راه دارد هم کنده کاري هاي زيبايي دارد. در ايوان اتاق مسجد ستون هاي زيباي چوبي با سرستون هايي به شکل اژدهاست. همان موجود افسانه اي و اسطوره اي که در ميان بيشتر فرهنگ ها به عنوان نماد و تمثيلي از نيروي مخرب وحشت آفرين که در کوهستان زندگي مي کند شناخته مي شود. البته جايي ديگر از اژدها به عنوان نمادي از نفس آدمي ياد شده است. به طو ر کلي اژدها داراي معاني سمبليک زيادي است. روستاي سيد ابوصالح را که مي خواهيم ترک کنيم، معماري خانه هاي روستا توجهمان را جلب مي کند. خانه هاي اين روستا مثل بسياري از خانه هاي روستاهاي طبرستان بدون ديوار است و حصار کوچکي دارد. در حياط هر خانه چيزي مي بينيم که شبيه تنور است و با گِل ساخته شده، به گفته اهالي اين ديگ مخصوص براي پختن نيشکر است. محصولي که در کنار سويا از معروف ترين محصولات کشاورزي مردم اين روستا است. به گفته حاج آقا صالحي، تنورهاي خانگي مردم اين روستا محل فرآوري ساخت سوغاني مهم آنجاست؛ شکر قرمز. مردم روستاي سيد ابوصالح در اين ديگ هاي مخصوص نيشکر را مي پزند تا سفت شود و شکر قرمز به عمل آيد که همراه با چاي و به جاي قند و شکر آن را مي خورند. اهالي روستا مي گويند فوايد فراواني هم دارد و براي از بين بردن تشنگي هم بسيار مناسب است. حاج آقا صالحي براي وداع ما را به امامزاده مي سپارد و با زبان محلي براي ما حکايتي مي گويد:«مردي بِموآقا رِه زيارِت هاکِنه مَر بِموامامزاده دِله خواسته وِره نيش بِزِنه همين جِه دَرِ لا خِشک هايته جان آقا شِه زَوارِه هِوارِه دارنِه.»که يعني «آقايي براي زيارت امامزاده آمده بود. ماري در داخل امامزاده بود که مي خواست او را نيش بزند ناگهان از برکت وجود آقا سيد ابوصالح مار لاي در خشک شد، آقا سيد ابوصالح مواظب زائرانش است.» پيرزني از اهالي روستا، که همسرش خادم امامزاده بود و حالا بيمار است هم براي وداع مي گويد:«هِي عزيز جانِ مِن شوخِصِمبه تِمامِ شِه دَرُ پَنجِره رِه وا المبه هيچ چي جانَتِرسِمبه اينجِه مَردِم همه بيمه آقا هستِنه» که معني اش مي شود:«من شب ها مي خوابم از هيچ چيزي نمي ترسم و تمام در و پنجره ها را باز مي دارم. مردم اينجا تحت حمايت حضرت سيد ابوصالح هستند.» منبع:مجله سرزمين من شماره 60  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1257]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن