واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
و دنيا شروع کرد شبيه فيلم هاي اسپيلبرگ شود! نويسنده: نيما رسول زاده در فيلم هاي معمولي هاليوودي هم استفاده از سوپر گجت هاي هيجان انگيز و پيشرفته به عنوان يک المان هميشگي جذابيت قهرمانان فيلم -مخصوصا در فيلم هاي جنگي يا جاسوسي -تبديل به يک اصل هميشگي شده است . نوه و نتيجه هاي ديجيتالي ابزارهاي کمکي قهرمان هاي فيلم هاي آمريکايي از بت موبيل و کارگاه هيجان انگيز ابزارهاي بتمن يا آزمايشگاه بي نظير و دوست داشتني مامورQ،در جيمز باند تبديل به ايده هايي شده اند که تنها چند سال بعد از پخش سينمايي اين فيلم ها به بازار مي آيند. استفاده از اين ابزارها همان قدر که مي تواند روشي هوشمندانه براي بازارسازي و بازاريابي براي اين وسائل تکنولوژيک باشد، نشان از تخيل بي حد و مرز و ايده هاي نوي آدم هايي مثل استيون اسپيلبرگ دارد که در فيلم هاي مختلف شان اين ابزارها را دست شخصيت هاي فيلمشان داده اند و حالا مثل ژول ورن هاي عصر فناوري اطلاعات عقب نشسته اند و دارند از شگفت زدگي مردم لذت مي برند. اگر دنبال مثال مي گرديد، بايد از ذوق زدگي بي حد و حصر عشاق فيلم و فناوري در جولاي گذشته برايتان بگوييم؛ روزي که مايکروسافت سيستم حرکتي جديد خود را در يک سمينار پرسرو صدا معرفي کرد؛ ابزاري که کاربر با آن مي توانست بدون نياز به پوشيدن يک لباس عجيب و غريب يا يک کنترل کننده روي دست و پا، به راحتي در يک بازي بدود، شوت کند، بپرد يا ضربه بزند. از همان روز بود که خبرنگاران ذوق زده بعد از هشت سال دوباره ياد شخصيت جان اندرتون(با بازي تام کروز)در فيلم «گزارش اقليت» افتادند؛ مخصوصا صحنه اي که پليس اندرتون سعي داشت به کامپيوتر حاوي اطلاعات محرمانه نفوذ کند و با حرکات دست آن را کنترل مي کرد. وقتي گزارش اقليت ساخته مي شد، هنوز يک سال هم از بيرون آمدن آي پد نمي گذشت و خود جابز هم احتمالا فکرش را نمي کرد که روزي محصولي با مشخصات آي پد طراحي کند و اين نشان مي دهد در مورد استيون اسپيلبرگ و قوه تخيل کم نظيرش براي تصوير دنياي پر از فناوري در سال 2054-يعني سال اتفاق افتادن قصه گزارش اقليت -بايد با احترام و تحسين حرف زد. مولتي تاج ديدن رئيس هايي که دارند براي مامور ويژه شان تصاوير يک تبهکار فوق العاده خطرناک را نشان مي دهند و روي آن تصويرها او را معرفي مي کنند، صحنه به شدت آشنايي در فيلم هاي سينمايي است؛ اما اين که آقاي رئيس دستش را روي صفحه نمايش بکشد و عکس ها و آيکون هاي روي آن را جابه جا کند واقعا چيز شگفت انگيزي به نظر مي رسد. کارگردانان سريال پرطرفدار«CSI:Miami»اولين کساني بودند که از چنين فناوري اي در يک برنامه سرگرم کننده تصويري استفاده کردند و حتي بعدتر وقتي يک صفحه نمايشگر با قابليت مولتي تاچ در فيلم هاي جزيره و فيلم جيمز باندQuantum of Solaceاستفاده شد، هنوز مردم فکر نمي کردند که اين فناوري آن قدر راحت و سهل الوصول باشد و قابليت مولتي تاچ تبديل به يک ويژگي ساده در گوشي هاي موبايل يا تبلت پي سي ها شود. مرکز تحقيق و توسعه شرکت کره اي ال جي چند وقت پيش در يک برنامه خبري اعلام کرد که گزارش هاي رسيده از بررسي عادات و گرايش هاي کاربران در حوزه ديجيتال نشان مي دهد که صفحه هاي مولتي تاچ به زودي به تنها روش ورودي /خروجي در کالاهاي مختلفي که در اين حوزه توليد مي شوند تبديل خواهند شد. LCD شفاف اين آرزوي سال هاي سال بشر در عصري بوده که واقعيت موجود در فيلم ها و تصاوير را به صورت سه بعدي بازسازي کند و در راه ساختن چنين وسيله اي بود که توليد کنندگان تلويزيون دريافتند که ال سي دي ها يا همان نمايشگرهاي کريستال مايع مي توانند براساس ميزان سيگنال دريافتي رنگ مورد نظر را طوري در هر پيکسل منتقل کنند که در مجموع يک تصوير منطقي به نظر برسد. مايع بودن لايه مياني اين نوع نمايشگرها اين ايده را به بسياري از نظريه پردازان دنياي فناوري داد که مي شود نمايشگري طراحي کرد که علاوه برنمايش يک تصوير يا ويدئو در داخلش، به صورت شفاف تمام آنچه را هم که پشتش قرار دارد مثل يک تلق شيشه اي از خود عبور داده و نشان بدهد. خب، حالا ديگر اين يک رويا، مختص اسپيلبرگ و روياسازان دنياي فناوري نيست. نسل جديدي از ابزارهاي تکنولوژيک مثل لپ تاپ، موبايل، پخش کننده موسيقي و ال سي دي به بازار عرضه شده است که دقيقا مثل يک ال سي دي شفاف توي فيلم ها عمل مي کند. تازه اين تمام ماجرا نيست. هنوز کلي گجت ديجيتال هيجان انگيز در گزارش اقليت (که خيلي ها آن را جزء برترين فيلم هاي ژانر علمي-تخيلي قلمداد مي کنند)وجود دارد که ساخته شدن آنها زندگي امروز ما را دستخوش تغييرات بزرگي مي کند. دستگاه تشخيص جرم(Pre-crime)که مي تواند تشخيص بدهد شخصي قصد دارد جرمي مرتکب شود؛ سيستم تشخيص هويت دقيق که ميان يک جمعيت شلوغ و گسترده مي تواند بر اساس ويژگي هاي منحصر به فرد ژنتيکي شما را بلافاصله شناسايي کند؛ آگهي هاي شخصي(که براساس علايق شما انتخاب و پخش مي شود)؛کاغذ الکترونيکي(که روزنامه ها را به ابزارهايي هيجان انگيز و چند رسانه اي تبديل مي کنند)؛ماشين هاي بي سرنشين يا بدون نياز به راننده و کلي ويژگي ديگر که اسپيلبرگ آنها را به صورت فانتزي براي ما تصوير کرده و دير يا زود بالاخره توليد کنندگان دنياي فناوري آنها را براي ما مي سازند. از الان مي خواهيد وضعيت ابزارهايي را که ما در 30-20سال آينده استفاده مي کنيم ببينيد؟ ديدن دوباره گزارش اقليت را حتما توصيه مي کنيم! روان شناسي در گزارش اقليت نويسنده: سعيد بي نياز «گزارش اقليت»، گزارش هوشمندانه آينده بخشي از علم روان شناسي و عصب شناسي است. اسپيلبرگ کم و بيش توانسته هم محدوديت ها و هم توانايي هاي آينده نزديک اين علم ها را نشان دهد. پريکيگ ها(پيش آگاه ها)در اين فيلم آدم هاي محدودي هستند؛ درست مثل بقيه توانايي هاي خارج از دايره علم مثل تله پاتي، که همين الان هم در دست آدم هاي محدودي است . البته اينکه اين توانايي در فيلم به عقب ماندگي ذهني ربط داده مي شود، کمي بدسليقگي است . بقيه ماجرا هر چه هست در واقع پيشرفت تکنولوژي است. تکنولوژي پزشکي به کمک آمده و تصويرهاي مغز پريکيگ ها را اسکن مي کند و نمايش مي دهد. همين الان هم البته در يک حوزه پيشرفته روان شناسي اسکن ها ي مغز به نمودارهاي قابل فهم تبديل مي شوند. به هر حال در اين فيلم نمايش ذهنيات پريكيگ ها فقط مجموعه اي از صدا و تصويرها هستند نه افکار. اما انگار استاد مي دانسته که خواندن دورادور فرايند پيچيده تفکر، به اين راحتي ها نيست که تا50سال اول هزاره سوم به دست بيايد. بعضي از تکنولوژي هاي ديگر همين الان هم به دست آمده است. روزنامه ها و مجلات ديجيتال، مديريت لمسي مانيتورها و معماري «هاي تکنولوژي»بخشي از اين دست يافته ها هستند. اما روح حاکم بر اين فيلم تعريف و تمجيد از اين همه پيشرفت نيست، دغدغه اسپيلبرگي گزارش اقليت، سوء استفاده اي است که قدرت مي تواند از اين تکنولوژي کند و حريم خصوصي شهروندان را به باد دهد؛ سوء استفاده اي که در پايان خوشبينانه و انساني فيلم از بين مي رود. جنگ دنياها WAR OF THE WORLD مرگبار مثل آب نويسنده: عرفان خسروي آخرين فيلم فضايي آقاي کارگردان که خيلي هم چسبناک از آب در نيامد، برگرفته از نمايشنامه اي بسيار تأثيرگذار و راديويي بود. مي گويند در زمان پخش آن نمايشنامه(کار استاد يا اورسون ولز) مردم ساده دل ينگه دنيا از ترس به خيابان ها گريختند. به هر حال ما که آن زمان نبوديم و نديديم اما مي پذيريم که مردم با مردم فرق مي کنند! بحث ما در مورد فيلم هم به همين باز مي گردد؛ مردم با مردم فرق مي کند ختم به خير شدن داستان و کشتن مهاجمان توسط آب(همان مايه حيات)موضوعي است اتفاقا بسيار علمي. مسأله اينجاست که حيات قرار نيست هميشه در شرايط مشابه زمين رشد کند. فرض ما بر اين است که هر کجا آب باشد زندگي هم هست و هر کجا اکسيژن باشد کسي هست که نفس مي کشد. در حقيقت اين درست است. وجود آب و اکسيژن دو نشانه مهم براي وجود حيات در سيارات ديگر است. اما کسي نمي داند چند نوع ديگر واکنش هاي حياتي ممکن است پيدا شده باشند که فارغ از آب باشند. اکسيژن خودش مثال بارزي ست. اين گاز تا3-2 ميليارد سال پيش نزديک بود کار حيات زميني را يکسره کند! حيات بدون اکسيژن شکل گرفت و اکسيژن به عنوان فراورده زائد باکتري هاي بي فکري که مشغول آلوده کردن محيط زيست با اکسيژن بودند باعث انقراض بسياري گونه ها شد. اما نهايتا يک نوآوري در جايي درخشيد و پس از يک ميليارد سال موفق شد جايگزين گونه هاي منقرض شده از اکسيژن شود؛ تنفس هوازي! آنچه اصطلاحا «زندگي »ناميده مي شود بايد دست کم داراي دو ويژگي باشد؛ متابوليسم داشته باشد و تکامل يابد . مي بينيد که الزامي براي آب در کار نيست. اما آب به دليل ويژگي هاي فوق العاده اي که دارد محيطي مهربا ن براي ظاهر شدن اين ويژگي هاست و اينجا فرض موجوداتي هستند که شيمي مشابه حيات زميني دارند ؛ ولي آب براي آنها مثل سيانور براي ماست. سيانور به عنوان يک سم مهلک جزئي از ساختار شيميايي همه ماست. اتفاقا سمي بودن سيانور هم به دليل مشابهت آن با مواد آلي ديگر است. آب هم مي تواند به همين نحو براي موجودات فضايي فرضي ما سمي باشد. مثلا محيط بدن آنها در مايعي آلي شناور باشد که با رسيدن آب حل مي شود يا برخي فرايندهاي متابوليک اش متوقف مي شوند. در حقيقت چنين فرضي کاملا محتمل است . اما از همه جالب تر اين است که بدانيد طبق آن مثل معروف که مي گويد«سم و دارو و غذا تنها در ميزان مصرفشان تفاوت دارند» آب حتي مي تواند براي ما هم سمي باشد! کافي است به ميزان کافي (يعني به اندازه دوز مرگ آور) آب مصرف کنيد تا اين حقيقت را لمس کنيد؛ نوشيدن سه ليتر آب در يک وعده خطر مرگ دارد زيرا کليه ها هر ساعت حداکثر يک ليتر آب دفع مي کنند و اگر اين ميزان به هفت ليتر برسد با رقيق شدن خون و نارسايي مغزي شخص دچار مرگي دردناک مي شود. در کتب پزشکي به اين پديده مسموميت از آب گفته مي شود. دفعه بعدي که با يک موجود فضايي مزاحم روبه رو شديد از امتحان کردن هيچ چيز دريغ نکنيد؛ حتي آب! منبع: نشريه دانستنيها شماره 14
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 609]