تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812569910




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رسالت فيلسوف در دنياي معاصر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رسالت فيلسوف در دنياي معاصر *
رسالت فيلسوف در دنياي معاصر *   نويسنده:سيد محمد خامنه اي   خداوند خرد بخش خردآفرين را سپاس مي‌گوئيم که به ما توفيق داد که بنام و ياري او و بانگيزه جستجوي حکمت و حقيقت در اينجا گردآئيم و در جهاني پر آشوب که جنگ و نابودي و ناامني و بيعدالتي، فضائي غير عقلاني ببار مي‌آورد, در زير سقف عقلانيت و منطق بنشينيم و از حقيقت و هستي و انسانيت سخن بگوئيم. در واقع, هم فلسفه و هم فيلسوف رسالت مهمي که دارند کشف حقيقت، بيان حقيقت و عمل به آن است؛ در فضائي که نام آنرا جهان گذاشته‌ايم و مخاطبي که نام آن «انسان» است. اصيل‌ترين فلسفه ها و مهمترين مسئله از مسائل آن پرسش از ماهيت و هويت انسان, و «چرا؟» بودن آن مي‌باشد. در اين مسئله و يا مسائل است که همه امور مهم مربوط به انسان و رابطه او با جهان, در آن طرح و پاسخ داده مي‌شود. و مهمترين نقش فيلسوف تلاش او براي رسيدن به «حقيقت» بوده و مي‌باشد و مي‌دانيم که فلسفه برغم تمام انشعابات خود, همواره در طول تاريخ مدعي جستجوي حقيقت و يافتن آن بوده است. چرا يک فيلسوف و منطقدان پيوسته بدنبال يافتن صدق و کذب قضاياست؟ زيرا مي‌خواهد کذب را از صدق و باطل را از حق بازشناسي کند و از دام کذب و باطل بگريزد و به حقيقت پديده ها برسد. بدين ترتيب روشن مي‌شود که چرا فيلسوف همواره بدنبال «برهان» است و از سفسطه مي‌گريزد. از سخنان ملاصدراست که مي‌گويد: برهان متعلق به خدا و يک سلاح الهي است و سفسطه و مغالطه به شيطان تعلق دارد. از اين گفتار به اين نتيجه مي‌رسيم که فيلسوف در سنگر قداست و در اردوي الهي نشسته و بايد با سپاه شيطان در پيکار باشد. اولين حقيقتي که انسان با آن روبرو مي‌شود جهان اطراف او و خود انساني انسان است که بايد بدور از هر مغالطه و فريبکاري, به حقيقت آن برسد تا بتواند زندگي اين جهاني و هر دو جهاني خود را سامان بخشد. شايد موضوع جهاني شدن را نيز که امروز بر سر زبانها افتاده و از هر طرف درباره آن اظهار نظر مي‌شود و در واقع از فروع همان موضوع ارتباط انسان و جهان است، بتوان يکي از همين مسائل عمده فلسفه دانست که در اسلام و شرايع الهي نيز بدان توجه شده است. گرچه تحويل جهان به دهکده‌اي کوچک ـ که بدنبال نظم جديد و حاکمي جديد مي‌گردد ـ اسطوره‌اي بيش نيست ولي صرفنظر از منشأ شيطاني اينگونه سخنان، که از طرف گروهي جهانخوار گفته مي‌شود, اين موضوع از ديدگاههاي اسلام و اديان واقعي و همچنين از ديدگاه فلسفي تعبيري است که مي‌توان به آن توجه کرد. اسلام و قرآن بشريت را خانواده خدا مي‌داند و در سنت اسلامي آمده است که همه افراد بشر بدون هيچگونه تبعيض, اعضاي خانواده خداوند شمرده شوند و جهان خانه‌اي متعلق به خداست و در قرآن از اين خانواده بشري به «امت» تعبير شده و به مساوات زن و مرد و همه نژادها و رنگها تصريح شده است. از ديدگاه فلسفي نيز جهان و انسان دو حقيقت جدائي ناپذير از مجموعه موجودات مي‌باشند که هم در بخش نظري فلسفه بايد به آن پرداخت و هم در بخش عملي، يعني اخلاق و سياست و حکومت، بايد به آن توجه نمود. وجود بخشي بنام حکمت نظري در فلسفه بمعناي آنستکه فيلسوف موظف است و رسالت دارد که خود و جهاني را که در آن زندگي مي‌کند بشناسد و بشناساند. و حکمت عملي بمعناي آنستکه فيلسوف رسالت دارد که به ارشاد و هدايت جامعه بشري بپردازد و شکلهاي صحيح زندگي فردي و اجتماعي و شکل ارتباط بين انسانها با يکديگر و با خداوند را بيابد و بيان کند. و با کمک عقل و منطق و احياناً عشق و عرفان, بشر را در منزلي که نام آن جهان است با امنيت و آسايش و خوشبختي جادهد. نقش فيلسوف شکافتن کلمات و بازي با الفاظ و تبديل تفکر به بازيهاي زباني نيست, بلکه وظيفه او کشف حقيقت و بازسازي جهاني است که در آن عقلانيت و ارزشهاي حقيقي انساني و کيهاني حاکم باشد نه غرايز حيواني مانند خشم و انتقام يا شهوت و لذت جسماني. در اينجاست که مي‌توان فهميد که چرا فلاسفه باستاني به مسئله حکومت و اداره جامعه ـ که نام آنرا سياست يا مدينه فاضله مي‌گذاشتند ـ اهميت مي‌دادند و چرا سقراط در راه معرفي يک حکومت صحيح انساني به شهادت مي‌رسد و افلاطون مجبور به هجرت و ترک وطن مي‌گردد. البته در کنار فلسفه و فلاسفه, شياطين بشري هم بيکار نبوده‌اند. جريان شيطاني و راهزن حقوق و سعادت انسانها پيوسته براي سلطه نامشروع خود بر بشر, قواعد و نظامهائي را طراحي کرده است و همه جا راه را با زور و تزوير بر حقيقت و جريان حقيقت بسته است؛ از يونان قديم گرفته تا به امروز که ناظر آن هستيم. اما فلسفه حقيقي هرگز راه خود را گم نکرده و نبايد بکند و هدف خود يعني بيان حقيقت و تربيت انسان کامل و تأمين يک جهان امن و سالم و يک بستر مناسب براي رشد و تکامل معنوي انسان را از ياد نبرده است. براي فلسفه حفظ دستاوردهاي بشريت در طول قرنها ـ که نام آنرا تمدن يعني دور شدن از توحش و حيوانيت گذاشته‌ايم ـ يک وظيفه است، همانگونه که وظيفه هر انسان است که ميراث گرانبهاي گذشتگان خود را حفظ کند. قرنها طول کشيد و حکما و دانشمندان رنجها برده‌اند تا غبار توحش را از انسان زدوده‌اند و او را از زندگي بشيوه حيوانات و تحت قانون جنگل ـ يعني قانون زور و زورمداري ـ دور ساخته‌اند. شرايع و انبياء از يک طرف و حکما و فلاسفه از طرف ديگر کوشيدند که بشر را با قانون و نظامات انساني آشتي دهند و او را با حقيقتي بنام ارزشهاي انساني آشنا سازند. اهميت و ارزش جهان و آنچه در آن هست بوجود انسان است و اهميت و ارزش انسان به ارزشهاي معنوي و اخلاقي است که بايد داشته باشد. در جهاني که ارزش نباشد, انسان و جهان هم بيمقدار است. قرنها طي شده و بشر قربانيها داده تا نظاماتي بين‌المللي (مانند سازمان ملل و نظاير آن) بوجود بيايد و بشر به حقوق واقعي خود پي ببرد و در سايه تعقل و منطق و حقوق طبيعي و خدادادي زندگاني آرامي داشته باشد. اما امروز يک باره بشريت و جهاني که فلاسفه و شرايع مسئول نگهباني آن هستند و تمدني که دستاورد قرنهاست، دچار بازگشت مبشران توحش و شياطين بزرگ و کوچک مي‌شود که دشمن صلح و امنيت و منکر کرامت و حقوق بشري هستند و هدفشان منزوي ساختن نظامات و سازمانهاي بين المللي و مردمي است. امروز, جهان (يعني خانه انسانها) و ملتها و مردم جهان (يعني ساکنان اين خانه) را خطر بزرگي تهديد مي‌کند و آن غلبه توحش و بربريت بر تمدن و غلبه قانون جنگل بر نظامات بشري و بين‌المللي و تحقير انسان و بي اعتنائي به فرهنگها و سنن مردم است. امروز جهاني شدن به بدترين وجوه خود تعريف مي‌شود, و جهاني شدن را به نشر فرهنگ حيواني و توحش مبتني بر زور و شهوتراني معني مي‌کنند. امروز تعريف جهاني شدن بدست شياطين افتاده که براي سلطه بر بشر و به بردگي گرفتن آنها مسابقه گذاشته‌اند و آنرا به سلطه‌اي يکطرفه و نامشروع بدل ساخته‌اند. امروز توحش و بربريت متمدن نما يکباره ارزشهاي انساني را زير پا گذاشته و فرهنگ حيواني را ترويج مي‌کند و حقوق ذاتي بشر را پا مال مي‌سازد. امروز سير تکاملي بشر که در جوهره جهان يک قاعده طبيعي است به سير انحطاطي و نزولي تهديد مي‌شود و احترام به حقوق انسان که مستلزم احترام به حق حاکميت آنها بر خود (چه فردي و چه ملي) است بکلي آشکار مي‌گردد و از آن بدتر اينکه جاي الفاظ و معاني حقيقي آنها با سفسطه بازي بوسيلة معاني ضد و نقيض عوض گرديده و دشمنان آزادي و حقوق بشر, نقاب طرفداري حقوق بشر زده و تروريستهاي دولتي علمدار مبارزه با تروريسم مي‌شوند و دشمنان دموکراسي و حق حاکميت مردم, طرفدار دموکراسي وانمود مي‌شوند و همين زمان که ما در اين محفل گرد آمده‌ايم جناياتي در کشور همسايه, روي مي‌دهد که نه گفتني است و نه فراموش شدني. سياستهاي ضد بشري که عفونت آن سراسر جهان را گرفته وجدان بشري همه ملتها را بدرد آورده و بدبينان را به آينده جهان بدبين ساخته است. اين سياستهاي شيطاني و ضد بشري نمي‌تواند و حق ندارد خود را پيشرو جهان واحد و دهکده و خانواده بشري بداند. خداوند در قرآن مي‌فرمايند که زمين ملک خداست و بندگان خوب و شايسته او, آنرا به ارث خواهند بود. گرچه ما يقين داريم که آرزوي جهاني شدن بنفع قدرتهاي شيطاني، هرگز برآورده نخواهد شد و بر هر فيلسوف واقع بين آشکار است که به پايان جهان نرسيده ايم و فرهنگ ضد بشري و دشمنان دموکراسي و حقوق بشر و ارزشهاي انساني دست به خودکشي‌زده و رو به نابودي, هستند و اسطوره خيالبافانه پايان تاريخ و جهاني شدن فرهنگ صهيونيستي دولت ايالات متحده به جائي نخواهد رسيد و دوران, دوران رشد و شکوفائي ارزشهاي انساني است و حکومت حکومت عقلانيت است. بشر امروز با تجربه انقلاب اسلامي ايران طعم شيرين ارزشهاي انساني و زندگي در سايه حاکميت اخلاقي و ديني را چشيده و ديگر فريب شعارهاي فريبنده را نمي خورد. بشر امروز که دوست و دشمن خود را شناخته, در انتظار کساني است که از کرامت و حقوق انساني او و عدالت و امنيت جهان دفاع کنند و نظامهاي ديني و بين المللي را بر سر پا نگه دارند. رسالت فيلسوف در اين روزگار پرداختن به مباحث انتزاعي خشک نيست، بلکه تشويق جامعه بشري به طهارت روح و حفظ ارزشها و احترام به قوانين الهي و ارائه دادن تعريف صحيحي از سياست است؛ تعريفي که از آن جنگ و خشونت و تفرق و تبعيض درنيايد و امنيت و صلح و عدالت اجتماعي بوجود آورد. وظيفه امروز فلسفه برحذر داشتن جامعه بشري از بازگشت توحش در قرن بيست و يکم مي‌باشد. فلسفه مادر تمدنهاست و بايد در حفظ فرزند خود بکوشد. و بالاخره وظيفه فيلسوف و فلسفه همصدائي و اتفاق آنها و جلوگيري از تفرق انديشه‌هاست. فلاسفه يعني عقلاي جهان بايد به نزديک شدن دلها و فکرها و مکتبها فکر کنند و جهان را از خطراتي که آنها را تهديد مي‌کند خبردار سازند. بنياد حکمت اسلامي صدرا و بخش بين المللي آن ـ سيپرين ـ خوشوقت است که در اين جوّ و جهان پر آشوب توفيق يافته که در اين همايش جهاني که بنام حکيم بزرگ يعني ملاصدرا تشکيل مي‌شود بدور از همه جدائيها و تقسيمات موهوم بشري, فلاسفه و متفکران و انديشمندان نامي ايران و جهان را گرد هم آورد و گامي در راه نزديک شدن دلها و انديشه ها و مکتبها بردارد. اين بنياد براي فلسفه رسالت جهاني مي‌شناسد و در راه ياري رساندن به رسالت و مأموريت اينان ايستاده است. يکي از ضرورتها و واجبات دوران ما، ايجاد تفاهم و فهم متقابل ميان انديشمندان شرق و غرب است و يکي از وسائل اين تفاهمات، اجتماعاتي است که در آن بطور آزاد، افکار و عقايد با هم تبادل شود و بدنبال بهترينها تلاش بعمل آيد. جامعه جهاني امروز بمانند جماعتي پراکنده هستند که در يک کشتي نشسته‌اند و در دريايي پر طوفان سير مي‌کنند، فلسفه وظيفه دارد سکان اين کشتي طوفانزده را در دست بگيرد و فلاسفه مکلفند بگرد هم آمده طرح نجات کشتي و انسانها را بدهند و دست از تکروي بردارند. معرفي فلسفه اسلامي به انديشمندان جهان، يکي از مقدمات ضروري آشنايي اين انديشمندان مختلف جهان با يکديگر است و اين بنياد اميدوار است گام کوچکي را در اين مسير برداشته و سهم خود را تا اندازه‌اي ادا کرده باشد. در اين کار مرهون مشارکت و همت و تلاش همه شرکت کنندگان و مساعدت و همدلي مسئولين فرهنگي کشور بويژه جناب آقاي خاتمي رئيس جمهور و رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي کشور، وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، علما و فضلای حوزه‌هاي علميه، نمايندگان محترم مجلس، رؤسا و مديران مؤسسات فرهنگی و دانشگاهها و دپارتمانها و همه اساتيد، فلاسفه، دانشمندان و مهمانانی که برای بزرگداشت حکمت ملاصدرا و روز حکمت در اين جلسه شرکت دارند، مي‌باشيم و بدينوسيله از همه تشکر مي‌کنيم. * اين مقاله پياده شده سخنراني آيت‌الله سيد محمد خامنه‌اي رياست محترم بنياد و رئيس همايش است كه در مراسم افتتاحيه همايش جهاني ملاصدرا با عنوان حكمت متعاليه و ملاصدرا در سال 1383 تهيه و ارائه شده است. منبع:www.mullasadra.org /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن