واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، احمدرضا درويش يكي از اين گروه سينماگران است كه فيلم هاي جنگي وي كيفيت خاصي داشته و از ساير نمونه هاي مشابه، متمايز است. اين كارگردان 50 ساله، ابتدا در رشته معماري به تحصيل پرداخت و پس از فارغ التحصيلي با كارگرداني نمايش هاي تلويزيوني وارد اين عرصه شد تا اينكه توانست در سال 1368 آخرين پرواز را بسازد. فيلم فوق كه در بستري از جنگ مي گذشت، در باره خلباني است كه توسط منافقين براي انجام ماموريتي خرابكارانه تحت فشار گذاشته مي شود و همسر و فرزندش نيز گروگان گرفته مي شوند؛ داستاني كاملا آشنا و آغشته به كليشه هاي قديمي كه در بافت قصه خوب جا افتاده و هيجان انگيز جلوه مي كند. در واقع درويش در نخستين ساخته سينمايي خود، بطور مستقيم به جنگ تحميلي نپرداخته و آن را بهانه اي براي خلق اثري پرهيجان و در عين حال غرور انگيز قرار داده است. اين فيلم به علت ساختار حرفه اي و آبرومند، مورد توجه مردم و تا حدودي نويسندگان سينمايي قرار گرفت و جوايزي را نيز از جشنواره فيلم فجر دريافت كرد. حادثه غم انگيز شليك ناو آمريكايي وينسنس به ايرباس ايراني كه به شهادت نزديك به سيصد نفر منجر شد، عناصر لازم براي خلق درامي فوق العاده را دارا بود كه متاسفانه سينماي ايران جز يك مورد به آن نپرداخته است! ابليس ساخته احمدرضا درويش همان مورد اشاره شده است كه قهرمانش(سعيد) كارمند برج كنترل فرودگاه مهرآباد است و اطلاعات پروازها را به گروهي جاسوس مي دهد. وي پس از اخراج از محل كار خود همسر و دخترش را با پروازي به دوبي مي فرستد كه روي آب هاي خليج فارس هدف شليك ناو آمريكايي قرار گرفته و سعيد را به جنون مي كشاند. فيلمي كاملا سرگرم كننده و پرهيجان كه بازي خوب زنده ياد خسرو شكيبايي را با خود دارد. ابليس نيز به مانند ديگر فيلم هاي كارنامه درويش كاملا دوپاره بود كه نيمه دوم آن كيفيت نازل تري نسبت به نيمه اول داشت. آذرخش سومين كار سينمايي اين كارگردان، در قياس با دو فيلم قبلي يك شكست كامل بود و در گيشه نيز به شدت ناموفق عمل كرد. فيلمي اجتماعي كه به تغييرات آدم ها در گذر زمان مي پرداخت و تاثير اتفاق هاي ناگوار زندگي را روي آنها به نمايش مي گذاشت. آذرخش ضعيف ترين و در عين حال مهجورترين كار درويش است كه نتوانست هيچيك از طيف هاي مختلف مخاطبان را مجذوب خود سازد. كيميا را مي توان يكي از بهترين فيلم هاي دفاع مقدس سينماي ايران و سند تصويري فوق العاده اي از خرمشهر در حال سقوط دانست كه از تكنيك حيرت آوري هم بهره گرفته است. نيم ساعت ابتدايي فيلم به جرات با بهترين فيلم هاي جنگي هاليوود پهلو مي زند افزون بر آنكه به لحاظ حسي نيز تماشاگر را تحت تاثيري عميق قرار مي دهد. در بخش دوم كه با ورود رضا ي آزاد شده از اسارت با زخمي بر دست آغاز مي شود، ريتم فيلم به مراتب كندتر شده و وجوه بيروني آن دروني مي شود. در واقع تنش حاكم بر ابتداي فيلم به تنشي كاملا دروني بر سر حضانت دختر رضا تبديل مي شود. اما نكته اي كه كيميا را به اثري متفاوت و ماندگار از سينماي دفاع مقدس تبديل كرد، شخصيت يگانه اي همچون رضا است كه روزگاري براي كشورش رنج اسارت را به جان خريده و حال از عزيزترين موجود زندگي اش نيز گذشته و بزرگوارانه با واقعيت مواجه مي شود. بازي درخشان و در سطح استانداردهاي جهاني خسرو شكيبايي در كنار بيتا فرهي و رضا كيانيان، حال و هواي غريبي به فيلم بخشيده كه تا مدت ها در ذهن مي ماند. درويش در دومين فيلم از سه گانه جنگي خود با محوريت خرمشهر و روزهاي ابتدايي جنگ تحميلي، سرزمين خورشيد را با گروهي از بهترين هاي سينماي ايران ساخت كه به لحاظ تكنيكي بهتر از كيميا از كار درآمد. اما فيلم از نظر فيلمنامه با مشكلات بسياري روبرو بود و نيمه دوم آن ريتم بسيار كند و لاك پشتي اي داشت كه مخاطب را از داستان دور مي ساخت. در اين فيلم، نيم ساعت اول بسيار تاثيرگذار از كار درآمده و مظلوميت مردم بي دفاع خرمشهر را به بهترين شكل به نمايش گذاشته است. گلچهره سجاديه يكي از بهترين بازي هاي عمر هنري خود را در اين فيلم به نمايش گذاشت و تاثير عاطفي فيلم را دوچندان كرد. در متولد ماه مهر، درويش به شهر بازگشته و به تضادهاي سياسي دانشجويان در يك محيط دانشجويي مي پردازد. البته بايد علاقه دانيال(جوان جبهه رفته دانشجو) به مهتاب دختر دانشجوي جامعه شناسي را بدان افزود. فيلم به لحاظ فيلمنامه مشكلاتي دارد كه مهمترين آن، شعاري بودن بخش هاي دانشگاه است كه متولد ماه مهر را از ماندگاري دور كرده است. در اين اثر سينماي بار ديگر دوپارگي، كار دست فيلم داده و تماشاگران را با دو ريتم و فضاي كاملا متفاوت روبرو مي كند. فيلم ياد شده در اواخر دهه هفتاد از گيشه پررونقي برخوردار شد اما گذر زمان از ارزش و اهميت آن كاست. سومين بخش از سه گانه درويش با عنوان دوئل يكي از بهترين نمونه هاي سينماي دفاع مقدس است كه غناي تكنيكي فوق العاده اي دارد. بخش هاي مربوط به بمباران ناجوانمردانه ايستگاه قطار خرمشهر و شهادت مظلومانه مردم بي دفاع، به شدت تاثيرگذار از آب درآمده و شوك عجيبي به مخاطبان مي دهد. ايده دزديدن گاو صندوقي كه از طلا ساخته شده توسط سارقين حرفه اي نيز به خوبي در داستان گنجانده شده و داستان را پيش برده است. اما مشكل هميشگي فيلم هاي درويش در دوئل نيز به چشم خورده و با ورود زينال به زادگاه خود پس از سال ها اسارت، كيفيت كار نيز به وضوح افت مي كند. دوئل كه با هزينه سنگيني نيز ساخته شد، اثر درخشاني است كه از تكنيك مناسبي برخوردار بود و فقط ايكاش از فيلمنامه قوي تر و مناسب تري بهره مي گرفت. حال بايد ديد كه درويش در روز رستاخيز كه درباره قيام امام حسين(ع) و واقعه كربلا ساخته شده، چگونه عمل كرده و تا چه اندازه توانسته به ابعاد مختلف واقعه عظيم كربلا بپردازد. احمدرضا دوريش دوم مرداد سال 1340 بدنيا آمد. فراهنگ ** 1983 ** م.ج ** 1071
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]