تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826108321




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اي زده خيمه‌ي حدوث و قدم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي زده خيمه‌ي حدوث و قدم
اي زده خيمه‌ي حدوث و قدمشاعر : فخرالدين عراقي در سراپرده‌ي وجود و عدماي زده خيمه‌ي حدوث و قدمهم تويي راز خويش را محرمجز تو کس واقف وجود تو نيستوز تو خالي نبوده‌ام يک دماز تو غايب نبوده‌ام يک روزبر دو عالم کشيده‌اند رقمآن گروهي که از تو باخبرنددو جهان کم ز قطره‌اي شبنمپيش درياي کبرياي تو هستاز جمال تو شد جهان خرمبي‌وجودت جهان وجود نداشتآشکار است در همه عالمچون تجلي است در همه کسوتجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستاز خودم نيست آگهي ديگرتا مرا از تو داده‌اند خبرتا نهادم به کوي عشق تو سرسر به ديوانگي بر آوردمغرقه گشتم ميان خون جگرتا ز خاک در تو دور شدمدرس عشق تو مي‌کنم از برخاک پاي تو مي‌کشم در چشمنظر اين است پيش اهل نظرجز تو کس نيست در سراي وجوداين سخن عقل کند باور؟گاه واحد، گهي کثير شويهست از آفتاب روشن‌ترپيش ارباب صورت و معنيجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستتا قيامت ز دست نگذارمگر شبي دامنت به دست آرمبيش ازين نيست در جهان کارمگرد کويت به فرق مي‌گردمهر دو عالم به هيچ نشمارمگر مرا از سگان خود شمريتا خيال تو در نظر دارمچون خيالي شدم ز تنهاييتا به دام غمت گرفتارمکار من جز نشاط و شادي نيستغير ازين بر زبان نمي‌آرمچون بجز تو کسي نمي‌بينمجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستبجز از او کسي ندارد دوستهمه عالم چو عکس صورت اوستبه حقيقت چو بنگري همه اوستبه مجاز اين و آن نهي نامشعجب اين است کاب عين سبوستشد سبو ظرف آب در تحقيقآب دريا، چون بنگري، از جوستقطره و بحر جز يکي نبودهر که راضي شود ز مغز به پوستبر دلش کشف کي شود اسرار؟ميل من با جمال او زآن روستدر رخش روي دوست مي‌بينمليکن اثبات اين حديث نکوستگر چه خود غير او وجودي نيستجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستدامن از غير تو کشيدم بازتا مرا ديده شد به روي تو بازدر هواي تو مي‌کند پروازمرغ جان من شکسته درونسر محمود و خاک پاي ايازعشق فرهاد و طلعت شيرينگره از کار من گشايي بازبکشي گر ز روي دلداريسخن عشق خود کني آغازهر نفس با دل شکسته‌ي منگر چه پوشيده‌اي لباس مجازدر حقيقت بجز تو نيست کسيبر زبانم روانه گشت اين رازگفتم اسرار تو بپوشانمجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستتا به مي بشکنيم رنج خمارساقيا، باده‌ي الست بيارکه ز مستي نمي شوم هشيارآن چنان مستم از مي عشقتدو جهان را به نيم جو مقداربي کمال وجود تو نبودکه: به تحقيق بشنو اي گفتارهاتف غيب گفت در گوشمليس في‌الدار غيرکم دياراصل و فرع جهان وجود شماستاز همه کاينات اين اسراربر زبان فصيح مي‌شنومجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستعشق برداشت از ميانه حجابحسن پوشيده بود زير نقابهر دو با هم شدند مست و خرابهر دو در روي خويش فتنه شدندهر دو خوردند بي‌قدح مي نابدر خرابات عاشقي با همنرود چشم بخت او در خوابهر که را هست ديده‌ي بيدارقطره را هست سوي يم ابوابجزو را هست سوي کل رغيبنظر اين است پيش اهل صوابديدن غير تو خطا باشدزان جهت مي‌کند به خويش خطابچون بجز خود کسي نمي‌بيندجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيستبه خيال تو چشم جان روشناي ز عکس رخت جهان روشنشده از نورت آسمان روشنگشته از رويت آفتاب خجلاز مکان تا بلامکان روشنهست از پرتو جمال رختکه نمي‌گردد از بيان روشنبه زبان شرح عشق نتوان گفتبر عراقي شد اين زمان روشنگرچه خود غير را وجودي نيستجز تو موجود جاودان کس نيستکه به غير از تو در جهان کس نيست
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن