تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828715076




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمنشاعر : سنايي غزنوي خويشت را در خرابات جوانمردي فگنگر شراب دوست را در دست تو نبود ثمنتا سلو يابي ز سلوي منتي يابي ز منکان خراباتيست پر سلوي و من بي قياسعاشقان بيني چمان با جام مي اندر چمنجوي مي‌بيني روان در باغهاي دلبرانهر يکي در امتحان دلفريبي ممتحنهاي هاي و هوي و هوي عاشقان و دلبرانتا زماني خويشتن بيني جدا از خويشتنتا شراب عاشقان نوشي ز دست نيکوانهمچو جان عاشقان در دام زلف پرشکنسوخته بيني دلي در بيم هجران ساختهو آن ديگر دست کرده بر سر زانو لگنايستاده زان يکي بر پاي چون شمعي برنگو آن ديگر برکشيده بر سر از تن پيرهنآن يکي از خواجگي پيراهن اندر پاکشانآتش بي دود غيرت گشته پيش باب زنشاهد حال يکي حالي و آن ديگريديگري فتنه شده بر ربع و اطلال و دمنخاک کوي دوست بر سر کرده مهجوري ز دردماه‌رويان پيش ايشان پاي کوب و دست زنمطربان در من يزيد افگنده نعمتهاي خويشمژده داده مر روانها را ز لذتها بدناين جهان با تن مساعد آن جهان با روح يارکعبتين گردان و نظاره بمانده مرد و زنخيل مستان بر بساط نردبازان گشته جمعيا به نام که برآيد نعره‌اي زان انجمنيا کدام از ما بماند يا کدام از ما بردبرده او را بي‌گنه افگنده در چاه ذقندل به دست دوست همچون يوسف اندر من يزيدحشر و نشر و دفع و منع و گير و دار و عفو و منگر قيامت را به صورت ديد خواهي شو ببينناجوانمردي کني لاف جوانمردي مزنعاشقي دعوي کني انصاف معشوقت بدهگور من در کوي خود کن دلق خود سازم کفنمرده‌ي هجرم حيات من به وصل روي تستراست هم چونان که عالم را جمال بوالحسنزنده گرداند وصال روي تو جسم مراتا مقام خويش را در خورد خود سازد وطنآن علي کز حسن و احسان دهر او را برگزيدچون ببيند بر سر نامه علي ابن حسيناز علو قدر و عدل او زمانه بشکفدننگرند اندر اضافت زيرکان با فطنهر علي را کو اضافت منزلت پيدا کندگرچه راهن را نباشد انفعال مرتهنيا اضافت را بدو عزست يا او را بدوکاين نسب را کرده‌ام با من جمالش مقترناين حسن را زين اضافت منزلت نفزود و قدراهل بيت خويش را گشتستي از طغيان مجناي جمال اهل بيت خويش و فخر دودمانشخص جود تو گرفت الفاظ ايشان را دهنجود ايشان را وجود اندر عدم پيوسته بودبر رسد از وي بگويد شرح احوال زمنگر خرد معني کند احوال اين گردنده راتا تو اندر پيش ايشاني چو سيف ذواليزنليک ايشان غافلند از گردش چرخ بلندساخته‌ست از مکر و از تلبيس مرچه را رسناين جهان چاهيست هر کس بر حد و مقدار خويشروز و شب بستان محنت گشته پستان لبنهر کرا دايه شود گردون زمين گهواره گيرزو عجب باشد که گردد بر جمالش مفتتنهر که داند کو همي با پروريده‌ي خود چه کردتا بر انگشتان رود از دار دنيا محتزنحبذا مرغي که او را سازي از انگشت بالذات آن صورت ز چين آرد به ماچين ياختنبر زمين سيم اشک ناب را صورت کندگنجها از وي پديد آرند سادات سخنشکلها پيدا شود در طبع و عقل از او بر اوگاه بنشيند چو بر خيزد ز معنيها فتنگاه از آن گنجش فتن برخيزد اندر ملکهامشک رخسار ملوک از هيبتش گردد سمنبر سمن منقار او از مشک چون شکلي کشدصيد باز اندر هوا نشناسم از صيد زغنمر مرا در مرغزار معرفت باشد مقامدر يمين من نباشد جز يميني از يمندر وثاق من نباشد جز همه باز سفيدشد چنان برکنده چون صنعا به دست اهرمناي دريغا خانمان من به دست ناکسانزو لگد خوردم بمالش چون اديم اندر عدنهر که را اخلاص کردم در ضمير خويش بازشد فسون کژدم اندر حق ايشان شعر منچو به تخليط اندرون کژدم شدند اين مردمانتا به چشم عاشقان باشند معشوقان وثنتا جهان کون و فسادست و فنا جفت بقاستتا سبيل مهتري باشد وثن را بر شمنتا وثن را از شمن اميد باشد کهتريدوستانت را مباد از بي‌نواييها حزنعز و دولت با بقا و نعمتت پيوسته بادمر ترا هرگز مبادا درد و اندوه و حزناز حزن خالي مبادا خاندان دشمنانت
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن