-
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمنشاعر : سنايي غزنوي خويشت را در خرابات جوانمردي فگنگر شراب دوست را در دست تو نبود ثمنتا سلو يابي ز سلوي منتي يابي ز منکان خراباتيست پر سلوي و من بي قياسعاشقان بيني چمان با جام مي اندر چمنجوي ميبيني روان در باغهاي دلبرانهر يکي در امتحان دلفريبي ممتحنهاي هاي و هوي و هوي عاشقان و دلبرانتا زماني خويشتن بيني جدا از خويشتنتا شراب عاشقان نوشي ز دست نيکوانهمچو جان عاشقان در دام زلف پرشکنسوخته بيني دلي در بيم هجران ساختهو آن ديگر دست