واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار: یکشنبه 2 مرداد 1390 | تعداد مشاهده : 158 | ارسال به دوستان توطئه اسيدي در قابلمه غذاي نذري راي اينكه ليلا به من شك نكند به او گفتم برايش غذاي نذري آوردهام او هم حرفم را باور كرد و سر كوچه آمد. تا او را ديدم گفتم تو با چند مرد ارتباط داري و همه حرفهايت به من دروغ بوده او گفت تمام اين حرفها دروغ است و ديگر هم تحت هيچ عنواني براي ديدن او نروم. من هم كه خونم حسابي جوش آمده بود... تهران امروز: پسري كه دختر مورد علاقه خود را با اسيد به قتل رسانده بود ديروز در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد. در ابتداي جلسه محاكمه نماينده دادستان تهران با خواندن كيفرخواست گفت: متهم اين دادگاه جواني به نام قاسم است. اين مرد روز 20 مردادماه سال گذشته در اسلامشهر دختري به نام ليلا را با اسيد مورد حمله قرار داده است. ماموران در تحقيقات ابتدايي خود از ليلا كه روي تخت بيمارستان تحت مراقبت بود دريافتند قاسم از 6 سال قبل با اين دختر ارتباط داشته. ليلا به ماموران گفت: بعد از 6 سال ارتباط، قاسم از من خواستگاري كرد اما من كه به تازگي فهميده بودم او به مواد مخدر اعتياد دارد وي را جواب كرده و گفتم ديگر نميخواهم او را ببينم. سرانجام قاسم با دل چركين از من جدا شد در حالي كه فكر ميكرد مرد ديگري وارد زندگي من شده است. روز حادثه قاسم به من گفت ميخواهد براي آخرين بار مرا ببيند كه من مخالفت كردم.ولي قاسم گفت برايت غذاي نذري آوردهام و مرا به اين بهانه بيرون كشاند. سركوچه كه رسيدم او را به همراه دوستش مجيد ديدم كه قابلمهاي دستش بود تا به وي نزديك شدم با لحني عصباني به من گفت: تو به من خيانت كردي و پاداش اين همه محبتم را به بدترين شكل دادي يكمرتبه هم قابلمه را به سمت من گرفت و اسيد را روي صورتم پاشيد، من سوزش عجيبي روي صورتم حس كردم و از سرو صداها فهميدم مردم دور من جمع شدهاند و دارند با اورژانس تماس ميگيرند. نماينده دادستان افزود: ماموران با شناسايي هويت قاسم و مجيد آنها را مورد تعقيب قرار داده و بازداشت كردند. قاسم و مجيد در حالي دستگير شدند كه از بيمارستان خبر رسيد مداواي ليلا ثمري نداشته و وي جان خود را از دست داده است. پس از آنكه مشخص شد مجيد از نقشه قاسم اطلاع داشته، قاسم به عنوان متهم اصلي دستگير و به جرم خود اقرار كرد. من به عنوان نماينده دادستان تهران براي متهم تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم. سپس اولياي دم مقتول در جايگاه حاضر شده و براي متهم در خواست قصاص كردند، آنها گفتند حاضرند تفاضل ديه را هم بپردازند. آتش بياري يكي از دوستان مقتول؟! در ادامه دادگاه متهم در جايگاه حاضر شده و به دفاع از خود پرداخت. قاسم به دادگاه گفت: آشنايي من و ليلا به خاطر همكاري برادرم با وي اتفاق افتاد. آنها در يك شركت كار ميكردند و من هم چند باري كه براي ديدن برادرم به شركتش رفته بودم ليلا را ديده و از او خوشم آمد. سرانجام هم عاشقش شدم و چون او را براي زندگي مناسب تشخيص داده بودم رابطهام با وي 6 سال ادامه پيدا كرد. اما چند ماه قبل از حادثه نميدانم چه كسي به او گفته بود من معتاد هستم كه ليلا همين را بهانه كرده و گفت ديگر قصد ازدواج با من را ندارد. آقاي قاضي! زندگي بدون ليلا برايم مفهوم نداشت و من قدرت شنيدن اين جواب نه را نداشتم. ليلا ديگر به هيچكدام از تماسهاي من پاسخ نداد تا اينكه يكروز يكي از دوستان ليلا به نام شادي با من تماس گرفت و گفت كه ميداند ليلا چرا از من جدا شده است. شادي گفت؛ معتاد بودن تو بهانه ليلاست و علت اين قطع رابطه، اين است كه ليلا افراد ديگري را زير سر دارد. ليلا با چند پسر ديگر ارتباط دارد كه حتي يكي از آنها زن دارد ومتاهل است. با شنيدن اين حرفها سراسر وجودم يخ زد. از اينكه ليلا سالها مرا به بازي گرفته است خونم به جوش آمد و تصميم گرفتم از او انتقام بگيرم. به همين خاطر مقداري اسيد خريده و در قابلمه غذا ريختم. روز حادثه به دوستم كه موتور داشت زنگ زده و گفتم دنبالم بيايد تا به ديدن ليلا برويم. براي اينكه ليلا به من شك نكند به او گفتم برايش غذاي نذري آوردهام او هم حرفم را باور كرد و سر كوچه آمد. تا او را ديدم گفتم تو با چند مرد ارتباط داري و همه حرفهايت به من دروغ بوده او گفت تمام اين حرفها دروغ است و ديگر هم تحت هيچ عنواني براي ديدن او نروم. من هم كه خونم حسابي جوش آمده بود و جز به انتقامجويي به چيز ديگري فكر نميكردم قابلمه اسيد را روي صورت او پاشيدم كه مقداري از آن هم روي بدن خودم ريخت و مرا هم سوزاند. دوستم كه اين صحنه ر ا ديد با تعجب و وحشت داد زد اين چه كاري بود كردي ديوانه و من هم سريع روي ترك او نشستم و از او خواستم فرار كند. در پايان دادگاه قضات شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران وارد شور شده تا راي خود را درباره متهم صادر كنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 425]