تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):روزه رجب و شعبان توبه ‏اى از جانب خداى عزيز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855910399




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پنهان در پنهان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 پنهان در پنهان
پنهان در پنهان   نويسنده: امير عباس زارعي   «تحليل روان شناختي «پنهان» در بررسي معناي پنهان فيلم پنهان از منظر روان شناسي تحليلي يونگ، نخست اين که فرض کرده ام خواننده فيلم را ديده يا قبل از خواندن مطلب بايد ببينيد و از اين رو کاملاً به داستان واقف است. فرض مهم ديگر اين بوده که خواننده با روان شناسي يونگ تا حدي آشناست و فقط براي خوانندگان کم تر آشنا، مفاهيم اصلي اين روان شناسي را که در اين جا به آن ها اشاره مي شود بسيار مختصر توضيح داده ام . يونگ پس از بررسي و تحليل رؤياهاي بسياري به تدريج به اين نظر رسيد که روان آدمي ساختاري چهار بخشي دارد که عبارت است از: خودآگاه، سايه، شخصيت زنانه (آنيما) در مردان و شخصيت مردانه (آنيموس) در زنان، خويشتن. خودآگاه: بخشي از روان انسان که با جهان خارج در ارتباط است و فعاليت هاي روزمره آدميان را سامان مي دهد و ما کاملاً از آن آگاهيم. اين بخش از روان معمولاً داراي وجه با اهميتي است که نقاب (پرسونا) نام دارد و انسان در مواجهه با ديگران و مطابق با موقعيت اجتماعي اش آن را به چهره مي زند و گاه باعث آزارش نيز هست و از اين لحاظ به سايه نزديک است. سايه: سايه نمايان گر صفات و خصوصيات ناشناخته يا کم شناخته شده «من» است که بخشي از حوزه روان را تشکيل مي دهد و به راحتي مي تواند مربوط به خودآگاه هم باشد. از پاره اي جهات سايه مي تواند شامل عوامل جمعي برآمده از منبعي خارج از زندگي فرد نيز باشد. سايه بخشي از خصوصيات رواني فرد است که او به صورت خودآگاه قبول ندارد و ممکن است آن را به ديگري فرافکني کند. سايه دو جنبه دارد؛ يکي مثبت و ديگري منفي اين بخش هم مي تواند شامل نيروهاي حياتي و سازنده باشد و هم شامل نيروهاي ويران گر. عنصر مادينه (آنيما): شخصيت زنانه در روان مرد (زن درون) را مي گويند. عنصر نرينه (آنيموس): شخصيت مردانه در روان زن (مرد درون) را مي گويند. خويشتن (خود): دروني ترين هسته روان آدمي است. در واقع طبق اين روان شناسي، روان آدمي يکپارچه بوده و در طول زندگي، به دلايل مختلف اين يکپارچگي را از دست داده و به چهار بخش ياد شده تقسيم شده است. تحليل رواني به دنبال بازگرداندن اين يکپارچگي به روان است. کاملاً واضح است که اين بخش ها هيچ گاه مرزهاي ثابت و تغييرناپذيري ندارند و دايم با يکديگر در روابطي پيچيده درگيرند و با پيشرفت تحليل رواني شروع به تغيير، ارتباط و امتزاج مي کنند. تيتراژ   تيتراژ فيلم شبيه تداعي معاني است؛ يکي از تکنيک هاي اصلي روان کاوي و روان شناسي تحليلي. دوربين روي نماي خانه ثابت است، مانند تصوير يا مفهومي که در روان کاوي روي آن تمرکز مي کنند و تداعي هاي رواني يادداشت مي شود. به همين شکل نوشته ها به تدريج تمام صفحه را پر مي کنند. آهنگي جز صداي اطراف نمي شنويم، يعني عاطفه وارد صحنه نمي شود؛ همان گونه که در روان کاوي مشاهده بي طرفانه حقايق و حالات دروني بدون دخالت دادن عواطف اهميت زيادي دارد. نوارها، نقاشي ها و تلويزيون   بعد از تيتراژ مي فهميم که در حال ديدن نواري بوده ايم که روي ايوان خانه «ژرژ» و«آن» متمرکز بوده است. تا اواخر فيلم نوارها و بعدا نقاشي هاي کودکانه و قطعه اي از يک روزنامه از جايي (کسي) ناشناخته به اين خانه مي رسد. فيلم بردار صحنه ها معلوم نيست، زواياي فيلم برداري عجيب است و هر چه فيلم جلوتر مي رود فيلم بردار صحنه ها پنهان تر و معمايي تر مي شود. به اين ترتيب به راحتي مي توان نتيجه گرفت که اين فيلم بردار و فرستنده تصويرها، خانه در ناخودآگاه شخصيت اصلي فيلم يعني ژرژ دارند و نوارها و نقاشي ها در حکم رؤياهاي او هستند. قفسه کتاب ها و نوارهاي ويدئويي و تلويزيوني در وسط آن ها، بخش اصلي دکورخانه است. تلويزيون خيلي از مواقع روشن وژرژ خودش مجري تلويزيون است. کتاب ها و نوارها را مي توان دوباره مواد ناخودآگاه دانست و تلويزيون را کارخانه رؤياسازي روان. در فيلم دائم در ترديد هستيم که داريم تصاوير فيلم برداري شده را مي بينيم يا خود فيلم را. در واقع به گونه اي مرز بين رؤيا و واقعيت مشخص نيست و مي توان جهان رؤيا را به اندازه جهان واقع، واقعي دانست. «ژرژ» قديس (2) و قديسه «آن»(3)   از آن جا که هانکه در چند فيلم ديگرش نيز از اسامي «ژرژ» و«آن» براي شخصيت هاي اصلي اش استفاده کرده اين اسامي جنبه اي نمادين مي يابند و يادآور شخصيت هاي اساطيري مي شوند. چنان که ژرژ را مي توان همتاي ژرژ قديس دانست؛ پهلوان مسافري که با اژدها مي جنگد و آن را مي کشد. ماجرايي که در تحليل هاي رواني هميشه به عنوان سفر قهرمان در رسيدن به تماميت رواني مورد اشاره بوده است.«آن» نيز با چهره معصوم و دوست داشتني اش يادآور قديسه «آن»، مادربزرگ مسيح است. شخصيتي که در بسياري از موارد همراه با کره مقدس بوده و به گونه اي اصل و ريشه مسيح است. او نماد آنيماي خردمند است . جالب اين جاست که «آن»در کار نشر است؛ کاري که با دانايي سروکار دارد. او مادر پيرو است و دوست پِير. پيِرو وپيِر هر دو به معني پدر هستند. در فيلم مي توان پيِر و پيِرو را دو جنبه از خويشتن، يکي در قالب مرد خردمندو ديگري در قالب کودک دانست که با آنيماي خردمند (سوفيا) در رابطه اند؛ موضوعي که در ادامه نوشتار تفصيل بيش تري خواهد يافت. آغاز سفر قهرمان   در اساطير معمولاً قهرمان در آرامش و سعادت زندگي مي کند. واقعه اي رخ مي دهد که زندگي عادي او را برهم مي زند. سفر ضرورت مي يابد. او از سفر امتناع مي کند. اما سفر ناگزير است. بالاخره قهرمان حرکت مي کند و پس از طي مراحل دشوار و مبارزه هاي بسيار به آرامشي دوباره(کشف خويشتن و تولد مجدد) دست مي يابد. مسأله اي که بارها در شاهنامه درباره رستم و ديگر پهلوانان رخ مي دهد. در اين جا نيز«ژرژ» ، «آن» و«پيِرو» زندگي به ظاهر آرام، خوب، مرفه و جايگاه اجتماعي مناسبي دارند. اما نوارهاي ويدئويي لعنتي از راه مي رسند و آرامش شان را برهم مي زنند. ژرژ که انگار نمي خواهد مسأله را جدي بگيرد، مي گويد شايد کار يکي از دوستان پيِرو باشد که مي خواسته با پدر و مادر دوستش شوخي کند. حدسي که به نظر خيلي منطقي نمي آيد و البته در آخر فيلم و از منظر تحليلي به نظر درست مي رسد. اما اين جا جايش نيست و به همين دليل «آن» (آنيماي خردمند) مي گويد من شک دارم، اين کار نمي تواند جذابيتي داشته باشد. اما ژرژ که گويي در عمق وجودش مي داند ماجرا از چه قرار است، مدام از مشخصات نوار و بسته اش مي پرسد و نمي خواهد به گونه اي با اصل قضيه مواجه شود.«آن» مي گويد: چرا سؤال مي کني، خودت نگاهي بينداز، کسي که جلويت را نگرفته است. گويا خودآگاه، دائم از مشاهده حالت هاي دروني و توابع آن طفره مي رود، اما روان زنانه او را به اين کار وادار مي کند. ژرژ مجري يک برنامه تلويزيوني درباره مطالعه و کتاب است و آدمي ست مشهور. پس نقابل سفت و سختي به چهره دارد که بايد براي مواجهه با خويشتن آن را کنار بزند. دکور برنامه تلويزيوني، کتابخانه اي با کتاب هاي ساختگي است و تلويحاً اشاره مي کند که دانش خودآگاه (ژرژ)، تا حد زيادي سطحي و تصنعي است و تا دانش واقعي که در اعماق ناخودآگاه جاي گرفته فاصله بسياري دارد. نوار ويدئويي بعدي در کاغذي پيچيده شده که روي آن نقاشي کودکانه اي است از بچه اي که از دهانش خون مي آيد. گويا خويشتن به اين طريق نارضايتي خود را از ژرژ نشان مي دهد. او خونين جگر است و حال خوشي ندارد و به اين طريق است که در کابوس ها به او هشدار مي دهد . وقتي«آن» به ژرژ مي گويد مي خواهي پليس خبر کني. ژرژ ابتدا مي گويد: بله، اما دوباره مي گويد: نه!بگذار تصوير را دوباره نگاه کنم. ژرژ مي گويد مي خواهي پليس خبر کنيم. ژرژ ابتدا مي گويد:بله، اما دوباره مي گويد:نه! بگذار تصوير را دوباره نگاه کنم. ژرژ که از سفر تحليل يا خوکاوي امتناع مي کرده ابتدا قبول مي کند که پاي نيرويي خارجي (پليس) را وسط بکشد اما نگاه دوباره و عميق تر(تحليل دروني) را ترجيح مي دهد. ژرژ مي گويد مثل اين که يک بچه آن را کشيده و گويا به نحوي ناخودآگاه تشخيص مي دهد که تصاوير از جانب خويشتن اش مي آيند. اما باز، با شوخي بچگانه دانستن اين کار و انتساب آن به دوستان پيِرو، مي گويد که چندان جاي نگراني نيست، اما«آن»، نگراني اش را اعلام مي کند و به خودآگاه هشدار مي دهد در صحنه بعد تلفن زنگ مي زند و «آن» گوشي را برمي دارد. فرد ناشناسي است که با ژرژ کار دارد و به نظر مي رسد همان فرستنده نوارها باشد. در اين جا نخستين برخورد سايه با روان زنانه را داريم که از طريق او مي خواهد بر روي خودآگاه تأثير بگذارد . در صندوق پستي اداره هم تصوير بچه اي را که از دهانش خون مي آيد انداخته اند. گويا ديگر مسأله ژرژ دارد از حالت خصوصي در مي آيد و مشکلش در محل کار هم بروز مي کند. ژرژ حالا قبول مي کند به پليس خبر بدهد. يعني وقتي مي خواهد شروع کند دوباره به جاي جست و جوي دروني ترجيح مي دهد به نيروي بيروني متوسل شود. اما پليس مي گويد کاري از دستش برنمي آيد. يعني بايد به تنهايي با مسايل رواني خود مواجه شود و کمک خارجي در دسترس نيست. بالاخره ژرژ به سفر برانگيخته و از اين جاست که فرآيند فرديت آغاز مي شود. ژرژ ميان سال است و چنان که بسيار گفته اند، روان شناسي يونگ روان شناسي ميان سالي است. برهه اي از زندگي که آدمي به دنبال هويت خويش و معناي زندگي اش مي گردد و مفاهيم مورد توجه اش مفاهيمي معنوي اند. پس به گونه اي بحران ايجاد شده را مي توان«بحران ميان سالي» او ناميد. ژرژ به دنبال پيِرو مي رود و مي بيند که همان کارت پستال کودک خون آلود به مدرسه او هم رفته است. يونگ در تحليل رواني يکي از بيمارانش ماجراي جالبي را تعريف مي کند: پسري خواب هايي مي بيند که مسلما خواب هاي خود او نيستند بلکه بيش تر به خواب هاي پدرش شبيه اند. توجيه يونگ اين است که شايد در سنين کودکي هنوز تفکيک کاملي بين روان پدر و فرزندش صورت نگرفته است. البته پيش از اين که ژرژ به دنبال پيِرو برود، وقتي از اداره پليس بيرون مي آيد، نخستين مواجهه اش با سايه رخ مي دهد. دوچرخه سوار سياه پوستي در حال عبور است که با ژرژ برخورد مي کند و بين آن ها مشاجره در مي گيرد و با وساطت «آن» (آنيما) ماجرا فيصله مي يابد . در واقع در شروع حرکت، سايه خود را به خودآگاه نشان مي دهد و توجه او را به خود جلب مي کند. سايه بودن فرد سياه پوست، از رنگ پوستش، از اين که از قاره سياه بوده، از اين که بخش انکار شده تمدن غرب است و از اين که از مستعمره اي آفريقايي (پستوي نامتمدن فرانسه) آمده، نتيجه گرفته شده است. سفر   در يک شام دوستانه، جمع مشکل خانواده را مي فهمند. چنان که در تحليل هاي رواني وقتي پيش مي رويم به تدريج افراد مختلفي وارد رؤياها مي شوند و تجربه رواني با ورود آن ها محتواي جمعي تري مي يابد که براي يافتن فرديت از آن گريزي نيست. حالا نوار جديد در پوششي کاغذي با تصويري از يک خروس با گلوي خونين رسيده است. فيلم از توي ماشيني گرفته شده که در مسيري به سمت خانه قديمي خانواده ژرژ که مادرش در آن ساکن است و او خيلي وقت است که سري به آن جا (خانه به عنوان سکونت گاه کودکي نمادي از خويشتن است) و مادرش نمود اوليه روان زنانه) نزده، در حرکت است و ژرژ به خانه مادر مي رسد و باز نمي دانيم که در حال تماشاي فيلم ويدئويي بوده ايم يا از درون ماشين ژرژ به بيرون مي نگريسته ايم. مادر از مشکل ژرژ خبر دارد اما ژرژ هنوز انکار مي کند و مي گويد زندگي خوبي دارد و همه چيز رو به راه است. شب هنگام، در خانه مادر ژرژ کابوسي مي بيند که در آن مجيد سرخروسي را با تبر قطع مي کند و بعد با تبر به سمت ژرژ مي آيد. ژرژ با سفر و آمدن به خانه کودکي به خويشتن خود نزديک تر شده اما چون هنوز تکليفش را با سايه اش روشن نکرده، در کابوسي با آن مواجه مي شود و سايه حکم حصاري را دارد که او را از رسيدن به خويشتن باز مي دارد. نوار بعدي در واقع نشاني سايه را در اختيار ژرژ مي گذارد اما خودآگاه از مواجهه سايه و آنيما هراس دارد و مساله را از «آن» پنهان مي کند که اين خود باعث ناهماهنگي رواني و آشفتگي مي شود. ژرژ برمرکب خود سوار مي شود و به نشاني مورد نظر مي رود و مجيد را در آن جا مي بيند. حالا چرا مجيد نماد سايه است؟ الجزاير يک مستعمره آفريقايي فرانسه است و مجيد،عربي (فرد بدوي و نامتمدن) است که اروپايي به نوعي از آن بيزار است. کلمه Majid بسيارشبيه به واژه هاي فرانسويMgie (جادو، سحر، افسون) وMagique (جادويي، سحر آميز) است وشايد بتوان آن را با در نظر گرفتن آفريقا، جادوي سياه ناميد. ترکيبي که براي ناميدن سايه بسيار مناسب است و در افسانه هاي بسياري به چشم مي خورد. ژرژ مسأله نوارها را مطرح مي کند و مجيد منکر مي شود. ژرژ مسأله مجيد را از «آن» پنهان مي کند. اما نوار بعدي ديدار مجيد و ژرژ را فاش مي کند و گريه مجيد پس از رفتن ژرژ را نشان مي دهد. ژرژ از دروغش معذرت مي خواهد و مي گويد پدر و مادرش مي خواستند مجيد را به فرزندي قبول کنند و او با تهمت هاي مختلف از اين کار جلوگيري کرده و حالا گويا او مي خواهد انتقام بگيرد. در واقع انگار سايه که زماني سهم خود را مي خواسته و با تهمت زني از جانب خودآگاه، واپس زده شده، در صدد انتقام از خودآگاه برآمده و مي خواهد او را رسوا کند. اين نوار در روزنامه اي پيچيده شده که عکس ژرژ در آن هست و پايينش خون آلود به نظر مي رسد. در واقع گويا شهرت ژرژ در حال لکه دار شدن است و نقابش در حال افتادن. اين موضوع در صحنه بعد تشديد مي شود و ژرژ در دفتر رييس اش متوجه مي شود که نسخه اي از نوار به اداره هم رفته است. در صحنه بعد وقتي ژرژو«آن» به خانه مي آيند مي بينند که پيرو نيست و فکر مي کنند که کار مجيد است. به پليس اطلاع مي دهند و مجيد و پسرش(که براي اولين بار با او مواجه مي شويم) دستگير مي شوند. فرداي آن روز مشخص مي شود که پيِرو در خانه دوستش بوده و دزديده نشده است. مجيد به ژرژ زنگ مي زند و از او مي خواهد به خانه اش برود. ژرژ مي رود و مجيد مي گويد که مي خواسته او شاهدش باشد و چيزي از نوارها نمي دانسته و بعد رگ گردن خود را مي برد و خودکشي مي کند. به اين ترتيب سايه قرباني مي شود، مانند اژدهايي که توسط ژرژ قديس کشته شد و در اين جاست که معمولاً با خوردن خون اژدها يا جگر يا قلب آن نيروي سايه به قهرمان مي رسد و سايه در ساختار روان ادغام مي شود. خروس هم به دليل محتواي غريزي قويي اش مي تواند نماد ديگري براي غرايز واپس زده ويا سايه دوران کودکي باشد و ارتباط يافتن اش با مجيد هم آن را تقويت مي کند. بريده شدن سرخروس هم شبيه بريده شدن سرمجيد است. حالا ديگر ژرژ همه ماجرا را براي «آن» تعريف مي کند و روان زنانه کاملاً با ساير بخش هاي روان (سايه، خودآگاه و خويشتن در قالب پيِرو و پيِر) رابطه برقرار مي کند. پسر مجيد به محل کار ژرژ مي رود و در حالي که از ژرژ ناراحت است مي گويد که قضيه نوارها نه کار او و نه کار پدرش بوده است. بعد از اين ديدار که با وجه تخفيف يافته سايه (پسر مجيد حالا تقريباً فرانسوي با ادبي است که گويا با پيِرو هم چنان که در تيتراژ پاياني فيلم مي بينيم روابط دوستانه اي دارد و به نوعي رابطه جديد نيروهاي رواني را نشان مي دهد) صورت مي گيرد، به خانه مي آيد، دو تا قرص مي خورد، به «آن» زنگ مي زند و مي گويد:من زودتر آمده ام و دارم مي خوابم، چون شديداً احساس خستگي مي کنم، انگار که مرضي گرفته باشم . گويا به قول حاجي واشنگتن دچار ملال بعد از فتح شده و به استراحت محتاج است. پرده ها را مي کشد و به بستر مي رود و مي خوابد. صحنه بعد که معلوم نيست رؤياي ژرژ است يا صحنه اي از فيلم، ماشين يتيم خانه را نشان مي دهد که مجيد را مي برد وسايه از صحنه اصلي روان خارج و نيرويش در پيش زمينه در قالب مرغ و خروس ها (که نيروهاي مفيد و سود رسان اند)ظاهر مي شود و سفر قهرمان با رسيدن به آرامشي دوباره و تحقق يکپارچگي روان به پايان مي رسد. پي نوشت ها :   1ـ مقالات توماس مان»، ترجمه ابوتراب سهراب، نشر هرمس،1379. 2ـ سنت ژرژ ، قديسي متولد فلسطين است که در سال 303درگذشت. در اساطير هست که با اژدهايي جنگيد او را کشت. او قديس حامي ملوانان و سربازان است و با گل رُز پيوند دارد. 3ـ سنت آن، مادر مريم باکره است که در تابلوها اغلب با ردايي قرمز و جبه اي سبز روي آن تصوير مي شود. سبز نماد تولد دوباره و قرمز نماد عشق است.   منبع:مجله ماهنامه سينمايي فيلم 405 /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن