واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فکر کردن ممنوع ! جهاني شدن و هويت ديني(قسمت دوم)در مقاله پيش نظرات برخي صاحب نظران در باب جهاني شدن و رابطه سرمايه داري و آمريکايي شدن را با اين موضوع بررسي کرديم . در اين بخش به اجمال ، بحث فرهنگ را مورد بررسي قرار داده و به نقش رسانه ها در روند جهاني ساري اشاره مي نمائيم.فرهنگ
فرهنگ را مي توان در يک تعريف مجمل، يک معرفت مشترک دانست. فرهنگ چندين لايه دارد. :اولين لايه فرهنگ، جهان بيني يک جامعه است. هر جهان بيني را نمي توان از هر جائي، به ملتي ديگر، تحميل کرد. زيرا که بسته به لايه دوم فرهنگ ، يعني ارزشهاست. ارزشها ، سبب ايجاد يک نوع جهان بيني خاص و در شرايط خاص يک جامعه است. و به همين دليل است که ما نمي توانيم از هر نظريه اي، در هر جامعه اي استفاده کنيم. زيرا هر نظريه، محتواي يک توصيه خاص اخلاقي است که مخصوص همان جامعه و همان ارزشهائي است که در آن توليد شده است. ارزشهاي جهان شمول، نمي توانند به فرهنگ هاي سنتي، نفوذ کنند، زيرا اين فرهنگ ها، از قبل وجود داشته اند و به عنوان فرهنگ هاي کامل، کارکرد دارند. سومين لايه فرهنگ، هنجارها هستند. هنجارها، هميشه در قالب نيازها مطرح مي شوند. مطمئناً نياز هر فرد، بي ارتباط با ارزشها و جهان بيني نيست. چهارمين لايه و لايه روئين فرهنگ، نمادها هستند. نمادها، بيانگر سه لايه زيرين فرهنگ( جهان بيني، ارزشهاو هنجارها) هستند. گاهي بين لايه هاي زيرين و روئين فرهنگ، شکاف ايجاد مي شود. مثلاً لايه هاي زيرين مذهبي باشند، ولي لايه هاي روئين، در قالب معماري و شهرسازي غربي باشد. اين همان شکافي است که امروزه بسياري از مردم جهان را دچار معضل و بحران کرده است. از ديگر عوامل بحران زا و مهمترين عامل تنش و تعارض بين ملت ها، مي توان به تفاوت هاي فرهنگي اشاره کرد، که حل آن ، منوط به حذف کامل هويت فرهنگي يکي از طرفين است.(بورهان گاليو- 1382)غرب، در روند جهاني سازي، به ادغام يا استحاله فرهنگي دست مي زند. از جمله اقدامات آنها در اين مقوله، مأموريت عمده فراماسونري ها در غرب است که به مسخ فرهنگي ملل تحت سلطه دست مي زنند. فرماسونري ها، سعي مي کنند تا ايدئولوژي خود را با فرهنگ بومي وفق دهند و از اين طريق به تبليغ فرهنگ سرمايه داري جهاني مي پردازند. مسخ فرهنگي، به عنوان يکي از مؤثرترين راههاي جهاني سازي، مي تواند پيامدهاي بيشماري داشته باشد. از جمله، جدائي بين فرهنگ ملي و ديني، محو سنت هاي مذهبي و ملي، الگوپردازي نامناسب و تسخير شوون مادي فرهنگ ها . ( پژوهنده-1382) امروز، در جامعه آمريکا، " خريد کردن"، دومين فعاليت لذت بخش در اوقات فراغت است، البته جايگاه نخست، به تماشاي تلويزيون اختصاص دارد که آن هم عمدتاً خريد کالاها و استفاده از خدمات مختلف را تبليغ مي کنددر اين جاست که به اهميت غيرقابل انکار فرهنگ مي رسيم. جائي درست روبروي نظرگاههاي مارکسيسم . جهان امروز، به شدت فرهنگي است. تا حدي که مي توانيم با اتحاديه هاي فرهنگي، بازارهاي اقتصادي را به چنگ آورد.نقش زبان، درجهان بيني ها، فرهنگ ها و جهاني شدن، بسيار مهم است. امروزه، زبان انگليسي، زبان مسلط جهان است و زبان علم هم شده است. انگليسي آمريکائي، معارف را بسيار ساده مي کند و به فرهنگ عامه پسند و مردمي نزديک مي کند. فرهنگ آمريکا، عامه پسند است و اصلاً نخبه گرائي را ترويج نمي کند. آمريکا ديگر بر فراز نظريه ها نمي نشيند، بلکه تنها با زندگي روزمره مردم سروکار دارد. گاهي بوش، رئيس جمهور وقت آمريکا، کراوات نمي زند، تا با مردم کوچه و بازار يکي شود .( فياض-1381)تنها با همين فرهنگ تنزل يافته است که مي توان فرهنگ مصرفي را در اذهان ترويج داد. امروز، در جامعه آمريکا، " خريد کردن"، دومين فعاليت لذت بخش در اوقات فراغت است، البته جايگاه نخست، به تماشاي تلويزيون اختصاص دارد که آن هم عمدتاً خريد کالاها و استفاده از خدمات مختلف را تبليغ مي کند( گل محمدي- 1381: 104) همان طور که گفتيم، از پيامدهاي جهاني شدن، سلطه گسترده فرهنگ غربي است. تا آنجا که اين فرهنگ مي تواند در مصرف هاي غذايي، هم داخل شود. برخي از کالاهاي مصرفي، مثل مک دونالد و کوکاکولا هم جنبه فرهنگي دارد وهم جنبه مصرفي. زيرا به منظور يک هم سازي فرهنگي، در جهان ايجاد شده است. (عاملي - 1379)فرماسونري ها، سعي مي کنند تا ايدئولوژي خود را با فرهنگ بومي وفق دهند و از اين طريق به تبليغ فرهنگ سرمايه داري جهاني مي پردازنددر پروسه جهاني سازي، فرآيند کالائي شدن و مصرفي شدن، چنان نيرومند و فراگير است که حتي در عالي ترين عرصه هاي فرهنگي، کيفيت ها کمي مي شوند، تا فرهنگ به آساني قابل خريد و فروش باشد. مثلاً دانيل استيل، متعهد مي شود که در ازاي دريافت شصت ميليون دلار، پنج کتاب تأليف کند.( گل محمدي- 1381: 105)
نقش رسانه ها در روند جهاني سازي امروزه، جنگ سردي که به بشريت تحميل شده است، چهره نظامي ندارد، بلکه مجموعه رسانه ها و ديپلماسي در روياروئي فرهنگي را نشان مي هد. (بورهان گاليو- 1382)احساس زندگي در يک جهان تا حد زيادي نتيجه برد بين المللي رسانه هاي ارتباطي است. برنامه هاي خبري تلويزيون مجموعه گوناگوني از تصاوير بين المللي ارائه مي کنند. يک نظام جهاني اطلاعاتي- نظام بين المللي توليد، توزيع و مصرف کالاهاي اطلاعاتي- به وجود آمده است. با در نظر گرفتن موقعيت برتر کشورهاي صنعتي در نظم جهاني اطلاعات، بسياري معتقدند که جهان سوم در معرض شکل جديدي از امپرياليسم رسانه اي است( گيدنز- 1379: 598)از ديگر پيامدهاي جهاني شدن، تضعيف گفتمان روشنفکرانه و عالمانه است که تلويزيون و ساير رسانه هاي ارتباط جمعي جهان، سعي در پر کردن اين خلاء دارد. ( عاملي – 1379) از اهداف جهاني سازي، متوقف کردن فکر است به دو طريق( طباطبائي-1381) :1- از طريق شلاق و زور، و جلوگيري از دسترسي به اطلاعات مفيد (سانسور)2- آغشته کردن مطالب مورد نظر با انبوهي از مطالبي که غير واقعي و کاذب هستند. فرد، در حالت اول، غصه مي خورد، ولي چون در حالت دوم با عيش و طرب و گرايش هاي جنسي همراه است، نه تنها غصه نمي خورد، بلکه نگران هم نمي شود. امروزه، حالت دوم در دنياي اطراف ما حاکم است. اين روند به طور اجتناب ناپذيري، آدمي را با مجازي سازي virtualization))، روبرو ساخته است. از اين رو تماس مستقيم با پديده ها قطع مي شود و تنها به واسطه تصوير، آنها را فهم و درک مي کند. دنياي مجازي يا ديجيتال، واقعيت را به چيزي عاري از جوهره تبديل کرده است.(ارشاد -1382) از همين جاست که مفهوم انسان مجازي يا آينده ي پسا انساني مورد نظر فوکوياما را درک مي کنيم. ادامه... سرور حاجي سعيدبخش اجتماعي تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]