واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كلیساهای مخالف مسیحیت صهیونیستی در سال 1917 پاپ پندیكت پانزدهم در شرحی بر بیانیه بالفور گفت: "یهودیان هیچ حاكمیت و مالكیتی بر سرزمین مقدس (فلسطین) ندارند".
در سال 1917 پاپ پندیكت پانزدهم در شرحی بر بیانیه بالفور گفت: "یهودیان هیچ حاكمیت و مالكیتی بر سرزمین مقدس (فلسطین) ندارند". برغم قدرت و اثرگذاری بیش از حد مسیحیان صهیونیست در ایالات متحده، آنها مخالفانی نیز در آمریكا دارند. كلیساهای مسیحی بسیاری در آمریكا وجود دارند كه موضعگیریهای ضد این جریان دارند و نسبت به خطر آن در داخل ایالات متحده و خارج از آن هشدار میدهند.موضع كلیسای انجیلی در برابر مسیحیت صهیونیستی كلیسای انجیلی در ایالات متحده امریكا، مسیحیت صهیونیستی را مردود و نادرست شمرده و از راههای گوناگون مخالفت خود را با این جریان به اطلاع شورای ملی كلیساهای مسیحی كه 34 گروه و حدود 40 میلیون عضو دارد، رسانده است. استراتژی این شورا جهت برخورد با مسیحیت صهیونیستی بر این اساس استوار است كه انجیلیهای لیبرال را كه مخالف تفسیر تحت اللفظی كتاب مقدساند و صهیونیسم لاهوتی را در كلیسا رد میكنند، جذب خود كند و آرای خود را به آنها بقبولاند.این شورا توانسته است از طریق مجلههای خود به نام "قرن مسیحی"، "مسیحیت و بحرانها"، "قیمان" و "مصلح" با شمار زیادی از آنها ارتباط برقرار كند. البته این شورا از هماهنگ كردن موضعگیریهای مخالفش با مسیحیت صهیونیستی با كلیساهای دیگر كه در این مسئله با آن همرأیاند، مانند كلیسای شیخیه، كلیسای روشمند، معمدانی و كلیسای اسقفی غافل نبوده است. . موضع كلیسای كاتولیكی در برابر مسیحیت صهیونیستی كلیسای كاتولیك در ایالات متحده نه تنها از جریان مخالفت با مسیحیت صهیونیستی دور نبوده، بلكه بسیار زود، یعنی از حدود 100 سال پیش با آن اعلام مخالفت كرده است. در ماه می 1897 این كلیسا متوجه شد كه این جریان به دنبال بهانهها و مجوزهای دینی مسیحی برای سیطره بر فلسطین است، بنابراین بیانیهای صادر و در آن اعلام كرد:"بیشك بازسازی قدس برای این كه مركز رژیم صهیونیستی باشد و از این طریق دوباره در آن معبد سلیمان ساخته شود، با پیشبینیهای خود مسیح نیز در تناقض است. مسیح فرموده عامه مردم (غیر یهودیان و غیر مسیحیان) تا آخرالزمان یعنی تا پایان دوران آن مردمان، در قدس خواهند بود". در سال 1917 پاپ پندیكت پانزدهم در شرحی بر بیانیه بالفور گفت: "یهودیان هیچ حاكمیت و مالكیتی بر سرزمین مقدس (فلسطین) ندارند". واتیكان نیز موضعگیری مشابهی با موضعگیری كلیسای كاتولیك در ایالات متحده داشت. واتیكان اندیشهها و دیدگاههای مسیحیت صهیونیستی را رد كرد و به مخالفت با تلاشهای سیاسی آنها و همپیمانی آنها با صهیونیسم یهودی برای برپایی یك وطن قومی و ملی برای یهودیان پرداخت و آن را نادرست دانست. واتیكان علت مخالفت خود را این دانست كه دعاوی مسیحیت صهیونیستی با كتاب مقدس و روح مسیحیت در تضاد است و این باعث زیان رساندن به مسیحیان شرقی میشود، به ویژه اگر آنها موفق شوند دولتی (یهودی) در فلسطین به وجود آورند.در پانزدهم ماه می 1922، واتیكان یادداشتی رسمی به سازمان ملل متحد فرستاد و در آن از برپایی یك وطن قومی و ملی برای یهودیان در فلسطین انتقاد كرد و اظهار داشت: "غیر ممكن است پاپ در این مورد امتیازاتی بدهد یا حقی برای آنان قائل شود".
پاپ پیوس دوازدهم نیز كه جانشین پندیكت پانزدهم شد، در این مورد موضعگیری مشابهی داشت. این مخالفتها تا زمان برپایی رژیم صهیونیستی در سال 1948 ادامه داشت. پس از آن، تغییری لاهوتی در موضعگیری كلیسای كاتولیكی به وجود آمد و آن زمانی بود كه یهودیان توانستند، مردان دینی بزرگ "كلیسای كاتولیك" را قانع كنند كه وجودشان در خاورمیانه به خاطر مبارزه با كمونیسم الحادی و جلوگیری از گسترش آن است. این موضعگیری در زمان زمامداری "جان كندی" اولین رئیسجمهور كاتولیك آمریكا نیز ادامه داشت. اسقف "كاشنگ" كه شدیداً مخالف و دشمن كمونیسم بود، او را در این راه همراهی میكرد. او دریافت كه یهودیان میتوانند همپیمان واقعی ایالات متحده ضد كمونیسم باشند، نه جهان اسلام.پس از این شكستگی در سد موضعگیریهای كلیساها و اختلاف میان آنها، سازمانهای كاتولیكی بسیاری خواهان تغییر موضعگیریهای لاهوتی واتیكان در مورد برپایی یك كشور یهودی و بازگشت یهودیان به فلسطین شدند. در كنار این، سازمانهای كاتولیكی دیگری كه مخالف برپایی یك حكومت اسراییلی نبوده، و خواهان آن بودند كه در كنار آن حقوق فلسطینیها نیز حفظ و رعایت شود. موضعگیری كلیسای ارتدوكس در قبال مسیحیت صهیونیستی كلیسای ارتدوكس در ایالات متحده مخالفت خود را با مسیحیت صهیونیستی اعلام كرد. این كلیسا بر این باور بود كه جریان مسیحیت صهیونیستی به دنبال القای یك دیدگاه لاهوتی بیگانه از مسیحیت در ذهن مسیحیان است. این كلیسا بر این باور بود كه اهداف این جریان، سیاسی است نه دینی و در نتیجه همه اینها در جهت خدمت به منافع حكومت خاصی است. شورای كلیساهای خاورمیانه اما در مورد موضعگیری كلیساهای خاورمیانه در مقابل این جریان، باید گفت: آن شورا به دلایل دینی، سیاسی و انسانی مخالف مسیحیت صهیونیستی بود.كلیسای ارتدوكس در ایالات متحده مخالفت خود را با مسیحیت صهیونیستی اعلام كرد. این كلیسا بر این باور بود كه جریان مسیحیت صهیونیستی به دنبال القای یك دیدگاه لاهوتی بیگانه از مسیحیت در ذهن مسیحیان است.شورای كلیساهای خاورمیانه، مسیحیت صهیونیستی را متهم به استفاده ابزاری و سوءاستفاده از كتاب مقدس و بازی با احساسات مسیحیان در جهت تلاش برای مقدس دانستن تأسیس یك كشور و قانونی و مشروع جلوه دادن سیاستهای آن، دانست و این را در بیانیهای كه در ماه آوریل 1986 صادر نمود، بیان كرد. كشیش "ریاض گریگور"، دبیركل این شورا علت مخالفت با این جریان را اینگونه بیان كرد:- مسیحیت صهیونیستی، هیچ ارتباطی به مسیحیت ندارد، زیرا آن در تحریف برخی نوشتهها و اسفار كتاب مقدس دست دارد.- مسیحیت صهیونیستی، توطئهای است كه بر ضد عموم مسیحیان به ویژه مسیحیان عرب برنامهریزی شده است تا باعث شكست طرح گفتوگوی مسیحیت و اسلام شود و طرحهای درگیری و جنگ تمدنها و جنگ ادیان به ویژه اسلام و مسیحیت توجیه شود.این طرح در واقع به دنبال مانع تراشی برای همزیستی مسلمانان و مسیحیان در جهان عرب است و میخواهد میان آنها تفرقهافكنی كند و باعث جنگ شود.
موضع كلیسای روم ارتدوكس كلیسای روم ارتدوكس نیز از این قاعده مستثنی نبود. این كلیسا نیز با مسیحیت صهیونیستی به مخالفت پرداخت و حتی به نامگذاری آن نیز اعتراض كرد. پدر "عطاءالله حنا"، پطریك روم ارتدوكس در قدس اصرار میكرد كه باید آنان را "گروههای صهیونیست شده مدعی مسیحیت" نامید.او به این دلیل با این جریان مخالفت میكرد كه اعتقاد داشت، تناقضات بسیاری میان بسیاری از مفاهیم اساسی مسیحیت مانند: صلح، آرامش، دوستی و یكدلی با اصول صهیونیسم وجود دارد؛ زیرا صهیونیسم بر پایه اندیشههای نژادپرستانه و قومگرایی و دست زدن به كارهای پلید شیطانی برای پیشبرد طرحهای نادرست استوار است، بنابراین مسیحیت صهیونیستی جریانی است كه بیشتر از هر چیزی به یهودیت صهیونیستی نزدیك است. چیزی كه باعث افزایش ترس و هراس روم ارتدوكس از مسیحیت صهیونیستی شد، جذب مسیحیان شرقی به خود و تلاش برای جدا ساختن آنها از هویت و ریشههای شرقی و مسائل ملیشان با استفاده از شعار تبلیغ برای مسیحیت بود. همچنین روم ارتدوكس تأكید میكند، آنچه باعث میشود آنها در مخالفت خود با مسیحیت صهیونیستی ثابتقدمتر باشند و به مخالفت خود با آن ادامه دهند، این است كه اعتقاد دارند؛ صهیونیستها از بعد سیاسی و غیر دینی كتاب مقدس را تأویل و تفسیر میكنند تا بدین وسیله اشغال، جنگ و حمله دیگران از جمله اعراب را توجیه كنند و به مردم بقبولانند كه فلسطین از آن آنان است و دیگران در آن حقی ندارند.قبس زعفرانیبخش سیاست تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]