واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: راه و روش تشکر و تحسين
از جمله امورى كه در پارهاى از موارد، خطيب با آن مواجه مىگردد، مسئله قدرشناسى از خدمات خدمت گزاران و ثناگويى درباره كسانى است كه شايسته تمجيد و ثنا هستند. بدون ترديد، تحسن و تمجيد در افراد، اثر روانى دارد و آنان را نسبت به كارهايى كه انجام دادهاند، خشنود مىكند و نسبت به آينده، بيش از پيش، علاقهمندشان مىسازد. قبل از آن كه پيرامون آن بحث شود، لازم است اين مطلب مورد بررسى قرار گيرد كه اساساً تحسين و تمجيد انسانها و ثناگويى درباره آنان، از نظر شرع مقدس روا و جايز است يا ناروا و ممنوع؟ از روايات استفاده مىشود كه ثناگفتن و تحسين نمودن افراد خدمتگزار براى تشويق آنان و دگران، نه تنها جايز است، بلكه اولياى دين رد اين باره به صاحبان مقام دستور دادهاند كه اين وظيفه مفيد و ثمر بخش را در جاى خود بپذيرند. همچنين، ثناگفتن و تمجيد دو نفر كه در يك مجلس حاضرند و هر دو شايسته مدح و ثنا هستند، بايد به اندازهگيرى صحيح باشد و خطيب بليغ و موقعشناس، موظف است حد هر يك را در جاى خود رعايت نمايد و احترامش درباره هر كدام به گونهاى باشد كه موجب اهانت و تحقير آن دگر نشود. گاهى مقام يكى از آن دو به قدرى شامخ و رفيع است كه حتماً نامش بايد مستقل و به تنهايى ذكر گردد و اگر خطيب، هر دو را به يك لفظ ادا كند، حق آن كه را كه مقامش شامخ است، رعايت ننموده، از اندازه خارج شده، و استحقاق توبيخ و ملامت دارد. همچنين، اگر به انگيزه خاصى، نسبت به آن كه رفعتش كمتر است، توجه بيشترى بنمايد و عملاً نسبت به او احترام زيادترى معمول دارد، از اندازه خارج شده و مستحق ملامت و سرزنش است. براى آن كه در اين دو مورد مثالى از تمجيدها و ثناگويىهاى مشوب اجتماعى ذكرى نشود و موجب برداشتهاى نامطلوب خوانندگان نگردد، دو روايت، به طور شاهد، مذكور مىشود كه از طرفى مطلب مورد بحث را به خوبى واضح مىسازد و از طرف ديگر روشن مىشود كه اولياى دين تا چه حد رعايت حدود را اهميت مىدادند. ورد فى الحديث: ان رجلا قال من يطع الله و رسوله فقد رشد و من يعصهما فقد غوى فقال له النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) بئس الخطيب انت قل و من يعص الله و رسوله فقد غوى.1 در حديث آمده است كه مردى حضور رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: هر كس خدا و پيامبر را اطاعت بنمايد، هدايت يافته و هر كس آن دو را عصيان نمايد، گمراه گرديده است. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به وى فرمود: چه بد خطيبى هستى. به گو هر كس خدا و رسول را عصيان نمايد، گمراه شده است. لسانالعرب، در توضيح حديث مىگويد: انما ذمه لانه جمع فى الضميريين الله تعلى و رسوله فى قوله و من يعصهما فامره ان ياتى بامظهر ليترتب اسم الله تعالى فى الذكر قبلا اسم الرسول (صلى الله عليه و آله و سلم). مذمت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از آن مرد بدين جهت بود كه او، با يك ضمير، بين خدا و رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) جمع نمود، حضرت فرمانش داد سخن را با اسم ظاهر ادا كن، براى آن كه اسم خداوند بر اسم رسول مقدم باشد. عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال استقبل رسول الله رجلا من بنى فهد و هم يضرب عبد الله والعبد يقول اعوذ بالله فلم يقلع الرجل عنه فلما ابصر العبد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قال اعوذ بمحمد فاقلع عنه الضرب فقال رسول الله يتعوذ بالله فلا تعيذه و يتعوذ بمحمد فتعيذه و الله احق ان يجار عائذه من محمد فقال الرجل هو حر لوجه الله فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) والذى بعثنى بالحق نبيا لو لم تفعل لواقع وجهك حر النار.2 مردى از بنى فهد، در رهگذر، با رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) رو به رو شد، كه غلام خود را كتك مىزد و غلام پيوسته مىگفت: پناه مىبريم به خدا و او از زدن غلام دست نمىكشيد. وقتى چشم غلام به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) افتاد، گفت: پناه مىبرم به محمد. از زدن او باز ايستاد. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او به خدا پناه مىبرد و تو پناهش نمىدادى و چون به محمد پناه برد، پناهش دادى، با آن كه خداوند به پناه دادن پناهنده خود، از محمد سزاوارتر است. مرد، كه با شنيدن سخن رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) متوجه شد عمل بدى مرتكب شده است، بلافاصله، غلام را در راه خدا، به جبران عمل ناصحيح خود، آزاد نمود. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به وى فرمود: قسم به خدايى كه مرا به حق، مبعوث به نبوت نموده است، اگر او را آزاد نمىنمودى، با حرارت آتش دوزخ مواجه مىبودى. در حديث اول، كه شاهد قسمت اول سخن است، گوينده نام خداوند و نام رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را با يك لفظ ادا نموده و درباره هر دو و من يعصهما را به كار برده است، با آن كه لازم بود نام رفيع حضرت بارىتعالى را مستقل و جدا از نام مبارك حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ذكر نمايد. به همين جهت، پيامبر اسلام، به علت عدم رعايت حد خالق و مخلوق، او را خطيب بدى خوانده است. در روايت دوم، كه شاهد قسمت دوم سخن است، مرد فهدى، به انگيزه احترام به رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) يا به منظور جلت توجه رئيس مملكت، پناه بردن غلام را به خدا مورد توجه قرار نداد، آن را به چيزى نگرفت، و همچنان او را مىزد، اما به محض اين كه گفت: پناه مىبرم به محمد، از زدن او خوددارى نمود. بر اثر اين كه مولاى غلام، حدود را رعايت ننمود و از اندازه گيرى تكريم و احترام خارج شد، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) او را به سختى مورد مؤاخذه و توبيخ قرار داد. آقايان وعاظ و خطبا مىتوانند اين دو روايت را معيار عمل خود قرار دهند و اگر با موارد متشابهى مواجه شدند، اندازه گيرى را از ياد نبرند و به افراط و تفريط گرايش نيابند. 1. لسان العرب، كلمه عصا. 2. بحار، ج 16، ص 282. تهیه و تنظیم: حوزه علمیه تبیان ، محمد حسين امين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]