تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):خدا را بسيار ياد كنيد و هميشه به ياد مرگ باشيد و قرآن زياد بخوانيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803881589




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي آراء منکرين و مثبتين نسخ در آيه نجوا(4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي آراء منکرين و مثبتين نسخ در آيه نجوا(4)
بررسي آراء منکرين و مثبتين نسخ در آيه نجوا(4)   نويسنده:فاطمه ژيان*   بررسي دلايل منکران نسخ   همان گونه که از مطالب بالا به دست مي آيد، منکران نسخ درآيه ي نجوا دو دسته اند: برخي چون محمد محمود ندا معتقدند حکم آيه ي شريفه تا پايان حيات حضرت رسول صلي الله عليه و آله ادامه داشته و برخي ديگر حکم مذکور را تاکنون نيز جاري مي دانند، همانند آيت الله معرفت و مصطفي ابراهيم. برخي از دلايل منکران نسخ آيه ي نجوا قانع کننده نبوده، از جمله: 1- پذيرش نسخ در آيه ي نجوا يعني پذيرش يکي از دو محال: الف) خداوند علم به عدم قدرت يا عدم تمايل مردم در پرداخت صدقه داشته. ب) خداوند متعال علم مذکور را نداشته، حکم پرداخت صدقه را صادر نمود و سپس آن را نسخ کرد. نقد: دليل مطرح شده به هيچ وجه قانع کننده نيست؛ زيرا مسلماً خداوند متعال با علم بي پايان خويش آگاه به عدم پرداخت صدقه توسط صحابه بوده، اما علم ازلي و ابدي و بي انتهاي خداوند هرگز مانع آزمايش بندگان و بيان حقايق، معارف و احکام الهي نمي شود. آزمايش مکلفين در حکم اتمام حجت و روشن شدن درجه ي ايمان آنان نزد خودشان است، و الا با آزمايش آنان چيزي بر علم خداوند افزوده نمي شود. اشکال مطرح شده دقيقاً همانند آن است که گفته شود معلم با علم به مردود شدن دانش آموز، نبايد او را مورد امتحان و آزمايش قرار دهد. 2- افرادي که معتقد به نسخ در آيه ي نجوا هستند، ميان نسخ و رخصت خلط نموده اند. نقد: نسخ عبارت است از رفع حکم شرعي متقدم به واسطه حکم شرعي متأخر. ممکن است حکم ناسخ (منسوخ به) و منسوخ حکمي تکليفي (واجب، مستحب، مکروه، حرام و مباح) باشد و يا حتي از احکام وضعيه باشد، بنابراين هيچ مانعي ندارد که حکم واجبي به وسيله ي حکم مباح يا مستحبي برداشته شود يا حکم وجوب به واسطه حکم عدم وجوب رفع گردد. 3- نسخ يعني ابطال و تبديل به بدل. در نسخ مذکور حکمي بدل و جايگزين وجوب پرداخت صدقه نشده و از اين رو يکي از شرايط نسخ در آيه ي مذکور محقق نشده است. نقد: اگر شرط مذکور (بدل داشتن حکم منسوخ) را در نسخ روا بدانيم - کما اينکه برخي شرط جايگزيني و بدل داشتن را نپذيرفته اند (6)- و بگوييم بنابر آيات (ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها) (بقره/106) «هر حکمي را نسخ کنيم، يا آن را به [دست] فراموشي سپاريم، بهتر از آن يا مانندش را مي آوريم» و (و اذا بدلنا آية مکان آية) (نحل/101) «و چون آيه اي را جايگزين آيه اي ديگر کنيم.» قطعاً بايد حکمي جايگزين حکم اول شود، در اينجا نيز حکم آيه دوم جايگزين حکم آيه ي اول است. به عبارت ديگر حکم عدم وجوب جايگزين حکم وجوب پرداخت صدقه قبل از گفتگوي خصوصي با پيامبر صلي الله عليه و آله شده است. برخي از منکران نسخ گفته اند: حکم نجوا بدل ندارد و حکم صلاة نمي تواند جايگزين حکم صدقه شود؛ زيرا حکم نماز هميشگي بوده و قبل از نزول آيه مذکور نيز واجب بوده است. در نقد اين سخن نيز باز همان پاسخ گفته شده ي فوق را تکرار مي کنيم که اکثر قريب به اتفاق معتقدان به نسخ آيه ي نجوا برآنند که حکم وجوب صدقه، رفع، و حکم عدم وجوب جايگزين شده، نه حکم نماز. 4- اين دو آيه به يکديگر متصل بوده و از اين رو آيه ي اشفاق به علت عدم تراخي با آيه ي نجوا، منسوخ به آن نمي تواند باشد. نقد: اگر دو آيه هم زمان با هم نازل شوند، به علت به وجود آمدن تناقض، دور بودن از حکمت الهي و نداشتن يکي از شروط اساسي نسخ (دليل منسوخ به متأخر از دليل منسوخ باشد) از دايره ي نسخ خارج خواهد بود. اما توجه به اين نکته نيز ضروري است که به صرف اتصال دو آيه در قرآن نمي توان تراخي و تقدم و تأخر آنان را بر يکديگر مردود دانست؛ چرا که اولاً آيات قرآن همگي به ترتيب نزول مرتب نشده و ثانياً تمام سوره قرآن يکباره و يکجا بر رسول اکرم صلي الله عليه و آله نازل نشده است. ممکن است آياتي از قرآن که به يکديگر متصل بوده، نزول آنها با فاصله - هر چند اندک - صورت گرفته باشد. در مورد آيه ي نجوا و اشفاق از جهت تقدم و تأخر مشکلي وجود ندارد، اما آنچه مورد اشکال است، فاصله زماني مابين نزول دو آيه است. البته بايد توجه داشت که اين برعهده ي قائلين به نسخ است که ثابت نمايند دو آيه با فاصله زماني نازل شده است و اثبات اين مسئله با توجه به روايات متعدد سبب نزول اين دو آيه، غيرممکن نيست، بلکه توجه به مفاد و مفاهيم اين دو آيه، نزول يکباره آن را بعيد و دوراز ذهن مي نمايد و محال است خداوند به پرداخت صدقه امر فرموده و بدون اينکه به مردم فرصت انجام فرمان الهي داده شود، بفرمايد: «شما از پرداخت صدقات در هراسيد» و بلافاصله حکم وجوب را ملغي اعلام نمايد. در اين صورت حجت بر صحابه تمام نمي شد و آنها مي توانستند اعتراض کنند و اعتذار آورند که اگر فرصت دراختيارشان قرار مي گرفت ، به آيه نجوا عمل مي کردند. 5- آيه ي نجوا حاوي حکمت ها و مصالح و فوايدي است که سزاوار نسخ نيست. نقد:در اينکه تمامي احکام صادر شده از جانب خداوند حکيم داراي حکمت و مصالحي است، هيچ گونه شک و ترديد وجود نداردو اينکه صدقه دادن قبل از نجواي رسول داراي منافعي براي رسول (ع) و مسلمانان بودن نيز کاملاً صحيح است. اما حکم عدم وجوب به علت حکمت و منفعتي ديگر- آسان گيري بر امت- جايگزين حکم اول شده است . بنابراين همان گونه که حکم نجوا داراي مصالحي است، حکم آيه ي اشفاق نيز داراي مصالحي حداقل مساوي - يا بهتر - با مصالح آيه ي نجواست و اشکالي ندارد که حکمي که داراي مصالح و فوايدي است، به علت تخفيف بر مسلمانان برداشته شود. اينکه چه خوب است مردم وقت مسئولان حکومتي ، ديني و....را در مسائل ريز وجزئي نگيرند، دليل بر پابرجا بودن حکم وجوب صدقه نيست. مي توان از آيه ي شريفه و داستان (شأن نزول) آن يک درس اخلاقي استخراج نمود، اما مسئله نسخ به حکم شرعي بر مي گردد. 6-آيه ي نجوا خطاب به افراد مستطيع و آيه ي اشفاق خطاب به افراد غير مستطيع نازل شده است، بنابراين مخاطب دو آيه متفاوت و موضوع آن دو مختلف است، در نتيجه يکي از شروط نسخ رعايت نشده است. نقد: با وجود عبارت«فان لم تجدوا» در آيه ي نجوا، واضح است که مخاطب آيه ي نجوا تنها افراد مستطيع نبوده، بلکه افراد غير مستطيع را هم در بردارد و تکليف هر دو گروه را مشخص مي کند؛ الزام به پرداخت صدقه براي افراد مستطيع و عفو و گذشت از افراد ناتوان. با روشن شدن حکم افراد غير مستطيع در آيه ي اول ، ديگر ترسي از عدم پرداخت صدقه به خاطر عدم استطاعت باقي نخواهد ماند که بگوييم آيه ي دوم افراد ناتوان از پرداخت صدقه را مخاطب قرار داده است. بنابراين آيه اول کل مسلمين و آيه دوم افراد مستطيع و خائف از پرداخت صدقه را مورد خطاب قرار داده است. 7- حکم نجوا حکمي موقتي بوده که پس از به پايان رسيدن مدت آن، حکمش رفع شده و حکم موقت از دايره ي نسخ خارج است. نقد: در عين حال در بيان نظريه ي آيت الله خويي گفته شد که مراد از دائمي بودن حکم (موقت نبودن آن) علي الظاهر است، نه واقعاً؛ چرا که رفع حکم ثابت واقعي مخالف با حکمت و علم الهي است. در آيه ي مورد بحث هيچ نشان و قرينه اي از موقت بودن حکم حتي به طور اجمال و يا به اشاره يافت نمي شود که بگوييم يکي از شرايط نسخ ( يعني حکم منسوخ ظهور در استمرار داشته باشد يا موقتي نباشد) محقق نشده است. اگر بگوييم زمان آن از ادله ديگر مثلاً سنت حاصل مي شود، در اين صورت بايد جمعي از صحابه - با علم به موقت بودن آن - به آن عمل مي کردند و با پرداخت صدقه اي نام خويش را تا ابد در صف عاملين به اين آيه ثبت مي کردند؛ اما همان گونه که در آيه ي اشفاق آمده است، ترس آنان از هميشگي بودن حکم و پرداخت صدقه هاي فراوان بود، نه پرداخت يک صدقه. با بررسي گزارش هاي تاريخي روشن مي شود که هيچ کس جز اميرالمؤمنين علي عليه السلام ادعاي عمل به آيه نجوا را نکرده است. 8- روايات مربوط به حضرت علي عليه السلام مبني بر يکه تاز بودن ايشان در عمل به آيه ي مذکور جعلي و ساختگي است؛ زيرا داراي ضعف سند، متن، تعارض با نص صريح آيات و .. است. نقد: بايد توجه داشت که ضعف سندي اين روايات به قدري نيست که بتوان مهر جعلي بودن بر اين روايات نهاد، زيرا هر روايت به صرف مرسل بودن و ضعف سندي مطروح و مردود نمي شود، چه رسد به آنکه بگوييم جعلي است. حکم بر جعلي بودن روايت نياز به قرائن و شواهد ديگر از جمله اعتراف راوي، متهم بودن به کذب و جعل و ... دارد که منتقد هيچ يک از اين موارد را بيان نمي کند.(7) از سويي نقل هاي مکرر از اين واقعه نشان صحت وقوع آن است، گرچه در برخي جزئيات نيز باز هم اختلاف داشته باشند. همان گونه که صاحب کتاب وزين «البيان» مي فرمايند: «شيخ شرف الدين گويد: محمد بن عباس در تفسيرش 70 حديث از طرق خاصه و عامه نقل کرده که نجوا کننده با حضرت رسول صلي الله عليه و آله تنها اميرالمؤمنين علي عليه السلام بوده است.» (خويي، /377) البته طبيعي است جرياني که توسط افراد گوناگون - با 70 سند- بيان شود، در برخي از جزئيات با يکديگر تفاوت اندک داشته باشند. اما تعارض با نص قرآن و الفاظي همچون «أ أشفقتم» و «فان لم تفعلوا» و ...، نشان عمل نکردن هيچ يک از صحابه به آيه ي نجواست. در نقد اين سخن مي توان گفت که الفاظ مذکور در مذمت صحابه از باب غالبيت بيان شده است و اين شيوه اي بسيار معمول در زبان عربي است که اگر تعداد زيادي از يک گروه مرتکب عملي شوند، عمل به کل گروه نسبت داده مي شود. همانند آيه 23 سوره نساء: (و ربائبکم اللاتي في حجورکم) «دختران همسرانتان که در دامان شما پرورش يافته اند.» علامه طباطبايي رحمه الله در ذيل آيه مي فرمايند که قيد «في حجورکم» قيدي است غالبي نه دائمي، غالباً چنين است که بچه هاي همسر در دامن ما رشد مي کنند، نه دائماً. (طباطبايي، 265/4-264) همچنين گفته شده داستان ذکر شده مربوط به آيه ي 101 سوره ي مائده است نه آيه ي نجوا. از بررسي شأن نزول آيه ي 101 سوره ي مائده دو شأن نزول براي آيه ي مذکور به دست مي آيد: يکي اينکه برخي از صحابه با سؤالات بيهوده و فراوان موجبات ملالت حضرت رسول صلي الله عليه و اله را فراهم کرده بودند و ديگر آنکه برخي از صحابه از اموري پرسش مي نمودند که حضرت رسول صلي الله عليه و آله از بيان آن خودداري مي کردند و دانستن آن امور تنها موجبات سنگين شدن تکليف صحابه مي شد و در واقع به ضرر آنها بود. (طباطبايي، 156/6-154؛ طبرسي، 387/3) بررسي روايات ذکر شده در منزلت حضرت علي عليه السلام در ذيل آيه ي نجوا نشان مي دهد که در بسياري از آنها بحثي از رنجش خاطر حضرت رسول نيست که منتقد بگويد: «چگونه ممکن است حضرت علي عليه السلام بگويد حضرت رسول صلي الله عليه و آله از سؤالات صحابه خسته و آزرده دل شده بودند؟ و سؤال کردن غير از نجوا کردن يعني گفتگوي سري است.» ضمن آنکه هر گفتگوي سري، با هدف درخواست و سؤالي صورت مي گيرد، خواه اين درخواست پرسش باشد يا مشورت و حاجتي ديگر. البته با توضيحاتي که خود منتقد ذکر کرده است، علت انکار روايات منزلت حضرت علي عليه السلام مبني بر يکه تاز بودن ايشان در بذل صدقه قبل از نجواي با رسول صلي الله عليه و آله روشن است. وي با تعجب و انکار مي گويد: «چگونه ممکن است که علي عليه السلام ادعا کند که هيچ يک از صحابه به آيه ي نجوا عمل نکرده اند، در حالي که در بين آنها ابوبکر، عمر و ديگر بزرگان صحابه بودند؟!» بنابراين علت انکار اين گونه روايات چيزي جز تعصب و زير سؤال رفتن مقام و منزلت، درجه ي ايمان و عدالت خلفاي سه گانه و صحابه نيست. آنجا که مي گويد: «اين روايات سبب ذم حضرت علي عليه السلام است نه مدح ايشان. اگر مقصود ايشان آن است که آيه مي خواست از گفتگوي خصوصي زياد با حضرت رسول صلي الله عليه و آله جلوگيري کند، پس چگونه ممکن است حضرت علي عليه السلام ده بار با حضرت محمد صلي الله عليه و آله گفتگوي سري انجام دهند. در اين صورت موجبات رنجش خاطر ايشان را فراهم کرده اند.» بايد بگوييم: گفتگوي حضرت علي عليه السلام با رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله هرگز موجبات رنجش خاطر ايشان را فراهم نمي کرد، بلکه در روايات آمده است: حضرت علي عليه السلام فرموده اند: «کنت اذا سألت رسول الله صلي الله عليه و آله أعطاني و اذا سکت ابتدأني» ؛ «هرگاه از حضرت رسول صلي الله عليه و آله سؤال مي کردم، ايشان پاسخ مي گفتند و هرگاه ساکت مي شدم، ايشان شروع به سخن گفتن با من مي نمودند.» (صدوق، /315) همچنين حضرت رسول در پاسخ به اعتراض صحابه که چرا ايشان با حضرت علي عليه السلام نجوا مي کنند، ولي با آنها نجوا نمي کنند مي فرمايند: «ما انا انتجيته بل الله انتجاه» ؛ «من به خواسته خود نجوا نمي کنم، بلکه اين خواست خداست.» (مجلسي، 169/21؛ متقي هندي، 625/11) شايد بتوان گفت که گاهي تعصب مذهبي - به جاي قواعد و استدلال هاي علمي - موجب انکار روايات شأن نزول آيه نجوا شده است. 9- مراد صحابه از نسخ آيات، عام و خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبين و .. است. نقد: بايد توجه نمود با توجه به روايات ائمه عليهم السلام، از همان ابتداي اسلام واژه ي «نسخ» داراي مفهومي جداي از تخصيص، تقييد، استثنا، بيان مجمل و .. بوده، اما به عليت عدم ارائه تعريف، شرايط و مباني نسخ، گاهي صحابه در بيان مصاديق نسخ اشتباه کرده و موارد مشابه را نسخ ناميده اند. (مولايي نيا، /95-93) اما منتقد بيان نداشته است که آيا در مورد آيه نجوا صحابه دچار خطا و اشتباه شده اند يا خير؟ و مورد اخير جزء کدام يک از موارد عام و خاص و ... است؟ ضمن آنکه در بسياري از روايات شأن نزول، از جمله روايت عبدالله بن عمر و امام صادق عليه السلام، صراحتاً رفع حکم از همگان مطرح شده که منطبق با هيچ يک از موارد تخصيص و تقييد و ... نيست و اگر فرض نماييم واژه ي نسخ در زمان صحابه مشترک لفظي بين رفع حکم، تخصيص، تقييد، تبيين و موارد مشابه است، توسط روايات مذکور کاملاً تبيين شده و جاي هيچ شک و شبهه اي را باقي نمي گذارد که مراد از نسخ در روايات شأن نزول آيه ي نجوا، همان رفع حکم و نسخ اصطلاحي است. در واقع برخي از افرادي که تلاش کردند تا نسخ در آيه ي نجوا را ملغي اعلام کنند - همان گونه که خود نيز بيان کرده اند -، مي خواهد اثبات کنند که آيات قرآن اختصاص به زمان و افراد خاص ندارد و يک دستور کلي براي تمامي ابناي بشر است و در واقع نمي خواهند برخي از آيات قرآن را از وظيفه ي هدايت بشر تعطيل کنند؛ چرا که تمامي آيات «هدي للناس» است. در رفع شبهه ايجاد شده بايد بگوييم اگر حکم شرعي آيه اي نسخ شود، دليل بر آن نيست که ديگر بايد آيه را به کناري نهاد و آن آيه ديگر «هدي للناس» نيست و مختص به افراد خاص، آن هم در زمان محدودي بوده است، بلکه از نزول آيات، غير از بيان حکم شرعي، اهداف ديگري نيز مدنظر است. از آيه مي توان درس اخلاق و زندگي آموخت، از قرائت آن به ثواب و مقامات والاي معنوي نائل گشت و از بعد هنري قرآن، زيبايي هاي لفظي، فصاحت و بلاغت آن لذت برد و ... . همان طور که تمامي آيات قرآن، آيات الاحکام نبوده و هرگز نمي توان مدعي شد که آياتي که موضوع آن اخبار امم گذشته و يا توصيف بهشت و جهنم است، «هدي للناس» نيستند. آيا مي توان ادعا نمود که آياتي از جمله آيه ي (انما جعل السبت علي الذين اختلفوا فيه و ان ربک ليحکم بينهم يوم القيمة فيما کانوا فيه يختلفون) (نحل/124) «[بزرگداشت] شنبه بر کساني که درباره آن اختلاف کردند، مقرر گرديد، و قطعاً پروردگارت روز رستاخيز ميان آنها درباره چيزي که در مورد آن اختلاف مي کردند، داوري خواهد کرد.» نمي تواند هدايتگر انسان امروزي بلکه عصر پيامبر صلي الله عليه و آله باشد؛ چرا که حکم ممنوعيت ماهي گيري براي قوم خاصي بوده و سال ها قبل از بعثت حضرت رسول صلي الله عليه و آله نسخ شده است؟! در مورد آيه ي نجوا تنها حکم شرعي آيه نسخ شده است، اما اين به آن معناي نيست که آيه بلا استفاده شده، بلکه مي توان از منافع ديگرآيه ي نجوا (غير از حکم شرعي آن) بهره برد. بهره هايي از جمله دستيابي به نکته اي از نکات اخلاقي که عامه ي مردم براي هر امر جزئي به مسئولان مراجعه و ازآنها تقاضاي گفتگوي خصوصي نکنند و وقت آنها را بيهوده تلف ننمايند. و مهم تر آنکه نسخ در آيه مذکور دلالت بر فضيلتي ديگرازفضايل بي شمار حضرت علي عليه السلام داشته و يکه تاز بودن ايشان در عمل به آيه ي نجوا نشاني از نشانه هاي فراوان افضيلت ايشان بر ساير صحابه است. خداوند متعال در آيه ي 12 سوره ي مجادله پرداخت صدقه به فقرا قبل از نجوا نمودن با رسولش را حکمي خير و اطهر معرفي مي نمايد؛ (يا أيها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجواکم صدقة ذلک خير لکم و أطهر) و اگر قرار است ظرف زماني چنين حکمي کوتاه باشد، از ميان صحابه چه کسي شايسته است تا به حکم «خير» و «اطهر» عمل نمايد جز بي گناهترين و پاک ترين مردم عصر خويش و کسي که خير در سايه ي پيروي از او حاصل مي گردد؟ و چه کسي مطهرتر از آن که خدا او را پاک گردانيد و چه خيري بالاتر از خيري که خداوند وعده فرمود؟ آري، به حکم «اطهر» و «خير» جز کسي که خدا او را پاک گردانيد؛ (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا) (احزاب/33) و اطاعت از او را براي امت اسلام خير قرار داد؛ (يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منکم... ذلک خير و أحسن تأويلا) (نساء/59)، فرد ديگري عمل ننمود. پي نوشت ها :   * دانشجوي دکتراي علوم قرآن و حديث 1. معجم مقاييس اللغه، ابن فارس ، ج5، ص424؛ لسان العرب، ابن منظور، ج14، ص121؛ مفردات ، راغب، ص511؛ قاموس المحيط ، فيروز آبادي ، ج1، ص387؛ البيان ،خويي، ص277؛ الناسخ و المنسوخ، نحاس ، ص10؛ دراسات في علوم القرآن ، مولايي نيا، عبيدات ، ص187. 2. ر. ک: نسخ در قرآن ، مولايي نيا. 3. براي کسب اطلاعات بيشتر درباره ي آياتي که ادعاي نسخ در مورد آنان شده و بررسي نظرات صاحب نظر درباره کيفيت نسخ در اين آيات، به کتب ذيل رجوع شود: نواسخ القرآن ابن جوزي ، الناسخ و المنسوخ ابن سلامه، الناسخ و المنسوخ في کتاب الله عزو جل و اختلاف العلماء في ذلک نوشته نحاس، النسخ في القرآن الکريم دراسة تشريعيه تاريخيه نقديظ نوشته مصطفي زيد، البيان في تفسير القرآن آيت الله خويي و التمهيد في علوم القرآن آيت الله معرفت. 4. البرهان، بحراني ، ج5 ، ص324؛ الميزان، طباطبايي ، ج19، ص191؛ روض الجنان ، ابوالفتوح رازي ، ج19، ص84؛ فخر الدين رازي ، ج29، ص495؛ الکشاف ، زمخشري ، ج4،ص494؛ النوار التنزيل ، بيضاوي ، ج5، ص95؛ تفسير القرآن ،ابن کثير، ج8، ص80؛ اسباب النزول ، واحدي ، ص220-219. 5. ر.ک: النوار التنزيل ، بيضاوي ، ج5، ص95؛ مفاتيح الغيب، فخر الدين رازي، ج29، ص496. 6. ر. ک: مناهل العرفان ، زرقاني ،ص117-116؛ النسخ في دراسات الاصوليين، العمري ،ص300. 7.ر.ک: علم الحديث ، مدير شانه چي ، ص127-107.   منابع و مآخذ: 1. قرآن کريم. 2. آرين، محسن؛ «مباني و شروط نسخ در ديدگاه صاحب البيان في تفسير القرآن»، بينات، شماره 13، سال چهارم، ص 71-52. 3. ابن جوزي، عبدالرحمن؛ نواسخ القرآن، شرح: شيخ ابراهيم رمضان، بيروت، دارالکتب العلميه، 1992م. 4. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاييس اللغة، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1404ق. 5. ابن کثير دمشقي، اسماعيل بن عمرو؛ تفسيرالقرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلمية، 1419ق. 6. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق. 7. بحراني، سيد هاشم؛ البرهان في تفسير القرآن، قم، بنياد بعثت، 1419ق. 8. بغدادي، هبة الله بن سلامه؛ الناسخ و المنسوخ، تحقيق: دفتر موسب بنايي علوان، بي جا، الدارالعربية للموسوعات، 1989م. 9. بيضاوي، عبدالله بن عمر؛ انوار التنزيل و اسرار التأويل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق. 10. خويي، سيد ابوالقاسم؛ البيان في تفسير القرآن، قم، انوارالهدي، 1401ق. 11. رازي، ابوالفتوح؛ روض الجنان في تفسير القرآن، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1408ق. 12. رازي، فخرالدين؛ مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق. 13. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، بي تا. 14. زرقاني، محمد عبدالعظيم؛ مناهل العرفان في العلوم القرآن، بيروت، دار احياء الکتب العربية، بي تا. 15. الزلمي، مصطفي ابراهيم؛ التبيان لرفع غموض النسخ في القرآن، بي جا، مکتب التفسير للطباعة و النشر، 2000م. 16. زمخشري، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الکتاب العربي، 1407ق. 17. زيد، مصطفي؛ النسخ في القرآن الکريم دراسة تشريعية تاريخية نقدية، بي جا، دار اليسر، 1427ق. 18. شهرستاني، هبة الدين محمد؛ تنزيه التنزيل، تبريز، کتاب فروشي صابري، 1370ش. 19. صدوق، محمد بن حسن؛ الامالي، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق. 20. طباطبايي، سيد محمدحسين؛ الميزان في تفسيرالقرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1425ق. 21. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372ش. 22. طوسي، محمد بن حسن؛ التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا. 23. عبده، ايهاب حسن؛ استحالة وجود النسخ بالقرآن، بي جا، 2005م. 24. عبيدات، محمود سالم؛ دراسات في علوم القرآن، عمان، دار عمار، 1411ق. 25. العتاعقي الحلي، کمال الدين؛ الناسخ و المنسوخ، تحقيق: دکتر عبدالهادي الفضلي، بي جا، المکتبة الاسلامية، 1402ق. 26. عفافه، جواد موسي محمد؛ الرأي الصواب في منسوخ الکتاب، عمان، دار البشير، 1412ق. 27. العمري، ناديه شريف؛ النسخ في دراسات الاصولين، بيروت، موسسة الرسالة، 1405ق. 28. فيروزآبادي، محمد بن يعقوب؛ القاموس المحيط، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق. 29. متقي هندي، علي بن حسام الدين؛ کنزل العمال، تحقيق: بکري حياني و شيخ صفوة السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409ق. 30. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، 1403ق. 31. مدير شانه چي، کاظم؛ علم الحديث، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1377ش. 32. معرفت، محمد هادي؛ التمهيد في علوم القرآن؛ قم، موسسة النشر الاسلامي، 1425ق. 33. ـــــــــــــــ ؛ علوم قرآني؛ قم، مؤسسه انتشاراتي التمهيد، 1378ش. 34. ــــــــــــــ؛ «نسخ در قرآن در تازه ترين ديدگاه ها»، بينات، شماره 44، سال يازدهم، ص 107-99. 35. موسوي شمس آباد، سيد محسن؛ رساله ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علامه طباطبايي، تهران، دانشکده الهيات، 1374ش. 36. مولايي نيا، عزت الله؛ نسخ در قرآن؛ نقد نظريه انکار نسخ در قرآن، تهران، انتشارات رايزن، 1378ش. 37. نحاس، ابوجعفر؛ الناسخ و المنسوخ في کتاب الله عزوجل و اختلاف العلماء في ذلک، تحقيق: دکتر سليمان بن ابراهيم، بيروت، مؤسسة الرساله، 1412ق. 38. ندا، محمد محمود؛ النسخ في القرآن بين المؤيدين و المعارضين، بي جا، مکتبة الدار العربية للکتاب، 1417ق. 39. نصيري، علي؛ «نقد نظريه نسخ از ديدگاه آيت الله خويي»، بينات، شماره 31، سال هشتم، ص71-58. 40. واحدي، علي بن احمد؛ اسباب النزول، ترجمه: علي رضا ذکاوتي، تهران، نشر ني، 1383ش. نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59. /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 638]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن