تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با اخلاق نيكو، گفتار نرم مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833483212




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روش شناسی رئالیسم در هنر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روش شناسی رئالیسم در هنر
روش شناسی رئالیسم در هنر   نويسنده:قاسم غریفی   انتخاب صفت «رئالیسم انتقادی» بی‌علت و خودانگیخته نبوده است، بلكه نتیجهٔ ارزیابی رویكرد رئالیسم و آثار آن از تجربهٔ فكری امروز است. دیگر اینكه انتخاب صفت جدا كردن رئالیسم غرب از رئالیسم سوسیالیستی است چرا كه بین آنها نزاعی فراتر از همه پارامترهای تضادهای خارجی است. فلاسفه اولین كسانی بودند كه بین رئالیسم ساده و رئالیسم انتقادی فرق گذاشتند. بر این اساس كه رئالیسم ساده به اشیا همان طور كه هستند می‌نگرد بی‌آنكه فرقی بین ظاهر خارجی و واقعیت اصلی آنها قائل شود. در صورتی كه انسان ـ‌ حتی در تجربه‌های روزمرهٔ خود،‌ توانایی درك حواس را ندارد، اشیای دور، از نظر حجم حقیقی كوچك‌تر، به نظر می‌آیند. مثلاً خط آهن به نظر می‌رسد كه به هم می‌رسند در حالی‌كه همیشه موازی هستند، تا آنجا كه از ظهور پدیده‌های نظری در شناخت آغاز و به لزوم استفاده رئالیسم در نقد و بررسی قبل از تسلیم به آن انجامید. پس این روش خود را با بقیهٔ ‌معارف انسانی همانند كرد تا پذیرشی ساده برای اشیا بدون شناخت شرایط و پوششهایی كه آن را در برگرفته بودند بدون ادراك كافی از شرایط خود قابل پذیرش باشد. صفت انتقادی برای رئالیسم ـ به مفهوم فلسفی آن ـ آن را به تمثیل زندگی و آگاهی ژرف نزدیك‌تر، و به دور از حالت ادراك محوری كه مرحله اول را كامل می‌كند هماهنگ كرد. بنابراین به بُعد فلسفی انتقادی رئالیسم، بُعدی اضافه می‌شود كه به طور هم‌زمان دارای طیفی ادبی اجتماعی است و این مسئله به دیدگاه هنرمند، در جهان غرب از واقعیت برمی‌گردد. ویژگی مشترك بین همه هنرمندان و نویسندگان جهان سرمایه‌داری ـ همان گونه كه «ارنست فیشر» می‌گوید، ناتوانی آنها از قبول واقعیت اجتماعی حول آنها و تسلیم به آن است. و به رغم اینكه صدای همه نظامهای اجتماعی در هنر ـ چه آنها كه به آن شوریده‌اند و چه آنها كه با آن كنار آمده‌اند ـ است، با این حال ما، ‌در سایه سرمایه‌داری همه هنرها را می‌بینیم كه موضعی معارض و انتقادی و سركش گرفتند. بیگانگی انسان با خود و وضعیت شدید لگدمال شدن او را در سایه این نظام هموار كرد، تا آنجا كه همه ثروتهای زمین را چون زالو می‌مكیدند و گرایش سودجویی و سوداگری در همهٔ‌ جهان، به جایی رسید كه نیروهای خل‍ّاقه به درجه‌ای از نفرت رسیدند كه ضد اوضاع حاكم سر به شورش برداشتند۲ و بدین‌ترتیب تمثیل آنها از واقعیت، رنگی‌ـ اساساًـ انتقادی گرفت و از پنهان‌كاری و بی‌گناه‌سازی آن دور شدند. و چنانچه به محدودسازی نشانه‌های رئالیسم منتقدان تقلیدی غرب مراجعه كنیم آن كوته‌نظریهای آشكار را در تصوراتشان می‌بینیم. تلاشی سخت در محصور كردن در زمانی معین می‌بینیم، با این همه درك ابعاد دیدگاه غرب را به ما می‌دهد بدون اینكه در محدودیتهای نظری توقف كنیم، به ابعاد ضعف آنها اشاره خواهیم كرد و چه بسا كه این امر در اساس به جنگ ایدئولوژیك معاصر باز می‌گردد كه به سطح زیباشناختی نیز منتقل شده است. تعریفی كه بزرگان نقد رئالیسم به ما می‌دهند این است: «تمثیل موضوعی واقعیت اجتماعی معاصر»۳ كه فاقد اشاره به عنصر انتقادی كه ریشهٔ ‌رئالیسم امروز است، و فقط به وضعیت آن در روند تاریخی مقابل رومانتیسم می‌پردازند، سپس بنا به منظوری خاص به جداسازی این تعریف در ابعاد مختلف می‌پردازند، اینكه رئالیسم غلو كردن را در خیال و زیاده‌روی در توهمات بلندپروازانه ـ‌ همچنین ـ‌ به نظرشان ـ‌ مجازی و نمادین بودن‌ و اسلوبی تصفیه‌شده در سطح بالا كه به تجردگرایی و توهم‌گرایی یا فقط راه‌حلی لفظی با نقش و نگار می‌انجامد. این بدان معنی است كه رئالیسم به اساطیر اهمیت نمی‌دهد و عالم رؤیا را به هیچ می‌انگاردـ‌ كه خواهیم دید این تعبیر مطلقاً غلط است‌ـ نیز احتمال و آنچه را كه تصادفاً یك‌باره به وجود می‌آید انكار می‌نماید و از شگفتیها و عجایب استقبال نمی‌كند. همه اینها برای این است كه جامعه تصور خود را امروز بر اساس دنیای علم قرن نوزدهم بنا نهاده است. جهانی كه بر اساس علت و معلول استوار است، جهانی كه از معجزات و هر آنچه كه با ماوراء حسی مربوط می‌شود؛ حتی اگر انسان قادر به حفظ عقاید دینی خود باشد. اگر رئالیسم از نظر اینان همه آن عناصری است كه بدون آنها زندگی یك شعر پوچ است را آن همه رد می‌كند و عناصر سلبی را وارد حساب می‌كند. مانند عناصر قبیح و موذی و كوچك و حقیر تا برای آنها میدانی مشروع باز كند و بازتاب به آن ادبیات جنسی و مرگ را كه پیش از آن از موضوعها محرمه بوده‌اند. بدون شك این تصور مرحله‌ای برای رئالیسم خود مسئول سوء تفاهم در جهان عرب شده است‌ و طبیعی است كه بزرگان هنر و ادب ما به این مسئله اهمیت نمی‌دهند اتهامی كه برخی از منتقدان به رئالیسم از قرن نوزدهم تاكنون به آنها می‌زنند مثل فلاسفه محدث ـ‌ همان گونه كه بعضی از پژوهشهای تقلیدی كه مراحل تكاملی آن را نادیده گرفته‌اند و خود را از حقیقت مهمی به تجاهل می‌زنند. آن عملیات گزینشی رئالیسم بزرگ كه ادبیات سوسیالیستی جزئی از آن است ـ و به حق برتر از آن نیست‌ـ ‌نه فقط برابر در روند مذهبی مسئول است، بلكه نوآوران بزرگ غرب در حفظ ریشه اساسی آن با خلاصه‌ای از تجارب هنری و زندگی ایفا كردند و به همین دلیل تقالید «رئالیسم انتقادی» هرگز قطع نشد، بلكه فقط در ابعاد و نام‌گذاریها متفاوت گردید. در اینجا با بعضی منتقدان محافظه‌كار همراه می‌شویم كه تصورشان از رئالیسم این است كه به مشكلات نظری و ابراز تناقضاتی می‌پردازند كه به ظن آنها نه راه‌ حلی دارد و نه فراتر از آن می‌توان رفت و به جای استفاده از واژهٔ «مسئولیت» نام آن را «گرایش آموزشی» گذاشتند. هنری ویلك تعریفی از رئالیسم می‌دهد كه درون آن «گرایش آموزشی»‌ دیده می‌شود، به رغم تمثیل كامل و مطمئنی كه از رئالیسم داده است به ‌گونه‌ای نظری از هر گونه هدف تبلیغاتی یا اجتماعی دور می‌شود كه ـ به زعم خودش ـ ‌این تناقض را نشئت‌گرفته از مسئله رئالیسم بزرگ،‌ از دیدگاه نظری است،‌ و اگر نگاهی كوتاه به تاریخ ادبیات بیفكنیم خواهیم فهمید تغییر نابی است برای توصیف واقعیت اجتماعی معاصر یعنی درس انسانیت است و نقد اجتماعی دعوت به اصلاح و انكار جامعه وصف شده است، ‌این تناقض زمانی آشكار می‌گردد ـ به نظر او ـ ‌از درون «اصطلاح روسی» ‌برای رئالیسم سوسیالیستی است و بر نویسنده است كه جامعه را آن‌ طور كه هست باید توصیف كند و به‌ طور هم‌زمان می‌بایست جامعه را آن ‌طور كه باید باشد وصف كند. بدون شك رئالیسم سوسیالیستی فقط شامل اصطلاح روسی نمی‌شود بلكه در تاریخ ادبیات جهان وارد شد و به عنوان م‍ِلاكی فرهنگی برای همه قرار گرفت، ولی درگیری فكری كه این ناقد بزرگ رئالیسم برای دشمنی با سوسیالیسم برمی‌گزیند و به جنگ سوسیالیسم اشاره می‌كند و به عنوان یك سبك ادبی رو به افول گذاشته‌شده می‌انگارد و بزرگ‌ترین ویژگی آن را كه همان نقد زندگی است در نظر می‌گیرد و این وظیفه هنر و ادبیات و اندیشهٔ‌ زیربنایی است. اما تناقضی را كه به آن اشاره می‌كند پایه‌گذار پژوهشهای زیباشناختی رئالیسم از درون مفاهیم سمبلها و مقصودها شد. و این چنین است كه می‌بینیم این روند انتقادی گواهی فوت رئالیسم غربی را صادر می‌كند. چرا كه رئالیسم سوسیالیستی جزئی از آن به شمار می‌آید و همه اهداف آن را زیر بال و پر می‌گیرد، و آن را مكتبی می‌داند كه در تاریخ تفكر انسانی اتفاق افتاده و تمام شده است. خود مؤلف این دیدگاه را باز می‌كند:‌ ما رئالیسم را به عنوان اولین و آخرین روش در هنر نگاه نمی‌كنیم، بلكه تأكید می‌كنیم كه صرفاً یك روش است، صرفاً مكتب بزرگی بوده است كه دارای كمبودها و عیبهایی بوده است و دارای اهدافی خاص بوده است و به‌‌رغم اینكه رئالیسم از روزنه‌های زندگی و جامعه آشكار می‌گردد با این‌حال از نظر علمی دارای اهدافی ثابت و ترفندهای ساخته شده است و به ‌طور مثال هنر تئاتر زیر سایه رئالیسم فقط به حراست بعضی اشیا مشغول است كه امكانشان در ترفندهای تئاتر باستان وجود دارد و برحسب تصادف محض و شنیده‌های پشت درهای بسته و تناقضات ساختگی تكیه می‌كند و به استثنای مواردی چند، مثل تقارن تئاتر ایبسن با تئاتر راسین از اینگونه‌اند.۴ وقتی به این عبارت نگاه می‌كند، می‌بیند كه چقدر نسنجیده است. اول اینكه رئالیسم به تئاتر به عنوان یك جنس ادبی برتر نگاه نمی‌كند كه بخواهیم اهدافش را با آن تطبیق كنیم، ‌بلكه نظریه این مكتب بر اساس قصه به عنوان اصلح‌تر و ژرف‌تر و از نظر مضمون پرمحتوا‌تر پایه‌ریزی شده است،‌ هر چند كه تئاتر را انكار نمی‌كند، بلكه برعكس به وسیله تئاتر بود كه بسیاری از اندیشه‌ها و اتفاقات حادث‌شده تراوش كرد به طوری كه ما این تراوشها را در یكی از بزرگ‌ترین استادان تئاتر یعنی «برتولت برشت» می‌بینیم.‌ در نظریه تئاتر حماسی او می‌بینیم كه او هیچ گونه خصومتی با تئاتر رومانتیسم نداشت، بلكه به مبارزه ضد نظریه ارسطو برخاست و تضادها و جایگزینهای مكتب كلاسیسم در تئاتر را مطرح كرد، حتی خود ایبسن نیز آن را به عنوان گواه می‌آورد. رئالیسم از همه پدیده‌های سطحی فراتر رفت ـ تا آنجا كه تأثیری عمیق برجا می‌گذاشت‌ـ در رابطه با تكامل امروز غرب ـ و حتی در رابطه با خود زندگی اجتماعی تا آنجا كه «نورا» قهرمان نمایشنامهٔ «خانه عروسك» در حالی كه در را محكم پشت سر خود می‌بندد و خانه همسر بدبخت خود را ترك می‌كند بدین ‌وسیله اركان تقالید خانوادگی را به لرزه در می‌آورد و برای زن معاصر طریقه آزادگی و تحقق آنچه كه می‌خواست را ترسیم می‌كند نه فقط طبیعت مشكلات اجتماعی كه «ایبسن» در نمایشنامه‌های «دشمن مردم»‌ و «خانه عروسك» به شیوه‌ای كاملاً رئالیستی در بیان این زندگی به هم پیچیده مطرح می‌كندـ‌ بلكه شاعرانگی‌ـ حماسی‌ای كه در نمایشنامه «پیر ژنت» (Peer Gynt) به نمایش گذاشت،‌ همه اینها نشان‌دهنده تفاوت جوهری با تئاتر راسین و دیگر كلاسیكهاست. برمی‌گردیم به نمایندگان این روند انتقادی كه رئالیسم را محدود به دوره‌ای خاص می‌انگارند، به زعم آنها رومانتیسم دانه‌های مرگ خویش را در خود پرورد و شعوری كلی در كشورهای مختلف بنا به ضرورت انقراض پایه‌گذاری كرد، و آن، تولد عصری جدید بود كه با واقعیت و علم و جهانی كه در آن زندگی می‌كنیم: «با همان روش به ما این امكان را می‌دهد كه دلایل محكمی ارائه دهیم كه در پایان قرن گذشته ـ‌ و از سال ۱۸۹۰ رئالیسم و ناتورالیسم دورانشان به سر آمده و جایشان را به هنری جدید كه به آن رمزی یا نئورومانتیسم یا هر اسمی دیگر واگذار كنند.»۵ حقیقت مهم این است كه این منتقدان زمانی خود را به تجاهل می‌زنند كه تاریخ گواهی فوت این مكتب را زمانی می‌نویسند كه جز در رابطه با مرحله‌ای از مراحل متعدد این مكتب می‌نویسند و چگونه است كه از اوضاع ادبی و هنری كشورشان غافل هستند؟ چه وجه تسمیه‌ای برای دو قصه‌نویس آمریكا، یعنی «فاكنر» و «همینگوی»، انتخاب كنند اگر كه رئالیسم نباشند؟ و «آرتور میلر» را اگر از رئالیسم امروز جدا كنیم كجا باید قرار بدهیم؟ پي نوشت ها :   ۱. Messer, Augusto. El Realismocritica l . Traduccion del Aleman, Madrid, ۱۹۲۷ ۲, ۷, ۸, ۱۷, ۱۸ , Fisher Ermist , "thenecessit of ART" Traduccion al Espanol, Barcelona, ۱۹۷۳. ۳, ۴, ۵,۶. Welleck, Rene, "Conceptos de critical literatria." ۹. Lo Gatto, La literatura – sovietica, Buenos Aires ۱۹۷۳. ۱۰, ۱۱, ۱۲, ۱۳, Lukacs, Ensaxos sobre el Realismo, Traduction Al Espanol, Madrid, ۱۹۶۷ ۱۴. Lukacs, Georg, problemas del Realismo, Barcelona, ۱۹۶۸. ۱۵‌.‌ تعریف قصه روسی تألیف یانكولاورین. ترجمهٔ مجدالدین حفتی ناصف، قاهره ۱۹۶۲. ۱۹. Lukacs, Georg, signification de Realismo Traduccion. Mexico ۱۹۷۴. ۲۰.‌ روژه گارودی «رئالیسم، رئالیسم بی‌كران» ترجمهٔ : حلیم طواسون ۱۹۶۸ ـ ‌قاهره.   منبع:پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر ارسال توسط كاربر محترم سايت :amirpetrucci0261 /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 631]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن